در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 700

متن درس





کتاب اسماء و صفات الهی: تأملات توحیدی در خیر و شر

اسماء و صفات الهی: تأملات توحیدی در خیر و شر

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۷۰۰)

دیباچه

این اثر، بازنویسی و بازآفرینی درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه‌ای با محوریت خیر و شر در پرتو اسماء الحسنی است که در تاریخ ۱۰ بهمن ۱۳۹۲ (نوار شماره ۷۰۰) ایراد شده است. این نوشتار به بررسی عمیق مفاهیم خیر و شر در چارچوب توحید قرآنی می‌پردازد. هدف، تبیین دیدگاهی توحیدمحور از خیر و شر با تأکید بر نسبیت خیر، وابستگی خیر به اراده الهی و ضرورت توکل و عبادت برای دستیابی به سعادت است، چنان‌که گویی آیینه‌ای در برابر حقیقت الهی نهاده شده تا انعکاس حکمت بی‌کرانش را به تماشا نشینیم.

بخش نخست: خیر و شر در نظام خلقت

تقسیم‌بندی عالم هستی: وجود و ظهورات

عالم هستی، از وجود الهی که مبدأ و سرچشمه همه موجودات است، تا مخلوقات که ظهورات این وجودند، تقسیم‌بندی می‌شود. خیر، جوهره اصلی خلقت و صفت ذاتی حق تعالی است که در تمامی مراتب وجود جاری است. مخلوقات، به‌عنوان مظاهر وجود الهی، حامل خیرات‌اند و این خیر، در مراتب گوناگون به اشکال متنوع ظهور می‌یابد. مانند جویباری که از سرچشمه‌ای زلال سرریز شده و در مسیر خود، زمین‌های تشنه را سیراب می‌کند، خیر الهی نیز در تمامی موجودات جریان دارد.

درنگ: عالم هستی از وجود الهی و ظهورات آن تشکیل شده و خیر، جوهره اصلی خلقت است که در تمامی مراتب وجود جاری است.

این دیدگاه، با آیه شریفه ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ [مطلب حذف شد] : «بگو به فضل خدا و به رحمت او، پس به همین باید شادمان شوند. این از هر چه گرد می‌آورند بهتر است») هم‌خوانی دارد، که بر سرریز شدن خیر الهی از مبدأ وجود تأکید می‌ورزد.

خیر، اساس خلقت و شر، ذیل خیرات

خیر، بنیاد هستی است و شرور، نه به‌عنوان مقابل خیرات، بلکه به‌صورت کاستی‌ها، کجی‌ها و سستی‌هایی ذیل خیرات تعریف می‌شوند. شر، وجود مستقلی ندارد، بلکه نقصانی است در تحقق خیر. این دیدگاه، با اصل فلسفی «عدم شر بالذات» در فلسفه اسلامی هم‌سوست، که شر را به‌عنوان نقص در خیر معرفی می‌کند. مانند سایه‌ای که در پرتو نور پدید می‌آید، شر نیز در کنار خیر معنا می‌یابد و در خدمت حکمت الهی قرار دارد.

درنگ: خیر، بنیاد خلقت است و شرور، به‌عنوان کاستی‌های خیر، وجود مستقلی ندارند و در خدمت حکمت الهی‌اند.

این اصل، با آیه شریفه ﴿الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ [مطلب حذف شد] : «[خدایی] که هر چیزی را که آفریده نیکو آفریده است») پیوند دارد، که بر نیکویی ذاتی خلقت تأکید می‌ورزد.

محدودیت خیر محض در عالم ناسوت

عالم ناسوت، به دلیل ماهیت مادی و محدودیت‌های آن، نمی‌تواند خیر مطلق را به‌صورت کامل متجلی کند. این محدودیت، زمینه‌ساز بروز شرور نسبی است که در خدمت اهداف حکیمانه الهی قرار دارند. مانند باغی که در آن، برخی شاخه‌ها به دلیل کمبود نور، رشد کامل نمی‌یابد، عالم ناسوت نیز به دلیل محدودیت‌هایش، خیر را با کاستی‌هایی همراه می‌سازد.

درنگ: عالم ناسوت، به دلیل محدودیت‌های مادی، خیر محض را به‌صورت کامل متجلی نمی‌کند و شرور نسبی در آن ظهور می‌یابند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، به تبیین خیر و شر در نظام خلقت پرداخت و نشان داد که خیر، جوهره اصلی هستی و صفت ذاتی حق تعالی است، در حالی که شرور، به‌عنوان کاستی‌های خیر، در خدمت حکمت الهی‌اند. عالم ناسوت، به دلیل محدودیت‌های مادی، نمی‌تواند خیر محض را به‌صورت کامل متجلی کند، اما این محدودیت‌ها، بستری برای تکامل انسانی فراهم می‌آورند. قرآن کریم، با آیات روشنگر، انسان را به تأمل در این حقیقت دعوت می‌کند تا با ژرف‌نگری، از ظواهر عبور کرده و به باطن خلقت راه یابد.

بخش دوم: محدودیت معرفت انسانی و خیرشناسی

ناتوانی انسان در خیرشناسی کامل

انسان، به دلیل محدودیت معرفتی، در شناخت خیرات توانایی محدودی دارد. آنچه به ظاهر خیر است، ممکن است در باطن خیر نباشد و بالعکس. خیر ممکن است برای فردی خیر باشد و برای دیگری خیر نباشد. مانند آبی که در ظرفی پاک، حیات‌بخش است و در ظرفی ناپاک، زیان‌آور، خیر نیز در ظروف مختلف خلقت، جلوه‌های متفاوتی می‌یابد. این پیچیدگی، انسان را به تأمل در حکمت الهی و دوری از قضاوت‌های سطحی دعوت می‌کند.

درنگ: انسان، به دلیل محدودیت معرفتی، در خیرشناسی کامل ناتوان است و خیر، در ظروف مختلف خلقت، جلوه‌های متفاوتی دارد.

این حقیقت، در آیه شریفه ﴿وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ [مطلب حذف شد] : «و شاید چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است») تجلی یافته است.

خیر و شر نسبی: از عبادت تا گناه

خیر و شر، به دلیل نسبیت در مراتب وجود و شرایط انسانی، پیچیدگی‌های عمیقی دارند. گاهی عبادت، به دلیل ریا یا غفلت، به شر بدل می‌شود و گاهی گناه، اگر به توبه و بازگشت به خدا منجر شود، خیر می‌آورد. مانند بذری که در خاک نامناسب، رشد نمی‌کند، اما در خاک حاصلخیز، به درختی تنومند بدل می‌شود، خیر و شر نیز به ظرف و بستر خود وابسته‌اند. روایتی که می‌فرماید: «خوشا به گناهی که به توبه منجر شود و بدا به عبادتی که از خدا دور کند»، این حقیقت را به زیبایی بیان می‌کند.

درنگ: خیر و شر، به دلیل نسبیت، ممکن است در شرایطی جابه‌جا شوند؛ عبادت گاهی شر و گناه گاهی خیر می‌شود.

این اصل، با آیه شریفه ﴿فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ [مطلب حذف شد] : «و اگر توبه کنید برای شما بهتر است») هم‌سوست.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، به محدودیت معرفت انسانی در خیرشناسی پرداخت و نشان داد که خیر و شر، به دلیل نسبیت و وابستگی به شرایط، از دسترس عقل محدود بشری خارج‌اند. انسان، برای شناخت خیر واقعی، نیازمند تأمل قرآنی و اتصال به حکمت الهی است. این حقیقت، گویی چراغی است که در تاریکی معرفت بشری، راه را به سوی حقیقت روشن می‌سازد.

بخش سوم: توحید و خیرخواهی در کردار

توحید، محور خیرخواهی

توحید، محور نظام معرفتی و عملی انسان است و خیرخواهی در کردار، مستلزم اخلاص و دوری از شرک و زیاده‌خواهی است. انسان باید با هدف پرستش خداوند، در پی خیرات باشد، چه کم و چه زیاد، زیرا خیر، سعادت را تأمین می‌کند. مانند مسافری که در مسیر مقصد، تنها به نور ستارگان تکیه می‌کند، انسان نیز با توحید، راه سعادت را می‌یابد.

درنگ: توحید، محور خیرخواهی است و انسان باید با اخلاص و دوری از شرک، در پی خیرات باشد.

این اصل، با آیه شریفه ﴿وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا [مطلب حذف شد] : «و خدا را بپرستید و چیزی را با او شریک نکنید») هم‌خوانی دارد.

ضرورت توکل و عبادت برای خیرشناسی

به دلیل ضعف انسان در خیرشناسی، توکل به خداوند و عبادت، ابزارهای اصلی تقویت معرفت خیرند. عبادت، پلی است که انسان را از محدودیت‌های عقل بشری به حکمت الهی متصل می‌کند. مانند کلیدی که قفل معرفت را می‌گشاید، توکل و عبادت، انسان را به سوی خیر واقعی هدایت می‌کنند.

درنگ: توکل و عبادت، به دلیل ضعف خیرشناسی انسانی، ابزارهای اصلی دستیابی به خیر واقعی‌اند.

این دیدگاه، با آیه شریفه ﴿وَتَوَكَّلْ عَلَى [مطلب حذف شد] : «و بر عزیز مهربان توکل کن») هم‌سوست.

خلقت انسان برای اختیار و ازدیاد خیر

خداوند انسان را با اختیار آفریده تا از طریق انتخاب خیر، به کمال و ازدیاد خیر دست یابد. انسان، برخلاف موجودات دیگر، می‌تواند با انتخاب آگاهانه، مراتب خیر را طی کند. مانند باغبانی که با انتخاب بذرهای مناسب، باغی پربار می‌سازد، انسان نیز با اختیار خود، خیر را در زندگی‌اش شکوفا می‌کند.

درنگ: انسان، با اختیار خود، می‌تواند با انتخاب خیر، به کمال و ازدیاد خیر دست یابد.

این اصل، با آیه شریفه ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا [مطلب حذف شد] : «ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس») هم‌خوانی دارد.

فرهنگ اعتقادی خیرمحور

فرهنگ اعتقادی انسان باید خیرمحور باشد. خیر، چه کم و چه زیاد، سعادت را تأمین می‌کند و انسان باید به جای زیاده‌خواهی، در پی خیرات باشد. مانند کشاورزی که به جای جمع‌آوری بذرهای بی‌شمار، زمین را برای کاشت آماده می‌کند، انسان نیز باید خیر را در کردار و باور خود جاری سازد.

درنگ: فرهنگ اعتقادی خیرمحور، انسان را به سوی سعادت هدایت می‌کند و خیر، چه کم و چه زیاد، هدف نهایی زندگی است.

این دیدگاه، با آیه شریفه ﴿وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا [مطلب حذف شد] : «و اعمال شایسته ماندگار نزد پروردگارت از حیث پاداش بهتر و از حیث امید نیکوتر است») هم‌سوست.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، به اهمیت توحید و خیرخواهی در کردار پرداخت و نشان داد که انسان، با اخلاص و توکل به خدا، می‌تواند خیر را در زندگی خود محقق سازد. اختیار انسانی، بستری برای ازدیاد خیر است و فرهنگ اعتقادی خیرمحور، انسان را به سوی سعادت هدایت می‌کند. قرآن کریم، با آیات روشنگر، انسان را به این مسیر دعوت می‌کند، گویی چراغی است که راه سعادت را در تاریکی نفسانیات روشن می‌سازد.

بخش چهارم: انحراف از خیر به سوی زیاده‌خواهی

غلبه نفسانیات و زیاده‌خواهی

انسان‌ها، به دلیل ناآگاهی، هوس‌ها و نفسانیات، به جای خیرات، در پی زیاده‌خواهی در علم، مال، قدرت و حتی زیبایی‌اند. این زیاده‌خواهی، بدون اتصال به خیر، بی‌فایده است و به گمراهی منجر می‌شود. مانند مسافری که به جای مقصد، به جمع‌آوری سنگ‌های بی‌ارزش در مسیر مشغول می‌شود، انسان نیز با زیاده‌خواهی، از خیر واقعی دور می‌افتد.

درنگ: زیاده‌خواهی در علم، مال و قدرت، بدون اتصال به خیر، انسان را از سعادت دور می‌کند.

این اصل، با آیه شریفه ﴿قُلْ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ [مطلب حذف شد] : «بگو کسانی که بر خدا دروغ می‌بندند رستگار نمی‌شوند») پیوند دارد.

کاستی زیاده‌خواهی بدون خیر

زیاده‌خواهی در مال، قدرت و امکانات، بدون اتصال به خیر، بی‌فایده است و با مرگ، این دارایی‌ها بی‌ارزش می‌شوند. مانند گنجی که در سرزمینی بیگانه دفن شده و هیچ سودی ندارد، دارایی‌های مادی بدون خیر، سعادت را تأمین نمی‌کنند.

درنگ: زیاده‌خواهی بدون خیر، بی‌فایده است و با مرگ، ارزش خود را از دست می‌دهد.

این دیدگاه، با آیه شریفه ﴿مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ [مطلب حذف شد] : «آنچه نزد شماست تمام می‌شود و آنچه نزد خداست پایدار است») هم‌سوست.

ندامت در لحظه مرگ

انسان‌ها در لحظه مرگ، از زیاده‌خواهی خود پشیمان می‌شوند و حسرت جمع‌آوری بی‌فایده را می‌خورند. مانند کشاورزی که بذرهای بی‌شمار جمع کرده، اما زمینی برای کاشت ندارد، انسان نیز در پایان عمر، به بی‌ارزشی دارایی‌های مادی پی می‌برد.

درنگ: انسان‌ها در لحظه مرگ، از زیاده‌خواهی خود پشیمان شده و حسرت جمع‌آوری بی‌فایده را می‌خورند.

این حقیقت، با آیه شریفه ﴿حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ [مطلب حذف شد] : «تا آنگاه که مرگ یکی از آنان فرا رسد، می‌گوید: پروردگارا، مرا بازگردان») تجلی یافته است.

حکایت عالم و تعلق به مال

حکایت عالمی که در لحظه مرگ، به دلیل تعلق به مال، از گفتن «لا إله إلا الله» بازماند، نشان‌دهنده خطر نفسانیات است. این حکایت، گویی آینه‌ای است که تأثیر تعلقات مادی بر قلب انسان را نشان می‌دهد. تعلق به مال، حتی در لحظه مرگ، می‌تواند مانع اتصال به خدا شود.

درنگ: تعلق به مال، حتی در لحظه مرگ، می‌تواند مانع اتصال به خدا و خیر واقعی شود.

این حکایت، با آیه شریفه ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ [مطلب حذف شد] : «و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند، پس خدا هم خودشان را از یادشان برد») پیوند دارد.

زیاده‌خواهی در سفر حج

مثال زائران حج که به جمع‌آوری اموال و زیاده‌خواهی مشغولند، نشان‌دهنده نفوذ فرهنگ زیاده‌خواهی حتی در مناسک دینی است. مانند مسافری که در سفری معنوی، به جای مقصد، به جمع‌آوری اشیای بی‌ارزش مشغول می‌شود، زائران نیز گاه از خیر واقعی غافل می‌مانند.

درنگ: زیاده‌خواهی، حتی در مناسک دینی مانند حج، انسان را از خیر واقعی دور می‌کند.

این اصل، با آیه شریفه ﴿وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ [مطلب حذف شد] : «و به آنان جز این فرمان داده نشده بود که خدا را بپرستند و دین را برای او خالص کنند») هم‌سوست.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، به انحراف انسان از خیر به سوی زیاده‌خواهی پرداخت و نشان داد که نفسانیات و فرهنگ زیاده‌خواهی، انسان را از سعادت دور می‌کند. حکایت عالم و مثال زائران حج، به زیبایی خطر تعلقات مادی را نشان می‌دهند. قرآن کریم، انسان را به اخلاص و دوری از نفسانیات دعوت می‌کند تا در مسیر خیر واقعی گام بردارد.

بخش پنجم: خیر، عبادت و توحید

خیر در انحصار خداوند

خیر، در انحصار اراده الهی است و انسان، بدون اتصال به خدا، نمی‌تواند به خیر دست یابد. حتی کفر، فسق یا ظلم ممکن است در حکمت الهی به خیر منجر شود، مانند مکری که در ظاهر مذموم است، اما در باطن، خیر را به ارمغان می‌آورد. این حقیقت، گویی دریچه‌ای است به سوی حکمت بی‌کران الهی.

درنگ: خیر، در انحصار خداوند است و حتی شرور ظاهری ممکن است در حکمت الهی به خیر منجر شوند.

این اصل، با آیه شریفه ﴿بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ [مطلب حذف شد] : «خیر به دست توست، تو بر هر چیزی توانایی») هم‌خوانی دارد.

عبادت، شرط تحقق خیر

خیر، تنها پس از رکوع، سجود و عبادت محقق می‌شود. انسان بدون عبادت، نمی‌تواند به خیر دست یابد. مانند نولی که بدون اتصال به فاز، حرکتی نتیجه‌بخش ندارد، انسان نیز بدون عبادت، از خیر واقعی محروم می‌ماند.

درنگ: خیر، تنها با رکوع، سجود و عبادت محقق می‌شود و بدون عبادت، خیر ممکن نیست.

این دیدگاه، با آیه شریفه ﴿وَارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ [مطلب حذف شد] : «و رکوع کنید و سجده کنید و پروردگارتان را بپرستید و کار خیر انجام دهید، باشد که رستگار شوید») هم‌سوست.

استعاره نول و فاز

انسان، مانند نولی است که فازش خداوند است. بدون اتصال به فاز الهی، حرکت انسان نتیجه‌بخش نیست. این استعاره، گویی مدار الکتریکی خلقت را به تصویر می‌کشد، که در آن، خداوند منبع قدرت و انسان، ابزار ظهور آن است.

درنگ: انسان، نول است و خداوند، فاز. بدون اتصال به خدا، حرکت انسان به خیر منجر نمی‌شود.

این اصل، با آیه شریفه ﴿وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ [مطلب حذف شد] : «و هر که بر خدا توکل کند او برایش بس است») پیوند دارد.

گره‌خوردگی انسان به خدا

خداوند انسان را به خودش گره زده تا از گمراهی و شرور دور بماند. این گره‌خوردگی، نتیجه مقام جمع انسانی است که خداوند به انسان عطا کرده، اما فاز آن را در اختیار خود نگه داشته است. مانند کودکی که دستش به دست والدین گره خورده تا در مسیر گم نشود، انسان نیز با عبادت و توحید، به خدا متصل می‌ماند.

درنگ: خداوند انسان را به خودش گره زده تا از گمراهی و شرور دور بماند.

این دیدگاه، با آیه شریفه ﴿وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ [مطلب حذف شد] : «و هر که از یاد خدای رحمان روی‌گردان شود، شیطانی بر او می‌گماریم») هم‌سوست.

دعا و توکل برای خیر

انسان باید با دعا و توکل، از خدا خیر بخواهد، زیرا نمی‌داند چه چیزی خیر اوست. دعا، مانند نسیمی است که در گرمای سوزان نفسانیات، قلب انسان را به سوی حکمت الهی نوازش می‌دهد.

درنگ: انسان با دعا و توکل، از خدا خیر می‌خواهد، زیرا خیرشناسی او محدود است.

این اصل، با دعای «وَافْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَلَا تَفْعَلْ بِي مَا أَنَا أَهْلُهُ» هم‌سوست، که انسان را به سپردن امور به حکمت الهی دعوت می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، به وابستگی خیر به عبادت و توحید پرداخت و نشان داد که خیر، در انحصار اراده الهی است و انسان، تنها با اتصال به خدا از طریق عبادت، توکل و دعا می‌تواند به آن دست یابد. استعاره نول و فاز و گره‌خوردگی انسان به خدا، به زیبایی این وابستگی را نشان می‌دهد. قرآن کریم، انسان را به سوی توحید و خیر واقعی هدایت می‌کند.

نتیجه‌گیری نهایی

این اثر، با تأمل در خیر و شر در پرتو اسماء الحسنی، دیدگاهی توحیدمحور ارائه داد که خیر، جوهره خلقت و صفت ذاتی حق تعالی است، در حالی که شرور، کاستی‌های خیرند و در خدمت حکمت الهی قرار دارند. انسان، به دلیل محدودیت معرفتی، در خیرشناسی ناتوان است و تنها با توکل، عبادت و اتصال به خدا می‌تواند به خیر دست یابد. زیاده‌خواهی، انحرافی است که انسان را از خیر دور می‌کند، اما توحید و عبادت، مسیر سعادت را هموار می‌سازند. استعاره نول و فاز، به زیبایی وابستگی انسان به خداوند را نشان می‌دهد و تأکید می‌کند که خیر، در انحصار اراده الهی است. قرآن کریم، با آیات روشنگر، انسان را به سوی خیرمحوری و دوری از نفسانیات دعوت می‌کند، گویی سفری است به سوی سرچشمه حکمت الهی، که هر گام آن، نوری از حقیقت را آشکار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، مقسم اصلی عالم هستی چیست؟

2. بر اساس متن، شرور در عالم چه نسبتی با خیرات دارند؟

3. طبق درسگفتار، توحید در کردار به چه معناست؟

4. کدام صفت انسانی در متن به عنوان مانع خیرشناسی معرفی شده است؟

5. بر اساس درسگفتار، چرا خداوند خیر را در اموری مانند عبادت پنهان کرده است؟

6. طبق درسگفتار، خیر محض فقط در ذات خداوند وجود دارد و در عالم ناسوت خیر و شر نسبی هستند.

7. متن بیان می‌کند که انسان به تنهایی قادر است خیر را به‌طور کامل تشخیص دهد.

8. بر اساس درسگفتار، حتی گناه ممکن است در مواردی خیر به دنبال داشته باشد.

9. درسگفتار ادعا می‌کند که عبادت بدون توحید به خیر منجر می‌شود.

10. طبق متن، خداوند انسان را به‌عنوان نول و خودش را به‌عنوان فاز خلق کرده است.

11. چرا طبق درسگفتار، خیرشناسی انسان ضعیف است؟

12. تفاوت خیر و زیادت در درسگفتار چگونه توضیح داده شده است؟

13. چرا خداوند طبق متن، انسان را به عبادت و توکل دعوت کرده است؟

14. مفهوم فاز و نول در درسگفتار چه معنایی دارد؟

15. چگونه گناه طبق درسگفتار می‌تواند خیر به دنبال داشته باشد؟

پاسخنامه

1. خیر و شر

2. ذیل خیرات هستند

3. پیگیری خیرات

4. هوس‌های نفسانی

5. برای گره زدن انسان به خودش

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا انسان باطن اشیا را نمی‌بیند و تحت تأثیر هوس‌های نفسانی و ناآگاهی قرار می‌گیرد.

12. خیر به سعادت منجر می‌شود، اما زیادت (مانند مال و قدرت) ممکن است خیر نباشد و گمراهی آورد.

13. برای تقویت خیرشناسی انسان و گره زدن او به خدا برای رسیدن به سعادت.

14. انسان نول است که بدون فاز (خدا) نمی‌تواند به خیر و سعادت برسد.

15. گناه ممکن است انسان را متنبه کرده و به توبه و بازگشت به خدا سوق دهد.