متن درس
اسما و صفات الهی: تبیین مفهوم ولیّ و ولا در پرتو قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۱۴)
دیباچه
مفهوم «ولیّ» و «ولا» در سپهر معارف قرآنی و الهیاتی، چونان نگینی درخشان، جایگاه ویژهای دارد که در گسترههای لغوی، عرفانی، فلسفی و اجتماعی، معانی و دلالتهای عمیقی را به نمایش میگذارد. این مفهوم، که ریشه در قرب الهی دارد، نه تنها در فهم رابطه انسان با خداوند، بلکه در تبیین مناسبات معنوی و اجتماعی میان مؤمنان نیز نقشی بنیادین ایفا میکند. در این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۶۱۴ و تحلیلهای تفصیلی مرتبط، کوشش شده است تا مفهوم «ولیّ» و «ولا» در پرتو آیات قرآن کریم تبیین گردد.
بخش نخست: ریشهشناسی و معنای لغوی ولیّ و ولا
تعریف لغوی: شئٌ وراء شئٍ مع ارتباط
مفهوم «ولیّ» در ریشه لغوی خود، به معنای «شیءٌ وراء شیءٍ مع ارتباط» تعریف میشود، یعنی شیئی که پس از شیء دیگر قرار میگیرد و با آن پیوندی ذاتی و معنادار دارد. این تعریف، برخلاف تصور رایج که «ولیّ» را صرفاً به معنای «دوم پس از اول» میداند، از محدودیتهای ترتیب زمانی یا مکانی فراتر میرود. «ولیّ» نه تنها جایگاه پسینی را در بر میگیرد، بلکه ارتباطی پویا و دوسویه را میان دو شیء برقرار میسازد. این ارتباط، که از خود واژه «وراء» استخراج میشود، جوهره ولا را تشکیل میدهد و آن را از مفاهیم مشابه متمایز میسازد.
برای مثال، در ﴿إِنَّ اللَّهَ مَوْلَاكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِيرُ﴾ (حج: ۷۸)، که به چنین است: «خداوند سرور شماست؛ چه نیکو سروری و چه نیکو یاوری»، واژه «مولا» به معنای قرب و نزدیکی خداوند به مؤمنان به کار رفته است. این آیه نشان میدهد که «ولیّ» نه تنها به معنای ترتیب یا تقدم و تأخر نیست، بلکه رابطهای معنوی و الهی را میان خداوند و بندگانش ترسیم میکند.
ویژگیهای دوسویه و پویای ولیّ
یکی از ویژگیهای برجسته «ولیّ»، دوسویه بودن آن است. برخلاف مفاهیمی چون «ثانی» که صرفاً جایگاه دوم را نشان میدهد، «ولیّ» میتواند از هر دو سو معنا یابد: خداوند میتواند ولیّ مؤمنان باشد (﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا﴾، بقره: ۲۵۷) و مؤمن نیز میتواند ولیّ خداوند باشد، به معنای نزدیکی و تسلیم در برابر حق. این دوسویگی، ولا را به مقامی پویا و رابطهمحور تبدیل میکند که از محدودیتهای صوری و ظاهری آزاد است.
تمثیلی برای این مفهوم، رابطه دو کرانه رودخانه است که هر یک به دیگری نزدیک است، نه به معنای تقدم یکی بر دیگری، بلکه به واسطه جریانی که میان آنها برقرار است. این جریان، همان ارتباط معنوی است که ولا را از سایر مفاهیم متمایز میسازد.
درنگ: «ولیّ» به معنای شیئی است که پس از شیء دیگر قرار میگیرد، اما نه به معنای ترتیب صرف، بلکه با ارتباطی ذاتی و دوسویه که جوهره آن قرب الهی است. |
جمعبندی ریشهشناسی
ریشهشناسی «ولیّ» نشان میدهد که این واژه، فراتر از معانی ظاهری و صوری، به ارتباطی عمیق و معنوی اشاره دارد که در بستر قرب الهی معنا مییابد. این تعریف، زمینه را برای تمایز «ولیّ» از مفاهیم مشابه فراهم میآورد و بر اهمیت قرب به عنوان جوهره ولا تأکید میورزد.
بخش دوم: تمایز ولیّ از مفاهیم همسایه
تلو: ترتیب ظاهری و صوری
واژه «تلو» به معنای دنبالهروی ظاهری و صوری است، چنانکه در تلاوت قرآن کریم، کلمات به ترتیب و پشت سر هم قرائت میشوند (﴿وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ﴾، کهف: ۲۷؛ به : «و آنچه را از کتاب پروردگارت به تو وحی شده است تلاوت کن»). این ترتیب، فاقد بُعد باطنی است و صرفاً به چینش ظاهری وابسته است. برای مثال، تلاوت قرآن کریم، بدون توجه به محتوای معنوی، تنها به حفظ ترتیب کلمات اکتفا میکند.
در مقابل، «ولیّ» نه تنها ترتیب را در بر میگیرد، بلکه به ارتباطی عمیق و معنوی وابسته است. تلو، چونان سایهای است که به دنبال جسم حرکت میکند، اما فاقد استقلال و عمق معنوی است، حال آنکه ولا، چونان نوری است که از منبع الهی ساطع میشود و رابطهای دوسویه را برقرار میسازد.
خلف: تأخر و فقدان تقدم
«خلف» یا «خلیفه» به معنای متأخر است و همواره در جایگاه فرع قرار میگیرد، نه اصل. خلیفه، به تعبیر قرآن کریم، کسی است که در زمین به نیابت از خداوند قرار داده شده است (﴿جَعَلْنَا فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾، ص: ۲۶؛ به : «ما در زمین خلیفهای قرار دادیم»). این جایگاه، فاقد تقدم است و خلیفه نمیتواند اصل باشد. در مقابل، «ولیّ» میتواند هم اصل باشد (مانند خداوند) و هم فرع (مانند مؤمن). این تمایز، ولا را از خلافت جدا میسازد، زیرا ولا به قرب الهی وابسته است، حال آنکه خلافت میتواند صوری و بدون قرب الهی باشد.
تمثیلی برای این مفهوم، رابطه معاون و رئیس است: معاون همواره پس از رئیس قرار دارد و فاقد اصالت مستقل است، اما ولیّ، چونان دوستی است که با دیگری در پیوندی عمیق قرار دارد، بیآنکه لزوماً یکی بر دیگری مقدم باشد.
تابع: تبعیت ظاهری و باطنی
«تابع» به معنای پیروی است که میتواند ظاهری (مانند پیروی صوری از یک قانون) یا باطنی (مانند متابعت قلبی) باشد. با این حال، «ولیّ» صرفاً به ارتباط و قرب وابسته است و از محدودیتهای تبعیت آزاد است. برای مثال، تابع در رابطه عاطف و معطوف، جایگاه ثانوی دارد، اما ولیّ، جایگاه دوسویهای را ترسیم میکند که هم خداوند و هم مؤمن میتوانند در آن قرار گیرند.
این تمایز، چونان تفاوت میان راهرو و راهبر است: راهرو تنها به دنبال راهبر گام برمیدارد، اما ولیّ، با راهبر در پیوندی معنوی قرار دارد که فراتر از صرف پیروی است.
اعراض: پسرفت یکسویه
«اعراض» به معنای دوری و پسرفت است و برخلاف «ولیّ»، یکسویه است. ولا، هم تولی (پیشرفت و نزدیکی) و هم تولی عن (پسرفت و دوری) را در بر میگیرد، اما اعراض تنها به دوری اشاره دارد. این یکسویگی، اعراض را از ولا متمایز میسازد، زیرا ولا به رابطهای پویا و دوسویه وابسته است.
تمثیلی برای اعراض، چونان کسی است که از نور روی میگرداند و به تاریکی فرو میرود، حال آنکه ولیّ، چونان پروانهای است که به سوی نور پرواز میکند یا از آن روی میگرداند، اما همواره در مدار رابطه با نور باقی میماند.
درنگ: «ولیّ» از تلو، خلف، تابع و اعراض متمایز است، زیرا نه صرفاً صوری، نه یکسویه، و نه محدود به تأخر است، بلکه به ارتباطی دوسویه و متکی بر قرب الهی وابسته است. |
جمعبندی تمایزات
تمایز «ولیّ» از مفاهیم همسایه، نشاندهنده عمق و پویایی این مفهوم در معارف قرآنی است. تلو به صور، خلف به تأخر، تابع به پیروی، و اعراض به دوری محدود هستند، اما ولا، با تأکید بر ارتباط و قرب الهی، مقامی فراتر از این محدودیتها را ترسیم میکند. این تمایزات، راهنمایی برای فهم دقیقتر ولا و پرهیز از خلط آن با معانی صوری فراهم میآورند.
بخش سوم: قرب الهی، جوهره ولا
قرب الهی در قرآن کریم
جوهره ولا، در قرب الهی نهفته است که از ایمان و تقوا ناشی میشود. این قرب، برخلاف قربهای صوری (مانند قرب رحمی، مکانی یا زمانی)، امری باطنی و الهی است. قرآن کریم، قرب الهی را به مؤمنان نسبت میدهد، چنانکه میفرماید: ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾ (حجرات: ۱۳؛ به : «گرامیترین شما نزد خدا با تقواترین شماست»). این آیه، تقوا را معیار قرب الهی قرار میدهد و نشان میدهد که ولا، تنها در بستر ایمان و تسلیم محقق میشود.
در مقابل، کافران از قرب خاص محروماند: ﴿وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَىٰ لَهُمْ﴾ (محمد: ۱۱؛ به : «کافران را سروری نیست»). این فقدان، نه به معنای دوری مطلق از خداوند است، بلکه به معنای فقدان ولای خاص است، زیرا قرب عام الهی، شامل همه موجودات میشود: ﴿نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ﴾ (ق: ۱۶؛ به : «ما از رگ گردن به او نزدیکتریم»).
نقد قربهای صوری
قربهای صوری، مانند قرب رحمی (خویشاوندی با پیامبر)، قرب مکانی (همسایگی با پیامبر)، یا قرب زمانی (صحابی بودن)، نمیتوانند ولا را محقق کنند. این قربها، چونان سایههایی هستند که در برابر نور حقیقت، رنگ میبازند. برای مثال، همسر یا داماد پیامبر بودن، بدون قرب الهی، هیچ امتیازی در سپهر ولا ایجاد نمیکند. حتی قرب نبوی، اگر از طریق قرب الهی نباشد، فاقد ارزش ولایی است. این نقد، بر ضرورت توجه به باطن ولا و پرهیز از مشروعیتبخشی به قربهای ظاهری تأکید میورزد.
در تاریخ صدر اسلام، برخی افراد به دلیل قربهای صوری (مانند صحابی بودن یا خویشاوندی با پیامبر) مورد توجه قرار گرفتند، اما قرآن کریم، این قربها را ملاک ولا قرار نداده و تنها قرب الهی را معیار دانسته است. این اصل، چونان چراغی راهنما، از خلط حقیقت با ظواهر جلوگیری میکند.
درنگ: جوهره ولا، قرب الهی است که از ایمان و تقوا ناشی میشود. قربهای صوری (رحمی، مکانی، زمانی) فاقد ارزش ولایی هستند و تنها قرب به حق، ملاک ولا است. |
تمایز ولا و خلافت: باطن در برابر صور
یکی از تمایزات بنیادین، تفاوت میان ولا و خلافت است. هر ولی میتواند خلیفه باشد، اما هر خلیفهای ولی نیست. ولا، به دلیل ریشه در قرب الهی، امری باطنی و غیرقابل اعطاست، مگر از جانب خداوند. خلافت، اما، میتواند صوری باشد، چنانکه در تاریخ، برخی شاهان یا دیکتاتورها ادعای خلافت داشتند، اما فاقد ولای الهی بودند.
تمثیلی برای این تفاوت، رابطه قلب و جسم است: قلب، چونان ولا، منبع حیات و باطن است، اما جسم، چونان خلافت، میتواند بدون حیات نیز به ظاهر باقی بماند. در دورههای تاریخی، برخی علما و شاهان با اعطای اجازههای صوری، رابطهای متقابل برقرار میکردند، اما این رابطه، فاقد حقیقت ولا بود.
جمعبندی قرب الهی
قرب الهی، چونان نگینی در تاج ولا، مقامی معنوی است که از ایمان و تقوا سرچشمه میگیرد. این قرب، از قربهای صوری متمایز است و تنها در بستر تسلیم و عبودیت محقق میشود. تمایز ولا و خلافت، بر اهمیت باطن معنوی ولا و ضرورت پرهیز از مشروعیتبخشی به صور ظاهری تأکید میورزد.
بخش چهارم: ولا در پرتو آیات قرآن کریم
مولا: قرب، نه ناصر
در قرآن کریم، واژه «مولا» به معنای قرب به کار رفته است، نه ناصر. هرچند نصرت از آثار قرب است، اما ذات ولا به نزدیکی الهی وابسته است. آیه ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَىٰ لَهُمْ﴾ (محمد: ۱۱؛ به : «چرا که خداوند سرور کسانی است که ایمان آوردهاند و کافران را سروری نیست») نشان میدهد که ولای خاص، به مؤمنان تعلق دارد، در حالی که کافران از آن محروماند.
آتش، مولای اهل جهنم است: ﴿مَأْوَاكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلَاكُمْ﴾ (حدید: ۱۵؛ به : «جایگاه شما آتش است؛ آن سرور شماست»). این آیه، نشان میدهد که مولا، نزدیکترین چیز به هر فرد است، چه مؤمن باشد و چه کافر. برای اهل جهنم، آتش نزدیکترین واقعیت است، حال آنکه برای مؤمنان، خداوند مولاست.
قرب خاص و عام
قرب در قرآن کریم به دو نوع تقسیم میشود: قرب خاص (مولای مؤمنان) و قرب عام (﴿نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ﴾، ق: ۱۶؛ به : «ما از رگ گردن به او نزدیکتریم»). قرب خاص، نتیجه ایمان و تقواست و تنها به مؤمنان تعلق دارد، اما قرب عام، فیض وجودی الهی است که شامل همه موجودات میشود.
این تمایز، چونان تفاوت میان نور خورشید و نور چراغ است: خورشید به همه میتابد، اما تنها آنان که دیده را گشودهاند، نور آن را در قلب خویش دریافت میکنند. ولای خاص، نور قرب الهی است که در دل مؤمنان میدرخشد.
درنگ: در قرآن کریم، «مولا» به معنای قرب است، نه ناصر. ولای خاص به مؤمنان تعلق دارد، اما قرب عام شامل همه موجودات است. آتش، مولای اهل جهنم، و خداوند، مولای مؤمنان است. |
نقد تعابیر غیرتوحیدی
برخی تعابیر، مانند «لولا علی لهلک العمر» یا «بخ بخ لک یا مولا»، با توحید سازگار نیستند، زیرا ولا را از خدا به افراد نسبت میدهند. ولا، تجلی قرب الهی است و نه امری انسانی یا صوری. تعبیر «لولا علی لهلک العمر»، بهگونهای است که گویی ولای وجودی به شخص علی (ع) وابسته است، در حالی که همه در ذیل قرب الهی هستند. آیه ﴿لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا﴾ (انبیاء: ۲۲؛ به : «اگر در آسمان و زمین خدایانی جز خدا بود، هر دو فاسد میشدند») بر ضرورت توحید تأکید میورزد.
تعابیر مانند «بخ بخ»، نگاهی مادی و نفسانی به ولا را نشان میدهند، گویی ولا امتیازی مادی است. این تعابیر، چونان غباری بر آینه توحید، حقیقت ولا را پوشاندهاند.
جمعبندی ولا در قرآن
ولا در قرآن کریم، به معنای قرب الهی است که در بستر ایمان و تقوا محقق میشود. این قرب، از قرب عام (فیض وجودی) متمایز است و تنها به مؤمنان تعلق دارد. نقد تعابیر غیرتوحیدی، بر ضرورت بازگشت به معنای ریشهای و توحیدی ولا تأکید میورزد. آیات قرآن کریم، راهنمایی برای فهم صحیح ولا و پرهیز از خلط آن با معانی صوری یا غیراصیل فراهم میآورند.
بخش پنجم: نقد معانی حاشیهای و ضرورت رویکرد علمی
نقد معانی متعدد و صوری
معانی متعدد «ولیّ» در لغتنامهها (مانند ناصر، قیم، یا فامیل) اغلب صوری و غیراصیلاند و به ریشه لغوی «شئٌ وراء شئٍ مع ارتباط» وفادار نیستند. هر لفظ، تنها یک معنای ریشهای دارد و معانی متعدد، از نادانی یا عدم دقت علمی ناشی میشود. برای مثال، ناصر بودن یا فامیل بودن، مصادیقی صوریاند که به ذات ولا (قرب الهی) نمیرسند.
این نقد، چونان پالایشگری است که ناخالصیها را از فلز اصیل جدا میکند. ضرورت کدبندی لغات، تبیین دقیق آثار و خصوصیات آنها، و پرهیز از تعابیر عامیانه، راه را برای فهمی علمی و دقیق از ولا هموار میسازد.
ضرورت رویکرد علمی
رویکرد علمی به فهم ولا، نیازمند تحلیل دقیق لغات، بررسی آثار و خصوصیات آنها، و پرهیز از تعابیر عامیانه است. این رویکرد، چونان نقشهای دقیق، از پراکندگی و خلط مفاهیم جلوگیری میکند و منبعی قابل اعتماد برای پژوهشگران فراهم میآورد. در درسگفتار، تأکید شده است که اگر این مفاهیم بهصورت علمی کدبندی شوند، مانند ریاضیات، تفاوتهایشان به وضوح آشکار میگردد.
درنگ: معانی حاشیهای «ولیّ» (مانند ناصر یا فامیل) صوری و غیراصیلاند. هر لفظ یک معنای ریشهای دارد و رویکرد علمی، با کدبندی لغات، به فهم دقیق ولا کمک میکند. |
جمعبندی نقد معانی
نقد معانی حاشیهای و ضرورت رویکرد علمی، بر اهمیت تبیین دقیق ولا و پرهیز از خلط آن با معانی صوری تأکید میورزد. این رویکرد، راه را برای فهمی عمیقتر از ولا و تقویت رابطه معنوی با خدا از طریق قرب الهی فراهم میآورد.
جمعبندی کلان
تبیین مفهوم «ولیّ» و «ولا» در پرتو قرآن کریم، نشاندهنده عمق و پویایی این مفهوم در سپهر معارف الهی است. «ولیّ»، با تعریف ریشهای «شئٌ وراء شئٽ مع ارتباط»، به رابطهای دوسویه و متکی بر قرب الهی اشاره دارد که از مفاهیم همسایه (تلو، خلف، تابع، اعراض) متمایز است. جوهره ولا، قرب الهی است که از ایمان و تقوا سرچشمه میگیرد و قربهای صوری (رحمی، مکانی، زمانی) را در برابر حقیقت خود بیارزش میسازد. تمایز ولا و خلافت، بر باطن معنوی ولا و ضرورت پرهیز از مشروعیتبخشی به صور ظاهری تأکید میورزد.
آیات قرآن کریم، با تأکید بر قرب خاص (مولای مؤمنان) و قرب عام (فیض وجودی)، راهنمایی برای فهم صحیح ولا ارائه میدهند. نقد تعابیر غیرتوحیدی و معانی صوری، ضرورت بازگشت به معنای ریشهای و توحیدی ولا را آشکار میسازد. این نوشتار، با دعوت به رویکردی علمی و دقیق، کوشیده است تا منبعی جامع و دانشگاهی برای پژوهشگران و مخاطبان متخصص فراهم آورد، تا در پرتو آن، رابطه عمیقتری با حقیقت الهی برقرار سازند.
با نظارت صادق خادمی |