متن درس
اسماء و صفات الهی: تأملات قرآنی در اسمای قارئ و تالی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۲۷)
دیباچه
اسمای «قارئ» و «تالی»، چون دو گوهر درخشان در گنجینه اسماء الهی، در قرآن کریم به مثابه صفاتی فعلی و عام، جلوهگر شدهاند که نه تنها به ذات باریتعالی، بلکه به انسان و ملائکه نیز اطلاق میگردند. این دو اسم، که به ترتیب در ۸۹ و ۶۳ مورد در قرآن کریم به کار رفتهاند، چونان کلیدهایی برای گشودن درهای معرفت غیبی و اظهار باطن اشیاء و موجوداتاند. در این نوشتار، که برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۶۲۷ است، این اسما با نگاهی لغوی، قرآنی و فلسفی کالبدشکافی شده است.
بخش نخست: مفهومشناسی قارئ و تالی
تعریف لغوی و صرفی قارئ و تالی
واژه «قارئ» از ریشه «ق-ر-أ» به معنای قرائت، یعنی خواندن با تمرکز بر ظاهر کلام، و «تالی» از ریشه «ت-ل-و» به معنای تلاوت، یعنی خواندن با امعان نظر و توجه به باطن معنا، مشتق شده است. هر دو صفت، فعلیاند و دلالت بر کنشی پویا دارند، اما تلاوت، چونان جویباری که از اعماق زمین میجوشد، بار معنایی عمیقتری داشته و بر اعتماد، تبعیت و تأمل در باطن تأکید میکند. قرائت، مانند نسیمی است که بر سطح آب میوزد، در حالی که تلاوت، چون غواصی است که به ژرفای دریا فرو میرود.
| درنگ: قارئ به قرائت ظاهری و تالی به تلاوت با امعان نظر و توجه به باطن دلالت دارد؛ تلاوت، عمق و اعتماد بیشتری را نسبت به قرائت در خود نهفته دارد. |
قارئ و تالی بهعنوان اسمای عام
این دو اسم، چونان نوری که بر همهچیز تابیده میشود، عاماند و به ذات الهی، انسان و ملائکه اطلاق میگردند. جبرئیل و ملائکه، بهعنوان واسطههای وحی، این صفات را دارا هستند، زیرا قرائت و تلاوت، چونان آیینهای است که حقیقت باطن و غیب را بازمیتاباند. این اسما، در نظام آفرینش، نقشی بنیادین در اظهار حقیقت و انتقال معرفت ایفا میکنند.
تفاوت قارئ و تالی
تفاوت میان قارئ و تالی، چون تفاوت میان نگاه سطحی و تأمل عمیق است. قرائت، خواندنی است که بر ظاهر کلام متمرکز است، اما تلاوت، خواندنی است که با تأمل و اعتماد، به باطن معنا نفوذ میکند. تلاوت، مانند شناگری است که در ژرفای اقیانوس حقیقت غوطهور میشود، در حالی که قرائت، چون رهگذری است که از کنار ساحل میگذرد. این تفاوت، در کاربردهای قرآنی این دو واژه نیز آشکار است.
تفاوت تالی و تابع
تالی، برخلاف تابع، میتواند بیانی مستقل و اولیه باشد. تابع، چون سایهای است که همواره به متبوع خود وابسته است و سابقهای از متبوع را در خود دارد، اما تالی، چون چشمهای زلال، میتواند بدون پیشزمینه، باطن را اظهار کند. این استقلال تالی، آن را از تابع متمایز ساخته و بر جایگاه ویژهاش در تلاوت تأکید میکند.
| درنگ: تالی، برخلاف تابع که به متبوع وابسته است، میتواند بیانی مستقل و اولیه داشته باشد و باطن را بدون پیشزمینه اظهار کند. |
جمعبندی بخش نخست
قارئ و تالی، بهعنوان اسمای فعلی و عام، در نظام قرآنی نقشی بنیادین در اظهار حقیقت دارند. قارئ، بر قرائت ظاهری و تالی، بر تلاوت باطنی دلالت دارد، در حالی که تالی از تابع متمایز است، زیرا بیانی مستقل و اولیه ارائه میدهد. این اسما، چونان مشعلهایی در مسیر معرفت، راه را برای فهم غیب و باطن هموار میسازند.
بخش دوم: کاربرد قرآنی قارئ و تالی
فراوانی و تنوع کاربرد قارئ و تالی
قرآن کریم، این کتاب آسمانی، واژه «قارئ» را در ۸۹ مورد (۷۰ مورد خاص قرآن و ۱۹ مورد عام) و «تالی» را در ۶۳ مورد به کار برده است. نسبت به ذات الهی، «قارئ» یکبار و «تالی» پنجبار ذکر شده است. این فراوانی، چونان نغمهای مکرر در سمفونی الهی، نشاندهنده جایگاه ویژه این اسما در نظام قرآنی است. کثرت قرائت، عمومیت آن را نشان میدهد، در حالی که کمبود تلاوت، بر عمق و اختصاص آن تأکید دارد.
مصادیق قرآنی قارئ و تالی
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
إِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ
[مطلب حذف شد] : چون آن را قرائت کردیم، از قرائتش پیروی کن.این آیه، چونان مشعلی فروزان، قرائت الهی را که شامل ملائکه و جبرئیل نیز میشود، نشان میدهد. قرائت در این آیه، با صیغه جمع («قَرَأْنَاهُ») آمده و بر مشارکت ربوبیت در اظهار حقیقت تأکید دارد.
همچنین خداوند میفرماید:
نَتْلُوهُ عَلَيْكَ بِالْحَقِّ
[مطلب حذف شد] : آن را بهحق بر تو تلاوت میکنیم.این آیه، چونان کلیدی برای گشودن درهای غیب، تلاوت الهی را با تأکید بر حقانیت و عمق باطنی نشان میدهد.
| درنگ: قرائت الهی در آیه «إِذَا قَرَأْنَاهُ» با صیغه جمع، مشارکت ملائکه و جبرئیل را نشان میدهد، در حالی که تلاوت در «نَتْلُوهُ» بر عمق و حقانیت باطنی تأکید دارد. |
کثرت قرائت و عمق تلاوت
کثرت قرائت (۸۹ مورد) نشاندهنده عمومیت آن در میان خلق است، در حالی که تلاوت (۶۳ مورد)، به دلیل امعان نظر، بیشتر به ذات الهی نسبت داده شده است (۵ مورد در برابر ۱ مورد قارئ). این تفاوت، چونان تفاوت میان گستردگی سطح و ژرفای باطن، جایگاه ویژه تلاوت را در اظهار معرفت غیبی نشان میدهد.
جمعبندی بخش دوم
کاربرد قرآنی قارئ و تالی، نشاندهنده جایگاه آنها در نظام الهیاتی است. قرائت، با کثرت خود، عمومیت دارد و تلاوت، با عمق خود، به ذات الهی نزدیکتر است. آیات قرآنی، این اسما را چونان ابزارهایی برای اظهار غیب و باطن معرفی میکنند که راه معرفت را برای انسان هموار میسازند.
بخش سوم: قرائت و تلاوت الهی و نقش آن در معرفت
قرائت و تلاوت الهی
خداوند متعال، از طریق قرائت و تلاوت، باطن اشیاء، عالم غیب و ملکوت را برای ذویالعقول (انسان و ملائکه) اظهار میکند. این اظهار، چونان نوری است که تاریکیهای نادانستهها را روشن میسازد. خداوند برای پیامبر، ملائکه یا انسان، از طریق واسطهها، قرائت و تلاوت میکند تا معرفت غیبی را منتقل سازد.
عدم قرائت و تلاوت بر اجسام
خداوند بر اجسام، مانند سنگ یا گیاهان، قرائت و تلاوت نمیکند، زیرا این موجودات، صفات لازم را بهصورت جبلی در خود دارند. اجسام، چونان کتابهایی بستهاند که محتوای آنها در طبیعتشان نهادینه شده است. آنها به ایجاب و سلب عمل میکنند، در حالی که انسان، به ایجاب و ملکه (اراده و اختیار) عمل مینماید.
| درنگ: خداوند بر اجسام قرائت و تلاوت نمیکند، زیرا صفات لازم در طبیعت جبلی آنها نهادینه شده است، در حالی که انسان به دلیل اختیار، قابلیت دریافت معرفت غیبی را دارد. |
شعور و اراده در موجودات
تمام موجودات، حتی سنگ، دارای شعور، تسبیح و اراده جبلیاند. خداوند متعال میفرماید:
يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ
[مطلب حذف شد] : آنچه در آسمانها و زمین است، برای خدا تسبیح میکند.این آیه، چونان آیینهای است که شعور و اراده جبلی موجودات را بازمیتاباند. تسبیح و سجده موجودات، نشاندهنده حضور شعور و ارادهای است که در طبیعت آنها نهادینه شده است.
جبر و جبلی
در عالم، جبر به معنای زورگویی وجود ندارد؛ همه موجودات مجبولاند، یعنی دارای طبیعت جبلی هستند، نه مجبور. جابر، به معنای زورگو، در اسمای الهی نیست. خداوند، جابر است به معنای پیونددهنده یا شکننده ظلم، نه زورگو. این تمایز، چونان خطی روشن میان حقیقت و باورهای نادرست، جبر را از جبلی جدا میکند.
| درنگ: عالم از جبر (زورگویی) خالی است؛ موجودات مجبولاند، یعنی دارای طبیعت جبلی هستند، و جابر الهی به معنای پیونددهنده یا شکننده ظلم است، نه زورگو. |
انسان و اراده
انسان، به دلیل اراده و اختیار، میتواند صفات جدیدی چون علم، عرفان و قدرت کسب کند، برخلاف اجسام که به طبیعت جبلی خود محدودند. این اختیار، چونان کلیدی است که درهای معرفت و کمال را برای انسان میگشاید، اما در عین حال، مسئولیت اعمال را نیز بر دوش او مینهد.
قوه خداسازی در انسان
انسان، قوهای دارد که اگر خدایی نباشد، خود خدا میسازد. خداوند متعال میفرماید:
فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى
[مطلب حذف شد] : پس گفت: من پروردگار برتر شما هستم.این آیه، چونان هشداری است که قوه خداسازی در انسان را نشان میدهد. این قوه، ریشه غرور و تکبر است که انسان را به ادعای الوهیت میکشاند.
| درنگ: قوه خداسازی در انسان، اگر مهار نشود، به غرور و تکبر میانجامد، چنانکه فرعون ادعای «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى» کرد. |
جمعبندی بخش سوم
قرائت و تلاوت الهی، ابزارهایی برای اظهار باطن و غیباند که برای ذویالعقول انجام میشوند. اجسام، به دلیل طبیعت جبلی، از این اظهار بینیازند، اما انسان، به دلیل اختیار، قابلیت دریافت معرفت غیبی را دارد. شعور و اراده جبلی در همه موجودات وجود دارد، اما جبر، باوری نادرست است که از ظلم تاریخی نشأت گرفته است.
بخش چهارم: فلسفه و اهمیت قارئ و تالی
قرائت و تلاوت و باطن
قرائت و تلاوت الهی، چونان دریچههایی به سوی عالم غیب، باطن اشیاء و ملکوت را آشکار میکنند. این اظهار، نادانستههای انسان را روشن ساخته و معرفت غیبی را به او منتقل میکند. تلاوت، با عمق خود، انسان را به تأمل در حقیقت دعوت میکند.
اهمیت قارئ و تالی
این دو اسم، به دلیل ارتباط با غیب و باطن، اهمیتی ویژه دارند، اما کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. فهم دقیق آنها، چونان سفری به اعماق اقیانوس معرفت، نیازمند شناخت ساختار پیچیده انسانی و عالم هستی است.
| درنگ: قارئ و تالی، به دلیل ارتباط با غیب و باطن، از اسمای کلیدی الهیاند که فهم آنها نیازمند شناخت عمیق ساختار انسانی و عالم هستی است. |
انسان و معرفت موجودات
انسان هنوز در شناخت تسبیح، سجده و اراده موجودات، مانند سنگ، ناتوان است. این ناتوانی، چونان پردهای است که بر حقیقت موجودات کشیده شده، اما پیشرفت علمی ممکن است در آینده این معرفت را آشکار سازد.
نقد باورهای سنتی
باور به جبر و مجبور بودن موجودات، چونان زنجیری است که از ظلم و استبداد تاریخی بر پای بشر نهاده شده است. این باور، نه با حقیقت عالم سازگار است و نه با اسمای الهی. انسان آزاد است و جبر ظاهری، نتیجه فرهنگ زورگویی است.
جمعبندی بخش چهارم
قارئ و تالی، بهعنوان اسمایی که باطن و غیب را اظهار میکنند، در نظام معرفتشناسی قرآنی جایگاهی والا دارند. نقد باورهای جبری و تأکید بر آزادی انسان، ضرورت بازنگری در فهم اسمای الهی را نشان میدهد. این اسما، انسان را به تأمل در حقیقت و شناخت عالم دعوت میکنند.
بخش پنجم: نقد فرهنگ مدرن و جایگاه اسمای الهی
دینگرایی و دینگریزی
دینگرایی و دینگریزی، چونان دو کفه ترازو، در جامعه تعادل ایجاد میکنند. دینگرایان، چونان نگهبانانی هستند که از زوال دین جلوگیری میکنند، اما استعمار، با بداخلاقی، دینگریزی را تقویت میکند. این چالش، چونان طوفانی است که ایمان را میآزماید.
| درنگ: دینگرایی و دینگریزی در تعادل اجتماعی نقش دارند، اما استعمار با بداخلاقی، دینگریزی را تقویت میکند و ایمان را به چالش میکشد. |
قدرت پیشینیان
قرآن کریم میفرماید:
أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً
[مطلب حذف شد] : آیا در زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آنها بودند چه شد؟ آنها از اینان نیرومندتر بودند.این آیه، چونان هشداری است که قدرت پیشینیان را نشان میدهد، اما ظلم آنها را به نابودی کشاند. تاریخ، چونان آیینهای است که عاقبت ظالمان را بازمیتاباند.
اسمای الهی و ظلم امتها
ظلم امتها، چونان سیلی ویرانگر، صدها هزار اسم الهی و ۱۲۴ هزار پیامبر را از یاد برد. تنها بخش کوچکی از این اسما و پیامبران در متون مقدس حفظ شده است. این فقدان، چونان گوهری است که در اعماق دریا گم شده است.
| درنگ: ظلم امتها، بسیاری از اسمای الهی و پیامبران را از یاد برد و تنها بخش کوچکی از آنها در متون مقدس باقی مانده است. |
نماز و شلوغکاری
انسان در عبادت، مانند نماز، با اذان و اقامه شلوغکاری میکند، برخلاف موجودات که تسبیحشان نجیبانه است. این شلوغکاری، چونان نقاشیای پررنگ است که گاه به ریا میانجامد، اما به دستور الهی انجام میشود.
جمعبندی بخش پنجم
نقد فرهنگ مدرن، ضرورت بازگشت به اسمای الهی و ارزشهای قرآنی را برجسته میکند. دینگرایی، قدرت پیشینیان، و ظلم امتها، همگی نشاندهنده اهمیت حفظ معرفت الهیاند. انسان، با عبادت خود، باید به نجابت موجودات اقتدا کند.
جمعبندی نهایی
اسمای قارئ و تالی، چونان دو بال معرفت، انسان را به سوی غیب و باطن رهنمون میسازند. این اسما، با فراوانی قرآنی و عمق فلسفی خود، نقشی بنیادین در اظهار حقیقت و انتقال معرفت غیبی دارند. قرائت، با عمومیت خود، و تلاوت، با عمق خود، راههای متفاوتی برای فهم حقیقت ارائه میدهند. انسان، با اختیار خود، میتواند این معرفت را دریافت کند، اما باورهای جبری و فرهنگ دینگریزی، موانعی در این مسیرند. نقد این باورها و تأکید بر آزادی انسان، ضرورت بازنگری در فهم اسمای الهی را نشان میدهد.
| با نظارت صادق خادمی |