متن درس
کتاب اسما و صفات الهی: تحلیل اسم مجیب در پرتو آیات قرآنی و روانشناسی معنوی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۳۳)
دیباچه: درآمدی بر اسم مجیب در نظام ارزشی قرآن کریم
اسم «مجیب» در قرآن کریم، چونان نوری درخشان در آسمان اسمای حسنی الهی، صفتی است که پاسخگویی مقید به شایستگی و تناسب را در خود نهفته دارد. این اسم، نهتنها در حوزه الهیات و عرفان، بلکه در قلمرو روانشناسی معنوی و تربیت انسانی نیز جایگاهی والا دارد. در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، اسم مجیب بهعنوان صفتی عام و مقید معرفی شده که هم به ذات اقدس الهی و هم به خلق اطلاق میگردد. این نوشتار، با تجمیع محتوای درسگفتار جلسه ۶۳۳ و تحلیلهای تفصیلی، به بررسی عمیق این اسم از منظرهای قرآنی، معنوی، روانشناختی و تربیتی میپردازد.
بخش یکم: تبیین مفهوم مجیب و جایگاه آن در قرآن کریم
۱.۱. معنای لغوی و اصطلاحی مجیب: پاسخگویی مقید به شایستگی
اسم «مجیب» از ریشه «ج-و-ب» در زبان عربی، به معنای پاسخگویی به پرسش یا درخواست است، اما این پاسخگویی، چونان جویباری که مسیر خود را با دقت میپیماید، مقید به شایستگی، تناسب و عقلانیت است. برخلاف سلام که هر سلامی را پاسخی واجب است، مجیب پاسخگویی مطلق نیست و به شرایطی خاص وابسته است. در قرآن کریم، خداوند بهعنوان مجیب، تنها به دعاها و درخواستهایی پاسخ میدهد که با حکمت و مصلحت الهی همسو باشد. این ویژگی، اسم مجیب را از اسمای مطلق متمایز ساخته و آن را در زمره اسمای مقید قرار میدهد.
«أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ» (نمل: ۶۲)
«یا آن که درمانده را چون او را بخواند اجابت میکند و بلا [مطلب حذف شد] ).
درنگ: اسم مجیب، برخلاف اسمای مطلق، مقید به شایستگی و تناسب است و پاسخگویی آن، چه در ذات الهی و چه در خلق، به پرسشهای عقلانی و مناسب محدود میگردد.
از منظر عرفانی، این مقید بودن، چونان آیینهای است که حکمت الهی را در گزینش پاسخها منعکس میکند. انسان نیز، بهعنوان مظهر این صفت الهی، باید در پاسخگویی به پرسشها، حکمت و تناسب را رعایت کند تا از دام پاسخهای نابجا یا مضر رهایی یابد.
۱.۲. مجیب بهعنوان صفتی عام و مقید
اسم مجیب، چونان درختی تناور، هم به ذات اقدس الهی و هم به خلق اطلاق میشود، اما این اطلاق، با قید شایستگی همراه است. خداوند، بهعنوان نعمالمجیب، تنها به دعاها و پرسشهایی پاسخ میدهد که با مصلحت و حکمت الهی سازگار باشد. این ویژگی، در آیه شریفه زیر بهروشنی نمایان است:
«فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ» (آلعمران: ۱۹۵)
«پس پروردگارشان دعایشان را اجابت کرد که من عمل هیچ عملکنندهای از شما [مطلب حذف شد] ).
انسان نیز، در مقام مظهر این صفت، باید از پاسخگویی به پرسشهای نابجا، غیرعقلانی یا مضر پرهیز کند. پرسشهایی که شایسته پاسخ نیستند، چونان بادهای سرکش، نباید به پاسخگویی وادارش سازند. این حکمت، انسان را از ضعف اراده و انحراف مصون میدارد.
«إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا» (فرقان: ۷۲)
«چون به گفتار بیهوده برخورد کنند، با بزرگواری [مطلب حذف شد] ).
این آیه، چونان مشعلی فروزان، راهنمای انسان در پرهیز از پاسخ به پرسشهای بیهوده است. از منظر روانشناختی، این پرهیز، نشانه اقتدار و سلامت نفس است، زیرا انسان ضعیف، چونان عروسکی کوکی، به هر پرسشی پاسخ میدهد، اما انسان مقتدر، با حکمت و اراده، پاسخهای خود را گزینش میکند.
۱.۳. تمایز مجیب و کریم: پاسخ در برابر عطا
اسم مجیب، اگرچه با اسم کریم همپوشانی دارد، اما در ماهیت و کارکرد از آن متمایز است. کریم، چونان چشمهای جوشان، بدون پرسش و درخواست، عطا میکند، اما مجیب، چونان باغبانی حکیم، تنها در پاسخ به پرسشهای شایسته، میوههای خود را عرضه میدارد. این تمایز، در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به زیبایی تبیین شده است: مجیب، کریم نیز هست، زیرا پاسخگوییاش با کرامت و بزرگواری همراه است، اما این کرامت، مشروط به تناسب پرسش است.
درنگ: کریم بدون پرسش عطا میکند، اما مجیب در پاسخ به پرسش شایسته عمل میکند و این پاسخگویی، با کرامت و اقتدار همراه است.
از منظر عرفانی، این تمایز، چونان دو شاخه از یک درخت، نشاندهنده تنوع در تجلیات اسمای الهی است. انسان نیز باید در زندگی خویش، میان عطای بیچشمداشت و پاسخگویی حکیمانه، تعادل برقرار سازد تا به کمال نفسانی دست یابد.
۱.۴. انواع اجابت: نفسی، قولی، فعلی و نوالی
اجابت، چونان رودی با شاخههای متعدد، به انواع گوناگون تقسیم میشود: اجابت نفسی، قولی، فعلی و نوالی. اجابت نفسی، چونان گفتوگوی درونی روح با خویش، به پرسشهای ذهن و قلب انسان پاسخ میدهد. انسان پرسشگر، با هوش و سرشار از اندیشه، نفس خود را با این اجابت تغذیه میکند، در حالی که فقدان پرسش، نشانه بیماری روانی یا نقص عقلانی است. اجابت قولی، پاسخ کلامی به پرسشهاست؛ اجابت فعلی، پاسخ عملی و عینی است؛ و اجابت نوالی، عطای مادی یا معنوی در پاسخ به درخواستهاست.
از منظر روانشناختی، انسان پرسشگر، چونان کاوشگری در معدن معرفت، با اجابت نفسی، ذهن خود را بارور میسازد. کودکی که از کوه میگذرد و پرسشی در ذهنش نقش نمیبندد، چونان خاکی بیحاصل، از سلامت نفسانی محروم است. این پرسشگری، چونان چراگاه اندیشه، انسان را از حیوانات متمایز میسازد، زیرا انسان، بیش از هر موجودی، به «چرا» میرود و در این چرا، به اجابت میرسد.
درنگ: اجابت نفسی، قولی، فعلی و نوالی، ابعاد گوناگون کمال انسانی را رقم میزنند و فقدان پرسشگری، نشانه بیماری نفسانی است.
از منظر تربیتی، پرورش پرسشگری در کودکان، چونان کاشت بذری در خاک حاصلخیز، آنها را به سوی سلامت روان و اقتدار نفسانی هدایت میکند.
۱.۵. جمعبندی بخش یکم
اسم مجیب، چونان ستارهای درخشان در آسمان اسمای الهی، صفتی عام و مقید است که پاسخگویی شایسته به پرسشها و درخواستها را در بر میگیرد. این اسم، با تمایز از کریم و مقید بودن به حکمت و تناسب، در قرآن کریم با آیاتی چون «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ» و «فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ» تجلی یافته است. انواع اجابت، از نفسی تا نوالی، کمال انسانی را رقم میزنند و پرسشگری، چونان کلید این کمال، انسان را از نقصان نفسانی مصون میدارد. این بخش، زمینه را برای تحلیل عمیقتر نقش مجیب در روانشناسی معنوی و جامعهشناسی فراهم میسازد.
بخش دوم: روانشناسی معنوی و آثار ذکّر یا مجیب
۲.۱. ذکّر یا مجیب: کلید گشایش آسمانها
ذکّر «یا مجیب»، چونان کلیدی زرین، درهای آسمانهای معنوی را میگشاید و انسان را به سوی کمال نفسانی و جسمانی رهنمون میشود. در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، این ذکّر بهعنوان ذکر خفی و مستقل، بدون ترکیب با اسمای دیگر، معرفی شده که آثار شگرفی در رفع بیماریهای نفسانی، جسمانی و اجتماعی دارد. این ذکّر، با تکرار در خلوت، سجده، رکوع، قنوت و هنگام خواب و بیداری، چونان آبی زلال، انسدادهای عروق، اعصاب و دهلیزهای بدن را میگشاید و سلامت مزاج را بازمیگرداند.
درنگ: ذکّر یا مجیب، بهتنهایی و بدون ترکیب با اسمای دیگر، کلید گشایش آسمانهاست و بیماریهای نفسانی، فقر و ضعف اعصاب را برطرف میکند.
از منظر روانشناختی، این ذکّر، چونان ورزشی معنوی، حرارت بدن را بالا برده و انسدادهای جسمانی و روانی را رفع میکند. انسان با تکرار «یا مجیب»، چونان پرندهای که بال میگشاید، از قفس تن و نفس رهایی مییابد و به جوانمردی و اقتدار نفسانی دست مییابد.
۲.۲. آثار جسمانی و روانی ذکّر یا مجیب
ذکّر یا مجیب، چونان دارویی الهی، عروق، اعصاب و دهلیزهای بسته بدن را باز کرده و سلامت مزاج را بهبود میبخشد. در درسگفتار، این ذکّر بهعنوان درمانی برای انسدادهای جسمانی معرفی شده که بسیاری از انسانها، بدون آگاهی، از آن رنج میبرند. این انسدادها، چونان سدهایی در مسیر رودخانه حیات، در دریچههای قلب، عروق، اعصاب و غضروفهای بدن پدید میآیند و انسان را به سوی بیماری و نقصان میکشانند. ذکر یا مجیب، با ایجاد حرارت معنوی، این سدها را فرو میریزد و جریان حیات را روان میسازد.
از منظر پزشکی معنوی، این ذکّر، چونان اکسیری شفابخش، ضعف اعصاب، قهر، غضب و بیماریهای نفسانی را دفع میکند. انسان با تکرار یکساله این ذکّر، بدون ترکیب با اسمای دیگر، چونان گلی که در بهار میشکفد، به شفافیت نفس، طول عمر و صفا دست مییابد.
درنگ: ذکّر یا مجیب، با گشایش عروق و اعصاب، سلامت جسمانی و روانی را بازمیگرداند و انسان را به سوی صفا، مرحمت و طول عمر هدایت میکند.
این اثر، نهتنها در جسم، بلکه در روح نیز نمایان است، زیرا انسان با این ذکّر، با موجودات عالم، از جن و انس تا ملائکه و اولیای الهی، ارتباط برقرار میکند و از گنجینههای معنوی بهرهمند میشود.
۲.۳. نقد اذکار متداول: لا إله إلا الله و اثقل اسماء
اذکار متداول، چونان «لا إله إلا الله»، اگرچه در جای خود ارزشمندند، اما برای انسانهایی با عروق و اعصاب بسته، چونان باری سنگین، مضر و خفهکنندهاند. این ذکر، به دلیل سنگینی و عظمت، اثقل اسماء نامیده شده و برای نفوس ناآماده، تخریبگر است. در درسگفتار، این نکته با تمثیلی بدیع تبیین شده: ذکر لا إله إلا الله، چونان کوهی عظیم، اگر بر دوش نفسی ناتوان نهاده شود، کمرش را میشکند. در مقابل، ذکر یا مجیب، چونان نسیمی لطیف، برای هر نفسی مناسب و شفابخش است.
از منظر روانشناختی، اذکار سنگین، برای انسانهایی با مزاج نامتعادل یا انسدادهای نفسانی، بهجای گشایش، قفلهای جدیدی بر قلب مینهند. ذکر یا مجیب، با ظرافت و لطافت، این قفلها را میگشاید و نفس را به سوی سلامت هدایت میکند.
درنگ: ذکر لا إله إلا الله، به دلیل سنگینی، برای نفوس ناآماده مضر است، اما ذکر یا مجیب، با ظرافت، برای همه نفوس شفابخش است.
این نقد، ضرورت بازنگری در انتخاب اذکار و تطبیق آنها با حالات نفسانی انسان را برجسته میسازد.
۲.۴. نقد تسبیحهای ریایی و سالوس
تسبیحهای فیزیکی، چونان زنجیرهایی که لاتها به دست میگیرند، در بسیاری موارد به ابزار ریا و سالوس بدل شدهاند. در درسگفتار، با تمثیلی تکاندهنده، این تسبیحها نقد شدهاند: انگشتان انسان، چونان تسبیحی الهی، بهترین ابزار ذکرند و نیازی به ابزارهای ظاهری نیست. تسبیحهای فیزیکی، که گاه برای خودنمایی یا استخاره به کار میروند، از حقیقت ذکر دورند و قساوت قلب میآورند.
«فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ» (زمر: ۲۲)
«پس وای بر آنان که دلهایشان از یاد خدا [مطلب حذف شد] ).
از منظر عرفانی، ذکر حقیقی، چونان جویباری زلال، از قلب سرچشمه میگیرد و نیازی به ابزار ظاهری ندارد. نفس انسان، با شمارش درونی ذکر، چونان تسبیحی زنده، به کمال میرسد.
درنگ: انگشتان و نفس انسان، بهترین تسبیحاند و تسبیحهای فیزیکی، اگر با ریا همراه باشند، قساوت قلب میآورند.
این نقد، ضرورت بازگشت به ذکر خالص و پرهیز از سالوس را برای جامعه اسلامی گوشزد میکند.
۲.۵. نقد نمازهای فیلمی و عبادتهای نمایشی
نمازهای نمایشی، که در درسگفتار به «نمازهای فیلمی» تعبیر شدهاند، چونان نمایشی بیروح، از حقیقت عبادت دورند و قساوت قلب میآورند. این نمازها، که با ریا و سالوس همراهاند، نهتنها کمال نمیآورند، بلکه انسان را به سوی نقصان نفسانی میکشانند. در مقابل، نمازی که با عشق و صفا خوانده شود، چونان گلی معطر، قلب را نرم و روح را جلا میبخشد.
از منظر تربیتی، عبادتهای نمایشی، چونان درختی بیثمر، نهتنها سودی ندارند، بلکه به دلیل ریا، زیانبارند. انسان باید با نیت خالص، حتی اگر کمتر عبادت کند، به سوی کمال گام بردارد.
درنگ: نمازهای فیلمی و عبادتهای ریایی، قساوت قلب میآورند، اما عبادت با عشق و صفا، کمال نفسانی را رقم میزند.
این نقد، ضرورت احیای عبادت خالص در جامعه اسلامی را برجسته میسازد.
۲.۶. جمعبندی بخش دوم
ذکّر یا مجیب، چونان اکسیری الهی، کلید گشایش آسمانهای معنوی و جسمانی است. این ذکر، با رفع انسدادهای عروق و اعصاب، سلامت مزاج را بازمیگرداند و انسان را به سوی صفا، مرحمت و جوانمردی هدایت میکند. نقد اذکار سنگین، تسبیحهای ریایی و نمازهای فیلمی، ضرورت بازگشت به ذکر و عبادت خالص را گوشزد میکند. این بخش، با تبیین آثار روانشناختی و معنوی یا مجیب، زمینه را برای تحلیل جامعهشناختی و تربیتی این اسم فراهم میسازد.
بخش سوم: جامعهشناسی و تربیت در پرتو اسم مجیب
۳.۱. جامعه باز و بسته: مجیب در برابر قابض
جامعه، چونان پیکری زنده، یا باز و مجیب است یا بسته و قابض. جامعه باز، چونان رودی روان، کارها را به جریان میاندازد و استجابت در آن جاری است. در مقابل، جامعه بسته، چونان برکهای راکد، فاقد استجابت و اقتدار است. انسانهای مجیب، چونان ستارگان درخشان، با پاسخگویی به نیازهای دیگران، جامعه را به سوی گشایش هدایت میکنند، اما انسانهای قابض، چونان سایههایی تاریک، بیتفاوت و ناتواناند.
«الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ» (آلعمران: ۱۷۲)
«آنان که پس از زخمدیدن، دعوت خدا و رسول [مطلب حذف شد] ).
از منظر جامعهشناختی، انسان مجیب، با اقتدار و کرامت، کار دیگران را راه میاندازد و جامعه را به سوی پویایی سوق میدهد. در مقابل، انسان قابض، با بیتفاوتی، سد راه پیشرفت جامعه میشود.
درنگ: جامعه باز، با انسانهای مجیب، به سوی گشایش و پویایی حرکت میکند، اما جامعه بسته، با انسانهای قابض، راکد و ناتوان است.
این تحلیل، ضرورت پرورش انسانهای مجیب در جامعه اسلامی را برجسته میسازد.
۳.۲. اجابت ابلیس: ضعف اراده و انحراف
اجابت دعوت ابلیس، چونان گامی در پرتگاه، نشانه ضعف اراده و انحراف انسان است. در قرآن کریم، ابلیس خود اقرار میکند که تسلطی بر انسانها نداشته، جز آنکه آنها دعوتش را اجابت کردهاند:
«قَالَ مَا كَانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي» (ابراهیم: ۲۲)
«گفت: من بر شما تسلطی نداشتم، جز اینکه شما را دعوت کردم و شما دعوتم [مطلب حذف شد] ).
از منظر روانشناختی، این اجابت، نشانه فقدان اراده و حکمت است. انسان باید، چونان سپری استوار، در برابر دعوتهای ناشایست مقاومت کند و تنها به پرسشهای شایسته پاسخ دهد.
درنگ: اجابت دعوت ابلیس، نشانه ضعف اراده است و انسان باید با حکمت، از پاسخ به دعوتهای ناشایست پرهیز کند.
این هشدار، ضرورت تقویت اراده و حکمت در برابر وسوسهها را برای انسان و جامعه اسلامی گوشزد میکند.
۳.۳. تربیت استجابت در کودکان
تربیت کودکان برای استجابت، چونان کاشت بذری در خاک حاصلخیز، آنها را از بیتفاوتی و بیماری روانی مصون میدارد. کودکی که با بینظمی و بیتفاوتی رشد میکند، چونان درختی کج، در بزرگسالی به نقصان نفسانی گرفتار میشود. در درسگفتار، با تمثیلی بدیع، این نکته تبیین شده: کودکی که کفش و کیف خود را پرت میکند، فاقد استجابت است و باید با تربیت، به سوی نظم و پاسخگویی هدایت شود.
از منظر تربیتی، پرورش استجابت در کودکان، چونان بنای عمارتی استوار، آنها را به سوی اقتدار و سلامت نفسانی سوق میدهد. این تربیت، جامعهای پویا و مجیب را رقم میزند.
درنگ: تربیت کودکان برای استجابت، آنها را از بیتفاوتی و بیماری روانی مصون میدارد و جامعهای پویا میسازد.
این تأکید، ضرورت بازنگری در نظام تربیتی جامعه اسلامی را برجسته میسازد.
۳.۴. نقد حوزههای علمیه: غفلت از اسمای الهی
حوزههای علمیه، چونان باغهایی که به الفاظ محدود شدهاند، از اسمای الهی چون یا مجیب غافل ماندهاند. در درسگفتار، این غفلت با تمثیلی تکاندهنده نقد شده: حوزهها، چونان کاغذ و قلمی که از حقیقت دورند، به بحثهای لفظی اکتفا کرده و از آثار معنوی و عملی اسما بیبهرهاند. این غفلت، مانع بهرهگیری از گنجینههای معنوی و تربیتی اسمای الهی شده است.
از منظر عرفانی، اسمای الهی، چونان گنجهایی در عالم وجود، در انتظار کاوشگراناند. ذکر یا مجیب، با ارتباط انسان با ملائکه، جن، انس و اولیای الهی، این گنجها را آشکار میسازد.
درنگ: حوزههای علمیه، با غفلت از اسمای الهی چون یا مجیب، از گنجینههای معنوی و تربیتی محروم ماندهاند.
این نقد، ضرورت احیای اسمای الهی در نظام آموزشی حوزهها را برای پرورش انسانهای مجیب و مقتدر گوشزد میکند.
۳.۵. جمعبندی بخش سوم
اسم مجیب، در قلمرو جامعهشناسی و تربیت، چونان مشعلی فروزان، راهنمای انسان و جامعه به سوی گشایش و اقتدار است. جامعه باز، با انسانهای مجیب، پویا و روان است، اما جامعه بسته، با انسانهای قابض، راکد و ناتوان. اجابت ابلیس، نشانه ضعف اراده است و تربیت استجابت در کودکان، جامعهای سالم میسازد. نقد حوزههای علمیه، ضرورت احیای اسمای الهی را برجسته میکند. این بخش، با تبیین نقش مجیب در جامعه و تربیت، زمینه را برای نتیجهگیری نهایی فراهم میسازد.
جمعبندی و نتیجهگیری
اسم «مجیب» در قرآن کریم، چونان آیینهای زلال، صفتی عام و مقید را منعکس میکند که پاسخگویی شایسته به پرسشها و درخواستها را در بر میگیرد. این اسم، با آیاتی چون «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ» و «فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ»، اقتدار و کرامت استجابت را به تصویر میکشد. تمایز مجیب با کریم، انواع اجابت (نفسی، قولی، فعلی، نوالی) و آثار روانشناختی و جسمانی ذکر یا مجیب، این اسم را به گنجینهای معنوی بدل ساخته است. ذکر یا مجیب، با گشایش عروق و اعصاب، بیماریهای نفسانی و جسمانی را رفع میکند و انسان را به جوانمردی و صفا میرساند. نقد اذکار سنگین، تسبیحهای ریایی، نمازهای فیلمی و غفلت حوزههای علمیه، ضرورت احیای ذکر و عبادت خالص را گوشزد میکند. پیشنهاد عملی، تکرار ذکر خفی یا مجیب بهمدت یک سال در خلوت و عبادات است که گشایش معنوی و جسمی را به دنبال دارد. این مطالعه، با کالبدشکافی معنوی، روانشناختی، جامعهشناختی و تربیتی، اسم مجیب را بهعنوان کلیدی برای کمال انسانی و پویایی جامعه اسلامی معرفی میکند.
با نظارت صادق خادمی