در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 707

متن درس





اسماء و صفات الهی: خیرات عالیه و محدودیت‌های معرفتی انسان

اسماء و صفات الهی: خیرات عالیه و محدودیت‌های معرفتی انسان

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۷۰۷)

دیباچه

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه هفتصد و هفتم، به تبیین عمیق و تخصصی مفاهیم خیر و شر در چارچوب الهیات و عرفان اسلامی می‌پردازد. محور اصلی این بررسی، خیرات عالیه، یعنی خیرهایی است که به ظاهر شر تلقی می‌شوند و تحمل آن‌ها برای انسان عادی دشوار است. این خیرات، که در ساحت انبیا و اولیای الهی به کمال می‌رسد، انسان را به سوی توحید و رهایی از شرک هدایت می‌کنند. متن حاضر، با نگاهی نقادانه به محدودیت‌های معرفتی انسان در خیرشناسی مصداقی، بر ضرورت تسلیم به اراده الهی و گذر از خیرات عرفی به خیرات حقیقی تأکید می‌ورزد.

بخش نخست: ماهیت خیرات عالیه در نظام الهی

خیرات عالیه: خیرهای دشوار و پنهان

خیرات عالیه، به‌عنوان خیرهایی که در ظاهر شر تلقی می‌شوند، از پیچیده‌ترین و عمیق‌ترین مقولات در الهیات اسلامی‌اند. این خیرات، برخلاف خیرات عرفی مانند مال، مقام، و آبرو، که برای انسان ملموس و مطلوب‌اند، با سختی و مصیبت همراه‌اند و فهم و تحمل آن‌ها نیازمند ایمانی والاست. به‌تعبیر تمثیلی، خیرات عالیه مانند گوهرهایی‌اند که در اعماق دریای مصیبت نهفته‌اند و تنها غواصان ایمان می‌توانند به آن‌ها دست یابند.

نمونه بارز این خیرات، ماجرای افک در سوره نور است که به ظاهر آبروریزی برای پیامبر اکرم (ص) و مؤمنین بود، اما قرآن کریم آن را خیر معرفی می‌کند. این خیر، نه‌تنها در شناسایی منافقین، بلکه در تقویت توحید و رهایی از شرک نهفته است.

﴿إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ﴾ (نور: [مطلب حذف شد] : کسانی که آن بهتان را برآوردند، گروهی از شما بودند. آن را برای خود شر نپندارید، بلکه برای شما خیر است.

درنگ: خیرات عالیه، خیرهایی‌اند که به ظاهر شر تلقی می‌شوند، اما به دلیل منشأ الهی، انسان را به توحید و کمال باطنی هدایت می‌کنند.

افک: خیر برای مؤمنین، شر برای منافقین

ماجرای افک، که در آن به عایشه تهمت زده شد، نمونه‌ای از خیرات عالیه است که خیر آن برای پیامبر (ص) و مؤمنین، و شر آن برای منافقین است. این خیر، در شناسایی منافقین و تقویت ایمان جامعه مؤمنین تجلی می‌یابد، در حالی که منافقین، به دلیل تهمت، گرفتار گناه و عذاب می‌شوند. به‌تعبیر تمثیلی، این واقعه مانند آتشی است که طلا را از ناخالصی‌ها جدا می‌کند: مؤمنین را پالایش می‌دهد و منافقین را رسوا می‌سازد.

﴿لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾ (نور: [مطلب حذف شد] : برای هر یک از آنها گناهی است که مرتکب شده‌اند، و کسی که بخش بزرگ آن را بر عهده گرفت، عذابی بزرگ دارد.

نقش مصیبت در تقویت توحید

مصیبت‌هایی مانند افک، که به ظاهر شر‌اند، انسان را از وابستگی به مردم و آبرو (شرک خفی) رها کرده و به سوی توحید سوق می‌دهند. وقتی انسان از حمایت دیگران محروم می‌شود، به خدا پناه می‌برد، و این پناه‌جویی، خیر عظیمی است. به‌تعبیر تمثیلی، مصیبت مانند کوره‌ای است که قلب انسان را از ناخالصی‌های شرک پاک می‌کند و او را به سوی خلوص ایمان هدایت می‌نماید.

درنگ: مصیبت‌هایی مانند افک، با دور کردن انسان از شرک و وابستگی به مردم، او را به سوی توحید و پناه‌جویی به خدا هدایت می‌کنند.

بخش دوم: محدودیت معرفتی انسان در خیرشناسی

خیرشناسی کلی در برابر ناتوانی مصداقی

انسان، با عقل خدادادی خود، توانایی درک کلیات خیر و شر را دارد. او می‌داند که مال، علم، و قدرت به‌صورت کلی خیر محسوب می‌شوند، اما در شناخت مصادیق خیر و شر، یعنی آنچه برای او به‌طور خاص خیر یا شر است، ناتوان است. این محدودیت معرفتی، مانند ساحلی است که انسان بر آن ایستاده، اما از ژرفای دریای خیرشناسی بی‌خبر است. به‌عنوان مثال، مرگ فرزند یا آبروریزی، که به ظاهر شر‌اند، ممکن است خیر الهی باشند، اما فهم این خیر برای انسان دشوار است.

﴿وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾ (اسراء: [مطلب حذف شد] : و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است.

درنگ: انسان کلیات خیر را می‌فهمد، اما در شناخت مصادیق خیر و شر ناتوان است، و این محدودیت، وابستگی او به اراده الهی را برجسته می‌کند.

ناتوانی در تشخیص خیر واقعی در ظاهر افراد

انسان، به دلیل محدودیت معرفتی، نمی‌تواند خیر واقعی را در ظاهر افراد تشخیص دهد. ممکن است فردی ظاهراً پست، عاقبت به خیر شود، و فردی با ظاهر آراسته، به شر گرفتار آید. این ناتوانی، قضاوت‌های ظاهری را باطل می‌کند و انسان را به تواضع در برابر علم الهی دعوت می‌نماید. به‌تعبیر تمثیلی، انسان مانند کودکی است که سکه‌های گران‌بها را به دلیل درخشش ظاهری انتخاب می‌کند، اما از ارزش واقعی آن‌ها بی‌خبر است.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ﴾ (حجرات: [مطلب حذف شد] : ای کسانی که ایمان آورده‌اید، قومی از قوم دیگر مسخره نکنند، شاید آنها بهتر از اینها باشند.

بخش سوم: ایمان و خیرشناسی

ایمان شرک‌آلود و خیر دوستی عرفی

اکثر مؤمنین، به دلیل وابستگی به آبرو، مردم‌دوستی، و دنیا‌طلبی، دارای ایمانی شرک‌آلودند که با خیرات عرفی (مانند مال و مقام) گره خورده است. این ایمان، در برابر خیرات عالیه، مانند افک، تاب نمی‌آورد و انسان را به سوی خودمحوری و ریا سوق می‌دهد. به‌تعبیر تمثیلی، این ایمان مانند درختی است که ریشه‌هایش در خاک شرک فرو رفته و در برابر طوفان مصیبت فرو می‌ریزد.

﴿وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ﴾ (بینة: [مطلب حذف شد] : به آنها جز این فرمان داده نشده بود که خدا را با اخلاص در دین پرستش کنند.

درنگ: ایمان شرک‌آلود، که با آبرو‌دوستی و خیرات عرفی آمیخته است، در برابر خیرات عالیه تاب نمی‌آورد و انسان را از خلوص دور می‌کند.

نقد ایمان ظاهری و آبرو‌محور

ایمان ظاهری، که برای حفظ آبرو یا پرستیژ اجتماعی شکل می‌گیرد، با ریا و شرک آمیخته است. چنین ایمانی، مانند سکه‌ای است که کودکی با آن بازی می‌کند، اما از ارزش واقعی آن بی‌خبر است. این ایمان، در برابر مصیبت‌هایی مانند افک، فرو می‌پاشد، زیرا ریشه در اخلاص ندارد. به‌عنوان مثال، روزه‌داری ظاهری یا عبادت برای جلب نظر مردم، نمونه‌هایی از این ایمان شرک‌آلودند.

تفاوت پیامبر با شاعر در فهم خیر

شاعر، با شعرهایی مانند «زخم خونین اگر به نشود به باشد»، خیر را در رفاه و آسایش توصیف می‌کند، اما پیامبر اکرم (ص) خیر را در مصیبت و سختی تجربه کرده و تحمل می‌کند. این تفاوت، مرتبه بالای ایمان انبیا را نشان می‌دهد که خیر را در مصادیق دشوار می‌بینند. به‌تعبیر تمثیلی، شاعر مانند نقاشی است که زیبایی را ترسیم می‌کند، اما پیامبر مانند مجسمه‌سازی است که با تحمل رنج، زیبایی را در سنگ خلق می‌کند.

درنگ: پیامبر خیر را در مصیبت تجربه می‌کند، در حالی که شاعر آن را در رفاه توصیف می‌کند. این تفاوت، مرتبه بالای ایمان انبیا را نشان می‌دهد.

بخش چهارم: خیر دوستی عرفی و گریز از خیرات عالیه

تمایل انسان به خیرات عرفی

انسان، به دلیل طبع خود، خیرات عرفی مانند مال، مقام، و راحتی را دوست دارد و از خیرات عالیه، که جگرسوز و دشوارند، گریزان است. این خیر دوستی عرفی، مانند سرابی است که انسان را از چشمه حیات حقیقی دور می‌کند. به‌عنوان مثال، انسان زیارت مکه با آسایش را ترجیح می‌دهد، اما از خیراتی مانند مصیبت، که به کمال منجر می‌شوند، می‌هراسد.

﴿لَا يَسْأَمُ الْإِنْسَانُ مِنْ دُعَاءِ الْخَيْرِ وَإِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَئُوسٌ قَنُوطٌ﴾ (فصلت: [مطلب حذف شد] : انسان از دعای خیر خسته نمی‌شود، اما اگر شر به او برسد، ناامید و مأیوس می‌شود.

درنگ: انسان خیرات عرفی را دوست دارد، اما از خیرات عالیه، که دشوار و جگرسوزند، گریزان است و این گریز، او را از کمال بازمی‌دارد.

نقد خیر دوستی فکسنی

خیر دوستی فکسنی، یعنی تمایل به خیرات ظاهری و عرفی مانند مال و مقام، انسان را از خیرات حقیقی محروم می‌کند. به‌عنوان مثال، تلاش برای زیارت مکه با رشوه یا قبولی با نمره کم، نمونه‌هایی از این خیر دوستی فکسنی‌اند که به جای کمال، به خسران می‌انجامند. این گرایش، مانند دویدن به سوی سرابی است که انسان را از چشمه حقیقت دور می‌کند.

بخش پنجم: خیر و شر در نظام خلقت

خیر بودن مصیبت به دلیل منشأ الهی

هر آنچه از سوی خدا باشد، خیر است، حتی اگر به ظاهر شر باشد، مانند زخم خونین. این خیر، به دلیل منشأ الهی آن، انسان را به سوی توحید و کمال هدایت می‌کند. به‌تعبیر تمثیلی، مصیبت مانند دارویی تلخ است که بیماری شرک را درمان می‌کند و انسان را به سلامت باطنی می‌رساند.

﴿بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ (آل‌عمران: [مطلب حذف شد] : خیر به دست توست و تو بر هر چیز توانایی.

درنگ: هر آنچه از خدا باشد، خیر است، حتی اگر به ظاهر شر باشد، زیرا منشأ الهی آن انسان را به توحید هدایت می‌کند.

خیرات عالیه و بلای اولیا

خیرات عالیه، مانند افک، مختص اولیای الهی‌اند که ایمان خالص آن‌ها را برای تحمل این خیرات توانا می‌کند. این خیرات، که در عرفان اسلامی با اصل «البلاء للولاء» شناخته می‌شوند، مانند کوره‌ای‌اند که اولیا را به اوج کمال می‌رسانند. به‌عنوان مثال، پیامبر اکرم (ص) در ماجرای افک، با تحمل مصیبت، به مراتب بالای ایمان دست یافت.

بخش ششم: انسان و حیوان در نظام خیرشناسی

انسان‌های نخودی و حیوانات انسانی

در نظام خلقت، موجودات در طیفی از انسانیت و حیوانیت قرار دارند. برخی انسان‌ها، به دلیل کمبود خیر، مانند نخودی‌اند که به حیوانیت نزدیک‌اند، و برخی حیوانات، با خیر اندک، به انسانیت نزدیک‌اند. این طیف، ظرافت خلقت الهی را نشان می‌دهد، که موجودات را با دقتی بی‌نظیر متمایز می‌کند. به‌تعبیر تمثیلی، خلقت مانند دریایی است که موجودات در آن با تفاوت‌های اندک، مانند یک لیوان آب کر، از هم جدا می‌شوند.

﴿وَلَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَأَسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ﴾ (انفال: [مطلب حذف شد] : اگر خدا در آنها خیری می‌دید، به آنها گوش شنوا می‌داد، و اگر گوش شنوا می‌داد، باز می‌گشتند و روی‌گردان می‌شدند.

درنگ: برخی موجودات، به دلیل کمبود خیر، اگر حیوان بمانند، از انسانیت فاسد بهترند، و این ظرافت خلقت الهی را نشان می‌دهد.

خیر بودن حیوانیت در برابر انسانیت فاسد

خداوند برخی موجودات را به دلیل فقدان خیر کافی، انسان نمی‌کند تا از کفر و جهنم در امان بمانند. این انتخاب الهی، مانند پزشکی است که بیماری را پیش از تشدید درمان می‌کند. حیوانیت، در این موارد، خیر بیشتری از انسانیت فاسد دارد، زیرا انسان فاسد به کفر و عذاب گرفتار می‌شود.

بخش هفتم: نقد علوم دینی و خیرشناسی

نقد حوزه‌های علمی در حیوان‌شناسی و انسان‌شناسی

حوزه‌های علمی معاصر، از شناخت حیوان و انسان، که پایه معرفت دینی است، غافل شده‌اند. در گذشته، کتاب‌های حیوان‌شناسی اسلامی، مانند آثار جاحظ، علوم طبیعی و انسانی را با معرفت دینی پیوند می‌دادند. این غفلت، مانند رها کردن نقشه‌ای است که راه‌های رسیدن به مقصد را نشان می‌دهد. بازگشت به این علوم، برای فهم خیر و شر ضروری است.

درنگ: حوزه‌های علمی، با غفلت از حیوان‌شناسی و انسان‌شناسی، از شناخت پایه‌ای خیر و شر بازمانده‌اند.

سه قاعده خیرشناسی انسانی

خیرشناسی انسانی، در سه قاعده خلاصه می‌شود:

  1. انسان خیر کلی را می‌فهمد، اما مصادیق آن را نمی‌شناسد.
  2. انسان خیرات عرفی را می‌خواهد، اما از خیرات عالیه گریزان است.
  3. انسان خیر را به دست خود می‌جوید و به خدا واگذار نمی‌کند.

این قواعد، مانند آینه‌ای‌اند که محدودیت‌های معرفتی و خودمحوری انسان را نشان می‌دهند و او را به تسلیم در برابر اراده الهی دعوت می‌کنند.

درنگ: سه قاعده خیرشناسی انسانی، محدودیت‌های معرفتی و گرایش به خیرات عرفی را نشان می‌دهند و انسان را به تسلیم به اراده الهی دعوت می‌کنند.

بخش هشتم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

خیرات عالیه، که در ظاهر شر تلقی می‌شوند، از عمیق‌ترین مقولات الهیات اسلامی‌اند که انسان را به توحید و کمال هدایت می‌کنند. انسان، به دلیل محدودیت معرفتی، خیرات عرفی را ترجیح می‌دهد و از خیرات عالیه گریزان است. ایمان شرک‌آلود، خیر دوستی فکسنی، و خودمحوری، موانع خیرشناسی مصداقی‌اند. خیرات عالیه، مختص اولیای الهی‌اند که ایمان خالص آن‌ها را برای تحمل این خیرات توانا می‌کند. حوزه‌های علمی، با غفلت از علوم انسانی و طبیعی، از خیرشناسی مصداقی بازمانده‌اند. سه قاعده خیرشناسی انسانی، وابستگی انسان به اراده الهی را برجسته می‌کنند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، در آیه 11 سوره نور، خداوند چه چیزی را خیر برای پیامبر و مومنین دانسته است؟

2. بر اساس متن، خیر عالیاتی که خداوند به پیامبران می‌دهد، چه ویژگی‌ای دارد؟

3. طبق درسگفتار، اشاعه فحشا در میان مومنین چه نتیجه‌ای دارد؟

4. در آیه 11 سوره حجرات، چه عملی به عنوان مانع خیرشناسی معرفی شده است؟

5. بر اساس درسگفتار، چرا برخی انسان‌ها به جای حیوان بودن، انسان شده‌اند؟

6. طبق درسگفتار، خیرشناسی مصداقی برای انسان‌ها دشوار است و فقط خیر کلی را می‌فهمند.

7. متن بیان می‌کند که ایمان خالص در همه مومنین وجود دارد و شر ک در آن‌ها نیست.

8. بر اساس درسگفتار، تهمت به عایشه برای پیامبر و مومنین خیر محسوب می‌شود.

9. درسگفتار ادعا می‌کند که حیوانات هیچ‌گاه نمی‌توانند صفات انسانی داشته باشند.

10. طبق متن، خیرهای عالیاتی که خدا به اولیائش می‌دهد، برای افراد عادی قابل تحمل نیست.

11. چرا طبق درسگفتار، تهمت به عایشه خیر برای پیامبر و مومنین محسوب می‌شود؟

12. تفاوت خیرهای عادی و خیرهای عالیاتی در درسگفتار چیست؟

13. چرا طبق متن، انسان‌ها خیر مصداقی را نمی‌شناسند؟

14. مفهوم انسان نخودی در درسگفتار به چه معناست؟

15. چگونه سخریه و تمسخر دیگران طبق آیه 11 سوره حجرات مانع خیرشناسی می‌شود؟

پاسخنامه

1. تهمت به عایشه

2. تحمل آن برای عموم مردم دشوار است

3. عذاب الیم در دنیا و آخرت

4. سخریه و تمسخر دیگران

5. به دلیل یک کمبود جزئی (نخودی)

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا این تهمت منافقین را رسوا کرده و ایمان و توحید پیامبر و مومنین را تقویت می‌کند.

12. خیرهای عادی خوشایند و مادی هستند، اما خیرهای عالیاتی دشوار و برای رشد معنوی‌اند.

13. زیرا عقل آن‌ها محدود به کلیات است و مصادیق خیر را فقط خدا می‌شناسد.

14. انسانی که با کمبودی جزئی از حیوان به انسان تبدیل شده یا بالعکس.

15. زیرا تمسخر مانع دیدن خیر واقعی در دیگران و باعث گمراهی می‌شود.