در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

اسماء الحسنی 642

متن درس





کتاب اسما و صفات الهی: تحلیل قرب الهی و وصف حَوَّل

اسما و صفات الهی: تبیین قرب الهی در پرتو مفهوم «حبل الورید» و وصف «حَوَّل»

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۴۲)

دیباچه

این نوشتار، برآمده از درس‌گفتارهای عمیق و ژرف‌نگر آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی یکی از بنیادی‌ترین مفاهیم الهیاتی در قرآن کریم، یعنی قرب الهی، می‌پردازد. با تکیه بر آیه شریفه ﴿نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ﴾ (ق: ۱۶؛ : «و ما به او از رگ گردنش نزدیک‌تریم») و پیوند آن با وصف الهی «حَوَّل» (تحول و تغییر)، این اثر تلاش دارد تا لایه‌های معرفتی و عرفانی این مفاهیم را برای مخاطبان متخصص و پژوهشگران حوزه الهیات و عرفان اسلامی بشکافد.

بخش نخست: مفهوم‌شناسی «حبل الورید» و قرب الهی

تبیین لغوی و اصطلاحی «حبل الورید»

مفهوم «حبل الورید» در آیه شریفه ﴿نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ﴾ (ق: ۱۶) به رگ‌های حیاتی انسان، یعنی ورید و شریان، اشاره دارد. «حبل» در لغت به معنای ریسمان یا طنابی است که ویژگی‌های پیچیدگی، بلندی، و استحکام را در خود دارد. در این آیه، «حبل» و «ورید» در یک اضافه بیانیه قرار گرفته‌اند، بدین معنا که «حبل» همان «ورید» است و این ترکیب، اوصاف ورید را به مثابه طنابی استوار و پیچیده توصیف می‌کند. این استعاره، نزدیکی بی‌کران خداوند به انسان را به تصویر می‌کشد، چنان‌که رگ‌های حیاتی، مرکز تپش حیات جسمانی‌اند.

از منظر زیست‌شناختی، وریدها خون را از بدن به قلب بازمی‌گردانند و شریان‌ها خون را از قلب به بدن می‌رسانند. این شبکه عروقی، که بیش از صد هزار کیلومتر در بدن انسان امتداد دارد، نمادی از حیات و پویایی است. قرآن کریم با به‌کارگیری این استعاره، قرب الهی را نه تنها به حیات جسمانی، بلکه به تمامی ابعاد وجودی انسان تعمیم می‌دهد.

درنگ: «حبل الورید» به‌عنوان اضافه بیانیه، هویت مشترک حبل و ورید را نشان می‌دهد و نمادی از قرب حیاتی خداوند به انسان است، چنان‌که رگ‌های حیاتی، جریان حیات را در وجود انسان تضمین می‌کنند.

تفاوت و اشتراک ورید و شریان در نگاه قرآنی

در اصطلاح پزشکی، شریان و ورید کارکردهای متفاوتی دارند: شریان، حیات را از قلب به بدن منتقل می‌کند و ورید، خون را به قلب بازمی‌گرداند. با این حال، در مفهوم قرآنی «حبل الورید»، این دو به‌صورت یکپارچه در نظر گرفته شده‌اند. این جامعیت، بیانگر احاطه کامل خداوند بر حیات جسمانی و معنوی انسان است. همان‌گونه که شبکه عروقی، حیات را در بدن جاری می‌سازد، قرب الهی نیز وجود انسان را در تمامی ابعادش در بر می‌گیرد.

این استعاره، به سان رودی است که از سرچشمه قلب به سوی گستره بدن جاری می‌شود و سپس به مبدأ خویش بازمی‌گردد. قرب الهی، همچون این رود، در هر لحظه و در هر جزء از وجود انسان حضور دارد و حیات او را هدایت می‌کند.

ریشه‌شناسی «ورید» و ارتباط آن با «وَرَدَ»

واژه «ورید» از ریشه «وَرَدَ» به معنای ورود، حرکت، یا آمدن مشتق شده است. این ریشه در آیات دیگری از قرآن کریم، مانند ﴿وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْیَنَ﴾ (القصص: ۲۳؛ : «و چون به آب مدین رسید») و ﴿وَمِنْکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا﴾ (مریم: ۷۱؛ : «و هیچ یک از شما نیست مگر اینکه به آن [دوزخ] وارد شود»)، به کار رفته و همواره دلالت بر حرکت و پویایی دارد. در «حبل الورید»، این پویایی به جریان حیات در رگ‌ها اشاره دارد که لحظه‌به‌لحظه تحت تدبیر الهی است.

این مفهوم، به مثابه گلی است که در سحرگاه می‌شکفد و با حرکت آرام گلبرگ‌هایش، حیات را به نمایش می‌گذارد. ورید، با حرکت خون در خویش، حیات را به قلب بازمی‌گرداند و این پویایی، نمادی از حضور دائمی خداوند در وجود انسان است.

بخش دوم: مفهوم «حبل» در قرآن کریم و پیوند آن با قرب الهی

معانی چندگانه «حبل» در آیات قرآنی

واژه «حبل» در قرآن کریم در معانی گوناگونی به کار رفته است، اما در همه موارد، ویژگی‌های پیچیدگی، بلندی، و استحکام را حفظ می‌کند:

  • ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾ (آل‌عمران: ۱۰۳؛ : «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید»): «حبل الله» نماد وحدت، استحکام، و تمسک به خداوند است که مؤمنان را به سوی اتحاد فرا می‌خواند.
  • ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ﴾ (آل‌عمران: ۱۱۲؛ : «هر کجا باشند ذلت بر آنان زده شده، مگر به ریسمان خدا و ریسمان مردم چنگ زنند»): «حبل من الله» به تمسک به خداوند و «حبل من الناس» به تعهد به جامعه انسانی اشاره دارد.
  • ﴿وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ﴾ (المسد: ۴-۵؛ : «و زنش، هیزم‌کش، که ریسمانی از لیف خرما بر گردنش است»): «حبل» در اینجا به معنای طناب مادی با ویژگی زبری و استحکام است.

این معانی چندگانه، به سان نخ‌هایی در تار و پود یک قالی نفیس، درهم‌تنیده شده‌اند و همگی به مفهوم اتصال و پیوند اشاره دارند: اتصال به خداوند، به مردم، یا به اشیاء مادی. این اتصال، تحت وصف «حَوَّل»، به تحول و پویایی وجودی انسان منجر می‌شود.

درنگ: «حبل» در قرآن کریم، با حفظ ویژگی‌های پیچیدگی و استحکام، به اتصال انسان با خداوند («حبل الله»)، مردم («حبل من الناس»)، یا اشیاء مادی («حبل من مسد») اشاره دارد و این اتصالات تحت وصف «حَوَّل» به تحول وجودی منجر می‌شوند.

اهمیت «حبل من الناس» و تعهدات اجتماعی

در آیه شریفه ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ﴾ (آل‌عمران: ۱۱۲)، «حبل من الناس» به تعهدات اجتماعی، مردم‌دوستی، و همراهی با جامعه اشاره دارد. این ویژگی، صفت برجسته انبیا، اولیا، و جوانمردان است. انسانی که به «حبل من الله» (تمسک به خداوند) و «حبل من الناس» (تعهد به مردم) پایبند باشد، از ذلت و مسکنت رهایی می‌یابد.

در عرفان اسلامی، خدمت به خلق، آیینه‌ای است که قرب به خالق را در آن می‌توان دید. روایات شیعی، چنان‌که در «مکاسب» شیخ انصاری آمده، بر حقوق متقابل انسان‌ها نسبت به یکدیگر تأکید دارند. این تعهدات، به سان پلی است که انسان را از جزیره تنهایی به ساحل جامعه متصل می‌سازد و تحت وصف «حَوَّل»، قلب او را به سوی خیر و خدمت تحول می‌دهد.

پیوند «حبل من الله» و «حبل من الناس»

عطف «و» در آیه ﴿بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ﴾، ضرورت توأمان تمسک به خداوند و تعهد به مردم را نشان می‌دهد. انسانی که با خداوند پیوند دارد، ناگزیر مردمی است و بالعکس. این ویژگی در انبیا و اولیا، مانند امیرالمؤمنین علیه‌السلام، به اوج خود می‌رسد، چنان‌که حتی دشمنانشان به عظمتشان اذعان داشته‌اند.

این پیوند، به مثابه دو بال پرنده‌ای است که انسان را به سوی آسمان معرفت و خدمت به خلق پرواز می‌دهد. وصف «حَوَّل» این بال‌ها را به حرکت درمی‌آورد و قلب انسان را به سوی وحدت با خالق و خلق هدایت می‌کند.

بخش سوم: وصف «حَوَّل» و نقش آن در قرب الهی

معنای «حَوَّل» و تمایز آن با اسم و صفت

«حَوَّل» صفت فعلی خداوند است که به معنای تحول و تغییر در شیء بدون آلوسی یا مفارقت از آن است. برخلاف اسما (مانند قادر، عالم) که با لحاظ ذات خداوند همراه‌اند، صفات (مانند قدرت، علم) بدون این لحاظ به کار می‌روند. «حَوَّل» به حضور خداوند در اشیاء، به‌ویژه قلب و حیات انسان، اشاره دارد، چنان‌که در آیه شریفه ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ اللهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾ (الأنفال: ۲۴؛ : «و بدانید که خدا میان انسان و دلش حائل می‌شود») آمده است.

در فلسفه اسلامی، خداوند «داخلْ فی الاشیاء لا بالممازجة، خارج عن الاشیاء لا بالمفارقة» توصیف شده است؛ یعنی در اشیاء حاضر است بدون آمیختگی و از آنها جدا نیست بدون دوری. «حَوَّل» این حضور تحول‌آفرین را در قلب و هستی انسان نشان می‌دهد، به سان نسیمی که شاخسار را به رقص می‌آورد بدون آنکه در چوب آن حلول کند.

درنگ: «حَوَّل» به‌عنوان صفت فعلی خداوند، حضور تحول‌آفرین او را در قلب و حیات انسان نشان می‌دهد، بدون آلوسی یا مفارقت، و قلب را به سوی خیر و قرب الهی هدایت می‌کند.

«حَوَّل» به معنای حائل و اطراف

«حَوَّل» در برخی آیات قرآنی به معنای حائل (واسطه میان دو چیز) یا اطراف (محیط شئ) به کار رفته است، مانند ﴿بَیْنَهُمَا مَوْجٌ﴾ (الکهف: ۹۶) و ﴿مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ﴾ (الزمر: ۷۵). در آیه ﴿لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ﴾ (آل‌عمران: ۱۵۹؛ : «از اطرافت پراکنده می‌شدند»)، «حَوَّل» به معنای همراهی مردم با پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله اشاره دارد.

این معانی، به سان دایره‌ای است که خداوند در مرکز آن قرار دارد و همه موجودات را در محیط خویش فرا گرفته است. این محیط‌بودگی، با مفهوم قرب الهی در «حبل الورید» هم‌راستا است، زیرا خداوند نه تنها در قلب انسان حاضر است، بلکه تمامی تحولات وجودی او را هدایت می‌کند.

قرب الهی و حفاظت در پرتو «حَوَّل»

آیه شریفه ﴿وَحْعَلَمُوا أَنَّ اللهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾ (الأنفال: ۲۴) بیانگر حفاظت خداوند از قلب انسان است. این حفاظت، نه به معنای تهدید یا سلبی، بلکه به معنای نگهبانی از آسیب و غفلت است. قرب الهی، که در «حبل الورید» متجلی است، انسان را در برابر خطاها و آسیب‌ها حفظ می‌کند، به سان کوهی استوار که در برابر طوفان‌ها سر خم نمی‌کند.

اولیای الهی، با تمسک به این قرب، به استواری کوه می‌رسند و در برابر سختی‌ها و آزمون‌ها پایدار می‌مانند. این پایداری، نتیجه تحول قلبی است که تحت وصف «حَوَّل» رخ می‌دهد.

بخش چهارم: فنا، قرب، و تحول وجودی

مفهوم فنا و پیوند آن با قرب الهی

«فنا» در عرفان اسلامی، به معنای نابودی یا نیستی نیست، بلکه درکی عمیق از این حقیقت است که همه چیز از خداوند است و انسان هیچ‌چیز از خود ندارد. این درک، انسان را به تسلیم و قرب الهی می‌رساند، چنان‌که اولیای الهی در برابر سختی‌ها چون کوهی راسخ ایستاده‌اند.

فنا، به سان قطره‌ای است که در اقیانوس بی‌کران الهی فرو می‌رود و در عین حال، هویت خویش را در آن بی‌کرانگی می‌یابد. این تحول قلبی، تحت وصف «حَوَّل»، انسان را به سوی قرب و تسلیم هدایت می‌کند.

درنگ: فنا، درکی از مالکیت مطلق خداوند بر هستی است که انسان را به تسلیم و قرب می‌رساند. این تحول قلبی، تحت وصف «حَوَّل»، قلب را به سوی حقیقت الهی هدایت می‌کند.

ضرورت قرب برای حفظ در «حَوَّل»

وصف «حَوَّل» به‌تنهایی انسان را حفظ نمی‌کند؛ قرب، یعنی اراده و نیت انسان برای نزدیکی به خداوند، نیز لازم است. غفلت، انسان را از قرب دور می‌کند و به آسیب می‌کشاند، اما «حَوَّل» همواره باقی است. عباداتی مانند نماز و روزه، به سان چراغ‌هایی هستند که مسیر قرب را روشن می‌کنند و انسان را در حَوَّل الهی حفظ می‌کنند.

این رابطه، به مثابه فاز و نول در جریان برق است: «حَوَّل» فاز است که قدرت الهی را در خود دارد، اما بدون نولِ قرب، این جریان کامل نمی‌شود. انسان با قصد قربت، این جریان را به کمال می‌رساند و در حفاظ الهی قرار می‌گیرد.

بخش پنجم: پیوند «حبل الورید» و «حَوَّل» در تحول وجودی

قرب و تحول وجودی

آیه «حبل الورید» قرب هویتی خداوند به انسان را نشان می‌دهد، و «حَوَّل» این قرب را در تحول دائمی قلب و حیات انسان متجلی می‌سازد. خداوند، لحظه‌به‌لحظه، در رگ‌ها و قلب انسان حضور دارد و حیات او را تحول می‌بخشد. این تحول، به سان جریانی است که از سرچشمه الهی به سوی وجود انسان روان است و او را به سوی کمال هدایت می‌کند.

حفاظت الهی در پرتو «حَوَّل»

وصف «حَوَّل» در آیه ﴿یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾، حفاظت خداوند از قلب انسان را نشان می‌دهد که با قرب الهی در «حبل الورید» هم‌راستاست. این حفاظت، انسان را از غفلت و آسیب مصون می‌دارد و او را در مسیر حق نگاه می‌دارد.

تعهد به خدا و مردم

مفاهیم «حبل من الله» و «حبل من الناس» انسان را به تحول در تعهدات الهی و اجتماعی دعوت می‌کنند. این تحول، تحت وصف «حَوَّل»، قلب انسان را به سوی وحدت با خالق و خلق هدایت می‌کند. انسان متعهد، به سان درختی است که ریشه در خاک الهی دارد و شاخسار آن به سوی خلق گسترده است.

فنا و قرب

درک فنا، انسان را به قرب الهی می‌رساند، و این قرب تحت وصف «حَوَّل» در قلب او تحول ایجاد می‌کند. انسانی که به فنا می‌رسد، خود را در آینه الهی می‌بیند و همه چیز را از او می‌داند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، مفهوم قرب الهی را در پرتو «حبل الورید» و وصف «حَوَّل» بررسی کرد. «حبل الورید» نماد قرب هویتی خداوند به انسان است که در رگ‌های حیاتی و جریان حیات او متجلی می‌شود. «حَوَّل»، به‌عنوان صفت فعلی الهی، این قرب را در تحول دائمی قلب و حیات انسان به نمایش می‌گذارد. «حبل» در قرآن کریم، با معانی چندگانه‌اش، به اتصال انسان با خداوند، مردم، و اشیاء اشاره دارد و این اتصالات تحت «حَوَّل» به تحول وجودی منجر می‌شوند. قرب الهی، با اراده انسانی (قربة إلی الله)، انسان را در برابر غفلت و آسیب حفظ می‌کند و او را در مسیر کمال هدایت می‌نماید. تأکید بر مردم‌دوستی و نقد غفلت اجتماعی، ضرورت تحول جوامع اسلامی به سوی قرب و تعهد را نشان می‌دهد. این اثر، با پیوند مفاهیم قرآنی، فلسفی، و عرفانی، دریچه‌ای به سوی درک عمیق‌تر از اسما و صفات الهی گشوده است.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، معنای اصلی 'حبل الورید' چیست؟

2. طبق متن، ماده 'ورد' در قرآن کریم چند بار ذکر شده است؟

3. در آیه 112 سوره آل عمران، 'حبل من الناس' به چه معناست؟

4. بر اساس متن، تفاوت اصلی شريان و وريد چیست؟

5. طبق متن، مفهوم 'حول' در قرآن به چه معناست؟

6. بر اساس متن، 'حبل الورید' به معنای طنابی جدا از رگ است که به قلب متصل می‌شود.

7. متن درسگفتار بیان می‌کند که 'حبل من الناس' به معنای تعهدات مردم نسبت به یکدیگر است.

8. طبق متن، مفهوم 'فنا' به معنای نابودی کامل انسان و نبود هیچ چیز است.

9. متن اشاره می‌کند که قرب خدا به انسان یکسان است، اما قرب انسان به خدا متفاوت است.

10. بر اساس متن، 'حول' به تنهایی برای حفظ انسان کافی است، بدون نیاز به قرب.

11. تفاوت اصلی بین 'حبل' و 'حول' در متن درسگفتار چیست؟

12. چرا در آیه 112 سوره آل عمران از 'حبل من الناس' یاد شده است؟

13. منظور از 'فنا' در متن درسگفتار چیست؟

14. چرا قرب انسان به خدا در متن به 'تقوا' وابسته است؟

15. بر اساس متن، چرا 'حول' خدا به تنهایی برای حفظ انسان کافی نیست؟

پاسخنامه

1. ورید به معنای رگ، که با اضافه بیانی همان حبل است

2. یازده بار

3. تعهدات مردم نسبت به یکدیگر

4. شريان از قلب به بدن و وريد از بدن به قلب است

5. حضور خدا در اطراف و میان اشیاء بدون الودگی

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. حبل به معنای رگ یا طناب محکم با استحکام و کشش است، در حالی که حول به حضور خدا در اطراف اشیاء بدون الودگی اشاره دارد.

12. برای تأکید بر اهمیت تعهدات مردم نسبت به یکدیگر به عنوان راهی برای رهایی از ذلت و مسکنت.

13. فنا به معنای درک این حقیقت است که همه چیز متعلق به خداست و انسان هیچ چیز از خود ندارد.

14. قرب انسان به خدا از طریق تقوا حاصل می‌شود، زیرا انسان با غفلت از خدا دور می‌شود.

15. حول خدا باید با قرب انسان همراه باشد تا حفاظ و کمال ایجاد شود، وگرنه غفلت انسان را آسیب‌پذیر می‌کند.

فوتر بهینه‌شده