متن درس
اسما و صفات الهی: تأملاتی در خفا و اظهار
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۵۹)
مقدمه
تأمل در اسما و صفات الهی، یکی از بنیادیترین مباحث عرفان اسلامی است که انسان را به شناخت ژرفتر ذات باریتعالی و هماهنگی با نظام هستی رهنمون میسازد. درسگفتار شماره ۶۵۹ از مجموعه مباحث اسما و صفات الهی، ارائهشده توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی مفهوم «خفا» و «اظهار» در نسبت با اسم «مخفی» و جایگاه آن در عرفان عملی میپردازد.
بخش اول: مفهوم خفا و اظهار در اسمای الهی
اسم «مخفی» بهعنوان صفت کمالی الهی
اسم «مخفی» از جمله اسمای کمالی خداوند است که به معنای پنهانداری برخی امور از انسانها تعریف میشود. این پنهانداری، گاه از سر لطف الهی برای خیر بندگان و گاه در قالب مکر الهی برای آزمون یا عبرت صورت میگیرد. این اسم، هرچند در ذات خود بسیط است، اما در نسبت با متعلقاتش، جلوههای متعددی مییابد. برای مثال، اخفای خیر میتواند به مصلحت انسان باشد، در حالی که اخفای شر ممکن است بهعنوان بخشی از حکمت الهی برای امتحان بندگان تعبیر شود. این پیچیدگی، نشاندهنده عمق معنا در اسمای الهی است که هرچند در ذات یکپارچهاند، در تعامل با مخلوقات، کثرت جلوهها را به نمایش میگذارند.
در عرفان عملی، اسم «مخفی» انسان را به تأمل در حکمت پنهانداری الهی دعوت میکند. همانگونه که باغبانی دانا، بذر را در خاک پنهان میکند تا در زمان مقتضی به ثمر نشیند، خداوند نیز برخی امور را از دیدگان انسان مخفی میدارد تا او را از آسیب آگاهی زودهنگام یا نامتناسب حفظ کند. این پنهانداری، نه تنها نشانه لطف الهی است، بلکه راهنمایی برای سالک در مسیر سلوک محسوب میشود.
درنگ: اسم «مخفی» بهعنوان صفت کمالی الهی، در ذات خود بسیط است، اما متعلقات آن (اخفای خیر یا شر) جلوههای ترکیبی مییابد. این ویژگی، انسان را به تأمل در حکمت الهی و هماهنگی با نظام هستی فرا میخواند. |
بساطت اسم و کثرت متعلقات
تمایز میان بساطت ذاتی اسم «مخفی» و کثرت متعلقات آن، یکی از مباحث بنیادین در فهم اسمای الهی است. این اسم، در ذات خود فاقد ترکیب است، اما در تعامل با مخلوقات، متعلقاتی چون اخفای خیر یا شر مییابد. برای مثال، اخفای خیر میتواند بهعنوان لطف الهی برای حفظ انسان از غرور یا آسیب باشد، در حالی که اخفای شر ممکن است به مکر الهی برای آزمون بندگان تعبیر شود. این تمایز، با مبانی فلسفی و عرفانی اسلامی همخوانی دارد که اسمای الهی را تجلیات وحدت در کثرت میدانند.
به تعبیر عرفانی، اسم «مخفی» چون خورشیدی است که نور آن یکپارچه است، اما در برخورد با منشور خلقت، به رنگهای گوناگون تجلی مییابد. سالک عارف، با تأمل در این اسم، به درک وحدت در پس کثرت نائل میشود و این درک، او را به هماهنگی با حکمت الهی هدایت میکند. این هماهنگی، در عرفان عملی به معنای تنظیم رفتار و نیت بر اساس مصلحت و حکمت است.
عمومیت خفا و اظهار در خداوند و مخلوقات
صفت خفا و اظهار، نه تنها به خداوند اختصاص دارد، بلکه در مخلوقات نیز بهصورت عام مشاهده میشود. انسانها و حتی حیوانات میتوانند خیر یا شر را پنهان کنند. با این حال، تفاوت بنیادین آن است که از خداوند نمیتوان چیزی را مخفی کرد، در حالی که مخلوقات قادرند امور را از یکدیگر پنهان سازند. این عمومیت، اسم «مخفی» را به صفتی فعلمحور تبدیل میکند که در رفتارهای خداوند و مخلوقات جلوهگر است.
در این معنا، خفا و اظهار در مخلوقات، چون آینهای است که انعکاس حکمت الهی را به نمایش میگذارد. انسان، بهعنوان موجودی مختار، میتواند با آگاهی از این صفت، رفتار خود را با حکمت الهی هماهنگ سازد. در عرفان عملی، این آگاهی به سالک کمک میکند تا از اخفای خیر برای خیرخواهی و از اخفای شر برای محافظت از دیگران بهره گیرد.
بخش دوم: حکمت الهی در خفا و اظهار
حکمت در پنهانداری و آشکارسازی
خفا و اظهار الهی، همواره بر اساس حکمت صورت میگیرد. گاه اظهار خیر یا شر و گاه اخفای آنها به مصلحت است. این حکمت در آیات قرآن کریم نیز منعکس شده است، چنانکه میفرماید:
قُلْ إِنْ تُخْفُوا مَا فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللَّهُ
(آلعمران: ۲۹، : «بگو: اگر آنچه را در دلهای خود دارید پنهان کنید یا آشکار سازید، خدا آن را میداند»).
این آیه، بر علم مطلق الهی تأکید دارد و نشان میدهد که خفا و اظهار انسان در برابر خداوند بیمعناست، اما در نسبت با خلق، معنا و کارکردی اجتماعی و اخلاقی مییابد. در عرفان عملی، این حکمت به سالک میآموزد که رفتار خود را با نیت خالص و بر اساس مصلحت تنظیم کند. همانگونه که رودخانهای زلال، هرچند در بستر خویش پنهان است، اما به مقصد دریا میرسد، سالک نیز با اخلاص در نیت، به مقصد کمال رهنمون میشود.
درنگ: حکمت الهی در خفا و اظهار، انسان را به تنظیم رفتار بر اساس نیت خالص و مصلحت دعوت میکند. علم مطلق خداوند، سالک را به اخلاص در عمل و هماهنگی با نظام هستی ترغیب مینماید. |
تفاوت خفا و اظهار در نسبت با خداوند و خلق
خفا و اظهار در نسبت با خداوند، به دلیل علم مطلق او، بیمعناست. قرآن کریم در اینباره میفرماید:
وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى
(طه: ۷، : «و اگر سخن را آشکار کنی، او نهان و نهانتر را میداند»).
اما در نسبت با خلق، خفا و اظهار معنا مییابد و در احکام شرعی و اجتماعی، مانند تفاوت نمازهای جهریه و خفیه، جلوهگر میشود. این تمایز، تفاوت میان عالم ناسوت و عالم ملکوت را نشان میدهد. در عالم ناسوت، محدودیتهای انسانی و اجتماعی، خفا و اظهار را معنادار میسازد، اما در عالم ملکوت، این محدودیتها وجود ندارد. سالک عارف، با درک این تفاوت، در رفتار خود تعادل برقرار میکند و به تناسب عمل مینماید.
جهر و خفا در احکام شرعی
در احکام شرعی، جهر (بلند خواندن) و خفا (آهسته خواندن) در نمازهای یومیه مطرح هستند، اما اینها رکن نماز محسوب نمیشوند. اگر کسی به دلیل نسیان، نماز جهریه را خفیه یا بالعکس بخواند، نمازش باطل نمیشود. در مقابل، ارکانی مانند تکبیرةالاحرام، به دلیل ارتباط مستقیم با ذات عبادت، رکن هستند و نقص در آنها به بطلان نماز میانجامد. این تمایز، نشاندهنده آن است که جهر و خفا بیشتر به نظم اجتماعی و مصالح جمعی مربوطاند تا به ذات عبادت.
در عرفان عملی، این نکته به سالک میآموزد که نیت و اخلاص در عبادت، مقدم بر ظواهر است، هرچند رعایت ظواهر به دلیل تناسب با جامعه اهمیت دارد. همانگونه که معماری یک بنا، هرچند بر پایه ستونهای استوار است، اما تزئینات آن نیز به زیبایی و کارکردش میافزاید، احکام ظاهری نیز به تکمیل عبادت کمک میکنند.
بخش سوم: تناسب بهعنوان معیار کمال
تناسب، اصل کمال انسانی
کمال انسانی، نه در زیادهخواهی و نه در نقصان، بلکه در تناسب نهفته است. زیادهخواهی، مانند طمع به علم، ثروت یا قدرت بیش از حد، و نقصان، مانند فقر مطلق یا جهل، هر دو مانع کمالاند. تناسب، معیاری است که عقل آن را تشخیص میدهد و انسان را به سوی سعادت هدایت میکند. در حکمت عملی اسلامی، عدالت بهعنوان «وضع الشیء فی موضعه» تعریف میشود که همان تناسب است.
در عرفان عملی، سالک با تمرین خودسازی و کنترل نفس، به تناسب در رفتار و نیت خود میرسد. این تناسب، چون میزان دقیق یک کیمیاگر، انسان را از افراط و تفریط حفظ میکند و به کمال نزدیک میسازد. برای مثال، انباشت ثروت بدون استفاده یا کسب علم بدون عمل، نشانه زیادهخواهی است که به بدبختی میانجامد.
درنگ: تناسب، معیار کمال انسانی است. عقل، با تشخیص تناسب، انسان را از زیادهخواهی و نقصان حفظ کرده و به سعادت رهنمون میسازد. |
زیادهخواهی، مانع کمال
زیادهخواهی، ریشه در نفس اماره بالسوء دارد که انسان را از تناسب دور میکند. قرآن کریم در اینباره میفرماید:
إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ
(یوسف: ۵۳، : «همانا نفس به بدی فرمان میدهد»).
مثالهایی مانند انباشت ثروت بدون استفاده یا کسب علم بدون عمل، نشاندهنده آن است که زیادهخواهی، انسان را به بدبختی میکشاند. در مقابل، تناسب در علم، ثروت و عمل، او را به سعادت میرساند. در عرفان عملی، سالک با تهذیب نفس و تقویت عقل، از زیادهخواهی فاصله میگیرد و به تناسب میرسد.
خطرات علم بدون تناسب
علم، هرچند ارزشمند است، اما بدون تناسب میتواند به ابزار تخریب تبدیل شود. تاریخ بشر نشان داده که علم، با وجود فوایدش، گاه به دلیل عدم تناسب، به جنگافزارهای مخرب بدل شده است. در مقابل، اولیای الهی، مانند انبیا و ائمه، با داشتن علم به «ما کان و ما یکون»، به دلیل تناسب با عصمت و حکمت، از این علم به خیر استفاده کردهاند.
این تمایز، تفاوت میان علم نافع و علم ضار را نشان میدهد. علم بدون تناسب، مانند طلای خالص بدون آلیاژ است که به دلیل نرمی، قابل استفاده نیست. در عرفان عملی، سالک باید علم خود را با عمل صالح و نیت خیر همراه کند تا به کمال برسد.
بخش چهارم: تناسب در سلوک عرفانی و نظام هستی
تفاوت عالم ناسوت و عالم ملکوت
عالم ناسوت، عالم اصطکاک، آسیبپذیری و تناقضات است، در حالی که عالم ملکوت، عالم تناسب و کمال است. اگر همه انسانها مانند ائمه معصومین دارای علم و عصمت بودند، عالم ناسوت وجود نمیداشت. این تفاوت، ضرورت عالم ناسوت را بهعنوان بستری برای آزمون و اختیار انسان نشان میدهد.
در عرفان عملی، سالک با درک این تفاوت، در عالم ناسوت به دنبال تناسب میگردد و با سلوک، خود را به ویژگیهای عالم ملکوت نزدیک میکند. این سلوک، چون سفر دریانوردی است که با قطبنما و ستارگان، به سوی مقصد هدایت میشود.
عصمت نسبی اولیای الهی
عصمت اولیای الهی، بهویژه انبیا و ائمه، عصمت تامه و ذاتی نیست، بلکه عصمت تنزیلی و فعلی است. این عصمت، مراتب متفاوتی دارد و حتی در میان انبیا، تفاوتهایی دیده میشود. قرآن کریم در اینباره میفرماید:
لَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ
(بقره: ۳۵، : «به این درخت نزدیک نشوید»).
این آیه، نشاندهنده امکان خطای نسبی در انبیاست. در عرفان عملی، این مفهوم به سالک امید میدهد که با لطف الهی، او نیز میتواند به درجاتی از عصمت نسبی دست یابد. عصمت نسبی، چون سپری است که انسان را از فعلیت گناه حفظ میکند، اما ظرفیت خطا را در او باقی میگذارد.
تناسب در سلوک عرفانی
تناسب، اصل بنیادین سلوک عرفانی است. عباداتی مانند صلوات یا نماز، اگر بدون تناسب باشند، به کمال نمیانجامند. قرآن کریم در اینباره میفرماید:
وَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ
(ماعون: ۴، : «وای بر نمازگزاران»).
این آیه، به عدم اخلاص در عبادت اشاره دارد. در عرفان عملی، تناسب در عبادت به معنای هماهنگی میان نیت، عمل و مصلحت است. سالک باید عبادات خود را با حکمت و اخلاص انجام دهد تا به کمال برسد. این تناسب، مانند تنظیم دقیق ساز موسیقی است که نوایی دلانگیز پدید میآورد.
درنگ: تناسب در سلوک عرفانی، هماهنگی میان نیت، عمل و مصلحت است. عبادات بدون تناسب، مانند غذایی بیمزه، به کمال نمیانجامند. |
نقش عقل و نفس در تناسب و زیادهخواهی
خداوند به انسان دو قوه عقل و نفس عطا کرده است. عقل، به دنبال تناسب است، در حالی که نفس به زیادهخواهی گرایش دارد. قرآن کریم در اینباره میفرماید:
وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
(حشر: ۹، : «کسانی که از بخل نفس خود در امان مانند، رستگارانند»).
در عرفان عملی، تقابل عقل و نفس، چالش اصلی سالک است. سالک با تقویت عقل و تهذیب نفس، به تناسب در رفتار و نیت خود میرسد. این تناسب، او را از بدبختی زیادهخواهی نجات میدهد و به سعادت رهنمون میسازد.
تناسب در نظام هستی
نظام هستی بر اساس تناسب شکل گرفته است. قرآن کریم در اینباره میفرماید:
يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ
(جمعه: ۱، : «آنچه در آسمانها و زمین است، برای خدا تسبیح میگویند»).
این آیه، به هماهنگی و تناسب در خلقت اشاره دارد. انسان، به دلیل داشتن نفس اماره، از این تناسب فاصله میگیرد، اما با پیروی از عقل، میتواند به آن بازگردد. در عرفان عملی، درک تناسب در نظام هستی، سالک را به تسلیم در برابر حکمت الهی دعوت میکند.
بخش پنجم: نقد زیادهخواهی در جوامع مدرن
زیادهخواهی، ریشه بدبختی بشر
زیادهخواهی در جوامع مدرن، عامل اصلی بدبختی بشر است. از استعمار و استثمار تا تخریب محیطزیست، همه نتیجه گرایش به زیادهخواهی است. در مقابل، اگر انسانها به تناسب عمل کنند، مشکلات جهانی کاهش مییابد. این نقد، با دیدگاههای اخلاقی و عرفانی اسلامی همخوانی دارد که بر اعتدال و عدالت تأکید دارند.
زیادهخواهی، چون آتشی است که هرچه بیشتر هیزم به آن افزوده شود، شعلهورتر میگردد و همهچیز را به کام خود میکشد. در عرفان عملی، سالک با پرهیز از زیادهخواهی، نه تنها خود را به کمال میرساند، بلکه به بهبود جامعه نیز کمک میکند.
درنگ: زیادهخواهی در جوامع مدرن، ریشه بدبختی بشر است. تناسب، راهحل کاهش مشکلات جهانی و دستیابی به سعادت فردی و جمعی است. |
نتیجهگیری و جمعبندی
تأمل در اسم «مخفی» و مفاهیم خفا و اظهار، دریچهای به سوی فهم حکمت الهی و جایگاه انسان در نظام هستی میگشاید. این درسگفتار، با تأکید بر تناسب بهعنوان معیار کمال، نشان میدهد که اسمای الهی، نه تنها صفات ذاتی خداوند را آشکار میسازند، بلکه راهنمایی برای سلوک انسانی هستند. حکمت الهی در پنهانداری و آشکارسازی، انسان را به سوی خیر هدایت میکند و او را از زیادهخواهی نفس اماره برحذر میدارد.
در عرفان عملی، سالک با تقویت عقل و تهذیب نفس، به تناسب در رفتار، نیت و عبادت خود میرسد. این تناسب، او را به هماهنگی با نظام هستی دعوت میکند و از بدبختی زیادهخواهی نجات میدهد. آیات قرآن کریم و مثالهای عینی ارائهشده، این مفاهیم را بهصورت ملموس و کاربردی تبیین میکنند.
با نظارت صادق خادمی |