در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 689

متن درس





اسما و صفات الهی: تأملی در خیر و شر

اسما و صفات الهی: تأملی در خیر و شر

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۸۹)

دیباچه

در گستره معرفت الهی، شناخت اسما و صفات حق‌تعالی، چونان نوری فروزان، راهنمای سالکان حقیقت است. این نوشتار، برآمده از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه‌ای با محوریت خیر و شر، به بررسی عمیق این دو مقوله بنیادین در نظام هستی می‌پردازد. خیر و شر، چونان دو بال آفرینش، در هم‌تنیده و وجودی، تمامی مراتب وجود را در بر می‌گیرند. با بهره‌گیری از اشتقاق واژگان، تحلیل‌های قرآنی، و نقد فلسفه سنتی، این متن به بازسازی معرفتی این موضوع پرداخته و حوزه‌های علمیه را به سوی فرهنگ علمی و روزآمد فرا می‌خواند.

بخش نخست: وجودی بودن خیر و شر

ماهیت وجودی خیر و شر

خیر و شر، دو مقوله بنیادین در نظام هستی‌اند که برخلاف برخی دیدگاه‌های فلسفی و عرفانی، هر دو وجودی‌اند. این دیدگاه، که شر را عدمی و فقدان خیر می‌داند، ناپخته و ناشی از ناتوانی در فهم دقیق واژگان و مفاهیم است. خیر، چونان نوری که از گزینش نیکویی سرچشمه می‌گیرد، و شر، چونان شراره‌ای که تشتت و تکثر به‌هم‌ریخته را نمایان می‌سازد، هر دو در ساحت وجود حاضرند. این وجودیت، نه‌تنها در مخلوقات، بلکه در تمامی مراتب هستی، از ذات الهی تا پایین‌ترین مراتب خلقت، جریان دارد.


﴿جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ﴾ (انبیاء: ۳۰)

این آیه شریفه از قرآن کریم، به وجودی بودن تمامی مخلوقات اشاره دارد که خیر و شر را در بر می‌گیرد. دیدگاه عدمی شر، که در فلسفه سنتی رواج داشته، از ضعف در تحلیل اشتقاقی واژگان و ترس از نسبت دادن شر به فاعل الهی نشأت گرفته است.

درنگ: خیر و شر، هر دو وجودی‌اند و تقسیم‌بندی عدمی شر، ناشی از ناتوانی در فهم اشتقاق و ساده‌سازی مفاهیم است. این دیدگاه، تمامی مراتب هستی را در بر می‌گیرد و خیر و شر را مقسم بنیادین وجود معرفی می‌کند.

نقد فلسفه سنتی در نسبت دادن شر به عدم

فلاسفه سنتی، به دلیل ناتوانی در تبیین فاعلیت شر، که نیازمند فاعلی است، به نظریه عدمی بودن شر پناه بردند. این رویکرد، از بیم افتادن به دام دوخدایی (مانند مفهوم اهرمن در زرتشتی‌گری) و به دلیل فقدان دانش اشتقاق، شکل گرفت. آنان گمان می‌کردند که اگر شر را وجودی بدانند، باید برای آن فاعلی جز خداوند متصور شوند، حال آنکه خداوند، خیر محض است و از او جز نیکویی سر نمی‌زند. این دیدگاه، با ساده‌سازی مسئله، شر را به عدم نسبت داد و از تحلیل دقیق آن بازماند.


﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ﴾ (فلق: ۱-۲)

این آیه شریفه از قرآن کریم، صراحتاً به وجود شر در مخلوقات الهی اشاره دارد و نشان می‌دهد که شر، بخشی از نظام خلقت است. نقد این دیدگاه سنتی، با تأکید بر وجودی بودن شر، به بازسازی معرفتی این مقوله می‌پردازد و از حوزه‌های علمیه می‌خواهد که از تکرار مفاهیم کهنه پرهیز کنند.

جمع‌بندی بخش نخست

خیر و شر، چونان دو روی یک سکه، در نظام هستی وجودی‌اند و هرگونه نسبت دادن شر به عدم، ناشی از ضعف معرفتی است. این بخش، با تکیه بر آیات قرآن کریم و نقد فلسفه سنتی، نشان داد که خیر و شر، مقولاتی واقعی‌اند که تمامی مراتب وجود را در بر می‌گیرند. حوزه‌های علمیه باید با بازنگری در این مفاهیم، به سوی فهم دقیق‌تر و علمی‌تر حرکت کنند.

بخش دوم: اشتقاق خیر و شر و نسبیت آن‌ها

اشتقاق خیر: گزینش نیکویی

خیر، از ریشه «خ‌ي‌ر» و به معنای گزینش و انتخاب نیکویی است. این گزینش، از اراده نفسانی سرچشمه می‌گیرد و به سوی حسنی در اشیا معطوف است. برای مثال، انسان میان آب خنک و آب گرم، به دلیل حسن موجود در آب خنک، آن را برمی‌گزیند. خیر، چونان نوری لطیف، در مراتب وجود جریان دارد و با لطافت خود، نظام هستی را آراسته می‌کند.


﴿وَإِنَّا اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾ (قصص: ۱۳)

این آیه شریفه، خیر را به گزینش الهی پیوند می‌زند و نشان می‌دهد که خیر، در انتخاب آگاهانه و حکیمانه ریشه دارد. اشتقاق خیر، کلید فهم این مقوله است و حوزه‌های علمیه باید با آموزش این علم، به تبیین دقیق‌تر مفاهیم قرآنی بپردازند.

اشتقاق شر: تشتت و تکثر

شر، از ریشه «ش‌ر‌ر» و به معنای شراره، یعنی جرقه‌های آتش است که تشتت، تکثر به‌هم‌ریخته، و آشوب را تداعی می‌کند. شر، چونان آتشی که با جرقه‌های پراکنده خود، نظم را برهم می‌زند، در برابر لطافت خیر قرار می‌گیرد. این تشتت، در پدیده‌هایی چون انفجار کبریت یا بمب اتم، به‌وضوح دیده می‌شود. شر، نه عدمی، بلکه وجودی است و علل آن، هرچند برای بشر ناشناخته باشد، در نظام علمی خلقت ریشه دارد.

برای مثال، هنگامی که کبریتی کشیده می‌شود، شراره‌های آن، تکثر و تشتت را نمایان می‌سازند. این پدیده، هرچند در ظاهر مخرب است، اما وجودی و بخشی از نظام خلقت است. حوزه‌های علمیه باید با تحلیل علمی این پدیده‌ها، از دیدگاه‌های خرافی و توهمی فاصله بگیرند.

درنگ: خیر، گزینش نیکویی است که از اراده نفسانی سرچشمه می‌گیرد، و شر، تشتت و تکثر به‌هم‌ریخته‌ای است که چون شراره‌های آتش، در نظام خلقت حضور دارد. این اشتقاق، کلید فهم وجودی خیر و شر است.

نسبیت خیر و شر

خیر و شر، مقولاتی نسبی‌اند و هیچ‌چیز در عالم، از جمله اسمای الهی، مطلق نیست. حتی خداوند، در تجلیات اسمایی خود (مانند رحمن، رحیم، قادر)، نسبی است، زیرا هر اسم، جلوه‌ای خاص از ذات الهی را نمایان می‌سازد. مطلق، تنها ذات ناشناخته حق‌تعالی است که ورای اسما و رسوم قرار دارد. این نسبیت، عالم را به میدانی برای تعامل خیر و شر تبدیل کرده است.

برای مثال، خیر یک عبادت ممکن است به ریا منجر شود، و شر یک گناه ممکن است به توبه و اخلاص بینجامد. این نسبیت، نشان‌دهنده حکمت الهی در نظام خلقت است که خیر و شر را در هم تنیده و مکمل یکدیگر قرار داده است.


﴿وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ﴾ (بقره: ۲۱۶)

این آیه شریفه از قرآن کریم، به نسبیت خیر و شر اشاره دارد و نشان می‌دهد که شر ظاهری ممکن است خیر باطنی را در خود نهفته داشته باشد.

جمع‌بندی بخش دوم

خیر، گزینش نیکویی است که از اراده نفسانی سرچشمه می‌گیرد، و شر، تشتت و تکثر به‌هم‌ریخته‌ای است که در نظام خلقت حضور دارد. این دو مقوله، نسبی‌اند و در تمامی مراتب وجود، از اسمای الهی تا مخلوقات، جریان دارند. حوزه‌های علمیه باید با آموزش اشتقاق و تحلیل علمی، به فهم دقیق‌تر این مفاهیم بپردازند.

بخش سوم: خیر در شر و شر در خیر

درهم‌تنیدگی خیر و شر

هیچ خیری نیست مگر آنکه در آن شر نهفته باشد، و هیچ شری نیست مگر آنکه خیر در آن حضور داشته باشد. این درهم‌تنیدگی، حکمت الهی را در نظام خلقت نمایان می‌سازد. برای مثال، زندان، هرچند در ظاهر شر است و آزادی را سلب می‌کند، خیراتی چون آرامش، بی‌تکلیفی، و آسایش را به همراه دارد. این نسبیت، عالم را به میدانی برای آزمایش و رشد انسان تبدیل کرده است.

حتی در وجود معصومین علیهم‌السلام، که نور واحد الهی‌اند، شر نسبی حضور دارد، نه به معنای نقص، بلکه به معنای زمینه‌سازی برای آزمایش انسان‌ها. اگر امام حسین علیه‌السلام نبود، کربلا و شرور یزید و شمر پدید نمی‌آمد، اما همین شرور، زمینه‌ساز سعادت و بیداری انسان‌ها شدند.


﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ﴾ (بقره: ۱۵۵)

این آیه شریفه از قرآن کریم، شرور را ابزار آزمایش الهی می‌داند و نشان می‌دهد که خیر، در دل شر نهفته است.

درنگ: خیر و شر، در هم تنیده‌اند و هیچ خیری خالی از شر، و هیچ شری خالی از خیر نیست. این نسبیت، حکمت الهی را در نظام خلقت نمایان می‌سازد و عالم را به میدانی برای آزمایش انسان تبدیل می‌کند.

نقش شر در سعادت و سلامت

شرور، مانند ابلیس یا بیماری، برای آزمایش و تعادل انسان خلق شده‌اند. ابلیس، با جلوگیری از غرور و ادعای خدایی انسان، به سعادت او کمک می‌کند. بیماری، انسان را به رعایت سلامت وامی‌دارد و مانع مرگ زودهنگام می‌شود. این شرور، خیرات پنهانی دارند که به کمال انسان منجر می‌شوند.

برای مثال، اگر ابلیس نبود، بسیاری از انسان‌ها به تکبر و ادعای خدایی می‌افتادند. خداوند، با خلق ابلیس، انسان را از این خطر حفظ کرد. این حکمت الهی، شر را به ابزاری برای خیر تبدیل می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

خیر و شر، در هم تنیده‌اند و هیچ‌یک خالی از دیگری نیست. شرور، با آزمایش و تعادل انسان، به سعادت و سلامت او کمک می‌کنند. این بخش، با تکیه بر آیات قرآن کریم، نشان داد که حکمت الهی، خیر و شر را در خدمت کمال انسان قرار داده است.

بخش چهارم: نقد فلسفه سنتی و ضرورت علم اشتقاق

نقد فلسفه و عرفان حوزه‌های سنتی

فلسفه و عرفان سنتی حوزه‌ها، بیشتر کلام‌اند تا فلسفه. این علوم، به دلیل تکیه بر مفاهیم کهنه، مانند عدمی بودن شر، و فقدان اشتقاق، ذهن طلاب را با مفاهیم نادرست پر می‌کنند و مانع رشد علمی می‌شوند. این دیدگاه‌ها، که از ارسطو تا ملاصدرا و ابن‌سینا رواج داشته، امروز کارایی خود را از دست داده‌اند.

برای مثال، نسبت دادن شر به عدم، نه‌تنها مسئله را حل نمی‌کند، بلکه فهم دقیق نظام خلقت را مختل می‌سازد. حوزه‌های علمیه باید از این مفاهیم کهنه فاصله بگیرند و به سوی فلسفه‌ای نوین و علمی حرکت کنند.

ضرورت علم اشتقاق

علم اشتقاق، ریشه‌شناسی و ماده‌شناسی واژگان، کلید فهم دقیق مفاهیم قرآنی است. فقدان این علم در حوزه‌ها، مانع تبیین صحیح خیر و شر شده است. حوزه‌ها، به جای تمرکز بر صرف و نحو، باید اشتقاق را آموزش دهند تا طلاب به فهم عمیق‌تر واژگان قرآنی دست یابند.


﴿مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ﴾ (انعام: ۵۹)

این آیه شریفه، به جامعیت قرآن کریم اشاره دارد و حوزه‌ها را به فهم دقیق واژگان آن فرا می‌خواند. اشتقاق، ابزاری است که این فهم را ممکن می‌سازد.

درنگ: علم اشتقاق، کلید فهم مفاهیم قرآنی است و فقدان آن در حوزه‌ها، مانع تبیین دقیق خیر و شر شده است. حوزه‌ها باید این علم را آموزش دهند تا به معرفت عمیق‌تر دست یابند.

جمع‌بندی بخش چهارم

فلسفه سنتی حوزه‌ها، به دلیل کهنگی و فقدان اشتقاق، کارایی خود را از دست داده است. علم اشتقاق، به‌عنوان کلیدی برای فهم قرآن کریم، باید در حوزه‌ها آموزش داده شود تا طلاب به تبیین دقیق مفاهیم دینی دست یابند.

بخش پنجم: مشاعیت عالم و نقد تحقیر اقوام

مشاعیت عالم

عالم، مشاعی است و هیچ‌چیز، از خیر و شر تا اختیار و اعمال، تفکیکی نیست. تمامی موجودات، چونان دانه‌های گندم در خرمنی واحد، به‌صورت جمعی و مشترک وجود دارند. این مشاعیت، تفکیک را باطل می‌کند و همه موجودات را در نظام الهی مرتبط می‌سازد.

برای مثال، یک دانه گندم، نه‌تنها متعلق به یک شخص، بلکه متعلق به تمامی موجودات، از خدا تا مخلوقات، است. این مشاعیت، در قیامت نیز نمایان می‌شود، جایی که اعمال به‌صورت جمعی محاکمه می‌شوند.


﴿لَيَرَوْنَ أَعْمَالَهُمْ﴾ (ق: ۳۸)

این آیه شریفه، محاکمه مشاعی اعمال در قیامت را تأیید می‌کند و نشان می‌دهد که عالم، یکپارچه و مشترک است.

درنگ: عالم، مشاعی است و هیچ‌چیز تفکیکی نیست. خیر، شر، و اعمال، به‌صورت جمعی و مشترک در نظام الهی حضور دارند و این مشاعیت، حکمت الهی را نمایان می‌سازد.

نقد تحقیر اقوام

تحقیر اقوام، شهرها، یا عناوین، مانند گفتن «این ره که تو می‌روی به ترکستان است»، حرام شرعی است. این عبارات، ریشه در تفرقه‌افکنی استعماری دارند که با بی‌اعتبار کردن مردم، وحدت را مخدوش می‌کردند. عالم باید با نزاکت کلام، از تحقیر پرهیز کند و به تمامی اقوام و شهرها احترام بگذارد.


﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ﴾ (حجرات: ۱۱)

این آیه شریفه، تحقیر اقوام را نهی می‌کند و عالمان را به نزاکت کلام فرا می‌خواند.

جمع‌بندی بخش پنجم

عالم، مشاعی است و تمامی موجودات، به‌صورت جمعی و مشترک، در نظام الهی حضور دارند. تحقیر اقوام، حرام شرعی است و عالمان باید با نزاکت کلام، وحدت جامعه را حفظ کنند. این بخش، با تکیه بر آیات قرآن کریم، به اهمیت مشاعیت و احترام به اقوام پرداخت.

بخش ششم: ضرورت فرهنگ علمی و آزمایشگاهی

نیاز به فرهنگ علمی

حوزه‌های علمیه باید به جای قصه‌سرایی و تکرار مفاهیم کهنه، فرهنگ علمی و آزمایشگاهی را ترویج کنند. عالمان باید با ابزارهای علمی، به تحلیل مواد و مولکول‌ها بپردازند و علوم دینی را به‌روز و منطقی سازند. این رویکرد، حوزه‌ها را از خرافات و توهمات دور نگه می‌دارد.

برای مثال، تحلیل شراره‌های کبریت، نیازمند آزمایشگاه و دانش علمی است. حوزه‌ها باید با این ابزارها، به فهم دقیق‌تر نظام خلقت دست یابند.

نقد نظام آموزشی سنتی

نظام آموزشی سنتی حوزه‌ها، با تمرکز بر صرف و نحو و کتاب‌های کهنه، مانع رشد علمی طلاب شده است. این نظام، به جای آموزش اشتقاق و علوم روزآمد، ذهن طلاب را با مفاهیم غیرکاربردی پر می‌کند. حوزه‌ها باید با بازنگری در این نظام، به سوی آموزش علمی و کاربردی حرکت کنند.

درنگ: حوزه‌های علمیه باید فرهنگ علمی و آزمایشگاهی را ترویج کنند و با آموزش اشتقاق و علوم روزآمد، به فهم دقیق‌تر نظام خلقت دست یابند.

جمع‌بندی بخش ششم

حوزه‌های علمیه، با ترویج فرهنگ علمی و آزمایشگاهی، می‌توانند علوم دینی را به‌روز و منطقی سازند. این بخش، با نقد نظام آموزشی سنتی، حوزه‌ها را به بازنگری در روش‌های آموزشی و آموزش اشتقاق فرا خواند.

سخن پایانی

این نوشتار، با تأمل در خیر و شر به‌عنوان مقسم‌های بنیادین هستی، کوشید تا با زبانی فاخر و ساختاری علمی، معرفتی نوین به مخاطبان دانشگاهی عرضه کند. خیر و شر، وجودی و نسبی‌اند و در تمامی مراتب وجود، از اسمای الهی تا مخلوقات، جریان دارند. این دو مقوله، در هم تنیده‌اند و هیچ خیری خالی از شر، و هیچ شری خالی از خیر نیست. حوزه‌های علمیه، با آموزش اشتقاق و ترویج فرهنگ علمی، می‌توانند به تبیین دقیق‌تر مفاهیم قرآنی بپردازند و از مفاهیم کهنه فاصله بگیرند.

عالم، مشاعی است و تمامی موجودات، به‌صورت جمعی و مشترک، در نظام الهی حضور دارند. تحقیر اقوام، حرام شرعی است و عالمان باید با نزاکت کلام، وحدت جامعه را حفظ کنند. این اثر، با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و تحلیل‌های تفصیلی، راهنمایی ارزشمند برای جویندگان معرفت دینی ارائه داد و حوزه‌ها را به سوی فلسفه‌ای نوین و علمی فرا خواند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، ریشه لغوی شر از چیست؟

2. طبق درسگفتار، شراره به چه معناست؟

3. درسگفتار دلیل اصلی نادرست بودن نظریه شر عدمي را چه می‌داند؟

4. بر اساس درسگفتار، خیر در مقایسه با شر چگونه تعریف می‌شود؟

5. طبق درسگفتار، چرا فلاسفه قدیم شر را عدمي می‌دانستند؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که خیر و شر هر دو وجودي هستند.

7. بر اساس درسگفتار، خیر محض در عالم وجود ندارد.

8. طبق درسگفتار، فقدان دانش اشتقاق باعث شده بود که فلاسفه شر را عدمي بدانند.

9. درسگفتار ادعا می‌کند که خیر و شر مطلق در عالم وجود دارند.

10. بر اساس درسگفتار، وجود ابلیس به جلوگیری از غرور و تکبر انسان‌ها کمک کرده است.

11. طبق درسگفتار، تفاوت اصلی خیر و شر در چیست؟

12. چرا درسگفتار نظریه شر عدمي را ناپخته می‌داند؟

13. درسگفتار چگونه نقش ابلیس را در خلقت توضیح می‌دهد؟

14. بر اساس درسگفتار، چرا خیر و شر نسبی هستند؟

15. درسگفتار چگونه تأثیر استعمار را بر حوزه‌های علمیه توضیح می‌دهد؟

پاسخنامه

1. شراره

2. تکثر و تشتت

3. عدم دانش اشتقاق

4. انتخاب به دلیل حسن ذاتی

5. برای توجیه وجود خیر محض

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. خیر به معنای انتخاب به دلیل حسن ذاتی است، در حالی که شر به معنای تکثر، تشتت و به‌هم‌ریختگی است.

12. زیرا فلاسفه به دلیل ندانستن اشتقاق، شر را عدم خیر می‌دانستند تا از پذیرش فاعل برای شر اجتناب کنند.

13. ابلیس برای آزمایش انسان و جلوگیری از غرور و ادعای خدایی خلق شده است.

14. چون هیچ چیز در عالم مطلق نیست و هر خیر شر دارد و هر شر خیر دارد.

15. استعمار با جلوگیری از آموزش اشتقاق، مانع فهم ریشه‌ای مفاهیم و پیشرفت علمی حوزه‌ها شد.