در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 24

متن درس

 

نقد مناظره عرفان و فلسفه در شناخت حقایق

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه بیست و چهارم)

دیباچه

کتاب حاضر، با الهام از درس‌گفتار بیست و چهارم آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین و نقد عمیق مناظره میان عرفان و فلسفه در شناخت حقایق اشیا می‌پردازد. این اثر، که در چارچوب شرح فصل سوم «مصباح الانس» بر «مفتاح الغیب» صدرالدین قونوی نگاشته شده، با رویکردی عرفانی-فلسفی، محدودیت‌های معرفت فلسفی و ادعاهای عرفانی بدون پشتوانه را بررسی می‌کند.

بخش نخست: چارچوب مناظره عرفان و فلسفه

مقدمه‌ای بر نقد معرفت‌شناختی

درس‌گفتار بیست و چهارم، با تمرکز بر فصل سوم «مصباح الانس»، به نقد و بررسی مناظره تاریخی میان عرفان و فلسفه در دستیابی به حقایق اشیا می‌پردازد. این مناظره، که ریشه در تفاوت‌های روش‌شناختی و معرفت‌شناختی دارد، از ادعای عارف مبنی بر ناتوانی فیلسوف در شناخت حقایق علمی اشیا آغاز می‌شود. عارف، با استناد به محدودیت‌های برهان فلسفی، مدعی برتری معرفت عرفانی است، در حالی که درس‌گفتار، با نگاهی نقادانه، هر دو رویکرد را به محک شرع، عقل و شهود می‌سنجد.

درنگ: مناظره عرفان و فلسفه، چونان آینه‌ای است که تفاوت‌های معرفت‌شناختی انسان را در برابر حقیقت الهی بازمی‌تاباند.

تجلی خلق در حقایق ممکنات

متن درس‌گفتار با اشاره به عبارت مِنْهَا حُكْمُ تَجَلِّي الْخَلْقِ السَّارِي فِي حَقَائِقِ الْمُمْكِنَاتِ (: «از جمله حکم تجلی خلق که در حقایق ممکنات جاری است») آغاز می‌شود. این مفهوم، ریشه در عرفان نظری ابن عربی دارد و به ظهور حق در مراتب ممکنات اشاره می‌کند. تجلی خلق، چونان نوری است که در آینه‌های وجودی ممکنات ساری می‌شود و حقایق آن‌ها را به ظهور می‌رساند. با این حال، درس‌گفتار این دیدگاه را نقد می‌کند و بیان می‌دارد که تقسیم‌بندی ممکن و واجب، بیشتر متأثر از فلسفه ارسطویی است تا وحی قرآنی، و عرفان اصیل باید از این چارچوب‌های فلسفی فراتر رود.

نقل قول شیخ کبیر

درس‌گفتار به شعر ابن عربی، ملقب به شیخ کبیر، استناد می‌کند: وَلَسْتُ أَدْرِكُ مِنْ شَيْءٍ حَقِيقَتَهُ وَكَيْفَ أَدْرِكُهُ وَأَنْتُمْ فِيهِ (: «من حقیقت هیچ چیزی را درك نمی‌کنم، چگونه درك كنم در حالی كه شما در آن هستید»). این شعر، با زبانی شاعرانه و عمیق، به محدودیت معرفت بشری در برابر حضور الهی در همه اشیا اشاره دارد. خطاب «أنتم» به ذات الهی، بر وحدت وجودی تأکید می‌ورزد و بیان می‌دارد که حضور حق در اشیا، مانع احاطه کامل بشری به حقیقت آن‌هاست. این شعر، چونان دریچه‌ای است که محدودیت‌های معرفتی انسان را در برابر عظمت الهی آشکار می‌سازد.

درنگ: شعر ابن عربی، چونان نغمه‌ای عرفانی، محدودیت معرفت بشری را در برابر ساری بودن حق در اشیا به تصویر می‌کشد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین چارچوب مناظره عرفان و فلسفه، به اهمیت نقد معرفت‌شناختی در شناخت حقایق تأکید می‌ورزد. مفهوم تجلی خلق و شعر ابن عربی، به‌عنوان دو محور اصلی، بر محدودیت‌های معرفت بشری و ضرورت فراتر رفتن از چارچوب‌های فلسفی دلالت دارند. این بخش، راه را برای بررسی عمیق‌تر نقدهای عارف به فیلسوف و پاسخ‌های درس‌گفتار هموار می‌سازد.

بخش دوم: نقد ناتوانی فلسفه در شناخت حقایق

ادعای عارف علیه فیلسوف

عارف، با استناد به ناتوانی فیلسوف در شناخت حقایق علمی اشیا، فلسفه را به دلیل وابستگی به برهان محدود می‌داند. او دلایلی را مطرح می‌کند که هدفش اثبات ناتوانی فیلسوف در دستیابی به حقیقت است. این دلایل، از تفاوت مدارک و آرای مختلف تا تغییر نظر فیلسوف و ناتوانی در شناخت جزئیات را در بر می‌گیرد. درس‌گفتار، با نگاهی نقادانه، این دلایل را بررسی کرده و بیان می‌دارد که این اشکالات، نه تنها به فیلسوف، بلکه به عارف غیرمعصوم نیز وارد است.

خطاپذیری فیلسوف و صحت برهان

فیلسوف، به دلیل محدودیت‌های انسانی، ممکن است در کاربرد برهان اشتباه کند، اما منطق و برهان ذاتاً خطاناپذیرند. این تمایز، چونان خطی است که بین ضعف بشری و صحت روش‌شناسی فلسفی کشیده می‌شود. فیلسوف، با تکیه بر قیاس‌های منطقی، دلایل خود را در آزمایشگاه عقل تست می‌کند، اما عجله یا عدم دقت ممکن است به نتایج نادرست منجر شود. این نقص، به فیلسوف بازمی‌گردد، نه به ذات برهان.

درنگ: برهان، چونان مشعلی است که در دست فیلسوف گاه به دلیل ضعف او کم‌سو می‌شود، اما ذاتاً نورانی و خطاناپذیر است.

آزمایش‌پذیری دلایل فلسفی

فیلسوف، با ایجاد آزمایشگاه منطقی، دلایل خود را بر اساس قواعد قیاس صوری و ذاتی می‌سنجد. این روش، چونان ترازویی است که صحت استدلال را محک می‌زند. با این حال، اگر آزمایش به درستی انجام نشود یا فیلسوف در تحلیل عجله کند، نتیجه نادرست خواهد بود. این محدودیت، نه به روش فلسفی، بلکه به کاربرد آن مربوط است.

اشکالات عارف به فیلسوف

عارف، شش اشکال به فیلسوف وارد می‌کند: نخست، احکام نظری تابع مدارک مختلف‌اند و حقیقت واحدی ندارند؛ دوم، آرای مختلف نشان‌دهنده فقدان حقیقت است؛ سوم، فیلسوف گاه نظر خود را تغییر می‌دهد؛ چهارم، قوت فکری او محدود است؛ پنجم، ناتوانی در شناخت جزئیات؛ و ششم، عدم دسترسی به علم الهی. درس‌گفتار، با نقد این اشکالات، بیان می‌دارد که این محدودیت‌ها به عارف غیرمعصوم نیز وارد است، زیرا او نیز تابع مدارک بشری است و از وحی بی‌بهره.

اشکال هفتم: محدودیت تعریف بسائط

عارف، در اشکال هفتم، بیان می‌کند: إِنَّ الْبَسَائِطَ لَا تُحَدُّ وَالرَّسْمَ لَا يَعْرِفُ كُنْهَ الْحَقِيقَةِ (: «بسائط قابل تعریف نیستند و رسم، کنه حقیقت را نمی‌شناساند»). بسائط، به دلیل فقدان جنس و فصل، قابل تعریف حدّی نیستند و رسم نیز کنه حقیقت را نمی‌شناساند. از سوی دیگر، مرکبات به بسائط تجزیه می‌شوند و چون بسائط تعریف‌ناپذیرند، مرکبات نیز از تعریف کامل محرومند. این استدلال، چونان زنجیری است که راه شناخت فلسفی را مسدود می‌سازد.

اشکال هشتم: ناتوانی در شناخت نفس

اشکال هشتم، نزدیک‌ترین حقیقت به انسان، یعنی نفس او را مطرح می‌کند. اگر انسان کنه نفس خود را درك نكند، چگونه می‌تواند حقایق دیگر را درك كند؟ این اشکال، چونان آینه‌ای است که محدودیت معرفت بشری را نشان می‌دهد، اما درس‌گفتار تأکید می‌کند که این محدودیت به عارف نیز وارد است، مگر در مورد اولیای الهی که از طریق وحی به حقیقت راه می‌یابند.

درنگ: ناتوانی در شناخت کنه نفس، چونان پرده‌ای است که محدودیت معرفت بشری را در برابر حقیقت الهی آشکار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با بررسی نقدهای عارف به فیلسوف، بر محدودیت‌های معرفت فلسفی و اشتراک آن با عرفان غیرمعصوم تأکید می‌ورزد. برهان، اگرچه خطاناپذیر است، در دست فیلسوف گاه به دلیل ضعف بشری کم‌سو می‌شود. اشکالات عارف، از تعریف‌ناپذیری بسائط تا ناتوانی در شناخت نفس، به خود او نیز بازمی‌گردد، مگر در مورد اولیای الهی که از وحی بهره‌مندند.

بخش سوم: سه طریق معرفت و عرفان اصیل

معرفی سه طریق معرفت

درس‌گفتار، سه طریق معرفت را معرفی می‌کند: شرع بی‌پیرایه، برهان محکم، و کشف و شهود معتبر. این سه‌گانه، چونان سه شاخه از درخت معرفت، هر یک به شرط اصالت، انسان را به حقایق اشیا رهنمون می‌شوند. شرع، با تکیه بر وحی و قرآن کریم؛ برهان، با استناد به عقل و قیاس منطقی؛ و کشف، با شهود غیبی، راه‌های وصول به حقیقت‌اند.

درنگ: سه طریق معرفت، چونان سه رودخانه‌اند که به دریای حقیقت می‌ریزند، مشروط بر آنکه از سرچشمه‌های اصیل سیراب شوند.

شرع بی‌پیرایه

شرع بی‌پیرایه، یعنی وحی و سنت معتبر، خالی از تأویلات نادرست یا روایات بی‌اصل. این شرع، چونان چشمه‌ای زلال است که از لسان وحی جوشیده و انسان را به حقیقت رهنمون می‌شود. درس‌گفتار تأکید می‌کند که شرع، به دلیل فراگیری و فرازمانی بودن، یکی از مطمئن‌ترین راه‌های معرفت است، مشروط بر آنکه از پیرایه‌های بشری پاک باشد.

لزوم اجتهاد در شرع

عارفی که مجتهد نباشد، نمی‌تواند شرع بی‌پیرایه را تشخیص دهد و عرفانش تقلیدی خواهد بود. اجتهاد، چونان کلیدی است که درهای فهم شرع را می‌گشاید. عارف غیرمجتهد، به دلیل ضعف در استنباط، ناچار به تقلید از مجتهدان است، که این امر عرفان او را از اصالت محروم می‌سازد. درس‌گفتار، با اشاره به تاریخ، بیان می‌دارد که تنها پنج درصد عرفا در تاریخ مجتهد بوده‌اند و نود و پنج درصد، عرفانشان تقلیدی بوده است.

همکاری عارف و مجتهد

در گذشته، برخی مجتهدان معنویت را از عرفا و عرفا احکام شرعی را از مجتهدان می‌گرفتند. این همکاری، چونان پلی است که شریعت و طریقت را به هم پیوند می‌داد. درس‌گفتار مثالی از عارفی غیرآخوند می‌آورد که با وجود معنویت بالا، در مسائل شرعی به مجتهدان رجوع می‌کرد و با فروتنی، فتاوای مرجعیت را می‌پذیرفت. این نمونه، چونان نوری است که فروتنی و التزام به شریعت را در عرفان اصیل نشان می‌دهد.

درنگ: همکاری عارف و مجتهد، چونان دو بال است که روح معرفت را به سوی حقیقت پرواز می‌دهد.

منابع عرفان اصیل

عرفان اصیل، از سه منبع تغذیه می‌کند: شرع بی‌پیرایه، برهان محکم، و رویت غیرمخالف با شرع و برهان. این سه منبع، چونان سه ستون‌اند که بنای عرفان معتبر را استوار می‌سازند. عارف، یا از شرع استنباط می‌کند، یا از برهان استخراج می‌نماید، یا از غیب رویت می‌کند. هر یک از این منابع، به شرط اصالت، راهی به سوی حقیقت است.

کشف غیرموافق با شرع

کشف و شهود، نیازی به انطباق کامل با شرع و سنت ندارد، اما نباید مخالف آن‌ها باشد. درس‌گفتار مثالی می‌آورد: عارفی در شهود خود ندایی می‌شنود که فلان مکان یا وضعیت خاص را نشان می‌دهد، بدون آنکه در قرآن کریم یا سنت آمده باشد. این کشف، چونان نسیمی است که از عالم غیب می‌وزد، مشروط بر آنکه با شرع و عقل تعارضی نداشته باشد.

نقد عرفان کاذب

اگر عارف ندایی مخالف شرع بشنود، مانند انکار جهنم، این کشف شیطانی و عرفان او قلابی است. درس‌گفتار تأکید می‌کند که چنین ادعاهایی، چونان دام‌هایی‌اند که شیطان برای گمراهی عارف پهن کرده است. عرفان کاذب، از گناه یا وسوسه شیطانی سرچشمه می‌گیرد و انسان را از حقیقت دور می‌سازد.

درنگ: عرفان کاذب، چونان سرابی است که عارف را از چشمه حقیقت دور می‌سازد و به سوی گمراهی می‌کشاند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با معرفی سه طریق معرفت و تبیین عرفان اصیل، بر ضرورت هماهنگی شرع، برهان و کشف تأکید می‌ورزد. شرع بی‌پیرایه، برهان محکم و کشف معتبر، راه‌های وصول به حقیقت‌اند که عارف اصیل را از تقلید و گمراهی نجات می‌دهند. همکاری عارف و مجتهد و نقد عرفان کاذب، چارچوبی برای عرفان معتبر ارائه می‌دهد.

بخش چهارم: نقد عرفان کتابی و ستایش عرفان عصمتی

نقد عرفان کتابی

عرفان کتابی، که فاقد پشتوانه شرعی یا برهانی است، با خردکوبی انسان را از دلیل دور کرده و لطمه‌ای بزرگ به معرفت زده است. درس‌گفتار، عرفای کتابی را به دلیل ادعاهای بی‌اساس و تقلید از فلسفه مورد نقد قرار می‌دهد و بیان می‌دارد که این عرفان، چونان درختی بی‌ریشه است که از حقیقت الهی تهی است.

تشبیه پای چوبین

فلسفه، به پای چوبین تشبیه شده که اگرچه ناقص است، بهتر از بی‌پایی عرفای کتابی است. این تشبیه، چونان ترازویی است که برتری نسبی فلسفه را بر عرفان بی‌اساس نشان می‌دهد. فیلسوف، با تکیه بر دلیل، گامی به سوی حقیقت برمی‌دارد، در حالی که عارف کتابی، فاقد این ابزار است.

درنگ: پای چوبین فلسفه، چونان عصایی است که هرچند ناقص، از بی‌پایی عرفان کتابی استوارتر است.

منازعات تاریخی

درس‌گفتار به منازعات تاریخی میان عرفا و فلاسفه، اخباری‌ها و اصولی‌ها اشاره می‌کند. این منازعات، چونان امواجی‌اند که کشتی وحدت معرفتی را متلاطم ساخته‌اند. درس‌گفتار، با نقد این تفرقه‌ها، بر ضرورت وحدت در روش‌های معرفتی تأکید می‌ورزد.

عرفان عصمتی

عرفان عصمتی، مبتنی بر ولایت اهل بیت علیهم‌السلام، به‌عنوان معیار اصیل معرفی می‌شود که نیاز به عرفان سنی را برطرف می‌کند. این عرفان، چونان چشمه‌ای است که از عصمت و طهارت معصومان جوشیده و انسان را به حقیقت رهنمون می‌شود. درس‌گفتار، با نقد عرفان ابن عربی، بر ضرورت تصحیح و تکمیل آن با معیارهای شیعی تأکید دارد.

محیی‌الدین ابن عربی: بزرگی و اشتباهات

محیی‌الدین ابن عربی، شخصیتی بزرگ اما با اشتباهات فراوان معرفی می‌شود. دیوان شعری او، چونان اقیانوسی است که در آن گوهری‌های معرفتی در کنار خطاها یافت می‌شود. درس‌گفتار، ضمن ستایش جایگاه او، بر لزوم تصحیح عرفانش با تکیه بر عرفان عصمتی تأکید می‌ورزد.

درنگ: عرفان عصمتی، چونان مشعلی است که راه حقیقت را در پرتو ولایت معصومان روشن می‌سازد.

مثال مکان‌های معنوی

درس‌گفتار به مکان‌هایی در قم اشاره دارد که خیرات الهی در آن‌ها نازل می‌شود، بدون ذکر در قرآن کریم یا سنت. این مکان‌ها، چونان باغ‌هایی‌اند که نسیم غیبی در آن‌ها می‌وزد و عارف را به حقیقت نزدیک می‌سازد، مشروط بر آنکه با شرع تعارضی نداشته باشد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با نقد عرفان کتابی و ستایش عرفان عصمتی، بر ضرورت بازگشت به منابع معتبر شیعی تأکید می‌ورزد. عرفان کتابی، با خردکوبی، انسان را از حقیقت دور می‌کند، در حالی که عرفان عصمتی، با تکیه بر ولایت، راه سعادت را هموار می‌سازد. نقد ابن عربی و اشاره به مکان‌های معنوی، چارچوبی برای عرفان اصیل ارائه می‌دهد.

نتیجه‌گیری نهایی

کتاب حاضر، با تبیین مناظره عرفان و فلسفه، چارچوبی عرفانی-فلسفی برای شناخت حقایق اشیا ارائه می‌دهد. نقد ناتوانی فلسفه و عرفان کتابی، همراه با ستایش سه طریق معرفت—شرع بی‌پیرایه، برهان محکم، و کشف معتبر—راهی به سوی معرفت اصیل می‌گشاید. تأکید بر عرفان عصمتی، مبتنی بر ولایت اهل بیت علیهم‌السلام، این اثر را به منبعی ارزشمند برای پژوهشگران الهیات و عرفان بدل می‌سازد. شعر ابن عربی، وَلَسْتُ أَدْرِكُ مِنْ شَيْءٍ حَقِيقَتَهُ وَكَيْفَ أَدْرِكُهُ وَأَنْتُمْ فِيهِ، چونان نغمه‌ای است که محدودیت معرفت بشری را در برابر عظمت الهی به تصویر می‌کشد. این اثر، خواننده را به تأمل در حقیقت و راه‌های وصول به آن دعوت می‌کند، با دعای صلوات بر محمد و آل محمد: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ (: «خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست»).

با نظارت صادق خادمی

 

فوتر بهینه‌شده