متن درس
تبیین مفهوم ولیّ در پرتو آیات قرآنی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۱۲)
دیباچه
مفهوم «ولیّ» در قرآن کریم، بهمثابه یکی از اسما و صفات الهی، از جایگاهی ویژه برخوردار است که در حوزههای لغوی، فلسفی، عرفانی و فقهی، معانی و ظرایف متعددی را در بر میگیرد. این مفهوم، که در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۶۱۲ با دقت و عمق کاوش شده، فراتر از معانی حاشیهای و پراکنده، بهسان گوهری است که در ژرفای معرفت قرآنی میدرخشد. هدف این نوشتار، تبیین معنای اصیل و ریشهای «ولیّ» است که با تمرکز بر دو محور بنیادین «پی بودن» و «ارتباط»، به دور از حواشی سیاسی و اعتقادی، تعریفی جامع و علمی ارائه میدهد. این اثر، با تحلیل آیات قرآنی و تأملات عمیق فلسفی و عرفانی، به کاوش در مفهوم «ولیّ» میپردازد و برای پژوهشگران حوزه الهیات، فلسفه و عرفان منبعی غنی و منسجم فراهم میآورد.
بخش نخست: ریشهشناسی لغوی و معنای اصیل ولیّ
ریشه لغوی و معنای بنیادین
واژه «ولیّ» از ماده «وَلَیَ یَلِی» در زبان عربی، به معنای «ثانی مع ارتباط» یا چیزی است که پس از چیز دیگر قرار میگیرد و با آن ارتباطی وثیق دارد. این معنا، بهسان کلیدی است که درهای معرفت به مفهوم ولا را میگشاید، فارغ از جهتگیری (پیش یا پس) و نوع ارتباط (دوستی یا دشمنی). برخلاف معانی حاشیهای که در لغتنامهها و تفاسیر بهصورت پراکنده و غیر دقیق ارائه شدهاند، معنای اصیل «ولیّ» بر دو محور استوار است: نخست، «پی بودن» یا قرار گرفتن چیزی در پی چیز دیگر (تلو)، و دوم، وجود ارتباط میان آن دو. این تعریف، بهسان جراحی ظریفی است که قلب ماده لغوی را میکاود و از حواشی و برداشتهای غیر علمی دوری میجوید.
معانی رایج در لغتنامهها، مانند سرپرست (قیم)، یاور (ناصر)، دوست نزدیک، یا حتی باران بهاری پیدرپی، تنها مصادیقی از «ولیّ» را پوشش میدهند و به ذات ماده و اشتقاق آن وفادار نیستند. این معانی، بهمثابه گزارشهای خیابانیاند که هر کس از ظن خود یاری میدهد، اما فاقد عمق و دقت علمیاند. در مقابل، معنای «ثانی مع ارتباط» همه مصادیق را در بر میگیرد و به ریشه لغوی وفادار میماند.
| درنگ: «ولیّ» به معنای «ثانی مع ارتباط» است که بر پی بودن و ارتباط میان دو چیز دلالت دارد. این تعریف، برخلاف معانی حاشیهای، به ریشه لغوی وفادار است و همه مصادیق ولا را در بر میگیرد. |
آیات قرآنی مرتبط با ولیّ
قرآن کریم، مفهوم «ولیّ» را در آیات متعدد به کار برده و از منظرهای گوناگون به تبیین آن پرداخته است. دو آیه برجسته که این مفهوم را بهخوبی نشان میدهند، عبارتاند از:
اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ
ترجمه: «خداوند ولیّ کسانی است که ایمان آوردند؛ آنان را از تاریکیها به سوی [مطلب حذف شد] )
این آیه، خدا را بهعنوان ولیّ مؤمنان معرفی میکند که بهسان مشعلی فروزان، ایشان را از ظلمات جهل و گمراهی به سوی نور هدایت و معرفت رهنمون میسازد. ولا در اینجا، رابطهای معنوی و ایمانی است که قرب خاص الهی را به مؤمنان نشان میدهد.
وَإِنَّا إِلَيْهِ لَقَرِيبٌ
ترجمه: «و ما به او بسیار [مطلب حذف شد] )
این آیه، قرب عام الهی را به همه مخلوقات، اعم از مؤمن و کافر، بیان میکند و نشان میدهد که خداوند، بهسان نوری بیکران، از رگ گردن به انسان نزدیکتر است. این قرب عام، زمینهساز فهم ولا خاص در رابطه با مؤمنان است.
| درنگ: آیات قرآنی، «ولیّ» را در دو سطح قرب عام (نزدیکی خدا به همه مخلوقات) و قرب خاص (ولا با مؤمنان) تبیین میکنند. این تمایز، عمق مفهومی ولا را نشان میدهد. |
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با کاوش در ریشه لغوی «ولیّ»، نشان داد که این واژه به معنای «ثانی مع ارتباط» است که بر پی بودن و وجود ارتباط میان دو چیز دلالت دارد. این تعریف، برخلاف معانی حاشیهای و پراکنده، به ذات ماده وفادار است و همه مصادیق ولا، از سرپرستی تا دوستی و دشمنی، را در بر میگیرد. آیات قرآنی، با تبیین قرب عام و خاص الهی، این مفهوم را در بستر الهیاتی و عرفانی روشن میسازند. این تحلیل، بهسان پلی است که مفاهیم لغوی را به تأملات فلسفی و عرفانی متصل میکند.
بخش دوم: دوسویگی و انعطاف مفهوم ولیّ
دوسویگی ولیّ: قرب از هر دو طرف
یکی از ویژگیهای ممتاز «ولیّ»، دوسویگی آن است که به معنای امکان نزدیکی از هر دو طرف (شیء اول به دوم یا دوم به اول) است. این انعطاف، «ولیّ» را از مفاهیم صرفاً ترتیبی مانند «ثانی» متمایز میسازد. بهسان دو دوست که در آغوش یکدیگر قرار میگیرند، یا دو دشمن که در تقابل با یکدیگرند، «ولیّ» در هر دو جهت معنا مییابد. در رابطه الهی، این دوسویگی در «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا» (خدا به مؤمنان نزدیک است) و «ولیّ الله» (مؤمن به خدا نزدیک است) تجلی مییابد.
این دوسویگی، بهسان آینهای است که قرب متقابل را بازمیتاباند؛ خدا به مؤمن نزدیک است و مؤمن به خدا. این رابطه، نه تنها در بعد معنوی، بلکه در مصادیق اجتماعی و فقهی نیز صدق میکند. برای مثال، در فقه، ولیّ قهری (پدر یا جد پدری) به دلیل ارتباط خونی، به فرزند نزدیک است و این نزدیکی، دوسویه است.
| درنگ: «ولیّ» به دلیل دوسویگی، امکان قرب از هر دو طرف (شیء اول به دوم یا دوم به اول) را فراهم میآورد. این انعطاف، ولا را به مفهومی پویا و رابطهمحور تبدیل میکند. |
ارتباط: جوهره ولا
ارتباط، بهسان روحی است که در کالبد مفهوم «ولیّ» دمیده شده است. بدون ارتباط، ولا محقق نمیشود. دو شیء که صرفاً کنار یکدیگر باشند، ولیّ نیستند؛ باید رابطهای معنوی، اجتماعی یا حتی خصمانه میان آنها برقرار باشد. این ارتباط، میتواند ظاهری (مانند سرپرستی پدر بر فرزند)، باطنی (مانند قرب مؤمن به خدا)، دوستانه (مانند انیس و مونس) یا خصمانه (مانند عداوت) باشد.
در فقه، این ارتباط در مفهوم ولیّ قهری بهخوبی نمایان است. پدر یا جد پدری، به دلیل ارتباط خونی و طبیعی، ولیّ فرزند است، اما مادر، بدون جعل قانونی، این جایگاه را ندارد، زیرا ارتباط قهری در این مورد وجود ندارد. این شرط، بهسان رشتهای است که دو موجود را به هم پیوند میدهد و بدون آن، ولا بیمعناست.
| درنگ: ارتباط، جوهره «ولیّ» است. بدون رابطه (اعم از دوستی، دشمنی یا سرپرستی)، مفهوم ولا محقق نمیشود. |
ولیّ در دوستی و دشمنی
«ولیّ» به دلیل تمرکز بر پی بودن و ارتباط، از نوع رابطه مستقل است و در دوستی و دشمنی صدق میکند. در دوستی، مانند «ولیّ الله» یا «خدا ولیّ مؤمنان»، ولا به معنای محبت، حمایت و قرب معنوی است. در دشمنی، مانند «تَوَلَّوْا [مطلب حذف شد] : «از حق روی گرداندند»)، ولا به معنای تقابل و جدایی باطنی است. این انعطاف، بهسان رودی است که گاه در مسیر دوستی و گاه در مسیر دشمنی جاری میشود، اما در هر حال، پی بودن و ارتباط را حفظ میکند.
این دیدگاه، نشان میدهد که «ولیّ» مفهومی فراگیر است که در طیف وسیعی از روابط، از محبت الهی تا عداوت انسانی، ظهور مییابد. بهسان دو نفر که گاه در آغوش یکدیگرند و گاه در تقابل با هم، هر دو ولىّ یکدیگرند، زیرا رابطهای وثیق میان آنها برقرار است.
| درنگ: «ولیّ» در دوستی (مانند قرب الهی به مؤمنان) و دشمنی (مانند دوری از حق) صدق میکند، زیرا هر دو رابطه، پی بودن و ارتباط را دارند. |
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با بررسی دوسویگی و انعطاف مفهوم «ولیّ»، نشان داد که این واژه، به دلیل تمرکز بر پی بودن و ارتباط، در روابط متقابل (خدا-بنده، انسان-انسان) معنا مییابد. ارتباط، جوهره ولا است و بدون آن، این مفهوم محقق نمیشود. «ولیّ» در دوستی و دشمنی صدق میکند و این انعطاف، آن را به مفهومی پویا و فراگیر تبدیل میسازد. این تحلیل، بهسان نوری است که زوایای پنهان ولا را روشن میسازد و راه را برای فهم عمیقتر آن هموار میکند.
بخش سوم: قرب خاص و عام الهی در ولا
قرب عام: نزدیکی خدا به همه مخلوقات
قرآن کریم، نزدیکی خداوند به همه مخلوقات را در آیهای روشن بیان میکند:
وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ
ترجمه: «و ما به او از رگ [مطلب حذف شد] )
این قرب عام، بهسان اقیانوسی بیکران است که همه مخلوقات، اعم از مؤمن و کافر، در آن غوطهورند. خداوند، از هیچکس دور نیست، حتی از ظالمان و کافران، مانند شمر و حرمله. این نزدیکی، فیض وجودی و رحمت عام الهی را نشان میدهد که هیچ موجودی از آن محروم نیست.
| درنگ: قرب عام الهی، نزدیکی خداوند به همه مخلوقات را شامل میشود، اعم از مؤمن و کافر، و نشانه رحمت بیپایان الهی است. |
قرب خاص: ولا با مؤمنان
در مقابل قرب عام، قرب خاص الهی در ولا با مؤمنان ظهور مییابد. قرآن کریم میفرماید:
اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا
ترجمه: «خداوند ولیّ کسانی است که [مطلب حذف شد] )
این ولا، بهسان گوهری است که تنها در دل مؤمنان میدرخشد. قرب خاص، نتیجه ایمان و تقواست و تنها به کسانی تعلق میگیرد که با ایمان و عمل صالح، به سوی حق گام برمیدارند. این تمایز، ولا را به مقامی ویژه برای مؤمنان تبدیل میکند که در آن، خداوند نهتنها نزدیک، بلکه حامی و هدایتگر آنهاست.
| درنگ: قرب خاص الهی، در ولا با مؤمنان ظهور مییابد و نتیجه ایمان و تقواست. این قرب، ولا را به مقامی معنوی و ایمانی محدود میکند. |
عدم دوری خدا از کافران
قرآن کریم، هرگز خداوند را ولیّ کافران نخوانده است. این نکته، بهسان نشانهای است که تمایز میان قرب عام و خاص را روشن میسازد. کافران، با رویگردانی از حق، از خداوند دور میشوند:
تَوَلَّوْا عَنِ الْحَقِّ
ترجمه: «از حق [مطلب حذف شد] )
اما خداوند از آنها دور نیست. آیه زیر این حقیقت را تأیید میکند:
لَا مَوَالِيَ لَهُمْ
ترجمه: «آنان را هیچ [مطلب حذف شد] )
این دوری، به معنای جدایی باطنی کافران از خداست، نه دوری خدا از آنها. خداوند، بهسان خورشیدی است که بر همه میتابد، اما تنها کسانی که روی به سوی او دارند، از نورش بهرهمند میشوند.
| درنگ: خداوند از هیچکس، حتی کافران، دور نیست، اما کافران با رویگردانی از حق، از خدا دور میشوند. ولا خاص، تنها به مؤمنان تعلق دارد. |
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تبیین قرب عام و خاص الهی، نشان داد که خداوند به همه مخلوقات نزدیک است، اما ولا خاص، تنها به مؤمنان تعلق میگیرد. کافران، با دوری از حق، خود را از این مقام محروم میسازند، اما خداوند از آنها دور نیست. این تمایز، ولا را به رابطهای ایمانی و معنوی تبدیل میکند که در پرتو ایمان و تقوا شکوفا میشود. این تحلیل، بهسان چراغی است که مسیر معرفت به ولا را روشن میسازد.
بخش چهارم: نقد معانی حاشیهای و ضرورت بازگشت به معنای ریشهای
نقد معانی حاشیهای و journalistic
معانی رایج «ولیّ» در لغتنامهها و تفاسیر، مانند سرپرست، قیم، ناصر یا باران پیدرپی، بهسان گزارشهایی پراکنده و غیر دقیقاند که به ریشه لغوی وفادار نیستند. این معانی، مانند گفتارهای خیابانیاند که هر کس از ظن خود یاری میدهد، اما فاقد عمق علمی و دقت اشتقاقیاند. بهسان بیماری که به جای درمان ریشهای، با داروهای موقت تسکین مییابد، این معانی تنها بخشی از مصادیق ولا را پوشش میدهند و به ذات ماده نمیرسند.
برای مثال، معنای «ولیّ» بهعنوان قیم اطفال یا باران بهاری، تنها مصداقی خاص را نشان میدهد و نمیتواند همه جنبههای ولا را توضیح دهد. این معانی، به دلیل عدم توجه به ریشه لغوی (ثانی مع ارتباط)، از جامعیت و دقت علمی برخوردار نیستند.
| درنگ: معانی حاشیهای «ولیّ»، مانند سرپرست یا ناصر، فاقد عمق علمیاند و به ریشه لغوی (ثانی مع ارتباط) وفادار نیستند. |
ضرورت بازگشت به معنای ریشهای
بازگشت به معنای ریشهای «ولیّ» (ثانی مع ارتباط)، بهسان بازگشت به سرچشمهای زلال است که همه مصادیق ولا را سیراب میکند. این تعریف، نهتنها جامعیت دارد، بلکه با آیات قرآنی و تأملات فلسفی و عرفانی همخوانی کامل دارد. برای مثال، در فقه، ولیّ قهری به دلیل ارتباط خونی و طبیعی، مصداقی از «ثانی مع ارتباط» است. در عرفان، قرب مؤمن به خدا یا خدا به مؤمن، این معنا را بهصورت باطنی تجلی میدهد.
این بازگشت، ضرورت بازنگری در تفاسیر لغوی و علمی را نشان میدهد و پژوهشگران را به سوی فهمی دقیقتر و عمیقتر از ولا هدایت میکند. بهسان جراحی که با دقت قلب بیمار را میکاود، این تعریف ریشهای، حقیقت ولا را از زیر لایههای حواشی بیرون میکشد.
| درنگ: بازگشت به معنای ریشهای «ولیّ» (ثانی مع ارتباط)، جامعیت و دقت علمی را تضمین میکند و همه مصادیق ولا را در بر میگیرد. |
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با نقد معانی حاشیهای و journalistic، بر ضرورت بازگشت به معنای ریشهای «ولیّ» تأکید کرد. تعریف «ثانی مع ارتباط»، به دلیل جامعیت و وفاداری به ریشه لغوی، همه مصادیق ولا را در بر میگیرد و راه را برای فهمی علمی و دقیق از این مفهوم هموار میسازد. این تحلیل، بهسان مشعلی است که تاریکیهای حواشی را میزداید و حقیقت ولا را نمایان میکند.
بخش پنجم: ولا در بستر فلسفی و عرفانی
ولا بهمثابه رابطهای پویا
ولا، بهسان پلی است که میان خدا و بنده، یا انسان و انسان، ارتباط برقرار میکند. این رابطه پویا، در دوستی (مانند قرب الهی به مؤمنان) و دشمنی (مانند دوری از حق) ظهور مییابد. در بستر فلسفی، ولا به معنای رابطهای نسبی است که در آن، جهت قرب (از خدا به بنده یا از بنده به خدا) تفاوتی در اصل معنا ایجاد نمیکند. در عرفان، ولا بهسان چشمهای است که از فیض الهی سرچشمه میگیرد و دل مؤمنان را سیراب میکند.
این پویایی، ولا را به مفهومی فراگیر تبدیل میکند که در همه مراتب وجود، از ظاهری تا باطنی، معنا مییابد. بهسان نسیمی که گاه گرم و گاه سرد میوزد، ولا در هر رابطهای، به شرط پی بودن و ارتباط، تجلی مییابد.
| درنگ: ولا، رابطهای پویاست که در دوستی و دشمنی، ظاهری و باطنی، ظهور مییابد و در همه مراتب وجود معنا دارد. |
خصیصه ولا در خدا: محبت بیعلت
روایتی که در درسگفتار نقل شده، بیان میدارد: «أَحَبَّ أَوْلِيَاءَهُ بِلَا عِلَّةٍ» (خدا اولیای خود را بدون علت دوست دارد). این محبت بیعلت، بهسان بارانی است که بدون انتظار reciprocation بر زمین میبارد. خداوند، اولیای خود را نه به دلیل منفعتی مادی یا معنوی، بلکه به دلیل ذات کریمانه خود دوست دارد. این محبت، حتی در صورت خطای اولیا، آنها را طرد نمیکند: «وَلَمْ يَرُدَّهُمْ بِارْتِكَابِ ذِلَّةٍ» (اگر خطایی کنند، ردشان نمیکند).
این خصیصه، ولا را به رابطهای عمیق و معنوی تبدیل میکند که در آن، خداوند بهسان پدری مهربان، حتی در برابر خطای فرزندانش، آغوش خود را باز نگه میدارد.
| درنگ: محبت بیعلت الهی و عدم طرد اولیا در صورت خطا، ولا را به رابطهای عمیق و کریمانه تبدیل میکند. |
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با کاوش در بستر فلسفی و عرفانی ولا، نشان داد که این مفهوم، رابطهای پویا و فراگیر است که در همه مراتب وجود ظهور مییابد. محبت بیعلت الهی و عدم طرد اولیا، ولا را به مقامی والا و معنوی تبدیل میکند که در پرتو ایمان و تقوا شکوفا میشود. این تحلیل، بهسان آینهای است که حقیقت ولا را در ابعاد فلسفی و عرفانی بازمیتاباند.
نتیجهگیری کلی
تبیین مفهوم «ولیّ» در پرتو آیات قرآنی و درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، نشان داد که این واژه، به معنای «ثانی مع ارتباط»، مفهومی پویا، دوسویه و رابطهمحور است که همه مصادیق ولا، از سرپرستی و دوستی تا دشمنی، را در بر میگیرد. قرب عام الهی، نزدیکی خداوند به همه مخلوقات را نشان میدهد، اما قرب خاص، که در ولا با مؤمنان ظهور مییابد، نتیجه ایمان و تقواست. کافران، با دوری از حق، خود را از این مقام محروم میسازند، اما خداوند از آنها دور نیست.
نقد معانی حاشیهای و بازگشت به معنای ریشهای، ضرورت فهمی علمی و دقیق از ولا را برجسته میکند. این مفهوم، در بستر فلسفی و عرفانی، بهسان گوهری است که در پرتو ایمان و معرفت میدرخشد و انسان را به سوی رابطهای عمیق و معنوی با خداوند هدایت میکند. این نوشتار، با تلفیق آیات قرآنی، تأملات فلسفی و عرفانی، و تمثیلات ادبی، راهنمایی برای فهم ژرف ولا و تقویت پیوند معنوی با خدا ارائه میدهد.
| با نظارت صادق خادمی |