متن درس
اسماء و صفات الهی: تبیین فقر و غنا در پرتو اسماء الحسنی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۰۲)
مقدمه: درآمدی بر تبیین فقر و غنا در چارچوب اسماء الحسنی
در گستره معارف الهی، مفاهیم فقر و غنا از جمله موضوعاتی هستند که در پرتو اسماء و صفات الهی، از جمله «غنی»، «مغنی» و «مستغنی»، معانی عمیق فلسفی و عرفانی مییابند. این مفاهیم، نهتنها در سطح عرفی و اجتماعی، بلکه در مراتب وجودی و در نسبت با ذات باریتعالی، جلوههای متفاوتی دارند. درسگفتار حاضر، برگرفته از بیانات آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با رویکردی فلسفی و عرفانی، به کاوش در این دو مفهوم میپردازد و با نگاهی دقیق، رابطه میان فقر و غنا را در دو سطح وجودی (میان مخلوقات و میان مخلوق و خالق) تبیین میکند.
بخش نخست: مفاهیم بنیادین فقر و غنا در نسبت با وجود
تعریف فقر: ظرفی برای کاستیهای وجودی
فقر، در چارچوب فلسفی و عرفانی، نه به معنای عدم مطلق، بلکه به مثابه ظرفی برای کاستیهای وجودی تعریف میشود. فقیر، موجودی است که فاقد برخی کمالات، مانند علم، مال یا قدرت، است، اما این فقدان، به معنای نیستی نیست. فقر، حالتی نسبی است که در برابر کمال ممکن در یک موجود، معنا مییابد. به تعبیری، فقر مانند سایهای است که در غیاب نور کمال، بر وجود مخلوق میافتد، اما این سایه، خود گواه بر وجود اصل نور است.
این تعریف، با مفهوم فلسفی «عدم و ملکه» همراستاست. فقر، بهعنوان نبود یک صفت یا کمال (عدم)، در موجودی که قابلیت دارا بودن آن را دارد (ملکه)، فهمیده میشود. این دیدگاه، ریشه در فلسفه اسلامی، بهویژه حکمت متعالیه ملاصدرا، دارد که وجود را اصل و عدم را نسبی میداند. فقر، در این معنا، نه نقصان ذاتی، بلکه محدودیت وجودی مخلوقات در برابر غنای مطلق الهی است.
| درنگ: فقر، عدم مطلق نیست، بلکه کاستی نسبی در برابر کمال ممکن است. فقیر، موجودی است که برخی کمالات را ندارد، اما وجودش گواه بر ظهور الهی است. |
غنای ذاتی در برابر غنای ظهوری
غنا، در مرتبه ذات الهی، صفتی است که از هر نیاز و کاستی مبراست. خداوند، بهعنوان «غنی» و «مستغنی»، دارای غنای ذاتی و حقیقی است، درحالیکه غنای مخلوقات، غنایی ظهوری است که از فیض الهی سرچشمه میگیرد. این تمایز، به رابطه سلب و ایجاب میان خالق و مخلوق اشاره دارد: هرچه هست، خداست، و هرچه نیست، نیست. مخلوقات، به مثابه آیینههایی هستند که نور غنای الهی را بازمیتابانند، اما این بازتاب، خود وابسته به منبع نور است.
غنای ظهوری مخلوقات، جلوهای از فیض الهی است که در تعینات وجودی آنها متجلی میشود. به تعبیری، غنای مخلوق، مانند رودی است که از چشمه بیکران الهی جاری میشود، اما هرگز از اصل خویش مستقل نیست. این مفهوم، با اصل وحدت وجود در عرفان اسلامی همخوانی دارد، جایی که همه موجودات، مظاهر و تجلیات الهیاند.
بخش دوم: فقر و غنا در نسبت میان مخلوقات
نسبیت فقر و غنا در سطح عرفی
در میان مخلوقات، فقر و غنا بهصورت نسبی و مقایسهای تعریف میشوند. فقیر و غنی، ضد یکدیگر نیستند، بلکه تفاوت آنها در دارا بودن یا نبودن یک صفت خاص است. برای مثال، فردی ممکن است از نظر مال فقیر باشد، اما از نظر علم غنی. این نسبیت، مانند ترازویی است که هر کفه آن، کمال یا کاستی یک موجود را میسنجد، اما هیچیک از این دو، به معنای نیستی کامل نیست.
این دیدگاه، با مفهوم «تفاوت در مراتب وجود» در فلسفه اسلامی سازگار است. هر مخلوقی، دارای مرتبهای از وجود است که برخی کمالات را دربرمیگیرد، اما هیچ مخلوقی، همه کمالات را بهصورت کامل ندارد. از اینرو، فقر و غنا در میان مخلوقات، به مثابه سایهروشنهایی هستند که در بستر وجود، معنا مییابند.
| درنگ: فقر و غنا در میان مخلوقات، نسبی و مقایسهایاند. تفاوت میان فقیر و غنی، در دارا بودن یا نبودن یک صفت خاص است، نه در اصل وجود. |
وابستگی غنی به فقیر در نظام اجتماعی
در نظام اجتماعی، غنی به فقیر وابسته است، نه بالعکس. فقرا، با کار و تلاش خود، بقای جامعه و اغنیا را تضمین میکنند، درحالیکه فقرا میتوانند بدون اغنیا به حیات خود ادامه دهند. این رابطه، مانند بنایی است که ستونهای آن را فقرا برپا میدارند، اما سقف آن را اغنیا زینت میدهند. اگر ستونها فرو ریزند، سقف نیز پایدار نخواهد ماند.
این دیدگاه، با اصل تعاون و همکاری در جامعه اسلامی همخوانی دارد. قرآن کریم در آیهای میفرماید:
وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى (مائده: ۲)، به معنای «و در نیکوکاری و پرهیزگاری با [مطلب حذف شد] ). این آیه، بر اهمیت همافزایی میان فقرا و اغنیا تأکید دارد.
بخش سوم: فقر و غنا در نسبت با ذات الهی
فقرای الی الله: وابستگی وجودی مخلوقات
عبارت «فقرای الی الله»، به وابستگی وجودی مخلوقات به خداوند اشاره دارد. مخلوقات، بهخودیخود، چیزی نیستند که فقیر باشند، بلکه وجود ظهوری آنها، بهطور کامل به فیض الهی وابسته است. این فقر، مانند درختی است که ریشه در خاک الهی دارد و بدون آن، نه شاخهای میروید و نه برگی میدمد.
این مفهوم، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ (فاطر: ۱۵)، به معنای «ای مردم، شما به خدا نیازمندید، و خداست که بینیاز [مطلب حذف شد] ). این آیه، فقر وجودی انسانها و غنای ذاتی خداوند را به روشنی بیان میکند.
| درنگ: فقرای الی الله، به معنای وابستگی وجودی مخلوقات به خداوند است. وجود مخلوقات، ظهوری است که از فیض الهی سرچشمه میگیرد. |
مظهر و مُظهر: تجلی غنای الهی در مخلوقات
مخلوقات، بهعنوان مظاهر الهی، ظهور فعل خداوند هستند. «من» مخلوق، در حقیقت، تجلی مُظهر الهی است. این رابطه، مانند آیینهای است که تصویر خورشید را در خود بازمیتاباند، اما نور آن، از خورشید است، نه از آیینه. از اینرو، فقر و غنای مخلوقات، به خداوند بازمیگردد، زیرا وجودشان وابسته به اوست.
این مفهوم، با نظریه «مظهر و مُظهر» در عرفان نظری ابنعربی همخوانی دارد. مظهر (مخلوق)، تنها جلوهای از صفات مُظهر (خداوند) است، و هر صفتی در مخلوق، از جمله غنا، به خداوند منتسب است.
بخش چهارم: نقد نگاه عرفی و تبیین نگاه فلسفی
نقد فرهنگ فقرپنداری در جوامع اسلامی
نگاه عرفی که مخلوقات را ذاتاً فقیر و بدبخت میداند، از منظر فلسفی نادرست است. مخلوقات، بهعنوان ظهورات الهی، دارای شأن وجودی والایی هستند و نمیتوان آنها را ذاتاً حقیر دانست. این نقد، مانند زنگ بیداری است که انسان را از خواب غفلت خودبینی و خودکمبینی برمیانگیزد.
این دیدگاه، با تأکید بر کرامت انسانی در قرآن کریم همخوانی دارد. انسان، بهعنوان خلیفهالله، دارای شأنی است که او را از فروافتادن در ورطه حقارت بازمیدارد. قرآن کریم، انسان را موجودی میداند که خداوند به او کرامت بخشیده است.
تمایز سطح عرفی و فلسفی در فقر و غنا
در سطح عرفی، فقر و غنا بهصورت عدم و ملکه (نداشتن و داشتن) تعریف میشوند، اما در سطح فلسفی، رابطه میان مخلوقات و خدا، بهصورت سلب و ایجاب است. در نگاه عرفی، فقر و غنا نسبی و مقایسهایاند، مانند دو کفه ترازویی که یکی بالا و دیگری پایین است. اما در نگاه فلسفی، همه مخلوقات، مظاهر الهیاند و وجودشان به خداوند وابسته است.
این تمایز، مانند دو پنجره است که یکی به حیاط عرف مینگرد و دیگری به آسمان فلسفه. در حیاط عرف، انسانها با داراییها و ناداریهایشان سنجیده میشوند، اما در آسمان فلسفه، همه چیز به نور الهی روشن میشود.
| درنگ: در سطح عرفی، فقر و غنا نسبی و مقایسهایاند، اما در سطح فلسفی، همه مخلوقات در برابر غنای الهی فقیرند و رابطه آنها با خدا سلب و ایجاب است. |
بخش پنجم: اخلاق و مسئولیت اجتماعی در پرتو فقر و غنا
عفاف غنی و اعتدال فقیر
اغنیا، اگر عفاف نداشته باشند، با اسراف و زیادهروی، هم خود و هم فقرا را فاسد میکنند. این مسئولیت، مانند نگهبانی است که باید از گنجینه ثروت پاسداری کند، نه آنکه آن را به تاراج برد. قرآن کریم در آیهای میفرماید:
وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ (نساء: ۶)، به معنای «و هر که توانگر است، باید پاکدامن باشد، و هر که تنگدست است، [مطلب حذف شد] ).
این آیه، بر لزوم عفاف اغنیا و اعتدال فقرا تأکید دارد. عفاف غنی، مانند سپری است که جامعه را از فساد حفظ میکند، و اعتدال فقیر، مانند مشعلی است که راه نیاز را روشن میسازد.
غنای مفید در برابر غنای خیالی
غنای خیالی، ثروتی است که انباشته میشود و فایدهای ندارد، مانند گنجی که در خاک مدفون است. اما غنای مفید، ثروتی است که به مصرف میرسد و به دیگران سود میرساند، مانند جویباری که زمینهای تشنه را سیراب میکند. این تمایز، با آیات قرآنی در باب انفاق، مانند
وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ (بقره: ۱۹۵)، به معنای «و در راه [مطلب حذف شد] )، همخوانی دارد.
| درنگ: غنای مفید، ثروتی است که در راه خیر مصرف میشود، درحالیکه غنای خیالی، ثروتی است که انباشته و بیفایده میماند. |
نقد گناهان خوشخطوخال
برخی گناهان، مانند سوءاستفاده از اموال عمومی یا دینی برای کسب شهرت و آقایی، گناهان خوشخطوخالاند که جامعه را فاسد میکنند. این گناهان، مانند زهری هستند که در جامه شهد پنهان شدهاند. قرآن کریم در آیهای به نقد این نگاه میپردازد:
لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ (آلعمران: ۱۸۱)، به معنای «خداوند سخن کسانی را که گفتند خدا فقیر است و [مطلب حذف شد] ).
این آیه، به کسانی اشاره دارد که ثروت خود را بهغلط مستقل از خدا میدانند و با سوءاستفاده از آن، به فساد میگرایند.
جوانمردی و لذت از مصرف دیگران
انسانهای جوانمرد، از مصرف دیگران لذت میبرند و ثروت خود را برای خیر عمومی به کار میگیرند. این خصلت، مانند باغبانی است که میوههای باغ خود را با دیگران قسمت میکند و از شادی آنها لذت میبرد. این مفهوم، با صفت «کریم» در اسماء الحسنی مرتبط است. خداوند، بهعنوان کریم، از بخشش و جود خود لذت میبرد، و انسانهای جوانمرد نیز با الگوگیری از این صفت، به دیگران خیر میرسانند.
جمعبندی و نتیجهگیری
تبیین فقر و غنا در پرتو اسماء الحسنی، دو سطح متمایز را آشکار میسازد: سطح عرفی و سطح فلسفی-عرفانی. در سطح عرفی، فقر و غنا بهصورت نسبی و مقایسهای تعریف میشوند، اما در سطح فلسفی، همه مخلوقات در برابر غنای ذاتی خداوند فقیرند. مخلوقات، بهعنوان مظاهر الهی، دارای وجود و غنای ظهوریاند که به فیض الهی وابسته است. از منظر اجتماعی، اغنیا به فقرا وابستهاند، و عدم عفاف اغنیا میتواند به فساد اجتماعی منجر شود. غنای مفید، در برابر غنای خیالی، راهی است برای تحقق خیر عمومی و کرامت انسانی.
این تبیین، نهتنها به فهم عمیقتر رابطه فقر و غنا در چارچوب اسماء الحسنی کمک میکند، بلکه راهنمایی برای اصلاح فرهنگ اجتماعی و اخلاقی در جوامع اسلامی ارائه میدهد. انسان، بهعنوان مظهر الهی، میتواند با الگوگیری از صفات کریم و غنی خداوند، به سوی کمال وجودی گام بردارد.
| با نظارت صادق خادمی |