متن درس
اسماء و صفات الهی: کاوش در خیر و شر در ظرف اقتضا و فعلیت
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۷۱۸)
مقدمه
این اثر، با تأمل در درسگفتار ارزشمند آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۷۱۸ (مورخ ۱۱/۲/۱۳۹۳)، به تبیین عمیق و جامع موضوع خیر و شر در چارچوب اسماء و صفات الهی میپردازد. بحث حاضر، با تمرکز بر تمایز میان ظرف اقتضا و فعلیت، به بررسی ظرفیتهای ذاتی انسان و محدودیتهای عملی او در مسیر کمال میپردازد.
بخش نخست: گستردگی خیر و شر در ظرف اقتضا و فعلیت
ماهیت خیر و شر در نگاه الهیاتی
خیر و شر، بهعنوان دو مفهوم بنیادین در الهیات اسلامی، در ظرف اقتضا و فعلیت، گستردگیای دارند که از ظرفیت ادراک تفصیلی انسان فراتر است. این گستردگی، مانند اقیانوسی بیکران است که تنها کرانههای آن بهصورت اجمالی در نگاه عقل بشری پدیدار میشود. خیر، تجلی اسماء حسنی الهی است که در ذات خلقت انسان به ودیعه نهاده شده، و شر، بهعنوان غیاب یا نقصان در فعلیتیافتن این خیرات، در ساحت عمل انسانی ظهور مییابد.
درنگ: خیر و شر، در ظرف اقتضا، بهصورت بالقوه در همه انسانها برابرند، اما در ظرف فعلیت، به دلیل موانع محیطی و تربیتی، تفاوتهایی آشکار مییابند. |
اقتضا: ظرف همگنی خلقت
در ظرف اقتضا، انسانها از منظر ظرفیتهای ذاتی، تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند. قرآن کریم در آیهای نورانی میفرماید:
تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ (مؤمنون: ۱۴)
: «خجسته است خداوند، بهترین آفرینندگان.»
این آیه، به کمال خلقت الهی و تساوی انسانها در ظرفیتهای بالقوه اشاره دارد. انسان، چون گوهری ناب در معدن وجود، از نور الهی آفریده شده و اقتضای ذاتی او، کمال و خیر است. این همگنی، مانند بذرهایی است که در خاک حاصلخیز الهی کاشته شدهاند، آماده برای شکوفایی در ساحت فعلیت.
فعلیت: ظرف تفاوت و مراتب
در ظرف فعلیت، انسانها به مراتب گوناگونی تقسیم میشوند: محبوبین، اولیا، مؤمنین، متوسطات، و سجینیها (جهیمیها) در برابر عالین. این تفاوتها، نتیجه میزان بهرهمندی از ظرفیتهای بالقوه است. محبوبین و عالین، چون ستارگانی در آسمان وجود، نور الهی را به تمامی بازتاب میدهند، درحالیکه سجینیها، در تاریکی نقصان و غفلت، از این نور محروم میمانند.
ریشه مراتب در عوالم پیشین
مراتب وجودی انسان، ریشه در عوالم پیشین دارد، جایی که تعینات الهی، پیش از خلقت ملائکه و جن، شکل گرفتهاند. روایات، مانند خلقت ملائکه از نور حسن و حسین علیهماالسلام، به این تعینات اشاره دارند. این عوالم، مانند باغهایی ازلیاند که در آن، بذر وجود انسانها با نور الهی آبیاری شده است.
بخش دوم: محدودیتهای فعلیت و عوامل مؤثر
محدودیت در متوسطات و نازلات
در میان متوسطات و نازلات، اقتضائات بهطور کامل به فعلیت نمیرسند. حتی نوابغ، که چون قلههای رفیع در میان انسانها میدرخشند، حداکثر ده درصد از ظرفیتهای بالقوه خود را به فعلیت میرسانند. این محدودیت، مانند رودی است که در مسیر خود با سنگها و موانع روبهرو شده و از رسیدن به دریای کمال بازمیماند.
درنگ: محدودیتهای فعلیت، نتیجه عوامل محیطی، تربیتی و زیستی است که انسان را از شکوفایی کامل ظرفیتهایش بازمیدارند. |
عوامل مؤثر بر فعلیت
عوامل متعددی، از جمله پدر، مادر، مربی، منطقه، لقمه، و نطفه، بر میزان فعلیتیافتن انسان تأثیر میگذارند. این عوامل، مانند خاک و آب و نور در رشد یک نهال، تعیینکننده میزان شکوفایی انساناند. لقمه حرام، چون سمی در ریشههای وجود، و تربیت نادرست، چون بادی که شاخهها را میشکند، انسان را از کمال دور میکنند.
مشکلات ظرف فعلیت
مشکلات در ظرف فعلیت، مانند سستی اراده، کندی ذهن، یا ضعف تربیت، انسان را از دستیابی به خیرات بازمیدارند. این مشکلات، مانند ماشینی است که هرچند سوخت و توان حرکت دارد، اما به دلیل نقص در اجزا، استارت نمیخورد. سستی اراده، چون زنجیری بر پای عزم، و کندی ذهن، چون غباری بر آینه فکر، انسان را در مراتب نازل نگه میدارد.
شواهد قرآنی محدودیتهای فعلیت
قرآن کریم، در آیات متعدد، به مشکلات انسان در ظرف فعلیت اشاره دارد:
أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ (یونس: ۳۶)
: «بیشترشان تعقل نمیکنند.»
أَكْثَرُهُمْ كَارِهُونَ (انعام: ۱۱۱)
: «بیشترشان کراهت دارند.»
أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (انعام: ۱۱۱)
: «بیشترشان نمیدانند.»
این آیات، چون چراغهایی در مسیر حقیقت، به محدودیتهای معرفتی و عملی انسان اشاره دارند. اکثریت، به دلیل غفلت و نادانی، در مراتب نازل باقی میمانند.
نقد سوءتفاهم درباره آیات
برخی، آیات *أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ* را به معنای دیوانگی یا بیعقلی اکثریت تفسیر میکنند. این سوءتفاهم، از عدم درک ماهیت علمی و کمالی قرآن کریم نشئت میگیرد. قرآن، چون کتابی آسمانی و فوق مدرن، به مشکلات عملی و معرفتی انسان در ظرف فعلیت اشاره دارد، نه به نقص ذاتی او.
بخش سوم: نقش عوامل اجتماعی و اقتصادی در فعلیت
تأثیر محیط و اقتصاد
عوامل اجتماعی و اقتصادی، مانند فقر یا ضعف زیرساختها، مانع فعلیتیافتن ظرفیتهای انسان میشوند. اگر اقتصاد جامعه تأمین شود، بسیاری از مشکلات برطرف میگردد. این تأثیر، مانند بارانی است که زمین خشک را سیراب کرده و نهالهای خفته را به شکوفایی میرساند.
مثال اقتصادی
اگر به هر خانواده پنجاه میلیون تومان اعطا شود، هشتاد درصد ساختمانها نوسازی میشوند. اقتصاد، مانند خونی در رگهای جامعه، زمینههای فعلیت را دگرگون میکند. این تحول، نشاندهنده تأثیر مستقیم منابع مادی بر رشد و کمال انسان است.
درنگ: تأمین نیازهای اقتصادی، مانند کلیدی برای گشودن قفلهای فعلیت، انسان و جامعه را به سوی کمال سوق میدهد. |
تحولات تاریخی جوامع
برخی مناطق، مانند جنگلهای آمازون، که در گذشته عقبمانده بودند، اکنون به مراکز پیشرفت تبدیل شدهاند، درحالیکه مناطقی مانند مالزی، که زمانی صاحب فرهنگ و تمدن بودند، عقب ماندهاند. این تفاوتها، مانند موجهایی در دریای تاریخ، نتیجه فعلیتیافتن یا نیافتن ظرفیتهای بالقوه است.
بخش چهارم: ظرفیتهای طبیعی و انسانی ایران
شمال: بهشتی بالقوه
مناطق شمالی ایران، با طبیعت بکر و بینظیر، اگر با ساختار علمی و دینی مدیریت شوند، میتوانند به بهشتی جهانی تبدیل شوند. این ظرفیت، مانند گنجی نهفته در دل خاک، در انتظار کشف و بهرهبرداری است.
جنوب: گنجینههای زیرزمینی
کویرهای جنوبی ایران، با منابع زیرزمینی مانند طلا، اورانیوم، و مس، از شمال ارزشمندترند. این منابع، مانند ریشههای درختی تنومند، بهشتی باطنی را در خود نهفته دارند که با مدیریت صحیح، میتواند شکوفا شود.
استعاره چاه و منار
چاه، اگر برگردانده شود، منار میشود و منار، اگر در زمین فرو رود، چاه. شمال، بهشت ظاهری و کویر، بهشت باطنی است. این استعاره، مانند آینهای، دوگانگی ظاهر و باطن را در طبیعت و انسان به نمایش میگذارد.
نقد سوءمدیریت منابع
ناتوانی در بهرهبرداری از منابع شمال و جنوب، نه به طبیعت، بلکه به ضعف مدیریت و سوءاستفاده انسان بازمیگردد. این ضعف، مانند بیماریای است که جسم سالم جامعه را ناتوان کرده و از شکوفایی بازمیدارد.
درنگ: منابع طبیعی ایران، مانند گوهرهایی در صدف، در انتظار مدیریت عالمانه برای تبدیل به بهشتی زمینیاند. |
بخش پنجم: هدایت الهی و اختیار انسانی
اقتضا و هدایت الهی
قرآن کریم، در آیهای حکیمانه، به هدایت الهی و اختیار انسان اشاره میکند:
هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (انسان: ۳)
: «ما راه را به او نشان دادیم، یا شاکر است یا ناسپاس.»
این آیه، مانند چراغی در تاریکی، به انسان نشان میدهد که خداوند اقتضائات کمال را در او به ودیعه نهاده، اما فعلیتیافتن این ظرفیتها به انتخاب او بستگی دارد.
دستهبندی انسانها در فعلیت
انسانها در ظرف فعلیت، به سه دسته تقسیم میشوند: شاکر، کافر، و مذبذب (*لَا إِلَهَ أَوَّلَاءَ وَلَا إِلَهَ أُخْرَاءَ*). اکثریت، به دلیل ضعف اراده و غفلت، در حالت تذبذب باقی میمانند. این تذبذب، مانند قایقی سرگردان در دریای وجود، انسان را از رسیدن به ساحل کمال بازمیدارد.
بخش ششم: نقد فرهنگ دینی و الگوسازی
نقد فرهنگ پوشش
فرهنگ دینی کنونی، مانند تأکید بر چادر، مانع فعلیتیافتن ظرفیتهای زنان در جامعه میشود. پوشش اسلامی، به معنای ستر (پوشش مناسب) است، نه لزوماً چادر. چادر، با طراحی سنگین و ناکارآمد، مانند باری بر دوش زنان، آنها را از فعالیتهای روزمره بازمیدارد.
مشکلات عملی چادر
چادر، به دلیل طراحی گرد و وزن زیاد، برای زنان مدرن ناکارآمد است. این کاستی، مانند زنجیری است که دست و پای زنان را در مسیر فعالیتهای اجتماعی میبندد. در گذشته، زنان به دلیل محدودیتهای اجتماعی، این مشکلات را تحمل میکردند، اما امروز، زنان توانمند و رزمیکار، نیازمند پوششی هستند که آزادی عمل را تضمین کند.
توانمندسازی زنان
زنان مدرن، برخلاف گذشته، توانمند و رزمیکارند و نباید ضعیفه خوانده شوند. پوشش اسلامی، مانند سپری است که باید هم حافظ عزت باشد و هم امکان دفاع و فعالیت را فراهم کند. این توانمندسازی، مانند شکوفایی گلی در باغ وجود، زنان را به مشارکت فعال در جامعه دعوت میکند.
درنگ: پوشش اسلامی باید با نیازهای زنان مدرن سازگار شود تا فعلیتیافتن ظرفیتهای آنان را تسهیل کند. |
ضرورت الگوسازی دینی
حوزههای علمیه، مانند باغبانانی حکیم، باید الگوهای عملی برای تلفیق دین و مدرنیته ارائه دهند. این الگوسازی، در زمینههایی مانند پوشش، ورزش، و گردشگری، میتواند ظرفیتهای جامعه را به فعلیت برساند. حوزهها باید با مهندسی فرهنگی، مانند معمارانی که بنایی باشکوه میسازند، راهکارهایی برای چالشهای مدرن ارائه کنند.
بخش هفتم: گردشگری و اقتصاد دینی
نقد تعریف نادرست گردشگری
گردشگری، تنها تفریح نیست، بلکه شامل اهداف علمی، تحقیقاتی، و زیارتی است. زیارت، مانند سفری معنوی در مسیر کمال، نوعی گردشگری است که نباید با تفریح اشتباه شود. این تعریف جامع، مانند کلیدی است که درهای جدیدی به سوی فهم گردشگری میگشاید.
مشکلات گردشگری داخلی
گردشگری داخلی، مانند زیارت مشهد و قم، درآمد خارجی ایجاد نمیکند. گردشگری خارجی، با جذب دلار، مانند جویباری زلال، اقتصاد کشور را سیراب میکند. این تفاوت، مانند دو مسیر در یک سفر، یکی به سوی تحول و دیگری به سوی تکرار، جامعه را به بازاندیشی دعوت میکند.
بخش هشتم: آیات قرآنی و فرافکنی
شواهد قرآنی مشکلات فعلیت
قرآن کریم، در آیات متعدد، به موانع فعلیت اشاره دارد:
وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ (یوسف: ۲۱)
: «ولی بیشتر مردم نمیدانند.»
أَكْثَرَهُمْ لَا يَشْكُرُونَ (بقره: ۲۴۳)
: «بیشترشان شکر نمیکنند.»
أَكْثَرَهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ (مؤمنون: ۷۰)
: «بیشترشان از حق کراهت دارند.»
این آیات، مانند آیینههایی، نادانی، ناسپاسی، و کراهت از حق را بهعنوان موانع فعلیت نشان میدهند.
نقد فرافکنی
انسانها، مشکلات فعلیت خود را به عوامل خارجی، مانند فقر پدر یا نبود دانشگاه، نسبت میدهند. این فرافکنی، مانند سایهای است که حقیقت را پنهان میکند. انسان، با عقل و علم، میتواند موانع را برطرف کرده و به سوی کمال گام بردارد.
درنگ: فرافکنی، مانع خودشناسی و تلاش است؛ انسان باید با عقل و علم، موانع فعلیت را برطرف کند. |
بخش نهم: پیشرفتهای مدرن و مهندسی فرهنگی
پیشرفتهای مدرن
امکانات مدرن، مانند هواپیما، سفرهای طولانی و خطرناک گذشته را حذف کردهاند. این پیشرفتها، مانند میوههای درختی تنومند، نتیجه فعلیتیافتن عقل و علم انساناند. انسان، با بهرهگیری از این امکانات، میتواند به سوی کمال گامهای بلندتری بردارد.
ضرورت مهندسی فرهنگی
حوزههای علمیه باید با مهندسی فرهنگی، دین را با نیازهای مدرن تلفیق کنند. این مهندسی، مانند بنایی است که با آجرهای عقل و ایمان ساخته شده و جامعه را به سوی خیرات هدایت میکند. تلفیق دین و مدرنیته، مانند نغمهای هماهنگ، ظرفیتهای جامعه را به فعلیت میرساند.
جمعبندی کلی
این نوشتار، با کاوش در خیر و شر در چارچوب اسماء و صفات الهی، نشان داد که انسانها در ظرف اقتضا برابرند، اما در ظرف فعلیت، به دلیل موانع محیطی، تربیتی، و اقتصادی، به مراتب گوناگون تقسیم میشوند. آیات قرآن کریم، مانند *أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ*، به مشکلات فعلیت، از جمله نادانی و سستی، اشاره دارند. حوزههای علمیه، با الگوسازی و مهندسی فرهنگی، میتوانند دین را با نیازهای مدرن تلفیق کرده و ظرفیتهای جامعه را به فعلیت برسانند. این اثر، دعوتی است به بازاندیشی در فرهنگ دینی و بهرهبرداری از ظرفیتهای بالقوه برای دستیابی به خیرات الهی.
با نظارت صادق خادمی |