در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

اسماء الحسنی 698

متن درس





کتاب اسماء و صفات الهی: تأملات توحیدی در خیر و شر

اسماء و صفات الهی: تأملات توحیدی در خیر و شر

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۹۸)

دیباچه

این اثر، با تأمل در درس‌گفتارهای عمیق و عرفانی آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۹۸، تاریخ ۳/۱۱/۱۳۹۲)، به بررسی مفهوم خیر و شر در چارچوب فلسفه توحیدی و حکمت قرآنی می‌پردازد. خیر، به مثابه نوری الهی که سراسر هستی را فرا گرفته، و شر، چونان سایه‌ای که از نقصان ظروف خلقی پدیدار می‌گردد، در این نوشتار تحلیل شده‌اند.

بخش نخست: خیر و شر در نظام وجودی خلقت

تقسیم‌بندی وجودی تحت خیر و شر

تمامی مراتب وجودی در عالم ناسوت، تحت دو عنوان خیر و شر تقسیم می‌شوند. خیر، صفت ذاتی وجود و جلوه‌ای از فیض الهی است که سراسر هستی را فرا گرفته، در حالی که شر، به مثابه نقصان خیر، در مراتب نازل خلقت ظهور می‌یابد. این تقسیم‌بندی، ریشه در حکمت توحیدی دارد که خیر را اصل و شر را فرع می‌داند. نسبت خیر به شر، به طور تقریبی هفت به یک است، که این غلبه خیر، نشانه حکمت الهی در نظام خلقت است.

درنگ: خیر، صفت ذاتی وجود و مقسم هستی است، و شر، نقصان خیر در مراتب نازل خلقت است.

قرآن کریم این حقیقت را در آیه‌ای بلیغ چنین بیان می‌فرماید:
﴿قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ﴾ (نساء: ۷۸؛ : «بگو همه از جانب خداست»). این آیه، بر منشأ الهی خیر و شر در نظام حکیمانه خلقت تأکید دارد.

پیچیدگی تشخیص مصادیق خیر و شر

انسان، مفاهیم کلی خیر و شر را به خوبی می‌شناسد، اما در تشخیص مصادیق آن‌ها در شرایط خاص (زمان، مکان، فرد) ناتوان است. این محدودیت معرفتی، چونان غباری بر آینه عقل، ناشی از پیچیدگی نظام خلقت و ناتوانی انسان در درک باطن امور است. خیر و شر، به دلیل نسبیت در شرایط و افراد، از دسترس عقل بشری خارج‌اند، مانند جویباری که در مسیر سنگلاخ، مسیرش پنهان می‌ماند.

درنگ: انسان در تشخیص مصادیق خیر و شر ناتوان است، هرچند مفاهیم کلی آن‌ها را می‌شناسد.

قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان می‌فرماید:
﴿وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ﴾ (بقره: ۲۱۶؛ : «و شاید چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است»).

جمع‌بندی بخش نخست

خیر، صفت ذاتی وجود و مقسم هستی است، در حالی که شر، نقصان خیر در مراتب نازل خلقت است. انسان، به دلیل محدودیت معرفتی، در تشخیص مصادیق خیر و شر ناتوان است. این بخش، با تأکید بر حکمت توحیدی و پیچیدگی نظام خلقت، زمینه را برای تحلیل عمیق‌تر خیرشناسی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: گرایش نفسانی به تکاثر و ضعف خیرشناسی

گرایش انسانی به تکاثر

نفس انسانی، چونان بادی که به سوی کثرت می‌وزد، انسان را به تکاثر و زیاده‌خواهی در مال، علم، قدرت و امکانات سوق می‌دهد. انسان، تکاثر را به دلیل وضوح و ملموس بودنش به خوبی می‌شناسد، حتی اگر به زیانش باشد، اما در خیرشناسی، چونان کودکی در تاریکی، ناتوان است. این گرایش، ریشه در نفسانیات دارد و انسان را از خیرمحوری دور می‌کند.

درنگ: انسان به تکاثر گرایش دارد، اما در خیرشناسی ضعیف است، که این امر به شرور منجر می‌شود.

قرآن کریم این حقیقت را در آیه‌ای حکیمانه بیان می‌فرماید:
﴿أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ﴾ (تکاثر: ۱؛ : «شما را تکاثر سرگرم کرده است»).

غفلت ناشی از ضعف خیرشناسی

ضعف خیرشناسی، چونان پرده‌ای بر چشم بصیرت، انسان را به سوی غفلت و خطا می‌کشاند. همان‌گونه که انسان مرگ را به صورت کلی می‌شناسد، اما جزئیات آن را نمی‌داند، خیر را نیز به صورت کلی می‌شناسد، اما مصادیق آن را درک نمی‌کند. این ناتوانی، انسان را به تکاثر و شرور سوق می‌دهد، مانند مسافری که در بیابان، به سوی سراب می‌شتابد.

درنگ: ضعف خیرشناسی، انسان را به غفلت و گرایش به تکاثر می‌کشاند.

قرآن کریم این اصل را در آیه‌ای بلیغ تأیید می‌کند:
﴿وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ﴾ (لقمان: ۳۴؛ : «و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد»).

خطرات تکاثر

تکاثر، چونان خاری که بر دوش انسان سنگینی می‌کند، او را به سوی نابودی سوق می‌دهد. بسیاری از انسان‌ها، به دلیل زیاده‌خواهی، از داشتن یا نداشتن هلاک می‌شوند. این گرایش، مانند باری است که کمر انسان را خم می‌کند و او را از خیر دور می‌سازد.

درنگ: تکاثر، انسان را به سوی نابودی می‌کشاند و از خیر دور می‌کند.

قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان می‌فرماید:
﴿مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ﴾ (نحل: ۹۶؛ : «آنچه نزد شماست تمام می‌شود و آنچه نزد خداست پایدار است»).

جمع‌بندی بخش دوم

گرایش نفسانی به تکاثر، انسان را از خیرمحوری دور کرده و به سوی غفلت و شرور سوق می‌دهد. ضعف خیرشناسی، مانند غباری بر آینه عقل، انسان را به خطا می‌کشاند. این بخش، بر خطرات تکاثر و ضرورت خیرمحوری تأکید دارد.

بخش سوم: خیرشناسی و ضرورت توکل و عبادت

ضرورت توکل و استمداد از خدا

به دلیل ضعف خیرشناسی، انسان باید به ایمان، قرب الهی، وحی و استمداد از خداوند متوسل شود تا مصادیق خیر را تشخیص دهد. توکل و دعا، چونان کلیدهایی هستند که درهای حکمت الهی را می‌گشایند و انسان را به خیر هدایت می‌کنند.

درنگ: توکل و دعا، ابزارهای جبران ضعف خیرشناسی و هدایت به سوی خیر هستند.

قرآن کریم این اصل را در آیه‌ای حکیمانه بیان می‌فرماید:
﴿وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ﴾ (طلاق: ۳؛ : «و هر که بر خدا توکل کند او برایش بس است»).

عبادت، ابزار تقویت خیرشناسی

عبادت، دعا، ذکر و نافله، چونان عینکی بر چشم بصیرت، خیرشناسی انسان را تقویت می‌کنند. این اعمال، قلب و ذهن را صیقل داده و انسان را به حکمت الهی متصل می‌کنند، مانند مصقلی که تیغه‌ای کند را تیز می‌سازد.

درنگ: عبادت، دعا و ذکر، ابزارهای شفاف‌سازی و تقویت خیرشناسی هستند.

قرآن کریم این حقیقت را در آیه‌ای بلیغ تأیید می‌کند:
﴿وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ﴾ (بقره: ۴۵؛ : «و از صبر و نماز یاری جویید»).

خیرشناسی اولیا و انبیا

انبیا و اولیای الهی، به دلیل قرب به خدا، قادر به تشخیص مصادیق خیر و شر هستند. این توانایی، چونان نوری در ظلمت، نتیجه اتصال به فاز الهی و تقویت خیرشناسی از طریق عبادت و معرفت است. اولیا، باطن امور را می‌بینند و خیر را به درستی تشخیص می‌دهند.

درنگ: اولیای الهی، به دلیل قرب به خدا، قادر به تشخیص مصادیق خیر و شر هستند.

قرآن کریم این اصل را در آیه‌ای حکیمانه بیان می‌فرماید:
﴿اتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ﴾ (بقره: ۲۸۲؛ : «از خدا پروا کنید و خدا به شما می‌آموزد»).

جمع‌بندی بخش سوم

توکل، عبادت و قرب الهی، ابزارهای اصلی تقویت خیرشناسی هستند. اولیای الهی، به دلیل اتصال به خدا، قادر به تشخیص مصادیق خیر و شر هستند. این بخش، بر ضرورت سجاده و عبادت در سلوک معنوی تأکید دارد.

بخش چهارم: محدودیت‌های خیرشناسی در حوزه‌های علمیه

محدودیت معارف اسلامی در خیرشناسی مصداقی

معارف اسلامی، به ویژه در حوزه‌های علمیه، بیشتر بر مفاهیم کلی تمرکز داشته و به خیرشناسی مصداقی و کاربردی توجه کمتری شده است. این محدودیت، چونان درختی که تنها شاخ و برگ دارد و میوه نمی‌دهد، نتیجه فقدان ابزارها و روش‌های علمی و تجربی در حوزه‌های سنتی است.

درنگ: معارف اسلامی در حوزه‌ها، بر مفاهیم کلی تمرکز داشته و خیرشناسی مصداقی را نادیده گرفته‌اند.

مندرس شدن حوزه‌ها به دلیل فقدان رویکرد علمی

حوزه‌های علمیه، به دلیل تمرکز بر مفاهیم کلی و فقدان رویکردهای علمی، کاربردی و مصداقی، مندرس شده‌اند. این مندرس شدن، مانند شهری که دیوارهایش فرسوده شده، نتیجه عدم توجه به ابزارهای خیرشناسی مصداقی و تمرکز بر محفوظات است.

درنگ: حوزه‌ها به دلیل فقدان رویکرد علمی و مصداقی، مندرس شده‌اند.

ضرورت رویکرد آزمایشگاهی در خیرشناسی

خیرشناسی، نیازمند رویکردی آزمایشگاهی است که ذهن را به مثابه آزمایشگاهی برای تجزیه و تحلیل مصادیق خیر و شر قرار دهد. این رویکرد، مانند کاوشگری که با ابزار دقیق به جست‌وجوی حقیقت می‌پردازد، آیات و معارف را تجزیه کرده و به نتایج کاربردی می‌رسد.

درنگ: خیرشناسی نیازمند رویکردی آزمایشگاهی و علمی است.

فقدان سجاده در حوزه‌های معاصر

حوزه‌های علمیه معاصر، به دلیل فقدان سجاده و تمرکز بر محفوظات، از خیرشناسی و بصیرت فاصله گرفته‌اند. سجاده، چونان چشمه‌ای زلال، عنصر اصلی هویت دینی حوزه‌هاست، اما دانشگاهی شدن حوزه‌ها این عنصر را کم‌رنگ کرده است.

درنگ: فقدان سجاده در حوزه‌های معاصر، خیرشناسی را تضعیف کرده است.

جمع‌بندی بخش چهارم

حوزه‌های علمیه، به دلیل تمرکز بر مفاهیم کلی و فقدان رویکردهای علمی و مصداقی، از خیرشناسی فاصله گرفته‌اند. سجاده و عبادت، ابزارهای اصلی تقویت خیرشناسی هستند که در حوزه‌های معاصر کم‌رنگ شده‌اند. این بخش، بر ضرورت تحول در حوزه‌ها تأکید دارد.

بخش پنجم: سجاده، کلید خیرشناسی و بصیرت علما

موفقیت علمای گذشته از سجاده

علمای گذشته، مانند شیخ طوسی، شیخ مفید و شیخ صدوق، به دلیل التزام به سجاده، دعا و ذکر، به بصیرت و معرفت الهی دست یافتند. این موفقیت، چونان گوهری درخشان، نتیجه اتصال به خدا از طریق عبادت بود، نه سواد گسترده.

درنگ: موفقیت علمای گذشته، نتیجه سجاده و عبادت بود، نه سواد گسترده.

قرآن کریم این اصل را در آیه‌ای حکیمانه تأیید می‌کند:
﴿اتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ﴾ (بقره: ۲۸۲؛ : «از خدا پروا کنید و خدا به شما می‌آموزد»).

محدودیت سواد و دشواری دسترسی به استاد

علمای گذشته، با سواد محدود و دشواری دسترسی به استاد، به سجاده و عبادت متکی بودند. این دشواری، مانند بادی که دانه را به خاک حاصلخیز می‌رساند، آن‌ها را به سوی خودسازی معنوی سوق داد.

درنگ: علمای گذشته، با سواد محدود و سجاده، به معرفت الهی دست یافتند.

قداست علمای شیعه

علمای شیعه در طول تاریخ، به دلیل التزام به سجاده و دوری از ظلم، قداست داشتند. این قداست، مانند نوری که از چراغی پاک ساطع می‌شود، نتیجه معرفت معنوی و خیرشناسی از طریق عبادت بود.

درنگ: قداست علمای شیعه، نتیجه سجاده و دوری از ظلم بود.

تفاوت عالم دینی و دانشگاهی

عالم دینی، چونان درختی که ریشه در خاک معنویت دارد، باید با سجاده، دعا و ذکر متمایز شود، نه صرفاً با مطالعه. عالم دینی، وارث انبیاست و خیرشناسی را از طریق عبادت تقویت می‌کند.

درنگ: عالم دینی، با سجاده و عبادت متمایز می‌شود، نه صرفاً مطالعه.

جمع‌بندی بخش پنجم

سجاده، کلید خیرشناسی و بصیرت علمای شیعه بوده است. علمای گذشته، با التزام به عبادت و دوری از ظلم، به قداست و معرفت الهی دست یافتند. این بخش، بر نقش معنوی سجاده در هویت دینی تأکید دارد.

بخش ششم: خیرشناسی مصداقی و پیچیدگی عالم

خیر شخصی و مصداقی

خیر، چونان گوهری که در هر صدف متفاوت است، شخصی و مصداقی است و برای هر فرد متفاوت است. خیر، آن چیزی است که به سعادت و عاقبت به خیری منجر شود، مانند جویباری که به مقصد خاص خود می‌رسد.

درنگ: خیر، شخصی و مصداقی است و به سعادت هر فرد بستگی دارد.

قرآن کریم این حقیقت را در آیه‌ای حکیمانه بیان می‌فرماید:
﴿وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ﴾ (بقره: ۲۱۶؛ : «و شاید چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است»).

تشخص در نظام خلقت

تمامی عالم، متشخص است و مفاهیم کلی وجود ندارند. خیر و شر، در مصادیق متشخص ظهور می‌یابد، مانند ذراتی که هر یک هویتی خاص دارند. این اصل، بر واقعیت متشخص نظام خلقت تأکید دارد.

درنگ: تمامی عالم متشخص است و خیر و شر در مصادیق خاص معنا می‌یابند.

پیچیدگی عالم و تزاحم

عالم ناسوت، چونان گردبادی از ذرات، پر از تزاحم و پیچیدگی است. خیر و شر، در تعامل با یکدیگر و در مصادیق متشخص ظهور می‌یابد. این پیچیدگی، مانند طوفانی است که انسان را به سوی توکل و دعا سوق می‌دهد.

درنگ: عالم ناسوت، عالم تزاحم است و خیرشناسی نیازمند توکل است.

این اصل با دعای «وَافْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَلَا تَفْعَلْ بِي مَا أَنَا أَهْلُهُ» هم‌سوست.

مغالطه صافی عالم

انسان، عالم را صاف می‌بیند، در حالی که پر از تزاحم و پیچیدگی است. این مغالطه، مانند خواب غفلتی است که انسان را از درک واقعیت عالم بازمی‌دارد. توکل و عبادت، راه خروج از این مغالطه هستند.

درنگ: انسان در مغالطه صافی عالم گرفتار است و توکل راه رهایی است.

قرآن کریم این حقیقت را در آیه‌ای بلیغ بیان می‌فرماید:
﴿وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا﴾ (زخرف: ۳۶؛ : «و هر که از یاد خدای رحمان روی‌گردان شود، شیطانی بر او می‌گماریم»).

جمع‌بندی بخش ششم

خیر، شخصی و مصداقی است و عالم، پر از تزاحم و پیچیدگی. انسان، به دلیل مغالطه صافی عالم، نیازمند توکل و عبادت است تا خیر را از شر تشخیص دهد. این بخش، بر ضرورت خیرشناسی مصداقی و توکل تأکید دارد.

نتیجه‌گیری کلی

این اثر، با تأمل در خیر و شر از منظر توحیدی، خیر را صفت ذاتی وجود و شر را نقصان خیر معرفی کرد. انسان، به دلیل ضعف خیرشناسی، به تکاثر گرایش دارد که اغلب به شرور منجر می‌شود. توکل، عبادت و سجاده، ابزارهای تقویت خیرشناسی هستند. حوزه‌های علمیه، به دلیل فقدان رویکرد مصداقی و سجاده، از خیرشناسی فاصله گرفته‌اند. عالم، پر از تزاحم و پیچیدگی است و خیرشناسی مصداقی، نیازمند توکل و اتصال به خداست. این کتاب، دعوتی است به سوی خیرمحوری، سلوک عاشقانه و تأمل در حکمت الهی.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، نسبت خیر به شر در زمینه‌های وجودی چگونه بیان شده است؟

2. طبق متن، انسان‌ها به طور کلی در چه زمینه‌ای ضعف دارند؟

3. بر اساس درسگفتار، چه عاملی باعث می‌شود انسان به سمت تکاثر گرایش پیدا کند؟

4. طبق متن، چه چیزی به انسان کمک می‌کند تا خیر را بهتر شناسایی کند؟

5. در درسگفتار، چه تشبیهی برای فرآیند تحلیل خیر و شر به کار برده شده است؟

6. انسان‌ها به طور کلی قادر به درک مفاهیم خیر و شر هستند، اما در تشخیص مصادیق آن‌ها ناتوان‌اند.

7. طبق درسگفتار، علوم حوزوی در طول تاریخ عمدتاً بر جنبه‌های کاربردی و تشخصی متمرکز بوده‌اند.

8. بر اساس متن، خیرشناسی انسان به طور طبیعی قوی است و نیازی به تقویت از طریق عبادت ندارد.

9. درسگفتار بیان می‌کند که اولیای خدا در تشخیص خیر و شر نسبت به عموم مردم توانایی بیشتری دارند.

10. طبق متن، تکاثر همیشه منجر به خیر می‌شود و هیچ‌گاه به شر منتهی نمی‌گردد.

11. چرا انسان‌ها به گفته درسگفتار در تشخیص مصادیق خیر و شر ضعف دارند؟

12. تفاوت اصلی بین تکاثر و خیرشناسی چیست؟

13. چرا علوم حوزوی طبق درسگفتار به نتایج کاربردی نرسیده‌اند؟

14. نقش دعا و نماز در خیرشناسی چیست؟

15. چرا طبق درسگفتار اولیای خدا در خیرشناسی توانمندترند؟

پاسخنامه

1. هفت به یک

2. تشخیص مصادیق خیر و شر

3. ضعف در خیرشناسی مصداقی

4. توکل و دعا

5. آزمایشگاه ذهنی

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. زیرا خیرشناسی مصداقی انسان به طور طبیعی ضعیف است و به عوامل محیطی و زمانی خاص بستگی دارد.

12. تکاثر به دنبال افزایش و زیادت است، اما خیرشناسی به تشخیص مصادیق خیر و شر مربوط می‌شود.

13. زیرا علوم حوزوی بیشتر بر مفاهیم کلی متمرکز بوده و فاقد ابزارهای تشخصی و کاربردی بوده‌اند.

14. دعا و نماز مانند عینکی هستند که خیرشناسی انسان را تقویت و شفاف می‌کنند.

15. زیرا اولیای خدا به دلیل قرب معنوی به خدا، توانایی تشخیص خیر و شر را دارند.

فوتر بهینه‌شده