متن درس
خیر و شر در پرتو کیفیت و کمیت اعمال: تحلیل قرآنی و فلسفی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۷۲۵)
مقدمه
در این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی عمیق و تخصصی موضوع خیر و شر در پرتو کیفیت و کمیت اعمال انسانی پرداخته شده است. محوریت بحث، تحلیل تأثیر کیفیت اعمال در برابر کمیت آنها، نقش رهبران در خیرات و شرور جامعه، و تأثیر نادانی و استعمار بر رفتارهای انسانی است.
بخش نخست: کیفیت در برابر کمیت در اعمال انسانی
برتری کیفیت بر کمیت
در منطق عقلا، کیفیت یک عمل، مانند سکهای زرین، به مراتب ارزشمندتر از کمیت اعمال، مانند خروارها خاک، است. یک عمل باکیفیت، مانند تصمیم عادلانه یک رهبر یا عبادتی خالصانه، میتواند تأثیراتی عمیق و پایدار بر جای گذارد، در حالی که اعمال فراوان اما فاقد کیفیت، مانند انبوهی از خاک بیحاصل، ارزش چندانی ندارند. این اصل، نهتنها در امور مادی، مانند خرید خانه با یک فقره چک، بلکه در کردار انسانی نیز صدق میکند. انسان، مانند بازرگانی هوشیار، باید کیفیت اعمال خود را بر کمیت آنها ترجیح دهد تا از سرمایه وجودی خویش بهرهای شایسته برد.
سنجش اعمال در قیامت بر اساس کیفیت
در روز رستاخیز، اعمال انسانها نه بر اساس تعداد و کمیت، بلکه بر پایه عیار، کمال و صفا سنجیده میشوند. قرآن کریم در آیه ﴿يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ﴾ (زلزال: ۶، : «در آن روز مردم پراکنده بازمیگردند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود»)، بر این حقیقت تأکید میورزد که کیفیت اعمال، تعیینکننده سرنوشت انسان در آخرت است. عملی که از خلوص و آگاهی سرچشمه گرفته باشد، مانند نوری درخشان، راه بهشت را روشن میکند، در حالی که اعمال فاقد کیفیت، مانند شعلهای سوزان، به دوزخ میانجامد.
کیفیت در برابر کمیت در معاملات مادی
در معاملات مادی نیز، کیفیت بر کمیت ارجحیت دارد. انسان، مانند تاجری که با یک فقره چک، خانهای عظیم خریداری میکند، با سرمایهای اندک اما باکیفیت، میتواند به نتایجی بزرگ دست یابد. این اصل، مانند خطکشی دقیق در ترازوی عقل، نشاندهنده اقتدار کیفیت در برابر کمیت است. یک سکه زرین، هرچند کوچک، ارزشی بیشتر از انبوهی از خاک دارد، و این حقیقت در تمام زمینههای زندگی، از تجارت تا کردار انسانی، جاری است.
جمعبندی بخش نخست
در این بخش، برتری کیفیت بر کمیت در اعمال انسانی و معاملات مادی بررسی شد. کیفیت یک عمل، مانند سکهای زرین، ارزشی به مراتب بیشتر از کمیت اعمال دارد و در قیامت، عیار و کمال اعمال، تعیینکننده سرنوشت انسان است. این اصل، مانند نوری هدایتگر، انسان را به سوی انتخاب اعمالی باکیفیت و پرهیز از کمیتگرایی بیحاصل رهنمون میسازد.
بخش دوم: نقش رهبران در خیر و شر جامعه
کیفیت رهبری و تأثیر آن بر جامعه
رهبر یک جامعه، مانند سکاندار کشتیای عظیم، باید کیفیتی متناسب با جمعیت تحت مدیریت خود داشته باشد. اگر این کیفیت، مانند مشعلی فروزان، در وجود او نباشد، ظلم، فساد و نابسامانی، مانند طوفانی سهمگین، جامعه را در بر میگیرد. قرآن کریم در آیه ﴿وَمَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَأَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا﴾ (روایت از اصول کافی)، تأکید میکند که رهبر، به دلیل نقش اسبابی خود، در خیرات و شرور جامعه شریک است. گناهان و خیرات مردم، مانند شاخههایی از درخت وجود رهبر، به او بازمیگردد.
شراکت رهبران در خیرات و شرور
رهبر یک کشور، مانند باغبانی که باغ جامعه را پرورش میدهد، در هر خیر و شری که در آن جامعه رخ میدهد، سهیم است. اگر فردی در جامعه عبادتی انجام دهد، مانند رکوردی از نماز، رهبر در ثواب آن شریک است، و اگر گناهی رخ دهد، مانند فسادی اجتماعی، رهبر نیز در آن مسئول است. این شراکت، مانند سایهای که از جسم جدا نمیشود، نتیجه تأثیر کیفی تصمیمات رهبر بر جامعه است.
مسئولیت رهبران در نابسامانیها
اگر رهبر، مانند چوپانی که گله را به پرتگاه هدایت کند، فاقد کیفیت لازم باشد، مسئولیت اصلی نابسامانیها بر دوش اوست. ظلم، فساد و بینظمی، مانند علفهای هرزی هستند که در سایه بیکفایتی رهبر رشد میکنند. این مسئولیت، مانند باری سنگین، بر دوش رهبر قرار دارد و او را در برابر خدا و خلق پاسخگو میسازد.
جمعبندی بخش دوم
در این بخش، نقش محوری کیفیت رهبری در خیرات و شرور جامعه بررسی شد. رهبر، به دلیل تأثیر کیفی تصمیماتش، مانند سکانداری کشتی، در هر خیر و شری که در جامعه رخ میدهد، شریک است. اگر فاقد کیفیت لازم باشد، مانند چوپانی ناکارآمد، مسئولیت نابسامانیها بر دوش اوست. این حقیقت، ضرورت انتخاب رهبرانی باکیفیت و شایسته را برجسته میسازد.
بخش سوم: استعمار، نادانی و گمراهی مردم
فریب مردم با بزرگنمایی کمیت
استعمار و استبداد، مانند شیادانی که کودک را با گونی شکلات فریب میدهند، با بزرگنمایی گناهان کمّی مردم، مانند قضا شدن نماز، گناهان کیفی سران، مانند جنگافروزی و فساد، را کوچک جلوه دادهاند. این فریب، مانند مهی غلیظ، مردم را از حقیقت گناهان بزرگ سران غافل ساخته و آنها را در توهم گناهان کوچک نگه داشته است.
ترویج گناههراسی و استغفار مداوم
استعمار، مانند دامگستری ماهر، با ترویج گناههراسی و واداشتن مردم به استغفار مداوم، آنها را از نقد گناهان کیفی سران بازمیدارد. این رویکرد، مانند زنجیری نامرئی، ذهن مردم را اسیر توهم گناه میسازد و سران را از پاسخگویی مصون میدارد. قرآن کریم در آیه ﴿لَمَّا تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ﴾ (صف: ۲، : «چرا چیزی میگویید که انجام نمیدهید؟»)، ریاکاری سران را محکوم میکند و مردم را به آگاهی دعوت مینماید.
نادانی، ریشه گمراهی
نادانی، مانند سایهای تاریک، ریشه اصلی گمراهی مردم در برابر فریب استعمار است. انسان نادان، مانند کودکی که گونی شکلات را به سکه ترجیح میدهد، از ارزش کیفیت اعمال غافل میماند و به دام کمیتگرایی میافتد. این نادانی، مانند خاکستری بر آتش حقیقت، مانع از آگاهی مردم و نقد سران میشود.
نقد رفتارهای ریاکارانه سران
سران فاسد، مانند بازیگرانی که در خلوت به فساد میپردازند و در جلوت نقاب زهد میزنند، با رفتارهای ریاکارانه خود، مردم را فریب میدهند. قرآن کریم در آیه ﴿لَمَّا تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ﴾ (صف: ۲)، این ریاکاری را محکوم میکند و انسان را به صداقت و عمل صالح دعوت مینماید. این رفتارها، مانند بادی مسموم، اعتماد مردم را به سران و نهادها سست میسازد.
جمعبندی بخش سوم
در این بخش، نقش استعمار و نادانی در گمراهی مردم بررسی شد. استعمار، با بزرگنمایی گناهان کمّی و ترویج گناههراسی، مانند شیادی ماهر، مردم را از نقد گناهان کیفی سران بازمیدارد. نادانی، مانند سایهای تاریک، ریشه این گمراهی است و سران فاسد، با ریاکاری، اعتماد مردم را سست میکنند. این حقیقت، ضرورت آگاهی و نقد سران را برجسته میسازد.
بخش چهارم: عذاب قرآنی و گناهان کیفی
عذاب برای سران شرور
عذابهای شدید قرآنی، مانند عذاب أليم، برای سران کفر و جانیان طراحی شدهاند، نه مردم عادی با گناهان کمّی. قرآن کریم در آیه ﴿وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ﴾ (بقره: ۱۰، : «و برایشان عذابی دردناک است به خاطر دروغ گفتن»)، به گناهان کیفی مانند دروغپردازی سران اشاره دارد. این عذابها، مانند تیغی بران، برای کسانی است که با گناهان کیفی، مانند جنگافروزی و فساد، جامعه را به نابودی میکشانند.
مستضعفین و گناهان قصوری
مردم عادی، به دلیل گناهان قصوری ناشی از نادانی یا اجبار، مانند دزدی از گرسنگی، مستضعفاند و عذاب شدید برایشان نیست. قرآن کریم در آیه ﴿وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ﴾ (توبه: ۱۰۶، : «و دیگرانی که در انتظار فرمان خدا هستند»)، به وضعیت مستضعفین اشاره میکند که به دلیل قصور، مورد رحمت الهی قرار میگیرند. این رحمت، مانند بارانی حیاتبخش، بر دلهای مستضعفین فرو میریزد.
جهنم، کمینگاه طاغین
جهنم، مانند کمینگاهی هولناک، برای طاغین و سران شرور، مانند ائمهالکفر، طراحی شده است. قرآن کریم در آیه ﴿إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَادًا﴾ (نبأ: ۲۱، : «جهانم کمینگاهی است»)، جهنم را برای سران کفر و طاغین توصیف میکند. این کمینگاه، مانند دامی ناگزیر، تنها برای کسانی است که با گناهان کیفی، مانند ظلم و فساد، جهان را به تباهی کشاندهاند.
نقد احکام ظاهری و شرایط سخت اثبات
احکام حدود، مانند مجازات دزدی یا زنا، به دلیل شرایط سخت اثبات، مانند شهادت چهار شاهد عادل یا اقرار بدون ترس، عملاً برای مردم عادی قابل اجرا نیست. این شرایط، مانند دیواری بلند، اجرای حدود را برای گناهان قصوری غیرممکن میسازد. فقه اسلامی، با این سختگیری، مانند نگهبانی هوشیار، از مجازات ناحق جلوگیری میکند و عدالت را پاس میدارد.
جمعبندی بخش چهارم
در این بخش، عذابهای قرآنی و جایگاه جهنم بررسی شد. عذابهای شدید، مانند عذاب أليم، و جهنم، مانند کمینگاهی هولناک، برای سران کفر و طاغین طراحی شدهاند، نه مردم عادی با گناهان قصوری. مستضعفین، به دلیل نادانی یا اجبار، مورد رحمت الهیاند و احکام حدود، به دلیل شرایط سخت اثبات، برای آنها غیرقابل اجراست. این حقیقت، عدالت الهی را در برابر ظلم سران آشکار میسازد.
بخش پنجم: ضرورت علم مستند و نقد خرافات
اهمیت علم مستند در علوم دینی
علوم دینی، مانند علوم مدرن، باید بر اسناد معتبر و مستند استوار باشند. ادعاهای بدون سند، مانند غیبگویی یا طیالارض، مانند علفهای هرزی هستند که به خرافات منجر میشوند. حوزههای علمیه، مانند دانشگاههای علمی، باید مانند ریاضی یا پزشکی، بر اسناد معتبر تکیه کنند تا از انحرافات جلوگیری شود.
نقد ادعاهای بدون سند
ادعاهای بدون سند، مانند نسبت دادن طیالارض به برخی عرفا، مانند داستانهای بیپایه، به دین آسیب میرسانند. علمایی مانند ابنسینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی، با آثار مکتوب و مستند، مانند ستارگانی در آسمان علم، شناخته میشوند. ادعاهای بیسند، مانند نسیمهای پراکنده، ارزشی ندارند و به خرافات دامن میزنند.
نقد خرافات در حوزهها
خرافات، مانند نسبت دادن غیبگویی یا طیالارض به افراد بدون سند، مانند غباری بر آیینه حقیقت، به دین آسیب میرسانند. حوزههای علمیه، مانند باغی که نیاز به هرس دارد، باید از این خرافات پاک شوند تا علم دینی، مانند نوری زلال، درخشش یابد. این پاکسازی، مانند آبیاری باغ، به رشد علم مستند کمک میکند.
جمعبندی بخش پنجم
در این بخش، ضرورت علم مستند و نقد خرافات بررسی شد. علوم دینی، مانند علوم مدرن، باید بر اسناد معتبر استوار باشند تا از خرافات جلوگیری شود. ادعاهای بدون سند، مانند طیالارض، به دین آسیب میرسانند و حوزهها باید از این خرافات پاک شوند. این رویکرد، مانند نوری زلال، علم دینی را به سوی کمال هدایت میکند.
بخش ششم: آگاهی اجتماعی و اصلاح جهان
نقش آگاهی در مقابله با استعمار
آگاهی اجتماعی، مانند مشعلی فروزان، مانع از فریب استعمار و استبداد میشود. مردم آگاه، مانند بازرگانانی هوشیار، گناهان کمّی خود را با گناهان کیفی سران عوض نمیکنند و به نقد سران جانی میپردازند. این آگاهی، مانند پلی استوار، جامعه را به سوی اصلاح هدایت میکند.
بیاعتمادی به نهادهای جهانی
نهادهای جهانی، مانند سازمان ملل، به دلیل فساد و خودشیفتگی سران، مانند بناهایی سست، فاقد اعتبارند. مردم امروز، مانند مسافرانی بیدار، به این نهادها بیاعتماد شدهاند و این بیاعتمادی، نتیجه آگاهی از گناهان کیفی سران است. این حقیقت، مانند ناقوسی بیدارباش، ضرورت اصلاح جهانی را گوشزد میکند.
نقد تجربه اخوانالمسلمین
تجربه اخوانالمسلمین در مصر، مانند آینهای عبرتآموز، نشان داد که نادانی و تصمیمات کیفی نادرست، حتی با نیت خیر، به نابسامانی منجر میشود. این گروه، به دلیل عقدههای ناشی از سرکوب و فقدان کیفیت رهبری، مانند باغبانی ناشی، مردم را به فلاکت کشاندند و شکست خوردند.
برکت انقلاب ۵۷ و آگاهی جامعه
انقلاب ۵۷، مانند چشمهای زلال، با برکت خون شهدا، فهم و آگاهی جامعه را ارتقا داده است. مردم امروز، مانند باغبانانی هوشیار، از گناههراسی کاذب رها شده و به نقد سران جانی میپردازند. این آگاهی، مانند نوری هدایتگر، جامعه را به سوی خیر و اصلاح رهنمون میسازد.
جمعبندی بخش ششم
در این بخش، نقش آگاهی اجتماعی در اصلاح جهان بررسی شد. آگاهی، مانند مشعلی فروزان، مانع فریب استعمار است و نهادهای جهانی، به دلیل فساد، فاقد اعتبارند. تجربه اخوانالمسلمین، نادانی را عامل شکست نشان داد و انقلاب ۵۷، مانند چشمهای زلال، با ارتقای فهم جامعه، راه خیر و اصلاح را هموار ساخته است.
نتیجهگیری نهایی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی خیر و شر در پرتو کیفیت و کمیت اعمال پرداخت. کیفیت اعمال، مانند سکهای زرین، بر کمیت آنها ارجحیت دارد و در قیامت، عیار اعمال، سرنوشت انسان را رقم میزند. رهبران، به دلیل تأثیر کیفی تصمیماتشان، در خیرات و شرور جامعه شریکاند و مسئولیت نابسامانیها بر دوش آنهاست. استعمار، با بزرگنمایی گناهان کمّی، مردم را از نقد گناهان کیفی سران بازمیدارد و نادانی، ریشه این گمراهی است. عذابهای قرآنی و جهنم، برای سران شرور طراحی شدهاند و مستضعفین، مورد رحمتاند. علوم دینی باید مستند باشند و خرافات، مانند غبار بر آیینه، به دین آسیب میرسانند. آگاهی اجتماعی، مانند مشعلی فروزان، با برکت انقلاب ۵۷، جامعه را به سوی خیر و اصلاح هدایت میکند. این رویکرد، مانند نوری در تاریکی، راه تمدن حقیقی را روشن میسازد.