متن درس
تبیین خیر و شر در چارچوب اسماء الحسنی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۷۲۶)
دیباچه
موضوع خیر و شر، از دیرباز یکی از بنیادیترین مسائل در حوزه الهیات، فلسفه، و عرفان اسلامی بوده است. این دو مفهوم، که در چارچوب اسماء الحسنی الهی تجلی مییابند، نهتنها بهعنوان محورهای کمال و نقص در نظام هستیشناسی اسلامی مطرحاند، بلکه در ساحت عملی و معرفتی نیز نقش تعیینکنندهای در هدایت انسان به سوی کمال ایفا میکنند. درسگفتار شماره ۷۲۶ از مجموعه بیانات آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، که در سال 1393 ایراد شده، به بررسی عمیق و انتقادی این موضوع میپردازد.
بخش نخست: مبانی خیر و شر در نظام الهی
خیر و شر: بنیاد کمال و نقص
خیر و شر، بهمثابه دو رکن بنیادین نظام هستی، محور تمامی امور، کارها، و زمینههای کمال و نقصاند. خیر، به سوی کمال وجودی رهنمون میشود و شر، نقص و کاستی را در پی دارد. این دو مفهوم، در چارچوب اسماء الحسنی، تجلی صفات جمال و جلال الهیاند و در نظام خلقت، نقش هدایتگر و آزمونساز دارند.
درنگ: خیر و شر، چون دو بال پرنده وجود، انسان را به سوی کمال یا نقص هدایت میکنند و در حکمت الهی، ابزار آزمون و تعالیاند.
تحلیل: این دیدگاه، ریشه در هستیشناسی اسلامی دارد که خیر را با وجود و کمال، و شر را با فقدان و نقص پیوند میدهد. حکمای اسلامی، مانند ملاصدرا، خیر را به فعلیت وجود و شر را به فقدان آن نسبت میدهند. این دو مفهوم، در نظام الهی، نهتنها متقابل، بلکه مکملاند و در راستای تحقق حکمت بالغه پروردگار عمل میکنند.
محدودیت معرفت بشری در تشخیص خیر و شر
انسان، بهصورت کلی، خیر را در اموری مانند علم، سلامت، توانمندی، و حیات، و شر را در بیماری، فقر، جهل، و مرگ میشناسد. بااینحال، این معرفت کلی، به مصادیق خاص و جزئی خیر و شر تسری نمییابد. انسان نمیداند چه امری در شرایط خاص برای او خیر یا شر است.
وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (اسراء: ۸۵)؛ «و به شما از علم جز اندکی داده نشده است» ().
درنگ: علم محدود بشری، چون قطرهای در برابر اقیانوس حکمت الهی، از تشخیص مصادیق خیر و شر عاجز است و انسان را به سوی توکل به خدا فرا میخواند.
تحلیل: این آیه، به صراحت بر محدودیت معرفت بشری تأکید دارد. در فلسفه اسلامی، معرفت انسانی، به دلیل وابستگی به عقل محدود و حواس ناقص، قادر به احاطه بر مصادیق خیر و شر نیست. این محدودیت، ضرورت هدایت الهی و توکل به پروردگار را برجسته میسازد.
نسبیت خیر و شر در واقعیت خارجی
خیر و شر، نهتنها در ساحت نفسانی و تمایلات انسانی، بلکه در واقعیت خارجی نیز نسبیاند. اموری که بهظاهر خیرند، مانند علم، قدرت، و زیبایی، ممکن است برای فردی به شر منجر شوند، و اموری که شر به نظر میآیند، مانند فقر یا بیماری، ممکن است خیر باشند.
عَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ (بقره: ۲۱۶)؛ «چهبسا چیزی را ناخوش دارید و آن برای شما خیر است، و چهبسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما شر است» ().
تحلیل: این آیه، به نسبیت خیر و شر در ادراک نفسانی اشاره دارد. تمایلات انسانی، به دلیل محدودیت معرفتی، نمیتوانند معیار تشخیص خیر و شر واقعی باشند. در عالم خارج نیز، خیرات ظاهری ممکن است به شر منجر شوند، و شرور ظاهری ممکن است خیر در پی داشته باشند. این نسبیت، حکمت الهی را در طراحی نظام خلقت نشان میدهد.
تمثیل عرفانی: خیر و شر، چون سایه و نور
خیر و شر، چون سایه و نور در یک تابلوی عظیم الهی، در کنار یکدیگر قرار دارند. همانگونه که نور، زیبایی را آشکار میکند و سایه، عمق میبخشد، خیر و شر نیز در نظام خلقت، مکمل یکدیگرند و انسان را به سوی انتخاب آگاهانه هدایت میکنند.
درنگ: خیر و شر، چون دو رنگ در تابلوی حکمت الهی، در خدمت تعالی انساناند و تنها با نور هدایت الهی، قابلتشخیصاند.
تحلیل: این تمثیل، به هماهنگی خیر و شر در نظام الهی اشاره دارد. در عرفان اسلامی، خیر و شر، تجلیات صفات الهیاند و در راستای تحقق حکمت بالغه پروردگار عمل میکنند.
بخش دوم: محدودیتهای معرفتی و ضرورت توکل
ناتوانی در تشخیص مصادیق خیر و شر
انسان، به دلیل محدودیت معرفتی، قادر به تشخیص مصادیق خیر و شر نیست. علم، قدرت، و زیبایی، بهصورت کلی خیرند، اما ممکن است برای فردی به کفر، بدبختی، یا فساد منجر شوند. بهعنوان مثال، زیبایی، که بهظاهر خیر است، اغلب به فساد اجتماعی منجر میشود، زیرا زیبارویان، به دلیل جلب توجه، در معرض انحرافات قرار میگیرند.
تحلیل: جامعهشناسی نیز نشان میدهد که زیبایی، به دلیل تأثیرات اجتماعی و روانی، میتواند به انحرافات اخلاقی منجر شود. در الهیات اسلامی، این نکته به نسبیت خیر و شر و نیاز به هدایت الهی اشاره دارد.
مثال شکستگی پا: خیر پنهان در شر ظاهری
شکستگی پا، بهظاهر شر است، اما ممکن است خیر باشد، زیرا از خطر بزرگتری، مانند مرگ، جلوگیری میکند. صدقه، بهعنوان عملی خیر، میتواند بلا را دفع کند و خیر را جایگزین شر سازد.
درنگ: شر ظاهری، چون پردهای بر خیر پنهان، ممکن است انسان را از خطری بزرگتر نجات دهد، و صدقه، چون سپری الهی، مسیر خیر و شر را تغییر میدهد.
تحلیل: این مثال، به حکمت الهی در وقایع ظاهراً شر اشاره دارد. در فرهنگ اسلامی، صدقه بهعنوان عملی خیر، میتواند مسیر تقدیر را به سوی خیر هدایت کند، که این امر با اصل حکمت و عدالت الهی همخوانی دارد.
تلاوت قرآن و خطر لعن
تلاوت قرآن کریم، که بالاترین مرتبه ارتباط با کلام الهی است، اگر بدون اخلاص و معرفت انجام شود، ممکن است به لعن منجر گردد. روایت منسوب *رُبَتَالٍ لِلْقُرْآنِ وَالْقُرْآنُ يَلْعَنُهُ* نشان میدهد که حتی عملی بهظاهر خیر، بدون نیت خالص، به شر تبدیل میشود.
درنگ: تلاوت قرآن کریم، چون شمشیری دو لبه، با اخلاص به تعالی میانجامد و بدون آن، به لعن منجر میشود.
تحلیل: این روایت، به اهمیت نیت و اخلاص در اعمال دینی تأکید دارد. در عرفان اسلامی، اعمال بدون نیت خالص، نهتنها خیر نمیآورند، بلکه به شر تبدیل میشوند، زیرا از روح تقوا تهیاند.
ضرورت توکل به خدا
به دلیل ناتوانی انسان در تشخیص مصادیق خیر و شر، توکل به خدا و دعا برای خیر مصداقی ضروری است. دعای *اللَّهُمَّ افْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَلَا تَفْعَلْ بِي مَا أَنَا أَهْلُهُ* (خدایا با من آن کن که تو شایسته آنی، نه آن که من شایسته آنم) نشانه تسلیم و توکل به حکمت الهی است.
درنگ: توکل، چون کلیدی زرین، درهای حکمت الهی را میگشاید و انسان را از دام محدودیت معرفتی رها میسازد.
تحلیل: این دعا، به تسلیم در برابر حکمت الهی و رهایی از خودبینی اشاره دارد. در فلسفه اسلامی، توکل بهعنوان راهحل معرفتی برای غلبه بر محدودیتهای بشری مطرح است.
بخش سوم: ایمان واقعی و تفاوت مومن و کافر
ایمان واقعی: تسلیم و توکل
ایمان واقعی، در توکل به خدا، تسلیم در برابر حکمت او، و اعتراف به ناتوانی در تشخیص مصادیق خیر و شر است. مناسک دینی، مانند نماز و روزه، اگر بدون این نگرش انجام شوند، سوری و بیارزشاند.
درنگ: ایمان، چون گلی در باغ دل، با توکل و تسلیم شکوفا میشود، نه با مناسک سوری و بیروح.
تحلیل: این دیدگاه، ایمان را به رابطه عاشقانه و تسلیمی با خدا پیوند میدهد. در عرفان اسلامی، ایمان واقعی، فراتر از مناسک ظاهری، در گرو اخلاص و توکل است.
تفاوت مومن و کافر
تفاوت مومن و کافر، در توکل به خداست. کافر، بیمحابا به دنبال خیرات ظاهری، مانند علم، قدرت، و ثروت، میرود، اما مومن، با توکل به خدا، خیر مصداقی را از او طلب میکند.
درنگ: مومن، چون مسافری در راه حق، با عصای توکل گام برمیدارد، در حالی که کافر، در تاریکی خودبینی گمراه میشود.
تحلیل: این تمایز، به تعریف ایمان در اسلام اشاره دارد. مومن، با تسلیم به خدا، از دام خودبینی و غرور رها میشود، در حالی که کافر، به دلیل اعتماد به عقل محدود خود، در تشخیص خیر و شر گمراه میگردد.
تمثیل عرفانی: ایمان، چون کشتی در طوفان
ایمان، چون کشتیای است که در طوفان محدودیتهای معرفتی، با سکان توکل به سوی ساحل حکمت الهی هدایت میشود. مومن، با سپردن خود به خدا، از امواج گمراهی در امان میماند.
تحلیل: این تمثیل، به زیبایی نقش توکل در ایمان را به تصویر میکشد. در عرفان اسلامی، توکل، ابزار نجات انسان از محدودیتهای معرفتی و نفسانی است.
بخش چهارم: نقد فرهنگ خرافی و اصلاح اعتقادات
نقد باور “الخير في ما وقع”
اعتقاد به *الخير في ما وقع* (خیر در آن چیزی است که رخ میدهد)، خرافهای است که هر عملی، حتی قتل، دزدی، یا گناه را خیر میداند. این باور، به بیهدفی و گمراهی منجر میشود و با عقلانیت اسلامی در تضاد است.
درنگ: باور “هر چه پیش آید خوش آید”، چون سرابی در بیابان عقل، انسان را به سوی گمراهی و بیهدفی میکشاند.
تحلیل: این نقد، به ضرورت پالایش فرهنگ دینی از خرافات تأکید دارد. چنین باوری، با مسئولیت اخلاقی و عقلانیت اسلامی ناسازگار است و انسان را از مسیر تقوا و هدایت دور میکند.
ضرورت اصلاح اعتقادات
بسیاری از اعتقادات کنونی، به دلیل نفوذ خرافات، غیرمنطقی و غیرعلمیاند. اصلاح این اعتقادات، ضرورتی برای رشد معرفتی و اخلاقی جوامع اسلامی است.
درنگ: اصلاح اعتقادات، چون پالایش آبی زلال از آلودگیها، جوامع اسلامی را به سوی معرفت و تقوا رهنمون میسازد.
تحلیل: این دیدگاه، به اهمیت نقد و پالایش فرهنگ دینی اشاره دارد. خرافات، مانع رشد معرفتی و اخلاقیاند و اصلاح آنها، گامی در راستای تحقق عقلانیت اسلامی است.
مثالهای تاریخی و اجتماعی
در گذشته، ضعیفان و فقرا کمتر مورد ظلم قرار میگرفتند، اما امروز، حتی ضعیفان نیز قربانی ظلم و ستم میشوند. این تغییر، نشاندهنده انحطاط اخلاقی و اجتماعی است که ریشه در فقدان توکل و معرفت دارد.
تحلیل: این مثال، به تأثیرات اجتماعی و اخلاقی فقدان توکل اشاره دارد. در جامعهشناسی اسلامی، توکل و تقوا، پایههای عدالت اجتماعیاند.
بخش پنجم: مراتب معرفتی و نقش اولیای خدا
سه سطح معرفتی انسان
انسانها در سه سطح معرفتی قرار دارند:
- سطح اول: کودکان، که نه خیر و شر کلی و نه مصداقی را میشناسند و به دلیل ناآگاهی، در معرض خطرند.
- سطح دوم: عامه مردم، که خیر و شر کلی را میفهمند، اما از مصادیق آن بیاطلاعاند.
- سطح سوم: اولیای خدا، که هم خیر و شر کلی و هم مصداقی را به دلیل اتصال به وحی و شهود عرفانی میشناسند.
درنگ: اولیای خدا، چون ستارگان هدایت، خیر و شر را در پرتو نور وحی میشناسند و انسان را به سوی کمال رهنمون میسازند.
تحلیل: این تقسیمبندی، به سلسلهمراتب معرفت در عرفان اسلامی اشاره دارد. اولیای خدا، به دلیل اتصال به منبع وحی، از محدودیتهای معرفتی بشر مصوناند و هدایتگران حقیقیاند.
نقد خودبینی و غرور
انسان، به دلیل غرور و خودبینی، گمان میکند خیر و شر خود را میشناسد. این خودبینی، مانع توکل به خدا و پذیرش محدودیتهای معرفتی است.
درنگ: خودبینی، چون دیواری بلند، انسان را از نور توکل و هدایت الهی محروم میسازد.
تحلیل: در روانشناسی دینی، غرور و خودبینی، موانع اصلی تقرب به خدا هستند. این نقد، انسان را به سوی تواضع و تسلیم در برابر حکمت الهی دعوت میکند.
تمثیل عرفانی: انسان، چون کودکی در برابر خدا
انسان، چون کودکی ناآگاه در برابر پدر حکیم خود، خیر و شر را نمیشناسد و تنها با تکیه بر دستان پرمهر پروردگار، به سوی خیر هدایت میشود.
تحلیل: این تمثیل، به زیبایی رابطه انسان با خدا را به تصویر میکشد. در عرفان اسلامی، انسان، به دلیل ناتوانی معرفتی، نیازمند هدایت و حمایت الهی است.
بخش ششم: خیر و شر در قرآن کریم
آمار خیر و شر در قرآن کریم
در قرآن کریم، واژه خیر ۲۱۴ بار و شر ۳۱ بار ذکر شده است. این نسبت، نشاندهنده غلبه خیر در نظام الهی است، اما در عین حال، به پیچیدگی تشخیص مصادیق خیر و شر اشاره دارد.
درنگ: قرآن کریم، چون آیینهای زلال، خیر را بر شر غالب میداند، اما انسان را به تأمل در مصادیق آن دعوت میکند.
تحلیل: این آمار، به حکمت الهی در طراحی نظام خلقت اشاره دارد. غلبه خیر، نشانه رحمت الهی است، اما نسبیت مصادیق، ضرورت توکل و هدایت را تقویت میکند.
نمونههای قرآنی خیر و شر
آیات متعدد قرآن کریم، به نسبیت خیر و شر اشاره دارند. بهعنوان مثال، آیه بقره (۲۱۶) نشان میدهد که تمایلات نفسانی، معیار خیر و شر نیستند، و آیه اسراء (۸۵) بر محدودیت علم بشری تأکید میکند.
تحلیل: این آیات، به هماهنگی میان حکمت الهی و محدودیت معرفت بشری اشاره دارند. قرآن کریم، انسان را به سوی توکل و تسلیم در برابر خدا هدایت میکند.
جمعبندی
این نوشتار، به تبیین خیر و شر در چارچوب اسماء الحسنی، با تمرکز بر درسگفتار شماره ۷۲۶ آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، پرداخت. خیر و شر، بهعنوان بنیاد کمال و نقص، در نظام الهی نقش محوری دارند. انسان، به دلیل محدودیت معرفتی، قادر به تشخیص مصادیق خیر و شر نیست و تنها با توکل به خدا و دعا برای خیر مصداقی، میتواند از این محدودیت رهایی یابد. ایمان واقعی، در تسلیم و توکل به خداست، نه در مناسک سوری. فرهنگ خرافی *الخير في ما وقع*، که هر عملی را خیر میداند، با عقلانیت اسلامی ناسازگار است و باید با اصلاح اعتقادات، جای خود را به معرفت و تقوا دهد. اولیای خدا، به دلیل اتصال به وحی، خیر و شر را در هر دو ساحت کلی و مصداقی میشناسند و هدایتگران حقیقیاند. این تحلیل، دعوتی است به بازاندیشی در ایمان، توکل، و رابطه عاشقانه با خدا، تا انسان در پرتو حکمت الهی، به سوی کمال رهنمون شود.
با نظارت صادق خادمی