در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 737

متن درس





کتاب اسماء و صفات الهی: تحلیل مفهوم خیر و شر در پرتو آیات قرآنی و مصادیق ابلیس و فرعون

اسماء و صفات الهی: تحلیل مفهوم خیر و شر در پرتو آیات قرآنی و مصادیق ابلیس و فرعون

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۷۳۷)

دیباچه

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۷۳۷، به بررسی عمیق و تخصصی مفهوم خیر و شر در چارچوب اسماء الحسنی و آیات قرآنی می‌پردازد. هدف، تحلیل دقیق خیر واقعی در برابر خیر ظاهری، ریشه‌های انحراف انسانی نظیر نادانی و تکبر، و نقش عقل و سعادت در هدایت انسان به سوی کمال الهی است.

بخش اول: خیر و شر در نگاه قرآنی

تمایز خیر واقعی و خیر ظاهری

قرآن کریم خیر را به‌عنوان امری معرفی می‌کند که به سعادت حقیقی و تقرب به ساحت الهی منجر می‌شود، در حالی که انسان‌ها اغلب به دنبال خیرات ظاهری و سوری‌اند که فاقد این ویژگی‌اند. خیرات ظاهری، نظیر مال، قدرت، زیبایی و مقام، به دلیل ماهیت فانی و ناپایدار خود، نمی‌توانند سعادت ابدی را تضمین کنند. این خیرات، هرچند در نگاه انسان فریبنده و جذاب به نظر می‌رسند، در حقیقت، چون سرابی در بیابان، تشنگی روح را فرو نمی‌نشانند. انسان، به دلیل محدودیت در تشخیص مصادیق خیر، گرفتار ظواهر شده و از خیر واقعی، که در عبودیت، طهارت و توکل نهفته است، غافل می‌ماند.

قرآن کریم در آیه‌ای می‌فرماید:


وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ
[مطلب حذف شد] : «و آنچه نزد خداست برای کسانی که ایمان آورده‌اند و بر پروردگارشان توکل می‌کنند، بهتر و پایدارتر است.» این آیه، خیر واقعی را نزد خدا و در ایمان و توکل می‌داند، نه در امور دنیوی که انسان به اشتباه آن‌ها را خیر می‌پندارد.

خیر ظاهری، مانند زر و زیوری است که در دسترس است، اما چون حباب بر آب، زودگذر و بی‌ارزش است. انسان، چون کودکی که به دنبال اسباب‌بازی‌های رنگین می‌دود، به این خیرات دل می‌بندد، غافل از آنکه سعادت حقیقی در اتصال به منبع لایزال الهی است. این تمایز، ضرورت بازنگری در ارزش‌گذاری‌های انسانی را آشکار می‌سازد و انسان را به سوی خیراتی هدایت می‌کند که پایدار و ابدی‌اند.

درنگ: خیر واقعی، در تقرب به خدا و سعادت اخروی نهفته است، در حالی که خیر ظاهری، به امور مادی و فانی محدود بوده و انسان را از سعادت حقیقی محروم می‌سازد.

نقش توکل و عبادت در دستیابی به خیر الهی

قرآن کریم تأکید می‌کند که خیر واقعی نزد خداست و تنها با توکل، عبادت و تسلیم در برابر اراده الهی قابل دستیابی است. انسان، به مثابه مسافری در مسیر بی‌کران هستی، نیازمند راهنمایی الهی است تا از دام ظواهر رهایی یابد. این خیر، در آیه‌ای دیگر چنین توصیف شده است:


وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ
[مطلب حذف شد] : «و آنچه نزد خداست از سرگرمی و تجارت بهتر است.»

این آیه، خیر الهی را برتر از لهو و تجارت می‌داند، دو امری که انسان را به خود مشغول می‌سازند. لهو، چون نسیمی فریبنده، ذهن را به سوی لذات زودگذر سوق می‌دهد، و تجارت، چون زنجیری طلایی، انسان را در بند انباشت مال گرفتار می‌کند. اما خیر الهی، که در عبادت و طهارت نهفته است، انسان را به سوی کمال متعالی هدایت می‌کند. این دیدگاه، انسان را دعوت می‌کند تا با طلب خیر از خدا، از دام ظواهر رهایی یابد و به باطن خیر دست یابد.

درنگ: خیر الهی، که در عبادت، طهارت و توکل نهفته است، از لهو و تجارت برتر بوده و انسان را به سوی سعادت ابدی هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش اول

این بخش، با بررسی تمایز خیر واقعی و خیر ظاهری در نگاه قرآن کریم، نشان داد که خیر واقعی در تقرب به خدا و سعادت اخروی نهفته است. خیرات ظاهری، نظیر مال و قدرت، به دلیل ماهیت فانی خود، نمی‌توانند سعادت حقیقی را تضمین کنند. آیاتی مانند

وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ

بر ضرورت توکل و عبادت برای دستیابی به خیر الهی تأکید دارند. انسان باید با رهایی از دام ظواهر، به سوی خیراتی حرکت کند که پایدار و متعالی‌اند.

بخش دوم: نادانی و تکبر به‌عنوان ریشه‌های انحراف

نادانی ابلیس: ریشه انحراف در جهل به حقیقت

ابلیس، با وجود دانش فراوان، به دلیل نادانی در تشخیص حقیقت، دچار خطای بزرگی شد. او آتش را برتر از خاک دانست و از سجده به آدم امتناع کرد، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید:


قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ
[مطلب حذف شد] : «گفت: چه چیز تو را بازداشت که چون به تو فرمان دادم سجده نکنی؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از خاک.»

این نادانی، نتیجه نگاه سطحی و ظاهری ابلیس به هستی بود. او، به مثابه دانشمندی که فرمول‌های پیچیده را می‌داند اما معنای آن‌ها را درک نمی‌کند، گرفتار جهل به حقیقت شد. در فلسفه اسلامی، انسان به دلیل ترکیب عناصر مادی و معنوی، از موجودات بسیط مانند ملائکه و جن برتر است. ابلیس، با عدم درک این جامعیت، آتش را به دلیل درخشندگی ظاهری‌اش برتر از خاک پنداشت، غافل از آنکه خاک، با ترکیب آب، به مقام جمع و جامعیت رسیده است.

این خطا، نه از غرور ذاتی، بلکه از نادانی سرچشمه گرفت. ابلیس، چون مسافری که نقشه را در دست دارد اما مسیر را نمی‌شناسد، در تاریکی جهل خود گمراه شد. این دیدگاه، با روایت «أعدی عدوک جهلک» (بزرگ‌ترین دشمن تو نادانی توست) همخوانی دارد، که نادانی را ریشه تمام انحرافات می‌داند.

درنگ: نادانی ابلیس، نتیجه عدم درک حقیقت جامعیت انسان بود که او را از سجده به آدم بازداشت و نشان‌دهنده ریشه جهل در انحرافات انسانی است.

تکبر فرعون: صادق در خطا

فرعون، برخلاف ابلیس، متکبر بود اما در استدلال‌های خود صادق عمل می‌کرد. او خود را برتر از موسی می‌دانست، زیرا مال، قدرت و فصاحت داشت، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید:


أَنَا خَيْرٌ مِنْ هَٰذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَلَا يَكَادُ يُبِينُ
[مطلب حذف شد] : «آیا من بهتر نیستم از این که خوار است و به سختی سخن می‌گوید؟»

فرعون، به مثابه پادشاهی که تاج و تختش را نشانه عظمت می‌پندارد، در باور خود صادق بود. او دروغ نمی‌گفت، اما به دلیل تکبر و تمرکز بر ظواهر مادی، از درک خیر واقعی محروم ماند. استدلال‌های او، مانند درخواست نشانه‌های مادی از موسی (طلا یا همراهی ملائکه)، منطقی به نظر می‌رسیدند، اما ریشه در نادانی عمیق او به حقیقت الهی داشتند. قرآن کریم در آیه‌ای دیگر می‌فرماید:


فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ
[مطلب حذف شد] : «پس قومش را سبک شمرد و آنان از او اطاعت کردند، زیرا قومی نافرمان بودند.»

صداقت فرعون در بیان باورهایش، عمق انحراف او را نشان می‌دهد. او، چون پرنده‌ای که در قفس طلایی خود را آزاد می‌پندارد، سعادت را در قدرت و مال جست‌وجو می‌کرد، نه در توحید و عبودیت. این تکبر، او را از خیر واقعی دور ساخت و به هلاکت کشاند.

درنگ: فرعون، با وجود صداقت در استدلال‌های خود، به دلیل تکبر و تمرکز بر ظواهر مادی، از خیر واقعی محروم ماند و به هلاکت رسید.

نادانی به‌عنوان بزرگ‌ترین دشمن انسان

نادانی، ریشه تمام انحرافات، از جمله غرور و تکبر، است. حتی انسان‌های عالم ممکن است به دلیل عدم درک حقیقت، در دام جهل گرفتار شوند. این نادانی، نه به معنای بی‌سوادی، بلکه به معنای عدم معرفت به حقیقت الهی است. ابلیس، با وجود دانش فراوان، به دلیل جهل به جامعیت انسان، نادان بود. فرعون نیز، با وجود قدرت و فصاحت، به دلیل عدم درک خیر واقعی، در تاریکی نادانی زیست.

این دیدگاه، با روایت «أعدی عدوک جهلک» همخوانی دارد که نادانی را بزرگ‌ترین دشمن انسان می‌داند. انسان، چون کشاورزی که بذر نامناسب می‌کارد، با نادانی خود میوه‌های تلخ گمراهی را برداشت می‌کند. این نادانی، انسان را از سعادت دور کرده و به سوی ظواهر سوق می‌دهد.

درنگ: نادانی، به‌عنوان بزرگ‌ترین دشمن انسان، ریشه تمام انحرافات است و حتی انسان‌های عالم را از سعادت حقیقی محروم می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با بررسی نادانی و تکبر به‌عنوان ریشه‌های انحراف، نشان داد که ابلیس به دلیل جهل به حقیقت و فرعون به دلیل تکبر، از خیر واقعی محروم شدند. آیاتی مانند

أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ

و

أَنَا خَيْرٌ مِنْ هَٰذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ

بر این انحرافات تأکید دارند. نادانی، به‌عنوان بزرگ‌ترین دشمن انسان، حتی عالمان را از سعادت دور می‌کند. انسان باید با معرفت الهی، از دام جهل و تکبر رهایی یابد.

بخش سوم: برزخ و آشکار شدن حقیقت

خاموشی چراغ‌های معرفت در دنیا

انسان در دنیا، به دلیل خاموش بودن «چراغ‌های معرفت»، حقیقت خیر و شر را به‌درستی درک نمی‌کند. این چراغ‌ها، که در برزخ روشن می‌شوند، در دنیا چون لامپ‌های کم‌نور، تنها سایه‌هایی از حقیقت را نشان می‌دهند. قرآن کریم در آیه‌ای می‌فرماید:


إِذَا مَا تَتَبَّوْا
[مطلب حذف شد] : «آنگاه که حقیقت آشکار شود.»

این آیه، به لحظه‌ای در برزخ اشاره دارد که انسان حقیقت اعمال خود را درک می‌کند. انسان در دنیا، مانند مسافری در شب تاریک، با چراغی کم‌سو مسیر را می‌جوید، اما در برزخ، با روشن شدن چراغ‌های معرفت، از نادانی خود آگاه می‌شود. این آگاهی، گاه به پشیمانی و عذاب منجر می‌شود، زیرا انسان می‌بیند که چگونه در دام ظواهر گرفتار بوده است.

درنگ: انسان در دنیا به دلیل خاموشی چراغ‌های معرفت، حقیقت خیر و شر را درک نمی‌کند، اما در برزخ، با روشن شدن این چراغ‌ها، از نادانی خود آگاه می‌شود.

نقش برزخ در تجلی باطن اعمال

در عرفان اسلامی، برزخ به‌عنوان عالم تجلی باطن اعمال شناخته می‌شود. انسان در این عالم، مانند نقاشی که اثر خود را در آینه می‌بیند، با حقیقت اعمالش روبه‌رو می‌شود. این تجلی، نتیجه روشن شدن چراغ‌های معرفت است که در دنیا خاموش بودند. انسان، که در دنیا به مال، قدرت و زیبایی دل بسته بود، در برزخ می‌بیند که این امور، چون تفاله‌ای بی‌ارزش، از خیر واقعی دورش کرده‌اند.

این دیدگاه، انسان را به تأمل در اعمال خود دعوت می‌کند. انسان باید در دنیا، مانند باغبانی که بذرهای نیکو می‌کارد، به دنبال خیراتی باشد که در برزخ و آخرت میوه‌های شیرین به بار آورند.

درنگ: برزخ، عالم تجلی باطن اعمال است که انسان را با حقیقت خیر و شر روبه‌رو می‌سازد و از غفلت او پرده برمی‌دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با بررسی نقش برزخ در آشکار شدن حقیقت، نشان داد که انسان در دنیا به دلیل خاموشی چراغ‌های معرفت، از خیر واقعی غافل است. آیه

إِذَا مَا تَتَبَّوْا

بر لحظه‌ای تأکید دارد که حقیقت در برزخ آشکار می‌شود. انسان باید در دنیا به دنبال خیراتی باشد که در برزخ و آخرت ارزش داشته باشند.

بخش چهارم: علم، عمل و خیر اخروی

علم بدون عمل: تفاله آخرت

علم بدون عمل، مانند مال و قدرت، در آخرت به تفاله تبدیل می‌شود. قرآن کریم تأکید می‌کند که خیر واقعی در عملی است که به سعادت اخروی منجر شود:


وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ
[مطلب حذف شد] : «و آخرت بهتر و پایدارتر است.»

علم بدون عمل، مانند انباشتن گنجی است که هرگز استفاده نمی‌شود. این علم، نه‌تنها سودی ندارد، بلکه به دلیل ایجاد غرور، به ضرر انسان تمام می‌شود. در روایات، به جمع‌آوری علم به اندازه عمل توصیه شده است، مانند خرید برنج به اندازه نیاز خانه، نه انباشت بی‌فایده آن. انسان، مانند مسافری که بار سنگین حمل می‌کند، با علم بدون عمل، خود را به زحمت می‌اندازد، اما به مقصد نمی‌رسد.

درنگ: علم بدون عمل، در آخرت به تفاله تبدیل می‌شود و انسان را از خیر واقعی محروم می‌سازد.

آخرت: محل خالص‌سازی خیر

سیستم دنیا و آخرت متفاوت است. در دنیا، تفاله‌ها دفع می‌شوند و خیر جذب می‌شود، اما در آخرت، خیر خالص استخراج می‌شود و مابقی به تفاله تبدیل می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید:


وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَىٰ
[مطلب حذف شد] : «و آخرت برای تو از دنیا بهتر است.»

این تفاوت ساختاری، مانند تفاوت کوره‌ای است که طلا را خالص می‌کند. در آخرت، تنها خیر خالص ارزش دارد و سایر امور، مانند مال و علم بدون عمل، به تفاله تبدیل می‌شوند. انسان، مانند زرگری که فلز ناخالص را در آتش می‌گدازد، باید در دنیا به دنبال خیراتی باشد که در آخرت خالص و ارزشمند شوند.

درنگ: در آخرت، خیر خالص استخراج می‌شود و سایر امور، مانند مال و علم بدون عمل، به تفاله تبدیل می‌شوند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با بررسی علم و عمل در نگاه قرآنی، نشان داد که علم بدون عمل، مانند مال و قدرت، در آخرت به تفاله تبدیل می‌شود. آیاتی مانند

وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ

بر اهمیت خیر خالص در آخرت تأکید دارند. انسان باید با عمل صالح، علم خود را به خیر اخروی تبدیل کند.

بخش پنجم: قضاوت منصفانه و طلب خیر

ضرورت قضاوت منصفانه حتی نسبت به دشمن

قضاوت منصفانه، حتی نسبت به دشمنان، از اصول اسلامی است. کوچک شمردن دشمنان، مانند معاویه یا فرعون، ارزش پیروزی بر آن‌ها را کاهش می‌دهد. انسان باید، مانند قاضی عادلی که حقیقت را فارغ از دوستی و دشمنی می‌جوید، دشمن را به بزرگی بشناسد تا عظمت پیروزی بر او آشکار شود.

در تاریخ اسلامی، کوچک شمردن دشمنان، مانند معاویه، باعث شده است که عظمت شخصیت‌هایی مانند امیرالمؤمنین کمتر درک شود. این دیدگاه، انسان را به انصاف در قضاوت دعوت می‌کند، مانند آینه‌ای که حقیقت را بی‌غرض منعکس می‌کند.

درنگ: قضاوت منصفانه نسبت به دشمنان، عظمت پیروزی بر آن‌ها را آشکار می‌سازد و از تحریف حقایق تاریخی جلوگیری می‌کند.

خیر در باطن، نه ظاهر

خیر واقعی در باطن اعمال نهفته است، نه در ظاهر آن‌ها. انسان باید با طلب خیر از خدا، از دام ظواهر رها شود. قرآن کریم می‌فرماید:


مَا تَقَدَّمَ لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ
[مطلب حذف شد] : «هر خیری که برای خود پیش فرستید، آن را نزد خدا خواهید یافت.»

خیر، مانند گوهری در صدف، در باطن اعمال نهفته است. انسان، مانند جوینده‌ای که به دنبال گنج می‌گردد، باید با دعا و توکل، از خدا بخواهد که او را به سوی خیر هدایت کند. این دیدگاه، با مفهوم نیت خالص در فقه و عرفان اسلامی مرتبط است، که خیر را از شر متمایز می‌کند.

درنگ: خیر واقعی در باطن اعمال نهفته است و انسان با طلب خیر از خدا، از دام ظواهر رها می‌شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با بررسی قضاوت منصفانه و خیر باطنی، نشان داد که انسان باید با انصاف و طلب خیر از خدا، به سوی سعادت حرکت کند. آیه

مَا تَقَدَّمَ لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ

بر اهمیت نیت خالص و خیر باطنی تأکید دارد. انسان باید با قضاوت عادلانه و توکل، از ظواهر عبور کند.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی مفهوم خیر و شر در پرتو آیات قرآنی و مصادیق ابلیس و فرعون پرداخت. خیر واقعی، برخلاف خیر ظاهری، در تقرب به خدا و سعادت اخروی نهفته است. نادانی، به‌عنوان ریشه انحراف ابلیس، و تکبر، به‌عنوان خطای فرعون، انسان را از خیر واقعی دور می‌کنند. آیاتی مانند

وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ

و

إِذَا مَا تَتَبَّوْا

بر ضرورت توکل، عبادت و آگاهی در برزخ تأکید دارند. علم بدون عمل، مانند مال و قدرت، در آخرت به تفاله تبدیل می‌شود. قضاوت منصفانه و طلب خیر از خدا، انسان را به سوی سعادت هدایت می‌کند. این تحلیل، ضرورت بازنگری در ارزش‌گذاری‌های دنیوی و توجه به خیرات اخروی را برجسته می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، چرا انسان‌ها در تشخیص خیر واقعی ناتوان هستند؟

2. بر اساس درسگفتار، دلیل اصلی خطای ابلیس چه بود؟

3. طبق درسگفتار، فرعون خود را چگونه توجیه می‌کرد؟

4. بر اساس درسگفتار، خیر واقعی نزد چیست؟

5. طبق درسگفتار، چرا خیر واقعی در آخرت بهتر از دنیاست؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که ابلیس به دلیل تکبر ذاتی از سجده به انسان خودداری کرد.

7. طبق درسگفتار، فرعون صادقانه خود را برتر از موسی می‌دانست.

8. بر اساس درسگفتار، خیر واقعی در اموال، علم و زیبایی یافت می‌شود.

9. درسگفتار تأکید دارد که انسان‌ها به دلیل نادانی دنبال خیرات سوری هستند.

10. طبق درسگفتار، آنچه انسان در دنیا جمع می‌کند، در آخرت به خیر تبدیل می‌شود.

11. چرا طبق درسگفتار انسان‌ها خیر واقعی را تشخیص نمی‌دهند؟

12. دلیل نادانی ابلیس در درسگفتار چیست؟

13. فرعون در درسگفتار چگونه خود را برتر از موسی می‌دانست؟

14. چرا خیر واقعی نزد خداست طبق درسگفتار؟

15. تفاوت خیر دنیا و آخرت در درسگفتار چگونه توضیح داده شده است؟

پاسخنامه

1. چون دنبال خیرات ظاهری و سوری هستند

2. نادانی در شناخت برتری انسان

3. با داشتن اموال، قدرت و شهر

4. نزد خدا

5. چون خیر دنیا به تفاله تبدیل می‌شود

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. چون به دنبال خیرات ظاهری و سوری هستند و سعادت واقعی را نمی‌شناسند.

12. ابليس به دلیل عدم درک برتری ترکیب خاک و آب انسان نسبت به آتش خود، دچار خطا شد.

13. فرعون به دلیل داشتن اموال، قدرت و شهر و ناتوانی موسی در بیان، خود را برتر می‌دانست.

14. زیرا خیر واقعی منجر به سعادت ابدی می‌شود و نزد خدا محفوظ است.

15. خیر دنیا تفاله است و خیر آخرت خالص و ابدی است که از دنیا خارج می‌شود.