متن درس
اسماء و صفات الهی: تحلیل مفهوم انسان و عقل در پرتو اسماء الحسنی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۷۳۱)
دیباچه
این نوشتار به بررسی عمیق و تخصصی مفهوم انسان، عقل، و ارتباط آنها با خیر و شر در چارچوب اسماء الحسنی میپردازد. با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره و تحلیلهای تفصیلی، این اثر تلاش دارد تا مفاهیم بنیادین انسانشناسی اسلامی را بازنمایی کند.
بخش اول: بازتعریف مفهوم انسان در پرتو نطق و عقل
تعریف سنتی انسان: حیوان ناطق
در منطق ارسطویی، انسان بهعنوان «حیوان ناطق» تعریف شده است، تعریفی که تمامی افراد بشر، از معصومین تا شخصیتهایی مانند معاویه و شمر را در بر میگیرد. این تعریف، با وجود سادگی و شمولیت عام، به دلیل عدم توجه به تفاوتهای کیفی میان انسانها، چالشهای مفهومی متعددی را ایجاد میکند. آیا نطق، بهمعنای توانایی تکلم یا تفکر، میتواند تمایز میان انسانهای والا و فرومایه را بهطور کامل تبیین کند؟ این پرسش، ضرورت بازنگری در تعریف انسان را از منظر فلسفی و عرفانی برجسته میسازد.
تعریف «حیوان ناطق» بر دو مؤلفه حیوانیت (جسمانیت) و نطق (تکلم یا تفکر) استوار است. این تعریف، اگرچه در تمایز انسان از سایر موجودات کارآمد است، اما در تبیین تفاوت میان اوج و حضیض وجود انسانی نارسا به نظر میرسد. برای نمونه، معاویه و امیر مؤمنان هر دو از منظر منطقی ناطقاند، اما تفاوتهای بنیادین در ساحت وجودی و اخلاقی آنها، این تعریف را ناکافی میسازد. از اینرو، پیشنهاد میشود که نطق نهتنها بهمعنای تکلم یا تفکر عقلانی، بلکه بهعنوان توانایی درک حقایق متعالی و اتصال به ساحت الهی بازتعریف شود.
تمایز نطق تینی و نطق نوری
انسان دارای دو نوع نطق است: نطق تینی (مادی و مشترک با حیوانات) و نطق نوری (الهی و متعالی). نطق تینی به جنبههای زیستی و طبیعی انسان اشاره دارد که حتی در افرادی مانند معاویه نیز دیده میشود، اما نطق نوری، مختص انسانهایی است که به سوی رحمانیت و کمال الهی گرایش دارند. این تمایز، به مثابه دوگانه طبیعت و روح در انسان، امکان فهم عمیقتری از وجود انسانی را فراهم میآورد.
نطق تینی، توانایی تکلم و تفکر مادی است که در حیوانات نیز بهصورت محدود قابل مشاهده است. حیوانات با تربیت میتوانند رفتارهای پیچیدهای از خود نشان دهند، اما نطق نوری، که با عقل متصل به وحی و شهود الهی پیوند دارد، انسان را به سوی کمال متعالی هدایت میکند. در متون روایی، عقل نوری با تعبیر «العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان» توصیف شده است که نشاندهنده پیوند عقل با عبودیت و سعادت اخروی است. این دیدگاه، انسان را از تعریف صرفاً منطقی به سوی تعریفی عرفانی و الهیاتی ارتقا میدهد.
نقد محدودیتهای منطق و فلسفه در تبیین نطق نوری
در منطق و فلسفه اسلامی، به دلیل ماهیت مفهومی و غیرتجربی مباحث، نطق نوری کمتر مورد توجه قرار گرفته است. فیلسوفانی مانند ابنسینا و ملاصدرا، عمدتاً بر جنبههای انتزاعی نطق تمرکز کردهاند و کمتر به تبیین عملی و عینی آن پرداختهاند. این محدودیت، ناشی از فقدان روشهای تجربی و آزمایشگاهی در حوزههای علمی سنتی است.
فقدان آزمایشگاههای علمی در حوزههای دینی و فلسفی، مانع از توسعه روشهای عینی برای سنجش مفاهیمی مانند عقل نوری شده است. این مسئله، ضرورت ایجاد رویکردهای بینرشتهای میان فلسفه، عرفان، و علوم تجربی را برجسته میکند. همانگونه که علوم تجربی با تکیه بر آزمایشگاهها به پیشرفتهای عظیم دست یافتهاند، علوم دینی نیز میتوانند با بهرهگیری از روشهای تجربی، به تبیین دقیقتر مفاهیم متعالی دست یابند.
بخش دوم: نقد قرآنی انسانهای فاقد تفکر و نقش عقل نوری
انسانهای فاقد تفکر در نگاه قرآن کریم
قرآن کریم در آیهای انسانهایی را که از عقل و اندیشه بهره نمیبرند، به حیوانات یا حتی پایینتر از آنها تشبیه میکند:
أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا
(الأعراف: ۱۷۹). : «آنان مانند چهارپایاناند، بلکه گمراهترند.»
این آیه، بر تفاوت میان انسانهایی که از توانایی نطق و تفکر خود بهره نمیگیرند و حیوانات تأکید دارد. انسانهایی که به ظاهر انسانی اکتفا کرده و از عقل نوری محروماند، به دلیل آگاهی از حقیقت و نادیده گرفتن آن، در مرتبهای پستتر از حیوانات قرار میگیرند. این دیدگاه قرآنی، اهمیت فعلیتبخشی به عقل و تربیت معنوی را برجسته میسازد.
ظاهر و باطن انسان در دنیا و آخرت
انسان در دنیا با «غلاف» ظاهری خود شناخته میشود، اما در برزخ و آخرت، باطن او که نتیجه اعمال و گرایشهایش است، آشکار میگردد. اگر انسان در دنیا در مرتبه حیوانیت باقی بماند، در آخرت نیز بهصورت حیوانی ظاهر خواهد شد. این مفهوم، ریشه در آیه قرآن کریم دارد:
يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ
(الطارق: ۹). : «روزی که اسرار آشکار میشود.»
این دیدگاه، به دوگانگی ظاهر و باطن در انسان اشاره دارد. در دنیا، ظاهر انسان ممکن است او را از حقیقت باطنیاش غافل کند، اما در آخرت، حقیقت وجودی او تجلی مییابد. این مفهوم، در عرفان اسلامی با «صورت باطنی» انسان مرتبط است که در برزخ و آخرت آشکار میشود.
درک خیر و شر در پرتو نطق نوری
انسانهایی که از نطق نوری برخوردارند، توانایی درک مصادیق خیر و شر را بهصورت شهودی و پیشبینیکننده دارند. این توانایی، در انبیا، اولیا، و محبوبین الهی بهصورت بارز تجلی مییابد و نتیجه گرایش به رحمانیت و توحید است. این درک، به مثابه حس غریزی یا شهود عرفانی، انسان را قادر میسازد تا فراتر از مفاهیم کلی، مصادیق جزئی خیر و شر را تشخیص دهد.
این مفهوم، با روایات مربوط به «فراست مؤمن» پیوند دارد که مؤمن را قادر به تشخیص خیر و شر میداند. در عرفان اسلامی، این توانایی بهعنوان یکی از مراتب کشف و شهود توصیف میشود. درک مصادیق خیر و شر، نیازمند تلاش و زحمت است و بهصورت خودکار حاصل نمیشود، چنانکه قرآن کریم در آیهای میفرماید:
وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ
(سبأ: ۱۳). : «و اندکی از بندگان من سپاسگزارند.»
این آیه، بر اهمیت تلاش برای رسیدن به مراتب بالای درک و شکر تأکید دارد. شکر، نتیجه درکی عمیق از نعمتها و خیرات الهی است و انسانهایی که در پی درک جزئیات خیر و شر نیستند، از شکر حقیقی محروم میمانند.
بخش سوم: نقد تاریخی و پیشنهادهای علمی برای توسعه علوم دینی
نقد رویکردهای کلینگرانه در علوم دینی
علوم دینی، به دلیل تمرکز بر مفاهیم کلی و عدم توجه به جزئیات، از توسعه روشهای تجربی و آزمایشگاهی بازماندهاند. این رویکرد کلینگرانه، باعث شده است که مفاهیمی مانند عقل، خیر، و شر بهصورت انتزاعی باقی بمانند و به حوزههای عملی و عینی وارد نشوند. ضرورت ایجاد آزمایشگاههای علمی در حوزههای دینی، برای تبیین دقیقتر این مفاهیم، امری انکارناپذیر است.
همانگونه که علوم تجربی با تکیه بر آزمایشگاهها به پیشرفتهای عظیم دست یافتهاند، علوم دینی نیز میتوانند با بهرهگیری از روشهای تجربی، به توسعه دانش دینی کمک کنند. برای نمونه، سنجش تأثیر اعمال معنوی مانند صلوات بر روح و روان انسان، میتواند موضوع تحقیقات علمی باشد.
نقد خشونت و بیتربیتی در تاریخ اسلامی
در تاریخ اسلامی، خشونت، بیتربیتی، و تهمتزنی مانع از رشد علمی و معنوی شده است. نمونههایی مانند شهادت علمایی چون شیخ اشراق و ملاصدرا، نشاندهنده فقدان تربیت اخلاقی و علمی در جوامع اسلامی است. این رفتارها، نتیجه عدم درک عمیق مفاهیم دینی و غفلت از تربیت معنوی است.
شهادت شیخ اشراق در جوانی، نمونهای از از دست رفتن ظرفیتهای عظیم علمی است. اگر این عالم تا سنین بالاتر عمر میکرد، میتوانست تأثیری عمیقتر بر فلسفه و عرفان اسلامی بگذارد. این مسئله، ضرورت تربیت اخلاقی و علمی در جوامع اسلامی را برجسته میکند.
نقش آزمایشگاههای علمی و ترازوهای معنوی
ایجاد آزمایشگاههای علمی در حوزههای دینی، میتواند به توسعه روشهای عینی برای سنجش مفاهیمی مانند خیر، شر، و عقل کمک کند. قرآن کریم در آیهای به سنجش اعمال با ترازوهای معنوی اشاره میکند:
وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَٰئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ
(الأعراف: ۹). : «و هر کس ترازوهایش سبک باشد، آنان کسانیاند که به خویشتن زیان زدهاند.»
این آیه، به وجود ترازوهای معنوی برای سنجش اعمال اشاره دارد. ایجاد ابزارهای علمی برای سنجش وزن و ارزش اعمال، میتواند به توسعه علوم دینی کمک کند. همانگونه که در علوم تجربی، ابزارهای دقیقی برای سنجش پدیدهها وجود دارد، در علوم دینی نیز، ایجاد ابزارهای مشابه برای سنجش تأثیرات معنوی اعمال، ضرورتی انکارناپذیر است.
ضرورت تربیت و تمرین برای رشد عقلانی و معنوی
رشد عقلانی و معنوی انسان، مانند رشد جسمانی، نیازمند تربیت، تمرین، و مربی است. بدون این عوامل، انسان در مرتبه حیوانیت باقی میماند و تواناییهای بالقوه خود را به فعلیت نمیرساند. این دیدگاه، با مفهوم «جهاد اکبر» در عرفان اسلامی پیوند دارد که به مبارزه با نفس و تربیت روحی اشاره میکند.
مربیان معنوی، مانند انبیا و اولیا، نقش کلیدی در این فرآیند دارند. انسانهایی که از تربیت و تمرین غفلت میکنند، در مرتبهای پایینتر از حیوانات قرار میگیرند، چنانکه قرآن کریم نیز بر این نکته تأکید دارد. تربیت معنوی، به مثابه تمرینی برای روح است که انسان را به سوی کمال هدایت میکند.
جمعبندی و نتیجهگیری
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی مفهوم انسان، عقل، و ارتباط آنها با خیر و شر در پرتو اسماء الحسنی پرداخت. تعریف سنتی انسان بهعنوان «حیوان ناطق» به دلیل نارسایی در تبیین تفاوتهای کیفی میان انسانها، نیازمند بازتعریف در چارچوب نطق نوری و اتصال به حقایق الهی است. تمایز میان نطق تینی و نطق نوری، امکان فهم عمیقتری از وجود انسانی را فراهم میآورد. نقد قرآن کریم به انسانهای فاقد تفکر، بر اهمیت فعلیتبخشی به عقل تأکید دارد، و آیاتی مانند
أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا
(الأعراف: ۱۷۹) این دیدگاه را تقویت میکنند.
محدودیتهای علوم دینی در تبیین مفاهیم بهصورت تجربی، ضرورت ایجاد آزمایشگاههای علمی و ترازوهای معنوی را برجسته میسازد. خشونت و بیتربیتی در تاریخ اسلامی، مانع از شکوفایی علمی و معنوی شده و ضرورت تربیت اخلاقی و علمی را آشکار میکند. درک مصادیق خیر و شر، نیازمند تلاش و تربیت است و انسانهایی که از نطق نوری برخوردارند، قادر به این درک شهودی هستند. در نهایت، این نوشتار بر ضرورت ایجاد رویکردهای بینرشتهای و علمی در حوزههای دینی تأکید دارد تا علوم دینی از حالت مفهومی به سوی تبیینهای عینی و جزئی حرکت کنند.