متن درس
اسما و صفات الهی: تأملی توحیدمحور بر خیر و شر
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۹۰)
دیباچه
این اثر، بازنویسی و تدوینی علمی و آکادمیک از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۶۹۰ (مورخ ۸/۹/۱۳۹۲) است که با محوریت تبیین خیر و شر در چارچوب فلسفه توحیدی و اسمای حسنی الهی نگارش یافته است. این اثر تلاش دارد تا مفاهیم پیچیده خیر و شر را در نظام خلقت الهی با نگاهی نسبیتمحور و توحیدگرا تبیین نماید.
بخش نخست: تبیین وجودی خیر و شر
مفهوم وجودی خیر و شر
خیر و شر، دو وجه بنیادین نظام هستیاند که هر دو دارای حقیقت وجودیاند. خیر، بهعنوان امری وحدتبخش و دارای حسن ذاتی، با اراده و انتخاب آگاهانه پیوند دارد، حالآنکه شر، که کثرتزا و فاقد حسن ذاتی است، میتواند اختیاری یا غیراختیاری باشد. این تمایز، نه در وجودی بودن آنها، بلکه در آثار و نتایجشان نهفته است. خیر، نظم و انسجام میآفریند، درحالیکه شر، پراکندگی و فساد را به همراه دارد.
|
درنگ: خیر و شر هر دو وجودیاند؛ خیر با وحدت و حسن همراه است، اما شر کثرتزا و فاقد حسن ذاتی است. |
برای فهم این اصل، تأمل در آیه شریفه قرآن کریم راهگشاست:
﴿مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ [مطلب حذف شد] : «هر خیر که به تو رسد از خداست و هر شر که به تو رسد از خودت است»).
این آیه، منشأ خیر را ذات الهی و شر را به فعل انسانی نسبت میدهد، اما در عین حال، وجود شر را در نظام خلقت نفی نمیکند، بلکه آن را به انتخاب انسان مرتبط میسازد.
اختیار در خیر و شر
اختیار، ملاک تمایز خیر و شر نیست، زیرا هر دو میتوانند اختیاری یا غیراختیاری باشند. برای نمونه، شکستن کاسهای بهصورت غیرارادی شر است، زیرا وحدت شیء را به کثرت بدل میکند، اما ارثی که بدون اختیار به فردی میرسد، خیر است، زیرا بسط و نظم به همراه دارد. اختیار ممکن است در مبادی (علت) یا فعل (نتیجه) خیر و شر دخیل باشد. مثلاً کشیدن کبریت با اختیار، انفجاری غیراختیاری ایجاد میکند که شر محسوب میشود.
|
درنگ: خیر و شر میتوانند اختیاری یا غیراختیاری باشند و اختیار در مبادی یا فعل آنها نقش دارد. |
این دیدگاه با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
﴿قُلْ كُلٌّ مِنْ [مطلب حذف شد] : «بگو همه از جانب خداست»).
این آیه، منشأ الهی همه امور را تأیید میکند، اما نسبیت خیر و شر را در ظرف خلقت و فعل انسانی برجسته میسازد.
جمعبندی بخش نخست
خیر و شر، بهعنوان دو وجه وجودی نظام خلقت، از منظر فلسفه توحیدی هر دو از جانب ذات باریتعالیاند، اما خیر با وحدت و حسن ذاتی و شر با کثرت و فساد همراه است. اختیار، اگرچه در هر دو میتواند حضور داشته باشد، ملاک تمایز آنها نیست. این تبیین، زمینه را برای درک نسبیت خیر و شر در بخشهای بعدی فراهم میآورد.
بخش دوم: نسبیت خیر و شر در نظام خلقت
وحدت و کثرت در خیر و شر
خیر، بهمثابه گوهری وحدتبخش، نظم و کمال را در هستی پدید میآورد، درحالیکه شر، چونان بادی پراکندهساز، کثرت و فساد را به همراه دارد. برای نمونه، نوشیدن آب سرد در حال سلامت، خیر است، زیرا به بدن نشاط میبخشد، اما در بیماری، شر است، زیرا به زیان جسم میانجامد. این تفاوت، ریشه در ذات وحدتبخش خیر و کثرتزای شر دارد.
|
درنگ: خیر وحدتبخش و دارای حسن ذاتی است، اما شر کثرتزا و فاقد حسن ذاتی است. |
آیه شریفه قرآن کریم این حقیقت را روشن میسازد:
﴿وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ [مطلب حذف شد] : «و شاید چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است»).
این آیه، بر نسبیت خیر و شر در ادراک انسانی تأکید دارد و نشان میدهد که آنچه شر پنداشته میشود، ممکن است در باطن خیر باشد.
نسبیت در همتنیدگی خیر و شر
هیچ خیری خالی از شر نیست و هیچ شری بیبهره از خیر. این نسبیت، چونان رشتهای درهمتنیده، نظام خلقت را به هم پیوند میدهد. سلامت، خیری است که ممکن است به بیاحتیاطی و زیادهروی منجر شود، و بیماری، شری است که احتیاط و مراقبت را به ارمغان میآورد. این درهمآمیختگی، حکمت الهی را در خلقت آشکار میسازد.
|
درنگ: هر خیری شری در خود دارد و هر شری خیری؛ این نسبیت، حکمت الهی را در نظام خلقت نشان میدهد. |
این اصل با آیه شریفه قرآن کریم همسوست:
﴿قُلْ كُلٌّ مِنْ [مطلب حذف شد] : «بگو همه از جانب خداست»).
این آیه، منشأ الهی خیر و شر را تأیید میکند و بر نسبیت آنها در ظرف خلقت تأکید دارد.
خیر و شر در انبیا و اولیا
حتی انبیا و ائمه علیهمالسلام، که مظهر خیر کثیرند، از شر نسبی بیبهره نیستند. وجود ایشان، اگرچه کمالآفرین است، ممکن است به دلیل واکنشهای دیگران، شر عرضی پدید آورد. برای نمونه، خوارج نهروان، که به گمراهی افتادند، نتیجه عارضی وجود امیرالمؤمنین علیهالسلام بودند. این شر، نه ذاتی، بلکه جوارحی و وابسته به فعل دیگران است.
|
درنگ: انبیا و ائمه خیر کثیرند، اما شر نسبی و عرضی نیز در جوار وجودشان پدید میآید. |
این دیدگاه با آیه شریفه قرآن کریم مرتبط است:
﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً [مطلب حذف شد] : «و از آنها پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما هدایت میکردند»).
این آیه، نقش هدایتگر انبیا را تأیید میکند، اما شر نسبی را بهعنوان عارضهای در نظام خلقت نفی نمیکند.
تمثیل مدرسه و رفوزگی
تمثیل مدرسه، چونان آینهای روشن، نسبیت خیر و شر را بازمیتاباند. مدرسه، خیری است که دانش و تمدن میآفریند، اما رفوزگی، شری است که در جوار آن پدید میآید. نبود مدرسه، جامعه را به سوی عقبماندگی سوق میدهد، اما وجود آن، شر نسبی رفوزگی را به همراه دارد. این تمثیل، حکمت الهی را در درهمتنیدگی خیر و شر آشکار میسازد.
|
درنگ: خیر مدرسه، شر رفوزگی را به همراه دارد، اما نبود مدرسه، شری بزرگتر است. |
جمعبندی بخش دوم
نسبیت خیر و شر، چونان نخی نامرئی، نظام خلقت را به هم میپیوندد. خیر، وحدتبخش و شر، کثرتزاست، اما هیچیک خالی از دیگری نیست. حتی انبیا و اولیا، که خیر کثیرند، از شر نسبی بیبهره نیستند. تمثیلاتی چون مدرسه، این حقیقت را به زیبایی نشان میدهند و حکمت الهی را در نظام خلقت آشکار میسازند.
بخش سوم: خیر محض الهی و شرآفرینی خلقت
خدا، خیر محض و شرآفرین
ذات باریتعالی، خیر محض است، اما خلقت او شر نسبی را به همراه دارد. اگر خداوند مخلوقات را نیافریده بود، شر وجود نمیداشت، اما خیر نیز محدود میماند. این شرآفرینی، نه نقص، بلکه نتیجه حکمت الهی در خلقت است که خیر غالب را در نظام هستی جاری میسازد.
|
درنگ: خداوند خیر محض است، اما شرآفرین، زیرا خلقت شر نسبی را به همراه دارد. |
این اصل با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
﴿كُلُّ شَيْءٍ [مطلب حذف شد] : «هر چیزی را به اندازه آفریدیم»).
این آیه، حکمت الهی را در خلقت تأیید میکند و شر نسبی را نتیجه نظام متقن الهی میداند.
رد مفهوم مطلق
مفهوم مطلق، چونان سرابی فریبنده، ذهن را از حقیقت دور میسازد. حتی ذات الهی، که خیر محض است، در اسما و صفاتش مراتب و نسبیت دارد. اسمای الهی، چون رحمن، رحیم و کریم، هر یک مرتبهای خاص دارند و هیچیک مطلق نیستند. این نسبیت، خدا را در دسترس معرفت انسانی قرار میدهد.
|
درنگ: مطلق وجود ندارد؛ حتی اسمای الهی مراتب و نسبیت دارند. |
این دیدگاه با آیه شریفه قرآن کریم مرتبط است:
﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ [مطلب حذف شد] : «اوست اول و آخر و ظاهر و باطن»).
این آیه، بر مراتب و تعینات الهی تأکید دارد و مفهوم مطلق را نفی میکند.
نسبیت در اسمای الهی
اسمای الهی، چونان نردبانی نورانی، مراتب نزول و صعود را در خود دارند. الله، حاکم بر رحمن است و رحمن بر رزاق. خداوند از احدیت به واحدیت و اسما و صفات نزول میکند، و انسان از رزاق به حکیم و احدیت صعود مینماید. این حرکت دوسویه، نسبیت را در نظام الهی آشکار میسازد.
|
درنگ: اسمای الهی مراتب دارند و این نسبیت، تعینات الهی را نشان میدهد. |
جمعبندی بخش سوم
خداوند، خیر محض است، اما خلقت او شر نسبی را به همراه دارد. مفهوم مطلق، گمراهکننده است و اسمای الهی، با مراتب و نسبیتشان، خدا را در دسترس معرفت انسانی قرار میدهند. این تبیین، حکمت الهی را در نظام خلقت آشکار میسازد و انسان را به سوی معرفت ربوبی دعوت میکند.
بخش چهارم: نقد مطلقگرایی و دعوت به معرفت نسبی
نقد مطلقسازی و بیخدایی
مطلقسازی خدا، چونان حجابی سنگین، انسان را از معرفت الهی دور کرده و به بیخدایی سوق داده است. خدا باید متناسب با ظرفیت انسان و در مراتب رب، ملک و اله فهمیده شود. این معرفت نسبی، فطرت خداجوی انسان را بیدار میسازد.
|
درنگ: مطلقسازی خدا، انسان را از معرفت الهی دور کرده و معرفت نسبی، فطرت خداجو را بیدار میسازد. |
این اصل با آیه شریفه قرآن کریم همسوست:
﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ [مطلب حذف شد] : «فطرت الهی که مردم را بر آن آفریده»).
این آیه، فطرت خداجوی انسان را تأیید میکند و معرفت نسبی را راهی برای تحقق آن میداند.
ضرورت معرفت نسبی
معرفت خدا، چونان سفری روحانی، باید نسبی و متناسب با ظرفیت انسان باشد. خدا در مراتب رب، ملک و اله قابلشناخت است، و این معرفت، انسان را به سوی کمال ربوبی هدایت میکند. مطلقگرایی، این سفر را ناتمام میگذارد.
|
درنگ: معرفت خدا باید نسبی و متناسب با ظرفیت انسان باشد. |
این دیدگاه با آیه شریفه قرآن کریم مرتبط است:
﴿رَبُّ النَّاسِ مَلِكُ النَّاسِ [مطلب حذف شد] : «پروردگار مردم، پادشاه مردم، معبود مردم»).
این آیه، مراتب معرفت الهی را نشان میدهد و انسان را به شناخت نسبی خدا دعوت میکند.
نقد زورگویی در آموزش دینی
زورگویی معلمان و علما، چونان بادی سوزان، معرفت را از دلها ربوده و انسان را از خدا و علم دور کرده است. معرفت، با محبت و آزادی شکوفا میشود، نه با تحمیل و استبداد. این نقد، ضرورت اصلاح نظام آموزشی و دینی را گوشزد میکند.
|
درنگ: زورگویی معلمان و علما، مانع معرفت است؛ معرفت با محبت و آزادی حاصل میشود. |
خیر کثیر و شر قلیل
در برخی موجودات، خیر غالب است و شر قلیل، مانند انبیا؛ و در برخی، شر غالب است و خیر قلیل، مانند شمر. هیچ موجودی خالی از خیر یا شر نیست، و این نسبیت، حکمت الهی را در نظام خلقت آشکار میسازد.
|
درنگ: خیر کثیر و شر قلیل یا شر کثیر و خیر قلیل در همه موجودات وجود دارد. |
این دیدگاه با آیه شریفه قرآن کریم همسوست:
﴿وَكُلُّ شَيْءٍ [مطلب حذف شد] : «و هر چیزی نزد او به اندازه است»).
این آیه، تعادل الهی در خیر و شر را تأیید میکند.
دوری از مطلقگرایی
مطلقگرایی، چونان دیواری بلند، انسان را از معرفت خدا و خلقت محروم میسازد. درک نسبیت خیر و شر، راهی به سوی معرفت ربوبی و حکمت الهی است. این دیدگاه، انسان را به بازنگری در فلسفه و عرفان اسلامی دعوت میکند.
|
درنگ: مطلقگرایی گمراهکننده است؛ معرفت در درک نسبیت خیر و شر نهفته است. |
جمعبندی بخش چهارم
مطلقگرایی، مانعی در برابر معرفت الهی است. معرفت نسبی، انسان را به سوی خدا و حکمت خلقت هدایت میکند. نقد زورگویی در آموزش دینی و تأکید بر خیر کثیر و شر قلیل، راه را برای اصلاح نظامهای آموزشی و دینی هموار میسازد.
سخن پایانی
این اثر، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، خیر و شر را در چارچوب فلسفه توحیدی و اسمای حسنی الهی تبیین نمود. خیر و شر، هر دو وجودیاند و نسبی؛ خیر وحدتبخش و شر کثرتزاست. هیچ موجودی خالی از خیر یا شر نیست، حتی انبیا و ائمه خیر کثیر و شر قلیل دارند. خداوند، خیر محض است، اما شرآفرین، زیرا خلقت شر نسبی را به همراه دارد. مطلقگرایی، گمراهکننده است و خدا باید در مراتب نسبی فهمیده شود. زورگویی علما و معلمان، مانع معرفت شده و باید با محبت و آزادی جایگزین گردد. این دیدگاه، انسان را به معرفت ربوبی، دوری از مطلقگرایی، و درک حکمت الهی در نسبیت خیر و شر دعوت میکند.
|
با نظارت صادق خادمی |