متن درس
مصباح الانس: تأملات در عقل و عرفان
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه بیستودوم)
دیباچه
در این دفتر از تأملات الهیاتی، به بررسی عمیق و انتقادی رابطه میان عقل و عرفان در ساحت معرفت پرداخته میشود. این نوشتار، که از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه بیستودوم (مورخ ۷/۹/۱۳۸۷) برگرفته شده، به نقد تلاشهایی میپردازد که با تضعیف عقل و فلسفه، در پی تعالی عرفاناند. با زبانی فاخر و استدلالی، این متن به تبیین جایگاه عقل، شرع بیپیرایه، و شهود عرفانی پرداخته و بر ضرورت همافزایی این سه ساحت در سلوک معرفتی تأکید میورزد. همانند نوری که از مشکات وجود ساطع میشود، عقل و عرفان در این گفتار به مثابه دو بال پرواز روح انسانی به سوی حقیقت معرفی میگردند، که هر یک در جای خویش، راهنمایی است بسوی معرفت ناب.
بخش یکم: نقد تضعیف عقل به نفع عرفان
تلاشهای نادرست برای تعالی عرفان
برخی از عرفا، در تلاش برای اثبات برتری شهود و معرفت عرفانی، به تضعیف عقل و حکمت روی آوردهاند. این رویکرد، به مثابه تلاش برای برافراشتن بنایی رفیع با تخریب پایههای استوار آن است. عقل، چون چراغی است که مسیر معرفت را روشن میسازد، و تضعیف آن، جز تاریکی و گمراهی نتیجهای ندارد. شارح، با نقد این دیدگاه، تأکید میکند که عقل و عرفان هر یک جایگاه ویژهای در ساحت معرفت دارند و نباید یکی را قربانی دیگری کرد.
درنگ: تضعیف عقل به نفع عرفان، به انحراف معرفتی منجر میشود، زیرا عقل و عرفان مکمل یکدیگرند و هر یک در حوزه خویش معتبر است. |
این نقد، ریشه در این باور دارد که عقل، به عنوان موهبتی الهی، ابزاری است برای عبادت پروردگار و کسب بهشت، چنانکه در روایت آمده است:
الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَاكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ
. عقل، چون سکانداری است که کشتی وجود را در دریای معرفت هدایت میکند، و نفی آن، به مثابه واگذاری این کشتی به امواج بیقاعده است.
ادعای کاستی عقل به دلیل اختلاف آراء
یکی از دلایل مطرحشده برای کاستی عقل، اختلاف آراء میان فیلسوفان و عدم قطعیت در نظرات آنهاست. شارح، این ادعا را نادرست میداند و تأکید میکند که اختلاف آراء، ناشی از خطای انسانی است، نه نقص ذاتی عقل یا منطق. همانگونه که در محاسبات ریاضی، خطای یک ریاضیدان به معنای نقص در قواعد ریاضی نیست، اختلاف در فلسفه نیز به خطای فیلسوفان بازمیگردد، نه به ضعف عقل.
درنگ: اختلاف آراء در فلسفه، نتیجه خطای انسانی است و نباید به نفی عقل یا منطق منجر شود. |
برای مثال، هنگامی که گفته میشود «دو به علاوه دو برابر با چهار است»، این قاعده منطقی قطعی است، اما اگر کسی در محاسبه اشتباه کند، این خطا به ذات منطق بازنمیگردد، بلکه از بیدقتی انسان ناشی میشود. این تمثیل، نشاندهنده آن است که عقل، چون ترازویی دقیق است که با استفاده صحیح، به نتایج معتبر میرسد.
مقایسه خطاها در عقل و عرفان
شارح، با مقایسهای دقیق، نشان میدهد که همانگونه که در فلسفه ممکن است خطاهایی رخ دهد، عرفان نیز از این خطاها مصون نیست. عرفایی مانند محیالدین ابن عربی، بایزید بسطامی، یا منصور حلاج، همانند فیلسوفانی چون ملاصدرا، ابنسینا، و فارابی، ممکن است در آراء خود دچار اشتباه شوند. این خطاها، نه به ذات عرفان یا فلسفه، بلکه به محدودیتهای انسانی بازمیگردد.
درنگ: عرفان و فلسفه هر دو ممکن است به خطای انسانی دچار شوند، اما این خطاها نباید به نفی ذات این دو حوزه منجر گردد. |
این مقایسه، چون آیینهای است که حقیقت را بیپرده نشان میدهد: هیچیک از این دو ساحت معرفتی، از خطای انسانی مصون نیستند، اما این امر، ارزش ذاتی آنها را مخدوش نمیسازد. عرفان، چون رودی است که گاه گلآلود میشود، اما سرچشمه آن زلال است.
بخش دوم: جایگاه عقل، عرفان، و وحی در معرفت
وحی و عصمت: معیار خطاناپذیر
شارح تأکید میکند که تنها وحی و عصمت، به عنوان منابع معرفتی، از هرگونه خلل و خطا مصوناند. وحی، چون نوری است که از مبدأ هستی ساطع شده و هیچ سایهای از خطا بر آن نمیافتد. با این حال، این خطاناپذیری به معنای نفی عقل یا عرفان نیست، بلکه این دو در مراتب خود معتبرند.
درنگ: وحی و عصمت، تنها منابع معرفتی خالی از خطا هستند، اما عقل و عرفان در حوزههای خود ارزشمند و معتبرند. |
این دیدگاه، چون ستونی استوار است که بنای معرفت را بر آن استوار میسازد. عقل و عرفان، هر یک در جایگاه خویش، راهنماییاند به سوی حقیقت، اما وحی، چون خورشیدی است که همه را در پرتو خود روشن میکند.
دفاع از عقل و عرفان در جایگاه خود
عقل و عرفان، هر یک در حوزه خویش، ابزارهایی معتبر برای شناخت حقیقتاند. عقل، چون منطقی است که با قواعد برهانی پیش میرود، و عرفان، چون شهودی است که قلب را به سوی معرفت رهنمون میسازد. نفی یکی به نفع دیگری، به مثابه بریدن یکی از بالهای پرندهای است که برای پرواز به هر دو نیاز دارد.
درنگ: عقل و عرفان، هر یک در مرتبه خود معتبرند و نباید یکی را به نفع دیگری نفی کرد. |
شارح، با تمثیلی زیبا، عقل را به پایهای محکم تشبیه میکند که باید استوار بماند تا عارف بتواند بر آن ایستاده و به مراتب بالاتر صعود کند. تخریب این پایه، به سقوط عارف منجر میشود، چنانکه پرندهای بدون بال به زمین میافتد.
صحت ذاتی منطق و برهان
منطق و برهان، ذاتاً صحیحاند و خطا تنها زمانی رخ میدهد که انسان در کاربرد آنها بیدقتی کند. مثال ساده «دو به علاوه دو برابر با چهار» نشاندهنده قطعیت منطق است. اگر کسی در این محاسبه اشتباه کند، این خطا به ذات منطق بازنمیگردد، بلکه از عجله یا بیدقتی او ناشی میشود.
درنگ: منطق و برهان ذاتاً صحیحاند و خطا تنها از بیدقتی انسانی ناشی میشود. |
این قطعیت، چون صخرهای است که در برابر طوفانهای تردید استوار میماند. انسان، اگر با دقت از این ابزار استفاده کند، به نتایج معتبر و یقینی دست خواهد یافت.
خطای انسانی در محاسبات
خطا در محاسبات عقلانی، مانند جمع و تفریق، نه به نقص قواعد، بلکه به عدم دقت انسان بازمیگردد. شارح، با تمثیلی از شمارش پول، نشان میدهد که اگر شمارشگر با دقت عمل کند، نتیجه درست خواهد بود، اما عجله یا بیتوجهی، به خطا منجر میشود.
درنگ: خطا در محاسبات عقلانی، از بیدقتی انسانی ناشی میشود، نه از نقص در قواعد منطق. |
این تمثیل، چون آیینهای است که حقیقت را نشان میدهد: قواعد منطق، چون ترازویی دقیقاند که تنها با استفاده صحیح، وزن درست را نشان میدهند.
بخش سوم: معیارهای عرفان معتبر
معیار صحت شهود عرفانی
شهود عرفانی، تنها در صورتی معتبر است که با برهان قطعی و شرع بیپیرایه تعارض نداشته باشد. عرفانی که در برابر عقل و شرع بایستد، چون درختی است که ریشه در خاک ندارد و به زودی فرو میافتد.
درنگ: شهود عرفانی معتبر، آن است که با برهان قطعی و شرع بیپیرایه تعارض نداشته باشد. |
این معیار، چون نگهبانی است که از انحرافات عرفانی جلوگیری میکند. شهود، اگر با این دو معیار سازگار باشد، راهنمایی است به سوی حقیقت، وگرنه به گمراهی میانجامد.
عقل و معرفت: دو فاز حرکت انسانی
عقل و معرفت، دو فاز اصلی حرکت معرفتی انساناند. عقل، چون راهنمایی است که با منطق و استدلال پیش میرود، و معرفت، چون شهودی است که قلب را به سوی حقیقت باز میکند. هر یک از این دو، مکمل دیگری است و خطا در هر یک، از بیدقتی انسان ناشی میشود.
درنگ: عقل و معرفت، دو فاز مکمل در حرکت معرفتی انساناند و خطا در آنها از بیدقتی ناشی میشود. |
این دیدگاه، چون نقشهای است که مسیر سلوک را ترسیم میکند: عقل، راه را هموار میسازد و معرفت، مقصد را روشن میکند.
نقد عرفان بیقاعده
عرفانی که عقل را نفی کند، به انحرافاتی چون قلندری و بیقاعدگی میانجامد. شارح، با تمثیلی از سقوط پرندهای که پایهاش را از دست داده، هشدار میدهد که نفی عقل، به فروپاشی عرفان منجر میشود.
درنگ: عرفان بیقاعده، که عقل را نفی میکند، به انحراف و بینظمی منجر میشود. |
این نقد، چون زنگ خطری است که عارف را از افتادن در پرتگاه بیقاعدگی برحذر میدارد. عقل، چون ستونی است که عرفان بر آن استوار میماند.
بخش چهارم: نقد دلایل کاستی عقل
دلیل دوم: اختلاف آراء متناقض
دلیل دوم برای کاستی عقل، اختلاف آراء متناقض میان فیلسوفان و ناتوانی آنها در ابطال دلایل یکدیگر است. شارح، این دلیل را نادرست میداند و تأکید میکند که این اختلافات، ناشی از فقدان داور معتبر است، نه نقص عقل.
درنگ: اختلاف آراء فیلسوفان، ناشی از فقدان داور معتبر است، نه نقص ذاتی عقل. |
این نقد، چون چراغی است که تاریکی اختلافات را روشن میسازد. داور، چون قاضیای است که با بررسی دقیق، حقیقت را از باطل جدا میکند.
نقش داور در رفع اختلاف
فقدان داور یا ناظر معتبر، دلیل اصلی حلنشدن اختلافات عقلانی یا عرفانی است. شارح، با تمثیلی از فوتبال و قمار، نشان میدهد که همانگونه که این بازیها به داور نیاز دارند، مباحث معرفتی نیز به ناظری بیطرف نیازمندند.
درنگ: مباحث عقلانی و عرفانی، برای رفع اختلافات، به داور معتبر نیاز دارند. |
این تمثیل، چون کلیدی است که قفل اختلافات را میگشاید. داور، با نظارت عادلانه، نظم را به مباحث معرفتی بازمیگرداند.
دلیل سوم: تغییر نظرات
دلیل سوم برای کاستی عقل، تغییر نظرات فیلسوفان به دلیل کشف خطاست. شارح، این تغییر را نشانه پویایی معرفت میداند، نه ضعف عقل. برای مثال، فخر رازی در اواخر عمر خود به دلیل تغییر نظراتش متزلزل شد، اما این تزلزل، ناشی از ضعف ذهن او بود، نه نقص عقل.
درنگ: تغییر نظرات فیلسوفان، نشانه پویایی معرفت است، نه ضعف عقل. |
این دیدگاه، چون نسیمی است که غبار تردید را از چهره عقل میزداید. تغییر نظر، نشانهای از جستوجوی حقیقت است، نه نقص ابزار معرفت.
دلیل چهارم: جزئیت عقل
دلیل چهارم، عقل را به دلیل جزوهبودن ناتوان از درک حقایق کلی میداند. شارح، این ادعا را رد کرده و تأکید میکند که عقل، ذاتاً کلی است و جزئیت به حس اختصاص دارد. منطق، چون دریایی است که تنها امواج کلی را در خود جای میدهد، و جزئيات، به حس واگذار شده است.
درنگ: عقل، ذاتاً کلی است و جزئیت به حس اختصاص دارد؛ بنابراین، ادعای جزوهبودن عقل نادرست است. |
این تمایز، چون خطکشی است که مرز میان عقل و حس را روشن میسازد. عقل، با قضاوتهای کلی، راه را برای معرفت هموار میکند.
بخش پنجم: تمایز حوزههای معرفتی
حس، عقل، و معرفت: سه فاز معرفتی
معرفت انسانی، در سه فاز حس (جزئی)، عقل (کلی)، و معرفت (جزئی حقیقی) تقسیم میشود. حس، چون پنجرهای است که جزئيات ظاهری را نشان میدهد؛ عقل، چون چراغی است که کلیات را روشن میسازد؛ و معرفت، چون شهودی است که به حقیقت جزئی رهنمون میشود.
درنگ: معرفت انسانی در سه فاز حس (جزئی)، عقل (کلی)، و معرفت (جزئی حقیقی) تقسیم میشود. |
این تقسیمبندی، چون نقشهای است که ساختار معرفت انسانی را ترسیم میکند. هر فاز، در جای خویش، بخشی از حقیقت را آشکار میسازد.
نقد خلط حوزههای معرفتی
خلط حس، عقل، و معرفت، به انحراف معرفتی منجر میشود. شارح، با تمثیلی از خطای حسی (مانند تصور حرکت جاده در ماشین)، نشان میدهد که حس ممکن است خطا کند، اما عقل و معرفت باید از این خطا مصون باشند.
درنگ: خلط حس، عقل، و معرفت به انحراف معرفتی منجر میشود و باید این حوزهها را متمایز ساخت. |
این هشدار، چون زنگ خطری است که عارف و عالم را از خلط مفاهیم برحذر میدارد. هر حوزه، چون باغی است که میوه خاص خود را میدهد.
وحی: جزئی حقیقی
وحی، معرفتی جزئی و حقیقی است که از خطا مصون بوده و بر عقل مقدم است. وحی، چون پیامی است که از مبدأ هستی نازل شده و هیچ گرد تردیدی بر آن نمینشیند.
درنگ: وحی، معرفتی جزئی و حقیقی است که از خطا مصون بوده و معیار نهایی معرفت است. |
این دیدگاه، چون ستارهای است که در آسمان معرفت میدرخشد. وحی، به دلیل منشأ الهی، معیاری است که همه معارف را در پرتو خود میسنجد.
جمعبندی
این نوشتار، با تأمل در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی رابطه میان عقل، عرفان، و وحی در ساحت معرفت پرداخت. عقل، چون پایهای استوار، و عرفان، چون بال پرواز، هر یک در جای خویش راهنماییاند به سوی حقیقت. وحی، چون خورشیدی است که همه را در پرتو خود روشن میسازد. نقد تلاشهای نادرست برای تضعیف عقل، تبیین معیارهای عرفان معتبر، و تمایز حوزههای معرفتی، از دستاوردهای این تأملات است. خواننده، با تأمل در این مطالب، به اهمیت همافزایی عقل، شرع بیپیرایه، و شهود در سلوک معرفتی پی خواهد برد.
با نظارت صادق خادمی |