در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 608

متن درس





عزت الهی در پرتو اسماء الحسنی و آیات قرآنی

عزت الهی در پرتو اسماء الحسنی و آیات قرآنی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۰۸)

مقدمه: درآمدی بر مفهوم عزت در چارچوب اسماء الحسنی

عزت، به‌عنوان یکی از مفاهیم بنیادین در معارف قرآنی و در پرتو اسماء الحسنی، به‌ویژه صفت «العزیز»، جایگاهی ویژه در نظام الهیات و عرفان اسلامی دارد. این مفهوم، که در قرآن کریم در ۱۲۱ مورد به‌صورت‌های گوناگون (عزّ، عزز، عزیز، تعز و غیره) ذکر شده، طیفی گسترده از معانی را در بر می‌گیرد: از عزت ذاتی و حقیقی مختص خداوند تا عزت‌های ظهوری، خیالی و حتی باطل در میان مخلوقات. درس‌گفتار حاضر، برگرفته از بیانات آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۶۰۸، با رویکردی فلسفی، عرفانی و قرآنی، به تحلیل و تبیین اقسام عزت و ویژگی‌های آن‌ها می‌پردازد.

بخش نخست: تبیین اقسام عزت در نظام قرآنی

تقسیم‌بندی عزت: از ذات الهی تا باطل مخلوقات

عزت در قرآن کریم، به چهار مرتبه متمایز تقسیم می‌شود: عزت حقیقی (ذاتی و مختص خداوند)، عزت کمالی (ایمانی و متعلق به انبیا، اولیا و مؤمنین خاص)، عزت خیالی (توهمی و وابسته به امور مادی) و عزت باطل (مربوط به کفر، شرک و بت‌پرستی). این تقسیم‌بندی، مانند نوری است که از منشور الهی گذشته و در مراتب مختلف وجود، جلوه‌های متفاوتی یافته است. عزت حقیقی، چون خورشیدی است که تنها در ذات الهی می‌درخشد، عزت کمالی چون آیینه‌ای است که نور آن خورشید را بازمی‌تاباند، عزت خیالی مانند سایه‌ای است که با غروب مادیات محو می‌شود، و عزت باطل چون سرابی است که حتی در لحظه ظهورش نیز فاقد حقیقت است.

این مراتب، نشان‌دهنده تفاوت بنیادین میان عزت‌های الهی و غیرالهی است. عزت حقیقی، به دلیل ذاتی بودن، غیرقابل انتقال و اکتساب است، درحالی‌که عزت کمالی، به‌عنوان ظهوری از فیض الهی، به مؤمنین خاص اعطا می‌شود. عزت خیالی و باطل، به دلیل فقدان ریشه در حقیقت، ناپایدار و فاقد ارزش ابدی‌اند. این تقسیم‌بندی، ریشه در فلسفه اسلامی، به‌ویژه حکمت متعالیه، دارد که وجود را اصل و مراتب آن را جلوه‌های الهی می‌داند.

درنگ: عزت در قرآن کریم به چهار مرتبه تقسیم می‌شود: عزت حقیقی (ذاتی خداوند)، عزت کمالی (ایمانی مؤمنین)، عزت خیالی (توهمی و مادی) و عزت باطل (فاقد حقیقت، مانند عزت بت‌ها یا کفر).

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین اقسام عزت، چارچوبی نظری برای فهم این مفهوم در نظام قرآنی ارائه داد. عزت حقیقی، به‌عنوان صفت ذاتی خداوند، مبنای همه عزت‌های ظهوری است. عزت کمالی، به مؤمنین خاص اعطا می‌شود و پایدار است، درحالی‌که عزت‌های خیالی و باطل، به دلیل وابستگی به امور ناپایدار یا غیرحقیقی، فاقد ارزش ابدی‌اند. این تقسیم‌بندی، زمینه را برای تحلیل عمیق‌تر هر یک از این مراتب در بخش‌های بعدی فراهم می‌کند.

بخش دوم: عزت حقیقی: صفت ذاتی خداوند

ماهیت عزت ذاتی

عزت حقیقی، صفتی است که به ذات الهی اختصاص دارد و به معنای بی‌نیازی مطلق، اقتدار کامل و کمال بی‌انتها است. این عزت، مانند اقیانوسی بی‌کران است که هیچ مخلوقی نمی‌تواند در آن سهمی داشته باشد یا آن را اکتساب کند. عزت ذاتی، غیرقابل انتقال است، زیرا به ذات خداوند وابسته است و هیچ موجودی نمی‌تواند به این مرتبه دست یابد. این مفهوم، با اصل توحید در فلسفه و عرفان اسلامی هم‌خوانی دارد، جایی که ذات الهی، یگانه و بی‌همتا معرفی می‌شود.

قرآن کریم، این حقیقت را در آیات متعدد مورد تأکید قرار داده است. برای مثال، در آیه‌ای می‌فرماید:
فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا (نساء: ۱۳۹)، به معنای «تمام عزت [مطلب حذف شد] ). این آیه، با تأکید بر «جميعًا»، بیانگر انحصار عزت حقیقی در ذات الهی است. همچنین، در آیه دیگری آمده است:
سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ (صافات: ۱۸۰)، به معنای «پروردگار عزت، منزه [مطلب حذف شد] ). این آیه، عزت الهی را فراتر از هر توصیف و قیاس بشری معرفی می‌کند.

اذعان ابلیس به عزت الهی

نکته‌ای شگفت‌انگیز در قرآن کریم، اذعان ابلیس به عزت ذاتی خداوند است. در آیه‌ای آمده است:
فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (ص: ۸۲)، به معنای «به عزت تو سوگند که همه [مطلب حذف شد] ). ابلیس، با این قسم، به عزت حقیقی خداوند اقرار می‌کند، هرچند در مسیر باطل قرار دارد. این اذعان، مانند سایه‌ای است که به وجود نور اشاره دارد؛ حتی موجودی که در برابر خدا سرکشی می‌کند، نمی‌تواند عزت ذاتی او را انکار کند.

درنگ: عزت حقیقی، صفت ذاتی خداوند است که غیرقابل انتقال و اکتساب است. حتی ابلیس، با قسم به عزت الهی، به این حقیقت اذعان دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

عزت حقیقی، به‌عنوان صفت ذاتی خداوند، مبنای همه عزت‌های ظهوری در عالم است. این عزت، مانند قله‌ای است که هیچ مخلوقی نمی‌تواند به آن دست یابد، اما نور آن بر همه موجودات می‌تابد. آیات قرآنی و حتی اذعان ابلیس، بر انحصار این عزت در ذات الهی تأکید دارند. این بخش، زمینه را برای بررسی عزت‌های ظهوری، به‌ویژه عزت کمالی، فراهم می‌کند.

بخش سوم: عزت کمالی: جلوه ایمانی در مؤمنین خاص

ماهیت عزت کمالی

عزت کمالی، عزتی است که خداوند به انبیا، اولیا و مؤمنین خاص اعطا می‌کند. این عزت، مانند جویباری است که از چشمه بی‌کران عزت الهی جاری می‌شود و به دلیل ریشه داشتن در حقیقت الهی، پایدار و ابدی است. عزت کمالی، در ایمان خالص، عمل صالح و قرب به خدا ریشه دارد و با مرگ، فقر یا دیگر محدودیت‌های مادی از بین نمی‌رود. این عزت، ظهوری از فیض الهی است که به مؤمنین خاص، یعنی کسانی که ایمانشان همراه با تبعیت کامل از خدا و رسول است، اعطا می‌شود.

قرآن کریم، این عزت را در آیه‌ای چنین توصیف می‌کند:
وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ (منافقون: ۸)، به معنای «عزت از آن خدا، رسول و مؤمنین است، [مطلب حذف شد] ). این آیه، با تأکید بر مؤمنین خاص (الذین یؤمنون بالله و الرسول)، عزت کمالی را از منافقین، که فاقد ایمان خالص‌اند، متمایز می‌کند.

پویایی عزت کمالی

عزت کمالی، به دلیل ارتباط با فیض الهی، پویا و متغیر است. خداوند، بر اساس لیاقت، استعداد و ایمان افراد، این عزت را اعطا یا سلب می‌کند. این پویایی، در آیه‌ای به روشنی بیان شده است:
تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ (آل‌عمران: ۲۶)، به معنای «هرکه را بخواهی عزیز می‌کنی و هرکه را [مطلب حذف شد] ). این آیه، مانند کلیدی است که درهای رحمت الهی را برای مؤمنین باز می‌کند و نشان‌دهنده نقش ایمان و عمل صالح در کسب عزت کمالی است.

داستان جادوگران فرعون، نمونه‌ای بارز از این پویایی است. جادوگران، که ابتدا از عزت خیالی برخوردار بودند، با ایمان آوردن به موسی علیه‌السلام، به عزت کمالی دست یافتند. این تحول، مانند گلی است که از خاک تیره سر برمی‌آورد و در نور الهی شکوفا می‌شود.

درنگ: عزت کمالی، عزتی پایدار و الهی است که به مؤمنین خاص، با ایمان خالص و تبعیت از خدا و رسول، اعطا می‌شود و با مرگ یا فقر از بین نمی‌رود.

جمع‌بندی بخش سوم

عزت کمالی، به‌عنوان جلوه‌ای از فیض الهی، به مؤمنین خاصی تعلق می‌گیرد که ایمانشان خالص و همراه با تبعیت از خدا و رسول است. این عزت، پایدار و پویاست و در پرتو آیات قرآنی، مانند نوری معرفی می‌شود که از ذات الهی سرچشمه می‌گیرد. داستان جادوگران فرعون، نمونه‌ای روشن از تحول از عزت خیالی به عزت کمالی است که نقش ایمان را در این فرآیند برجسته می‌کند.

بخش چهارم: عزت خیالی: توهمی ناپایدار

ماهیت عزت خیالی

عزت خیالی، عزتی است که به امور مادی مانند مال، قدرت یا مقام وابسته است. این عزت، مانند سایه‌ای است که با غروب خورشید مادیات محو می‌شود. با از دست رفتن دارایی، قدرت یا موقعیت، عزت خیالی نیز از بین می‌رود. این نوع عزت، به دلیل فقدان ریشه در حقیقت الهی، ناپایدار و توهمی است. قرآن کریم، این عزت را در داستان جادوگران فرعون به تصویر می‌کشد:
قَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ (شعراء: ۴۴)، به معنای «به عزت فرعون سوگند [مطلب حذف شد] ). این آیه، نشان‌دهنده توهم جادوگران است که عزت خود را به فرعون نسبت می‌دادند، درحالی‌که قدرتشان در حقیقت از خودشان بود، نه از فرعون.

عزت خیالی، مانند پهلوانی است که تا زمانی که زور بازو دارد، مورد ستایش است، اما با شکستن پایش، از چشم‌ها می‌افتد. این عزت، به دلیل وابستگی به امور ناپایدار، نمی‌تواند به کمال یا سعادت ابدی منجر شود.

تفاوت عزت خیالی با عزت کمالی

تفاوت بنیادین عزت خیالی با عزت کمالی، در پایداری و ریشه آن‌هاست. عزت کمالی، مانند درختی است که ریشه در خاک الهی دارد و با مرگ یا فقر از بین نمی‌رود، اما عزت خیالی، مانند گلی است که در خاک سست مادیات ریشه دارد و با اولین باد محو می‌شود. جادوگران فرعون، با ایمان آوردن، از عزت خیالی به عزت کمالی رسیدند، که نشان‌دهنده پویایی و امکان تحول در مراتب عزت است.

درنگ: عزت خیالی، وابسته به امور مادی مانند مال و قدرت است و با از دست رفتن آن‌ها محو می‌شود، برخلاف عزت کمالی که پایدار و الهی است.

جمع‌بندی بخش چهارم

عزت خیالی، به دلیل وابستگی به امور ناپایدار مادی، فاقد ارزش ابدی است و با مرگ، بیماری یا از دست رفتن دارایی محو می‌شود. داستان جادوگران فرعون، نمونه‌ای روشن از ناپایداری این عزت و امکان تحول به عزت کمالی در پرتو ایمان است. این بخش، زمینه را برای بررسی عزت باطل، به‌عنوان پایین‌ترین مرتبه عزت، فراهم می‌کند.

بخش پنجم: عزت باطل: فاقد ریشه و حقیقت

ماهیت عزت باطل

عزت باطل، عزتی است که به امور غیرحقیقی مانند بت‌ها، کفر یا شرک وابسته است. این عزت، مانند گلی پلاستیکی است که ظاهری فریبنده دارد، اما فاقد ریشه، رشد و حقیقت است. قرآن کریم، این نوع عزت را در آیه‌ای چنین توصیف می‌کند:
وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونَ لَهُمْ عِزًّا (مریم: ۸۱)، به معنای «و غیر از خدا، خدایانی برگزیدند تا [مطلب حذف شد] ). این آیه، نشان‌دهنده تلاش بت‌پرستان برای کسب عزت از بت‌هاست، درحالی‌که بت‌ها فاقد هرگونه حقیقت و عزت‌اند.

عزت باطل، حتی در لحظه ظهورش نیز فاقد ارزش است، زیرا به امور غیرحقیقی وابسته است. این عزت، مانند سرابی است که تشنه را به سوی خود می‌خواند، اما جز فریب و پوچی چیزی به او نمی‌دهد.

تمایز عزت باطل نجیب و نانجیب

عزت باطل، خود به دو نوع نجیب و نانجیب تقسیم می‌شود. عزت باطل نجیب، مانند عزت بت‌پرستان، تلاشی است برای تقلید از دین و معنویت، هرچند باطل. این گروه، مانند کسانی‌اند که بت‌خانه را به جای مسجد برمی‌گزینند و می‌خواهند با بت‌پرستی، هدف و هویت دینی داشته باشند. قرآن کریم، این نوع عزت را در آیه
وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونَ لَهُمْ عِزًّا (مریم: ۸۱) توصیف می‌کند.

در مقابل، عزت باطل نانجیب، مانند عزت خوارج یا طالبان، با خشونت و شقاق همراه است و در تضاد کامل با حقیقت قرار دارد. این نوع عزت، در آیه
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ (ص: ۲)، به معنای «بلکه کافران در [مطلب حذف شد] )، توصیف شده است. این عزت، مانند تیغی است که نه‌تنها خود را، بلکه دیگران را نیز زخمی می‌کند.

درنگ: عزت باطل، فاقد ریشه و حقیقت است و به دو نوع نجیب (تقلید از دین) و نانجیب (همراه با خشونت و شقاق) تقسیم می‌شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

عزت باطل، به دلیل فقدان ارتباط با حقیقت الهی، مانند سرابی است که حتی در لحظه ظهورش نیز فاقد ارزش است. تمایز میان عزت باطل نجیب و نانجیب، نشان‌دهنده تفاوت در نیت و رفتار است: نجیب در پی تقلید از حقیقت است، اما نانجیب در مسیر خشونت و تخریب قرار دارد. این بخش، بر اهمیت توجه به حقیقت در کسب عزت تأکید دارد.

بخش ششم: عزت فعلی و نقش پویایی در نظام الهی

پویایی عزت در نظام قرآنی

عزت فعلی، عزتی است که خداوند به‌صورت پویا اعطا یا سلب می‌کند. این پویایی، مانند جریانی است که در بستر اراده الهی جاری می‌شود و بسته به لیاقت، استعداد و ایمان افراد، تغییر می‌یابد. قرآن کریم، این ویژگی را در آیه
تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ (آل‌عمران: ۲۶)، به معنای «هرکه را بخواهی عزیز می‌کنی و هرکه را [مطلب حذف شد] )، بیان می‌کند. این آیه، نشان‌دهنده قدرت مطلق خداوند در اعطای عزت یا سلب آن است.

داستان جادوگران فرعون، نمونه‌ای روشن از این پویایی است. آن‌ها که ابتدا به عزت خیالی خود (قدرت جادوگری) و فرعون تکیه داشتند، با مواجهه با حقیقت و ایمان آوردن به موسی علیه‌السلام، از عزت خیالی به عزت کمالی منتقل شدند. این تحول، مانند پرنده‌ای است که از قفس مادیات رها شده و در آسمان ایمان به پرواز درمی‌آید.

عزت در خطاب و استدلال

عزت فعلی، گاه در قالب پیروزی در خطاب و استدلال متجلی می‌شود. در آیه
وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ (ص: ۲۳)، به معنای «و مرا در [مطلب حذف شد] )، عزت در کلام و استدلال برجسته شده است. این عزت، مانند شمشیری است که در میدان گفت‌وگو، حق را از باطل جدا می‌کند. همچنین، در سوره یس، آیه
إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ (یس: ۱۴)، به معنای «آنگاه که دو نفر را به سویشان فرستادیم و آن‌ها را تکذیب کردند، پس با [مطلب حذف شد] )، خداوند با فرستادن پیامبر سوم، عزت ایمانی را به پیامبران اعطا کرد تا در برابر تکذیب قوم، پیروز شوند.

درنگ: عزت فعلی، عزتی پویاست که خداوند بر اساس لیاقت و ایمان اعطا یا سلب می‌کند، و گاه در پیروزی کلام و استدلال متجلی می‌شود.

جمع‌بندی بخش ششم

عزت فعلی، نشان‌دهنده پویایی نظام الهی در اعطای عزت است. خداوند، با اراده خویش، عزت را به مؤمنین اعطا می‌کند یا از دیگران سلب می‌نماید. داستان جادوگران فرعون و آیات مربوط به عزت در خطاب، این پویایی را به روشنی نشان می‌دهند. این بخش، بر نقش ایمان و لیاقت در کسب عزت تأکید دارد و زمینه را برای جمع‌بندی نهایی فراهم می‌کند.

بخش هفتم: نقد عزت‌های غیرالهی و پیامدهای اجتماعی

نقد عزت خیالی و تأثیرات اجتماعی آن

عزت خیالی، به دلیل وابستگی به امور مادی، افراد را به تکبر، خودنمایی و دوری از حقیقت سوق می‌دهد. قرآن کریم، این عزت را در آیه
وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ (بقره: ۲۰۶)، به معنای «و چون به او گفته شود از خدا بترس، عزت‌جویی او را [مطلب حذف شد] )، مورد نقد قرار داده است. این عزت، مانند بادکنکی است که با ظاهری پرزرق‌وبرق، در لحظه‌ای می‌ترکد و پوچی خود را آشکار می‌کند.

در نظام اجتماعی، عزت خیالی، افراد را به رقابت‌های بی‌حاصل و خودبرتربینی سوق می‌دهد و مانع از توجه به عزت کمالی و قرب الهی می‌شود. این عزت، مانند قلعه‌ای شنی است که با اولین موج حقیقت فرومی‌ریزد.

نقد عزت باطل و پیامدهای آن

عزت باطل، به‌ویژه نوع نانجیب آن، مانند عزت خوارج یا طالبان، با خشونت و شقاق همراه است و جامعه را به سوی تخریب و آشوب می‌کشاند. این عزت، مانند آتشی است که نه‌تنها خود را می‌سوزاند، بلکه دیگران را نیز به کام خود می‌کشد. در مقابل، عزت باطل نجیب، هرچند فاقد حقیقت است، اما به دلیل تقلید از دین، کمتر به خشونت می‌انجامد. این تمایز، مانند تفاوت میان زهری آشکار و زهری پنهان در شهد است.

قرآن کریم، با تأکید بر عزت الهی، هرگونه عزت غیرالهی را نقد می‌کند:
مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا (فاطر: ۱۰)، به معنای «هرکه عزت می‌خواهد، عزت همه [مطلب حذف شد] ). این آیه، مانند فانوسی است که راه حقیقت را از مسیرهای باطل جدا می‌کند.

درنگ: عزت‌های خیالی و باطل، به دلیل فقدان ریشه در حقیقت، به تکبر، گناه یا خشونت می‌انجامند و از عزت الهی و کمالی دورند.

جمع‌بندی بخش هفتم

عزت‌های خیالی و باطل، به دلیل ناپایداری و فقدان حقیقت، پیامدهای منفی اجتماعی و اخلاقی دارند. عزت خیالی، افراد را به تکبر و خودنمایی سوق می‌دهد، و عزت باطل، به‌ویژه نوع نانجیب آن، به خشونت و تخریب می‌انجامد. قرآن کریم، با تأکید بر عزت الهی، راه را برای دستیابی به عزت کمالی هموار می‌کند.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

تبیین مفهوم عزت در پرتو اسماء الحسنی و آیات قرآنی، منظومه‌ای از معانی را آشکار می‌سازد که از عزت ذاتی خداوند تا عزت‌های خیالی و باطل مخلوقات را در بر می‌گیرد. عزت حقیقی، به‌عنوان صفت ذاتی خداوند، مبنای همه عزت‌های ظهوری است و غیرقابل اکتساب است. عزت کمالی، به مؤمنین خاص با ایمان خالص و تبعیت از خدا و رسول اعطا می‌شود و پایدار است. عزت خیالی، به دلیل وابستگی به امور مادی، ناپایدار و توهمی است، و عزت باطل، به دلیل فقدان ریشه در حقیقت، حتی در لحظه ظهورش نیز بی‌ارزش است. پویایی عزت، که در آیه
تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ (آل‌عمران: ۲۶) بیان شده، نشان‌دهنده نقش ایمان و عمل صالح در کسب عزت کمالی است.

این تبیین، نه‌تنها به فهم عمیق‌تر مفهوم عزت در چارچوب قرآنی کمک می‌کند، بلکه راهنمایی برای ایجاد جامعه‌ای عزتمند ارائه می‌دهد که در آن افراد به دنبال عزت کمالی و قرب الهی باشند. عزت کمالی، مانند مشعلی است که راه سعادت را روشن می‌کند، درحالی‌که عزت‌های خیالی و باطل، مانند سراب‌هایی‌اند که انسان را به سوی پوچی می‌کشانند. این نوشتار، با الهام از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، دعوتی است به سوی تأمل در حقیقت عزت و دوری از توهمات دنیوی.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، واژه 'عزت' چند بار در قرآن کریم ذکر شده است؟

2. طبق متن، عزت حقیقی مختص به چه کسی است؟

3. کدام نوع عزت در متن به عنوان عزتی که از دست رفتنی نیست معرفی شده است؟

4. طبق متن، عزت ساحران فرعون در ابتدا چه نوع عزتی بود؟

5. بر اساس متن، آیه 'و اتخذوا من دون الله الهة لیکون لهم عزا' به کدام نوع عزت اشاره دارد؟

6. متن بیان می‌کند که عزت کمالی برای انبیا، اولیا و مؤمنین است و از بین رفتنی نیست.

7. طبق متن، عزت باطل به دارایی‌هایی اشاره دارد که در زمان نیاز قابل استفاده هستند.

8. متن اشاره دارد که عزت ساحران فرعون پس از ایمان آوردن به عزت کمالی تبدیل شد.

9. بر اساس متن، عزت خیالی به عزتی گفته می‌شود که ریشه در ایمان به خدا دارد.

10. متن ادعا می‌کند که تمام عزت‌ها، حتی عزت باطل، از خداوند سرچشمه می‌گیرند.

11. طبق متن، تفاوت اصلی بین عزت خیالی و عزت باطل چیست؟

12. چرا متن عزت ساحران فرعون را خیالی می‌داند؟

13. طبق متن، چرا عزت باطل نجابت دارد؟

14. متن چگونه عزت کمالی را برای مؤمنین توضیح می‌دهد؟

15. چرا متن آیه 'فان العزة لله جمیعا' را تأکید بر سرچشمه الهی همه عزت‌ها می‌داند؟

پاسخنامه

1. 121 بار

2. خداوند

3. عزت کمالی

4. عزت خیالی

5. عزت باطل

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. عزت خیالی به دارایی‌های زودگذر مانند مال و قدرت وابسته است، اما عزت باطل حتی در زمان وجودش ارزشی ندارد، مانند عزت بت‌ها.

12. زیرا عزت ساحران وابسته به قدرت جادوی آن‌ها بود که با شکست در برابر موسی از بین رفت.

13. چون کافران با انتخاب بت‌ها قصد دارند نشان دهند که دین و هدف دارند، هرچند باطل است.

14. عزت کمالی عزتی است که خداوند به مؤمنین می‌دهد، ماندگار است و نزد خدا ارزش دارد.

15. زیرا تمام عزت‌ها، حتی عزت باطل، از خدا سرچشمه می‌گیرند، هرچند به شکل نادرست ظاهر شوند.