متن درس
اسما و صفات الهی: تبیین مفهوم قاری و تالی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۲۸)
دیباچه
در گستره بیکران معارف الهی، اسمای حسنی پروردگار چونان نوری تابان، راهنمای سالکان و جویندگان حقیقتاند. مفاهیم «قاری» و «تالی»، دو صفت فعلی از اسمای الهی، در قرآن کریم به قرائت و تلاوت آیات الهی اشاره دارند و در درسگفتار جلسه ۶۲۸ آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نگرشی عمیق و علمی تبیین شدهاند. «قاری» به خوانندهای اطلاق میشود که معنا را با لفظ و از طریق چشم استحضار میکند، و «تالی» به کسی که با امعان نظر و رسوخ عمیقتر، معانی الهی را تلاوت مینماید. این دو صفت، هم به ذات حق تعالی و هم به انسان نسبت داده شدهاند، اما تلاوت، اخص و ژرفتر از قرائت است.
بخش یکم: ریشهشناسی و معنای قاری و تالی
معنای قاری و قرائت: استحضار معنا با لفظ
واژه «قاری» از ریشه «قرأ» در زبان عربی، به معنای خوانندهای است که معنا را از طریق لفظ و با بهرهگیری از چشم استحضار میکند. قرائت، چونان جویباری زلال، معانی نهفته در الفاظ را به ذهن جاری میسازد و فرآیندی است که در آن، خواننده با دیدگان خویش نوشتهها را مشاهده کرده و معنا را از دل کلمات استخراج مینماید. این صفت، یک بار در قرآن کریم به ذات حق تعالی نسبت داده شده است:
﴿سَنُقْرِئُكَ [مطلب حذف شد] : ما تو را خواهیم خواند، پس فراموش نخواهی کرد). این آیه، به معنای «مقرّی» بودن خداوند برای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله اشاره دارد، بدین معنا که حق تعالی معانی را در دهان پیامبر قرار میدهد تا از فراموشی مصون ماند. قرائت، در مقایسه با تلاوت، سطحیتر بوده و به فهم اولیه معنا بسنده میکند، اما این فهم، شرط لازم برای قرائت اصطلاحی است.
ریشه «قرأ» به معنای جمعآوری معنا و استحضار آن با لفظ است، و واژه «قرآن» نیز از همین ریشه مشتق شده، به معنای کتابی که حقایق الهی را در خود جمعآوری کرده است. قرائت، در ظرف کتابت، با رویت و فهم معنا همراه است و بدون درک معنا، قرائت اصطلاحی محقق نمیشود. برای مثال، خواندن الفاظ قرآن کریم بدون فهم معنا، قرائت عرفی است، اما قرائت اصطلاحی، نیازمند استحضار معنا با لفظ و از طریق چشم است. آیات دیگری نیز این معنا را تأیید میکنند:
﴿فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ [مطلب حذف شد] : پس آنچه از قرآن میسر است بخوانید). این آیه، به قرائت قرآن کریم با فهم معنا دعوت میکند.
| درنگ: «قاری» به معنای خوانندهای است که معنا را با لفظ و از طریق چشم استحضار میکند. قرائت، فهم اولیه معنا را در بر دارد و بدون استحضار معنا، قرائت اصطلاحی محقق نمیشود. |
معنای تالی و تلاوت: امعان عمیق در معنا
واژه «تالی» از ریشه «تلو»، به معنای کسی است که با دقت و تعمق، معانی را از الفاظ استخراج کرده و با رسوخ عمیقتر، آنها را تلاوت مینماید. تلاوت، چونان غواصی در اقیانوس معانی الهی، نیازمند امعان نظر و التزام به حقایق قرآنی است و از قرائت اخص و ژرفتر است. این صفت، پنج بار در قرآن کریم به خداوند نسبت داده شده و نشاندهنده ارتباط عمیقتر حق تعالی با آیات خویش است. تلاوت، نهتنها فهم معنا، بلکه التزام عملی و انس با حقایق الهی را نیز در بر میگیرد. برای مثال:
﴿الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ [مطلب حذف شد] : کسانی که به آنها کتاب دادهایم، آن را چنانکه شایسته تلاوت است تلاوت میکنند). این آیه، به تلاوت شایسته کتاب الهی توسط اهل ایمان اشاره دارد.
آیه دیگری که بر اهمیت تلاوت تأکید میورزد، چنین است:
﴿وَرَتِّلِ [مطلب حذف شد] : و قرآن را با ترتیل تلاوت کن). ترتیل، به معنای تلاوت با تأنی و دقت، نشاندهنده عمق و توجه در این فرآیند است. تلاوت، در ساحت انسانی، نشانه تعالی معنوی و در ساحت الهی، جلوهای از حکمت و تدبیر حق تعالی است.
| درنگ: «تالی» به کسی اطلاق میشود که با امعان نظر و رسوخ عمیق، معانی الهی را تلاوت میکند. تلاوت، اخص از قرائت بوده و التزام به حقایق قرآنی را در بر دارد. |
جمعبندی بخش یکم
«قاری» و «تالی»، دو صفت فعلی از اسمای الهی، به ترتیب به قرائت و تلاوت اشاره دارند. قرائت، استحضار معنا با لفظ و از طریق چشم است و در ساحت الهی، یک بار در قرآن کریم به خداوند نسبت داده شده، در حالی که تلاوت، با پنج مرتبه ذکر، اخص و عمیقتر است. این دو صفت، چونان دو بال، انسان را به سوی فهم و انس با حقایق الهی رهنمون میسازند، اما تلاوت، با تأکید بر تعمق و التزام، جایگاهی والاتر دارد.
بخش دوم: تفاوت قرائت و تلاوت
تفاوت در سطح فهم و تعمق
تفاوت میان قرائت و تلاوت، چونان تفاوت میان سطح و عمق یک دریا است. هر تلاوتی قرائت است، زیرا فهم معنا شرط لازم آن است، اما هر قرائتی تلاوت نیست، زیرا تلاوت نیازمند امعان نظر و رسوخ عمیقتر در معانی الهی است. قرائت، گام نخست در فهم قرآن کریم است و به استحضار معنا با لفظ و از طریق چشم بسنده میکند. برای مثال، خواندن آیات بدون فهم معنا، قرائت اصطلاحی نیست، زیرا فهم معنا شرط تحقق آن است. اما تلاوت، مرحلهای فراتر است که مستلزم تعمق، توجه و التزام عملی به آیات الهی است. آیات قرآنی این تمایز را روشن میسازند:
﴿إِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ [مطلب حذف شد] : هنگامی که قرآن را قرائت میکنی، به خدا پناه ببر)، و
﴿يَتْلُونَهُ [مطلب حذف شد] : آن را چنانکه شایسته تلاوت است تلاوت میکنند). اولی به قرائت و دومی به تلاوت شایسته اشاره دارد.
قرائت، چونان نگریستن به سطح آب است که بازتاب نور را نشان میدهد، اما تلاوت، غوص در اعماق است که گوهرهای معنا را آشکار میسازد. کسی که قرآن کریم را میخواند اما معنا را درک نمیکند، قرائت اصطلاحی انجام نداده، و کسی که با فهم و التزام تلاوت میکند، به مرتبهای والاتر دست یافته است.
| درنگ: قرائت، فهم اولیه معنا با لفظ است، اما تلاوت، تعمق و التزام به حقایق الهی را در بر دارد. هر تلاوتی قرائت است، اما هر قرائتی تلاوت نیست. |
تأثیر اخلاقی و معنوی
قرائت، بهعنوان گام نخست، انسان را به سوی فهم قرآن کریم هدایت میکند، اما تلاوت، نشانه تعالی معنوی و انس با حقایق الهی است. تلاوت شایسته، که در آیه
﴿يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ﴾ (بقره: ۱۲۱) آمده، مستلزم فهم، عمل و انس با آیات الهی است. این تفاوت، چونان تمایز میان نگریستن به آینه و دیدن حقیقت وجود در آن است. قرائت، آینه را نشان میدهد، اما تلاوت، حقیقت را در آن آشکار میسازد. از منظر اخلاقی، تلاوت، انسان را به التزام عملی به قرآن کریم دعوت میکند و او را از سطحینگری به سوی عمق معرفت رهنمون میسازد.
جمعبندی بخش دوم
قرائت و تلاوت، دو مرحله متمایز در تعامل با قرآن کریماند. قرائت، فهم اولیه معنا با لفظ است و تلاوت، تعمق و التزام به حقایق الهی را در بر دارد. این تفاوت، نهتنها در سطح لغوی، بلکه در تأثیرات معنوی و اخلاقی نیز آشکار است، بهگونهای که تلاوت، انسان را به مرتبهای والاتر از فهم و عمل رهنمون میسازد.
بخش سوم: قرآن و فرقان
قرآن: جمعآوری حقایق الهی
واژه «قرآن» از ریشه «قرأ»، به معنای جمعآوری حقایق الهی است. قرآن کریم، چونان گنجینهای بیکران، تمامی حقایق کتب آسمانی پیشین، از تورات و انجیل تا زبور و صحف، را در خود جای داده و کمال همه ادیان الهی است. این کتاب مبین، حقایق را استحضار کرده و معیار سنجش تمامی ادعاهای دینی و عقلی است. آیه
﴿لَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي [مطلب حذف شد] : هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتاب مبین است)، به جامعیت قرآن کریم اشاره دارد. قرآن، نهتنها حقایق کتب آسمانی، بلکه روایات، احادیث قدسی، و احکام عقلی را نیز در بر میگیرد و معیاری برای تمییز حق از باطل است.
از منظر عرفانی، قرآن کریم، چونان قانونی اساسی برای عالم هستی است که هر ادعایی، از روایات گرفته تا کتب آسمانی و احادیث قدسی، باید با آن سنجیده شود. معصوم علیهالسلام فرمودهاند: اگر روایتی با قرآن کریم سازگار نباشد، آن را به دیوار بزنید، زیرا باطل است. این معیار، چونان مشعلی فروزان، راه حقیقت را از باطل جدا میسازد.
فرقان: جداسازی حق از باطل
«فرقان»، یکی از نامهای قرآن کریم، به معنای جداکننده حق از باطل است. این صفت، که در آیه
﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ [مطلب حذف شد] : مبارک است آن که فرقان را بر بندهاش نازل کرد) آمده، نشاندهنده نقش قرآن کریم در تمییز حق از باطل است. فرقان، چونان تیغی بران، باطل را از حق جدا کرده و معیاری برای سنجش صحت کتب آسمانی، روایات، و احکام عقلی است. قرآن کریم، با این ویژگی، نهتنها جمعآوری حقایق، بلکه تفرقه میان حق و باطل را نیز بر عهده دارد.
تفاوت قرآن و فرقان، چونان تفاوت میان گردآوری گوهرها و جداسازی آنها از سنگهای بیارزش است. قرآن، حقایق را جمع میکند، و فرقان، باطل را از آنها جدا میسازد. این دو صفت، مکمل یکدیگر بوده و جایگاه والای قرآن کریم را در نظام الهی نشان میدهند.
| درنگ: قرآن، جمعآوری حقایق الهی و کمال کتب آسمانی است، و فرقان، جداکننده حق از باطل. این دو صفت، قرآن کریم را به معیاری جامع برای سنجش حقیقت تبدیل کردهاند. |
جمعبندی بخش سوم
قرآن کریم، با دو صفت «قرآن» و «فرقان»، هم جمعآوری حقایق الهی و هم جداسازی حق از باطل را بر عهده دارد. این کتاب مبین، معیاری جامع برای سنجش روایات، کتب آسمانی، احادیث قدسی، و احکام عقلی است و جایگاه آن بهعنوان قانون اساسی عالم هستی، بیبدیل است.
بخش چهارم: قاری و تالی در ساحت الهی و انسانی
خداوند بهعنوان قاری و تالی
خداوند متعال، بهعنوان قاری، معانی را در دهان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله قرار میدهد، چنانکه در آیه
﴿سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَىٰ﴾ (اعلی: ۶) آمده است. این صفت، نشاندهنده نقش حق تعالی بهعنوان «مقرّی» است که آیات را به پیامبر القا میکند تا از فراموشی مصون ماند. همچنین، خداوند بهعنوان تالی، آیات خویش را با حکمت و عمق تلاوت مینماید، که این صفت پنج بار در قرآن کریم ذکر شده است. تلاوت الهی، چونان نوری که از ذات حق بر عالم میتابد، آیات را با ژرفای حکمت و تدبیر آشکار میسازد.
از منظر عرفانی، خداوند، قاری و تالی تمامی اسما و صفات خویش است، زیرا عالم هستی، کتاب الهی است و حق تعالی، معانی آن را قرائت و تلاوت مینماید. این تلاوت، جلوهای از کمال و حکمت الهی است که در نظام خلقت متجلی میشود.
انسان بهعنوان قاری و تالی
انسان نیز، بهعنوان بخشی از نظام الهی، قاری و تالی است. حدیث شریف «الناس قواری لله فی الارض» (مردم، قاریان خداوند در زمیناند) نشان میدهد که همه موجودات، قاریان کلام الهیاند، زیرا عالم هستی، کتاب خدا را قرائت میکند. انسان، با قرائت قرآن کریم، کلام الهی را بازتاب میدهد و با تلاوت آن، به تعمق و انس با حقایق الهی میرسد. آیه
﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ [مطلب حذف شد] : و بر آنها خبر دو پسر آدم را تلاوت کن)، به تلاوت انسان اشاره دارد.
انسان، بهعنوان قاری، بخشی از نظام هستی است که کلام خدا را قرائت میکند، و بهعنوان تالی، با ایمان و تعمق در قرآن کریم به کمال میرسد. این دو صفت، انسان را به سوی فهم و عمل به حقایق الهی رهنمون میسازند.
| درنگ: خداوند و انسان، هر دو قاری و تالیاند. خداوند، معانی را در پیامبر القا میکند و آیات را با حکمت تلاوت مینماید، و انسان، با قرائت و تلاوت قرآن، به فهم و کمال میرسد. |
جمعبندی بخش چهارم
قاری و تالی، دو صفت مشترک میان خداوند و انساناند. خداوند، بهعنوان قاری و تالی، آیات خویش را با حکمت قرائت و تلاوت مینماید، و انسان، با قرائت و تلاوت قرآن کریم، بخشی از نظام الهی شده و به کمال معنوی دست مییابد. این اشتراک، نشاندهنده پیوند عمیق میان خالق و مخلوق در فهم و انس با حقایق الهی است.
بخش پنجم: قرء و طهارت
معنای قرء در طهارت
واژه «قرء» در زنان، به معنای طهارت و تفحص نفس برای احراز آن است، نه حیض یا دم، برخلاف دیدگاه سنتی که آن را متضاد (طهارت و حیض) معنا کرده است. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نگرشی علمی و دقیق، تأکید دارند که «قرء» تنها یک معنا دارد: طهارت. زن، چونان کاغذ سفیدی است که طهارت، اصل وجود اوست، و دم یا حیض، عارضی است که بر آن وارد میشود. او با تفحص نفس خویش، مانند قرائت کتاب، طهارت را احراز میکند تا عبادت نماید. آیه
﴿وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ [مطلب حذف شد] : و زنان مطلقه باید خود را برای سه قرء نگه دارند)، به این تفحص اشاره دارد.
زن، با وارسی حالات خویش، مانند خوانندهای که نوشتههای کتاب را قرائت میکند، طهارت خود را بررسی مینماید. هنگامی که دم پدیدار شود، طهارت پایان یافته و تکلیف عبادت ساقط میگردد. این فرآیند، چونان قرائت معنا از لفظ، با چشم و تفحص انجام میشود و با قرائت کتاب، هممعناست.
| درنگ: «قرء» در زنان، به معنای طهارت و تفحص نفس برای احراز آن است، نه حیض. این معنا، با قرائت کتاب همجهت بوده و دیدگاه متضاد (طهارت و حیض) را رد میکند. |
نقد دیدگاه متضاد
دیدگاه سنتی که «قرء» را هم به معنای طهارت و هم حیض معنا کرده، ریشه در عدم تسلط بر اشتقاق لغوی و محدودیتهای تاریخی دارد. گذشتگان، به دلیل استعمار و سرکوب علوم معنایی مانند منطق، فلسفه و عرفان، به علوم صوری نظیر صرف و نحو بسنده کردند و از شکافتن معانی بازماندند. این محدودیت، چونان زنجیری بر پای معرفت، مانع فهم عمیق حقایق لغوی شد. در مقابل، اروپا با شکافتن معانی و توجه به علوم معنایی، به پیشرفت دست یافت. «قرء»، تنها به معنای طهارت است و دم، عارضی است که بر آن وارد میشود، نه معنای متضاد آن.
جمعبندی بخش پنجم
«قرء» در زنان، به معنای طهارت و تفحص نفس برای احراز آن است و با قرائت کتاب هممعناست. دیدگاه متضاد که آن را هم طهارت و هم حیض معنا کرده، ناشی از ضعف در اشتقاق لغوی و محدودیتهای تاریخی است. این تحلیل، ضرورت فهم دقیق معانی لغوی و پرهیز از سطحینگری را نشان میدهد.
بخش ششم: نقد تاریخی و دعوت به تحول
نقد محدودیتهای تاریخی
آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نگرشی نقادانه، محدودیتهای تاریخی جوامع اسلامی را مورد ارزیابی قرار میدهند. استعمار و سرکوب علوم معنایی، چونان تاریکی بر آفتاب معرفت، مانع شکافتن معانی و فهم عمیق حقایق شد. علوم صوری مانند صرف و نحو رواج یافت، اما علوم معنایی نظیر منطق، فلسفه و عرفان سرکوب شدند. این محدودیتها، باعث شد که واژگانی مانند «قرء» به اشتباه متضاد معنا شوند. در مقابل، اروپا با توجه به علوم معنایی و شکافتن معانی، به پیشرفت دست یافت.
این نقد، چونان زنگ بیداری، جوامع اسلامی را به بازنگری در روشهای علمی و توجه به علوم معنایی دعوت میکند. فهم عمیق قرآن کریم، نیازمند عبور از سطحینگری و توجه به حقایق نهفته در آن است.
دعوت به تحول علمی
برای دستیابی به جایگاه شایسته در جهان معاصر، جوامع اسلامی باید با علوم معنایی و تجربی همگام شوند. قرآن کریم، وحی، سنت و عقل، چونان سه بال پرواز، میتوانند معرفت اسلامی را به اوج برسانند. آیه
﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ [مطلب حذف شد] : بهزودی آیات خود را در آفاق و انفس نشانشان میدهیم)، به این همگامی دعوت میکند. تحول علمی، نهتنها به عرضه معارف الهی به جهان کمک میکند، بلکه جایگاه جوامع اسلامی را در رقابت با علوم جهانی تقویت میسازد.
| درنگ: محدودیتهای تاریخی و سرکوب علوم معنایی، مانع فهم عمیق حقایق شد. تحول علمی و همگامی با علوم معنایی و تجربی، راه رسیدن به جایگاه شایسته در جهان معاصر است. |
جمعبندی بخش ششم
نقد محدودیتهای تاریخی، دعوتی به سوی تحول علمی و همگامی با علوم معنایی و تجربی است. جوامع اسلامی، با تکیه بر قرآن کریم، وحی، سنت و عقل، میتوانند به جایگاه والای معرفتی دست یابند و معارف الهی را به جهان عرضه کنند.
بخش هفتم: نقد فلسفی و تبیین معیار قرآن
نقد عالم مثل و دهر
آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نگرشی علمی، نظریه عالم مثل افلاطونی و عالم دهر میرداماد را مورد نقد قرار میدهند. این نظریات، چونان خانههایی بدون سند، فاقد اعتبار قرآنیاند. قرآن کریم، معیار سنجش تمامی ادعاهای فلسفی است، و هر نظریهای که سندی از قرآن یا روایات معتبر نداشته باشد، باطل است. برای مثال، عالم مثل و دهر، بدون سند قرآنی، چونان خیالاتی بیاساساند که در برابر حقیقت قرآن کریم رنگ میبازند. در مقابل، مفاهیمی مانند عرش، کرسی، لوح و قلم، که در قرآن کریم ذکر شدهاند، دارای سند معتبرند و باید مورد پژوهش قرار گیرند.
این نقد، چونان آینهای روشن، ضرورت تکیه بر قرآن کریم بهعنوان معیار حقیقت را نشان میدهد. هر ادعایی، از فلسفه گرفته تا عرفان، باید با قرآن کریم سنجیده شود تا صحت آن آشکار گردد.
قرآن بهعنوان معیار جامع
قرآن کریم، چونان قانونی اساسی برای عالم هستی، معیار سنجش تمامی حقایق است. روایات، کتب آسمانی، احادیث قدسی، احکام عقلی، و حتی وجودات عالم، باید با قرآن کریم تطبیق داده شوند. این کتاب مبین، نهتنها حقایق را جمعآوری کرده، بلکه معیاری برای تمییز حق از باطل است. معصوم علیهالسلام فرمودهاند: هر روایتی که با قرآن کریم سازگار نباشد، باطل است. این معیار، چونان مشعلی فروزان، راه حقیقت را از باطل جدا میسازد.
| درنگ: قرآن کریم، معیار جامع سنجش حقایق است. نظریات فلسفی مانند عالم مثل و دهر، بدون سند قرآنی، باطلاند، و هر ادعایی باید با قرآن تطبیق داده شود. |
جمعبندی بخش هفتم
قرآن کریم، معیار جامع سنجش تمامی حقایق است و نظریات فلسفی بدون سند قرآنی، فاقد اعتبارند. این کتاب مبین، با جمعآوری حقایق و جداسازی حق از باطل، راهنمای بیبدیل جویندگان حقیقت است.
جمعبندی نهایی
مفاهیم «قاری» و «تالی»، دو صفت فعلی از اسمای الهی، دریچهای به سوی فهم حکمت و معارف قرآنی گشودهاند. «قاری»، خوانندهای است که معنا را با لفظ و از طریق چشم استحضار میکند، و «تالی»، کسی که با امعان نظر و رسوخ عمیق، معانی الهی را تلاوت مینماید. قرائت، گام نخست فهم قرآن کریم است، اما تلاوت، با تعمق و التزام، انسان را به کمال معنوی رهنمون میسازد. قرآن کریم، با دو صفت «قرآن» و «فرقان»، هم جمعآوری حقایق و هم جداسازی حق از باطل را بر عهده دارد و معیاری جامع برای سنجش تمامی ادعاهاست. «قرء» در زنان، به معنای طهارت و تفحص نفس است و با قرائت کتاب هممعناست. نقد محدودیتهای تاریخی و دعوت به تحول علمی، ضرورت فهم عمیق قرآن کریم و همگامی با علوم معنایی و تجربی را نشان میدهد.
| با نظارت صادق خادمی |