در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 23

متن درس





نقد معرفت‌شناختی عقل و عرفان در شناخت حقایق: تبیینی عرفانی از توحید و معرفت

نقد معرفت‌شناختی عقل و عرفان در شناخت حقایق: تبیینی عرفانی از توحید و معرفت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه بیست و سوم)

مقدمه: درآمدی بر نقد ابزارهای معرفتی در عرفان

مصباح الانس، چونان نوری درخشان در ظلمات معرفت، راهنمای سالکان در مسیر شناخت حقایق الهی است. این اثر گران‌قدر، با شرح عمیق مفتاح الغیب صدرالدین قونوی، به تبیین مبانی عرفان نظری و عملی می‌پردازد و با نگاهی نقادانه، ابزارهای معرفتی نظیر عقل، برهان، و عرفان موجود را مورد بازکاوی قرار می‌دهد. درس‌گفتار بیست و سوم، استخراج‌شده از نوار شماره بیست و سوم (مورخ ۸/۹/۱۳۸۷)، به نقد معرفت‌شناختی عقل و عرفان در برابر معرفت وحیانی و شهودی اختصاص دارد. این بخش، با تمرکز بر محدودیت‌های عقل و برهان در شناخت حقایق بسیط حضره علمیه، به تحلیل چالش‌های معرفتی، نقد عرفان‌های غیرمستند، و تبیین جایگاه معرفت وحیانی می‌پردازد.

معرفت حقایق الهی، چونان سفری است در وادی بی‌کران توحید، که هر راهرو به فراخور ابزار و استعداد خویش در آن گام می‌نهد. عقل و برهان، چونان چراغ‌هایی در این مسیر، نور می‌افشانند، اما محدودیت‌هایشان در برابر حقایق متعالی، راه را بر سالک تنگ می‌سازد. عرفان، اگر به معرفت حقیقی نرسد، چونان سرابی است که تشنه‌کامان را به وهم می‌کشاند. درس‌گفتار حاضر، با نقد عقل، برهان، و عرفان غیرمستند، و با تأکید بر جایگاه معرفت وحیانی و شهودی، راه هدایت را از میان خرافات و انحرافات روشن می‌سازد.

درنگ: معرفت حقایق الهی، چونان جریانی زلال از سرچشمه توحید، با ابزارهای عقل، برهان، و عرفان محدود است و تنها با معرفت وحیانی و شهودی به کمال می‌رسد.

بخش نخست: نقد معرفت‌شناختی عقل و برهان

محدودیت‌های عقل و برهان در شناخت حقایق

عقل و برهان، چونان ابزارهایی در دست بشر، برای شناخت حقایق هستی به کار می‌روند، اما توانایی آن‌ها در نیل به حقیقت کامل، چونان بال‌هایی است که در آسمان بی‌کران الهیات به تنگنا می‌افتد. دلایل ارائه‌شده برای اثبات حقایق، اغلب ناقص و فاقد استحکام‌اند، زیرا عقل، با همه توانمندی‌اش، به اوصاف اشیا محدود است و از درک ذات حقایق عاجز می‌ماند. این محدودیت، نه از نقص ذاتی عقل، بلکه از کثرت و ناسوتی بودن ابزارهای معرفتی انسان سرچشمه می‌گیرد. تحلیل این مدعا نشان می‌دهد که عقل، هرچند در شناخت کلیات و اوصاف توانمند است، در برابر حقایق بسیط حضره علمیه، چونان مشعلی کم‌نور در برابر خورشید تابان، ناکافی است.

جواب حلّی: دفاع از اعتبار عقل

در برابر نقد عقل، پاسخ حلّی چونان سپری استوار، از اعتبار آن دفاع می‌کند. شک در یک مورد، چونان قطره‌ای در دریا، به معنای تعمیم شک به همه موارد نیست. عقل و استدلال، تا زمانی که نقض نشوند، چونان بنایی محکم بر جای خود استوارند. اگر در جایی شک پدید آید، آن را جدا می‌کنیم و به کلیت عقل خدشه‌ای وارد نمی‌شود. این اصل، حتی در علوم تجربی نیز صادق است؛ تا زمانی که دلیلی برای نقض یک گزاره ارائه نشود، اعتبار آن پابرجاست. عقل، با کبریات کلی خود، چونان ستون‌هایی است که بنای معرفت را نگه می‌دارند، و تنها با نقضی معتبر فرو می‌ریزند.

جواب نقضی: نقد انکار عقل

پاسخ نقضی، چونان آینه‌ای، تناقض مدعیان انکار عقل را بازمی‌تاباند. اگر عقل بی‌اعتبار باشد، عرفان غیروحیانی نیز، که با همان ابزار عقلانی عمل می‌کند، فاقد اعتبار است. عرفانی که از وحی و عصمت معصومین علیهم‌السلام بهره‌ای نبرد، خود به ابزارهای عقلانی وابسته است و نمی‌تواند مدعی برتری بر عقل شود. این نقد، چونان تیغی برنده، ریشه ادعاهای عرفان غیرمستند را می‌زند و نشان می‌دهد که انکار عقل، به انکار خود مدعی بازمی‌گردد.

درنگ: عقل و برهان، چونان ستون‌های معرفت، تا نقض نشوند معتبرند، و انکار آن‌ها به تناقض در عرفان غیرمستند می‌انجامد.

بخش دوم: ساختارهای معرفتی انسان

طبقه‌بندی ابزارهای معرفت

معرفت انسانی، چونان درختی تنومند، در سه شاخه اصلی روییده است: حس، عقل، و معرفت شهودی. حس، چونان ریشه‌های درخت، با درصد خطای بالا به جزئیات می‌پردازد و گاه در تاریکی اشتباه می‌کند. عقل، چونان شاخه‌های استوار، با خطای کمتر به کلیات می‌نگرد و اوصاف اشیا را می‌شناسد. معرفت شهودی، چونان میوه‌های شیرین، با خطای نزدیک به صفر، اما با قلت مورد، به حقیقت نزدیک می‌شود. این طبقه‌بندی، چونان نقشه‌ای، جایگاه هر ابزار معرفتی را در مسیر شناخت حقایق نشان می‌دهد و ارزش و محدودیت هر یک را روشن می‌سازد.

نقد تخریب عقل در عرفان

برخی عرفا، چونان باغبانانی ناآگاه، ریشه‌های عقل را می‌زنند و اعتبار آن را نفی می‌کنند. این رویکرد، چونان تخریب بنای معرفت، به تشتت و خرافه می‌انجامد. فلاسفه نیز، در پاسخ، کشفیات عرفانی را به دلیل فقدان برهان رد می‌کنند و آن را به ذوق شخصی فرومی‌کاهند. این نزاع، چونان دو راهرو در مسیرهای متضاد، به جدایی خرد و معرفت منجر شده است. تحلیل این نزاع نشان می‌دهد که عقل و عرفان، هر یک در جایگاه خود، باید به قوت دنبال شوند تا معرفت به کمال برسد.

تفاوت عرفان و معرفت

عرفان، چونان جویباری است که گاه به دریای معرفت می‌ریزد و گاه در باتلاق خرافه فرومی‌رود. عرفان حقیقی، که به معرفت منتهی می‌شود، چونان گوهری در صدف حقیقت است. اما عرفان موجود، که در کتاب‌ها و ادعاهای مدعیان یافت می‌شود، لزوماً معرفت نیست. آنچه حقیقت ندارد، چونان علفی هرز، خرافه است و از معرفت به دور. این تمایز، چونان خط‌کشی میان نور و ظلمت، ضرورت ارزیابی انتقادی عرفان را نشان می‌دهد.

درنگ: معرفت انسانی در حس، عقل، و معرفت شهودی ریشه دارد، و عرفان تنها زمانی به معرفت می‌رسد که از خرافه به دور باشد.

بخش سوم: نقد اعتقادات غیرمستدل

اعتقاد بدون برهان

برخی، چونان مسافرانی در راه بی‌نقشه، به چیزی اعتقاد دارند، اما نمی‌توانند برهانی برای آن اقامه کنند. این اعتقاد، چونان بنایی بدون پی، سست و شکننده است. برای مثال، کسی که مدعی است مالی از او دزدیده شده، اما دلیلی ندارد، نمی‌تواند ادعایش را اثبات کند. این ضعف، چونان سایه‌ای بر نور معرفت، ارزش اعتقاد را فرومی‌کاهد و آن را به وهم نزدیک می‌سازد.

تشکیک و ناتوانی در دفاع

اگر مشککی، چونان باد تند بر شاخه‌های سست، اعتقادات را به چالش بکشد و فرد نتواند از آن دفاع کند، اعتقاداتش با شک برابر می‌شود. این اصل، چونان آینه‌ای، شکنندگی اعتقادات غیرمستدل را نشان می‌دهد. اگر کسی صد اعتقاد داشته باشد و نتواند از هیچ‌یک دفاع کند، همه آن‌ها، چونان حباب‌هایی بر آب، فرومی‌ریزند. این نقد، به ضرورت پشتوانه برهانی برای اعتقادات تأکید دارد.

حال اهل اذواق

اعتقادات مبتنی بر ذوق و کشف، چونان رویاهایی در خواب، در برابر شک ناپایدارند. کسی که مدعی است چیزی را در خواب یا کشف دیده، اگر شکی به او وارد شود، نمی‌تواند از آن دفاع کند. این اعتقادات، چونان پرندگانی بی‌بال، در برابر طوفان نقد فرومی‌افتند. تحلیل این حالت نشان می‌دهد که معرفت ذوقی، بدون پشتوانه برهانی، به خرافه نزدیک‌تر است تا حقیقت.

درنگ: اعتقادات غیرمستدل، چونان بنایی سست، در برابر شک فرومی‌ریزند و معرفت ذوقی بدون برهان به خرافه می‌انجامد.

بخش چهارم: علم حقیقی و شبه‌علم

تعریف علم حقیقی

علم حقیقی، چونان گوهری ناب، آن است که شکی در آن راه ندارد. به تعبیر ابن‌سینا در شفا، لسان برهان می‌گوید: «انما این است و جز این نیست.» این علم، چونان صخره‌ای استوار، از شک مصون است و کبریات کلی را تثبیت می‌کند. برای مثال، گزاره «دو به علاوه دو برابر چهار است» از شکی مصون است و نمی‌توان آن را به سه یا پنج تغییر داد. این اصل، علم را از ظن، گمان، و توهم جدا می‌سازد.

اشتباهات علما

اشتباهات علما، چونان خطاهایی در مسیر، ناشی از عدم دقت، محدودیت‌های علمی، یا اهمال است، نه نقص در علم یا برهان. این خطاها، چونان گرد و غباری بر آینه حقیقت، با دقت و اجتهاد زدوده می‌شوند. تحلیل این دیدگاه نشان می‌دهد که علم و برهان، در ذات خود معتبرند، و خطای انسانی نباید به نقص آن‌ها نسبت داده شود.

نقد شبه‌علم

شبه‌علم، چونان سایه‌ای از علم، با ورود شک فرومی‌ریزد. آنچه شکی در آن راه دارد، چونان بنایی از خاک، علم نیست، بلکه ظن و گمان است. این نقد، به ضرورت تمایز بین علم حقیقی و شبه‌علم تأکید دارد و نشان می‌دهد که معرفت، تنها با کبریات کلی و برهان قطعی به دست می‌آید.

درنگ: علم حقیقی، چونان صخره‌ای استوار، از شک مصون است، و شبه‌علم با نقد فرومی‌ریزد.

بخش پنجم: نقد عرفان غیرمستند

عرفان غیروحیانی و خرافه

عرفان غیروحیانی، که از معرفت معصومین علیهم‌السلام بهره‌ای نبرده، چونان جویباری گل‌آلود، به خرافه می‌انجامد. برخی مدعیان عرفان، با تکیه بر مواد مخدر یا ادعاهای غیرمستند، چونان بازیگرانی در صحنه وهم، حقیقت را به خرافه بدل می‌کنند. این انحراف، چونان علفی هرز، ریشه‌های معرفت را تهدید می‌کند و به تشتت فکری می‌انجامد.

نقد ادعاهای بی‌سند

عرفای بی‌سند، چونان مدعیانی بی‌مدرک، با ادعاهایی نظیر طی‌الارض و کرامت، به بازارگرمی می‌پردازند. این ادعاها، چونان حباب‌هایی بر آب، فاقد اعتبارند و اغلب برای جذب مریدان ساخته شده‌اند. برای مثال، افرادی که از مشاغل ساده به درویشی روی آورده‌اند، بدون تحصیل و تلاش، مدعی مرشدی شده‌اند. این نقد، به ضرورت اسناد معتبر در عرفان تأکید دارد.

تفاوت تصوف و عرفان

عرفان حقیقی، چونان گوهری در معدن علم و معرفت، مبتنی بر شناخت و پالایش معنوی است. اما تصوف و درویشی، چونان سایه‌هایی از عرفان، اغلب به جهل و خرافه آلوده‌اند. این تفاوت، چونان فرق عالم و روضه‌خوان است؛ عالم با علم مقتل می‌خواند، اما روضه‌خوان ناآگاه، مردم را به خطا می‌اندازد. تحلیل این تمایز، به لزوم پشتوانه علمی در عرفان تأکید دارد.

درنگ: عرفان غیرمستند، چونان جویباری گل‌آلود، به خرافه می‌انجامد، و عرفان حقیقی با علم و معرفت همراه است.

بخش ششم: حقایق بسیط و محدودیت معرفت ناسوتی

حقایق در حضره علمیه

حقایق اشیا در حضره علمیه الهی، چونان نوری بسیط، از کثرت و تعین به دورند. این حقایق، تنها از طریق احدیت، که چونان دریچه‌ای به وحدت الهی است، قابل درک‌اند. انسان، با وجود ناسوتی و کثرت‌زده‌اش، نمی‌تواند به این حقایق دست یابد، مگر آنکه قیود را بزداید و به مقام احدیت برسد. این اصل، چونان آینه‌ای، محدودیت معرفت بشری را در برابر حقیقت الهی بازمی‌تاباند.

محدودیت معرفت ناسوتی

معرفت انسانی، چونان پرتویی کم‌نور، به اوصاف اشیا محدود است و از درک ذات حقایق عاجز. این محدودیت، از کثرت وجود انسان و موانع ناسوتی سرچشمه می‌گیرد. برای مثال، همان‌گونه که گوش صدایی را می‌شنود و از کتک‌خوردن یا بازیگری آن آگاه نمی‌شود، عقل نیز تنها اوصاف را می‌شناسد، نه ذات را. این نقد، به تفاوت بین معرفت الهی و بشری تأکید دارد.

ابن‌سینا و اوصاف

ابن‌سینا، در شرح اشارات (نمط چهارم، فصل بیست و چهارم)، به تفاوت اوصاف و تعدد علوم انسانی اذعان دارد. او، چونان راهنمایی در مسیر فلسفه، نشان می‌دهد که علوم انسانی، به دلیل تفاوت در اوصاف، متکثرند و از درک حقایق بسیط عاجز. این ارجاع، چونان سندی معتبر، محدودیت معرفت بشری را تأیید می‌کند و نقش اوصاف را در شناخت برجسته می‌سازد.

درنگ: حقایق بسیط در حضره علمیه، تنها با رفع قیود ناسوتی و نیل به احدیت قابل درک‌اند.

بخش هفتم: معرفت وحیانی و قرب الهی

وحی و معرفت بی‌واسطه

وحی، چونان جریانی زلال از سرچشمه الهی، معرفتی بی‌واسطه است که انبیا بدون تحقیق یا کشف، از خداوند دریافت می‌کنند. قرآن کریم در آیه إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى (نجم: ۴، : «آن [قرآن] جز وحی‌ای که وحی می‌شود نیست») به این حقیقت اشاره دارد. این معرفت، چونان گوهری ناب، از علم و عرفان بشری متمایز است و به حقیقت مطلق راه می‌برد.

قرب نوافل و فرایض

در قرب نوافل، خداوند ابزار بنده می‌شود، چونان نوری که در چشم سالک می‌تابد. در قرب فرایض، بنده ابزار خداوند می‌شود، که چونان مقامی است که سالک در آن به «کُنْتُ سَمْعَهُ وَبَصَرَهُ» می‌رسد. این مرتبه، چونان اوج قله معرفت، برتر است، زیرا بنده در خدمت الهی قرار می‌گیرد. این تمایز، به مراتب قرب و نقش پالایش معنوی در معرفت اشاره دارد.

نقد علم بدون معرفت

علم بدون معرفت، چونان درختی بی‌ثمر، به حقایق نمی‌رسد. حقایق، با اوصاف و برهان شناخته می‌شوند، اما ذات آن‌ها با معرفت شهودی درک می‌گردد. مثال بنّا، که از اثرش شناخته می‌شود بدون نیاز به شناخت شخص او، نشان‌دهنده ماهیت کلی‌نگری برهان است. این نقد، به ضرورت تکمیل علم با معرفت تأکید دارد.

درنگ: وحی، چونان نوری بی‌واسطه، به حقیقت مطلق راه می‌برد، و قرب فرایض، بنده را به مقام ابزار الهی می‌رساند.

بخش هشتم: نقد نزاع‌های تاریخی و عرفان آسان

نزاع‌های تاریخی

نزاع‌های تاریخی میان فیلسوفان، عرفا، اصولی‌ها، و اخباری‌ها، چونان بادهایی متضاد، به تشتت فکری جامعه انجامیده است. این تعارضات، چونان شکاف‌هایی در زمین معرفت، وحدت را تهدید کرده و مردم را در تفرقه نگه داشته‌اند. تحلیل این نزاع‌ها، به ضرورت وحدت معرفتی و پرهیز از تعصبات فرقه‌ای تأکید دارد.

عرفان آسان و انحطاط

عرفان غیرمستند، چونان شغلی آسان، به دلیل عدم نیاز به تحصیل و تلاش، به انحطاط کشیده شده است. افرادی که از مشاغل ساده به درویشی روی آورده‌اند، بدون زحمت علمی یا معنوی، مدعی مرشدی شده‌اند. این انحراف، چونان علفی هرز، به فرهنگ علمی و معنوی جامعه آسیب زده است. نقد این پدیده، به ضرورت پشتوانه علمی و معنوی در عرفان تأکید دارد.

طبقه‌بندی عرفا و علما

عرفا و علما، چونان دو گروه در محکمه حقیقت، به دو دسته تقسیم می‌شوند: بی‌سند و مستند. عرفای بی‌سند، چونان مدعیانی ناشناخته، فاقد اعتبارند و ادعاهایشان غیرقابل اعتماد. عرفای مستند، مانند ابن‌سینا و محیی‌الدین، چونان کتاب‌هایی باز، قابل ارزیابی‌اند و اشتباهاتشان مشخص. این طبقه‌بندی، چونان خط‌کشی میان حقیقت و وهم، به ضرورت اسناد در قضاوت تأکید دارد.

درنگ: نزاع‌های تاریخی و عرفان آسان، چونان شکاف‌هایی در معرفت، به تشتت و انحطاط منجر شده‌اند.

بخش نهم: نقد خرافات و دفاع از عرفان مستند

خطر خرافات

خرافات، چونان پرده‌هایی تاریک بر نور حقیقت، با انکار حقیقت و تبدیل باطل به حقیقت، به انحراف معرفتی می‌انجامند. ادعاهای جعلی نظیر طی‌الارض، که برای بازارگرمی ساخته شده‌اند، چونان حباب‌هایی بی‌دوام، به فرهنگ معنوی آسیب می‌زنند. این نقد، به ضرورت پالایش عرفان از خرافات تأکید دارد.

علمای وارسته

افرادی مانند علامه، الهی، و شعرانی، چونان ستارگانی در آسمان معرفت، وارسته و بی‌آلایش بودند، اما ادعای طی‌الارض نداشتند. این وارستگی، چونان گوهری ناب، نشان‌دهنده اصالت معنوی بدون نیاز به ادعاهای غیرمستند است. تحلیل این نمونه‌ها، به اهمیت حقیقت بر ظاهر تأکید دارد.

دفاع از عرفان مستند

عرفان مستند، چونان بنایی با اسناد معتبر، قابل دفاع است و به فرهنگ علمی یاری می‌رساند. اما عرفان غیرمستند، با ادعاهای بی‌پایه، چونان تیری در تاریکی، به انحراف می‌انجامد. این دفاع، به ضرورت ارزیابی انتقادی و حفظ اعتبار عرفان تأکید دارد.

درنگ: خرافات، چونان پرده‌ای بر حقیقت، به انحراف می‌انجامند، و عرفان مستند با اسناد معتبر به معرفت یاری می‌رساند.

جمع‌بندی

مصباح الانس، در درس‌گفتار بیست و سوم، چونان مشعلی فروزان، به نقد معرفت‌شناختی عقل، برهان، و عرفان غیرمستند می‌پردازد. این اثر، با تأکید بر محدودیت‌های عقل در شناخت حقایق بسیط حضره علمیه، از اعتبار عقل و برهان در چارچوب اوصاف دفاع می‌کند. نقد عرفان‌های غیرمستند، تمایز آن‌ها از عرفان حقیقی، و ارجاع به ابن‌سینا و آیاتی چون إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى، به برجسته‌سازی اهمیت اسناد و معرفت معتبر کمک می‌کند. مثال‌های تمثیلی، مانند بنّا و روضه‌خوان، و طبقه‌بندی عرفا و علما، چارچوبی روشمند برای ارزیابی معرفتی ارائه می‌دهند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، علوم انسانی به چند دسته اصلی تقسیم می‌شوند؟

2. طبق متن، کدام نوع از معرفت درصد خطای نزدیک به صفر دارد؟

3. بر اساس متن، چرا عقل به تنهایی برای شناخت حقایق هستی کافی نیست؟

4. طبق متن، کدام ویژگی علم برهانی از دیدگاه ابن سینا بیان شده است؟

5. بر اساس متن، منظور از 'کبريات علمی' چیست؟

6. متن درسگفتار بیان می‌کند که عرفان و معرفت یکسان هستند.

7. طبق متن، علم برهانی به معنای علمی است که شبهه در آن وارد نمی‌شود.

8. متن درسگفتار تأکید دارد که تمام اعتقادات بدون برهان برابر با شبهه هستند.

9. بر اساس متن، معرفت قلبی نسبت به علم عقلی دارای قلت مورد است.

10. متن درسگفتار بیان می‌کند که عرفان بدون حقیقت به خرافات منجر می‌شود.

11. تفاوت اصلی بین عرفان و معرفت در متن درسگفتار چیست؟

12. چرا طبق متن، عقل نمی‌تواند حقایق را در حضرت علمی درک کند؟

13. منظور از 'لسان برهان' در متن چیست؟

14. چرا متن درسگفتار تأکید دارد که اعتقاد بدون برهان قابل دفاع نیست؟

15. تفاوت بین علم برهانی و معرفت وحیانی در متن چیست؟

پاسخنامه

1. سه دسته: نفسانی، عقلی و معرفتی

2. معرفت قلبی

3. زیرا حقایق هستی در حضرت علمی بسیط هستند و عقل کثری است

4. علم برهانی به اوصاف کلی اشیا می‌پردازد

5. اصول علمی که شبهه در آن‌ها وارد نمی‌شود

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. درست

10. درست

11. عرفان اگر مبتنی بر حقیقت باشد، معرفت است؛ وگرنه به خرافات تبدیل می‌شود.

12. زیرا حقایق در حضرت علمی بسیط هستند، اما عقل کثری و محدود به وجود ناسوتی است.

13. لسان برهان به معنای علمی است که شبهه‌پذیر نیست و به صورت 'انما این است و غیر از این نیست' بیان می‌شود.

14. زیرا بدون برهان، اعتقاد در برابر شبهات فرومی‌ریزد و نمی‌توان از آن دفاع کرد.

15. علم برهانی به اوصاف کلی اشیا می‌پردازد، اما معرفت وحیانی مستقیماً از خدا ناشی می‌شود و شبهه‌پذیر نیست.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده