در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 25

متن درس






مصباح الانس: نقد معرفت‌شناسی فلسفی و عرفانی در شناخت حقایق جوهرین در مصباح الانس

نقد معرفت‌شناسی فلسفی و عرفانی در شناخت حقایق جوهرین در مصباح الانس

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۵)


مقدمه: درآمدی بر نقد معرفت‌شناسی در شناخت حقایق جوهرین

کتاب شریف مصباح الانس، اثر عبدالله بن محمد قونوی با شرح ابن فخرالدین ناری، از آثار برجسته عرفان نظری است که با تکیه بر قرآن کریم و روایات معصومین علیهم‌السلام، مسیر شناخت حقایق الهی را روشن می‌سازد. درس‌گفتار بیست‌وپنجم از سلسله مباحث آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، ارائه‌شده در تاریخ ۱۱ بهمن ۱۳۸۷، به نقد معرفت‌شناسی فلسفی و عرفانی در شناخت حقایق جوهرین، به‌ویژه حقیقت انسانی، اختصاص دارد. این جلسه، با رویکردی تحلیلی و نقادانه، محدودیت‌های فلسفه در دستیابی به ذات اشیا و چالش‌های عرفان غیرقاعده‌مند را بررسی کرده و با رد جبهه‌بندی‌های کلیشه‌ای میان عرفا و فلاسفه، بر ضرورت عقلانیت و قاعده‌مندی در معرفت تأکید می‌ورزد.

درنگ: مصباح الانس، با نقد محدودیت‌های فلسفه در شناخت حقایق جوهرین، عرفان را ترویج می‌کند، اما این درس‌گفتار با رد جبهه‌بندی‌های کلیشه‌ای، بر ضرورت عقلانیت و قاعده‌مندی تأکید دارد.

بخش یکم: نقد معرفت‌شناسی فلسفی در شناخت حقایق جوهرین

بسمه‌الله: نشانه پیوند با مبدأ الهی

درس‌گفتار با ذکر شریف بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ (فاتحه: ۱، : «به نام خداوند بخشنده مهربان») آغاز می‌شود، که نشانه‌ای از پیوند عمیق مباحث فلسفی و عرفانی با مبدأ الهی است. این ذکر، چونان کلیدی است که دروازه معرفت را می‌گشاید و بر رحمانیت و رحیمیت خداوند تأکید می‌ورزد. آغاز با بسمه‌الله، نه‌تنها سنت دینی را پاس می‌دارد، بلکه زمینه‌ساز تأملاتی متعالی در باب شناخت حقایق جوهرین است.

درنگ: ذکر بسمه‌الله، نشانه پیوند عمیق مباحث فلسفی و عرفانی با مبدأ الهی است.

محدودیت‌های فلسفه در شناخت حقایق جوهرین

فصل مورد بحث در مصباح الانس، با عنوان «في تبيين الحقائق الجوهرية»، به نقد توانایی فلسفه در شناخت حقایق اشیا، به‌ویژه حقیقت انسانی، می‌پردازد. شارح ادعا می‌کند که فلسفه، به دلیل وابستگی به ابزار عقل و استدلال، نمی‌تواند به حاق ذات اشیا، آن‌گونه که در علم الهی است، دست یابد. این نقد، چونان تیری است که قلب معرفت‌شناسی فلسفی را نشانه می‌گیرد و فیلسوفان را به ناتوانی در درک باطن اشیا متهم می‌کند. درس‌گفتار، با تحلیل این ادعا، استدلال می‌کند که فلسفه، خودآگاهانه به توصیف اوصاف ظاهری اشیا محدود است و ادعای شناخت ذات یا باطن علم الهی را ندارد.

درنگ: فلسفه، به دلیل محدودیت‌های استدلالی، به اوصاف ظاهری اشیا بسنده می‌کند و ادعای شناخت ذات آن‌ها را ندارد.

نقد شارح: تناقض در بهره‌گیری از ابزار فلسفی

شارح مصباح الانس، با استفاده از ابزارهای فلسفی، به نقد فلسفه می‌پردازد، در حالی که خود از همان روش‌های منطقی و استدلالی بهره می‌برد. این تناقض، چونان آینه‌ای است که ناسازگاری رویکرد شارح را بازمی‌تاباند. درس‌گفتار استدلال می‌کند که نقد فلسفه با ابزارهای فلسفی، به نوعی خودانتقادی است که اعتبار نقد را تضعیف می‌کند. اگر فلسفه بی‌اعتبار باشد، ابزارهای آن نیز نمی‌توانند مبنای نقد معتبر قرار گیرند.

درنگ: استفاده شارح از ابزارهای فلسفی برای نقد فلسفه، تناقضی است که اعتبار نقد را تضعیف می‌کند.

جمع‌بندی بخش یکم

این بخش، با گشایش بحث از طریق بسمه‌الله، بر پیوند عمیق مباحث با مبدأ الهی تأکید کرد و با نقد محدودیت‌های فلسفه در شناخت حقایق جوهرین و تناقض شارح در بهره‌گیری از ابزارهای فلسفی، زمینه را برای بررسی عمیق‌تر معرفت‌شناسی فلسفی و عرفانی فراهم ساخت. این مقدمه، چونان پایه‌ای است که شالوده تأملات بعدی را استوار می‌کند.

بخش دوم: نقد تعریف فلسفی حقیقت انسانی

تعریف حقیقت انسانی: حیوان ناطق

فیلسوفان، حقیقت انسانی را به «حیوان ناطق» تعریف کرده‌اند، که در آن «حیوان» جنس و «ناطق» فصل قریب است. شارح مصباح الانس این تعریف را مورد نقد قرار داده و اشکالات متعددی را بر آن وارد می‌کند. درس‌گفتار، با تحلیل این تعریف، استدلال می‌کند که «حیوان ناطق» یک تعریف ماهوی و صوری است که به اوصاف ظاهری انسان بسنده می‌کند و ادعای تبیین حقیقت وجودی او را ندارد. این تعریف، چونان نقشه‌ای است که تنها خطوط کلی یک سرزمین را ترسیم می‌کند، نه عمق و ژرفای آن را.

درنگ: تعریف «حیوان ناطق» یک تعریف ماهوی و صوری است که به اوصاف ظاهری انسان محدود است.

اشکالات شارح به تعریف حیوان ناطق

شارح، اشکالات متعددی را به تعریف «حیوان ناطق» وارد می‌کند که در درس‌گفتار به تفصیل بررسی شده‌اند:

  1. اشکال در جنسیت جوهر: شارح مدعی است که جوهر نمی‌تواند جنس جسم باشد، زیرا جنسیت جوهر برای جسم اثبات‌پذیر نیست. درس‌گفتار، با نقد این اشکال، استدلال می‌کند که این ابهام، ناشی از سوءتفاهم در مبانی متافیزیکی فلسفه ارسطویی است.
  2. اشکال در ابعاد ثلاثه: تعریف جسم به‌عنوان جوهر قابل ابعاد ثلاثه، به دلیل ابهام در فعلیت یا قوه، مورد نقد قرار گرفته است. درس‌گفتار توضیح می‌دهد که جسم کروی ابعاد ثلاثه بالفعل ندارد، و هویلا تنها بالقوه قابل ابعاد است.
  3. اشکال در نمو: شارح ادعا می‌کند که حیوان به‌عنوان موجود نامي تعریف شده، اما در پیری، نمو متوقف می‌شود. درس‌گفتار، با رد این اشکال، استدلال می‌کند که نمو، فراتر از رشد جسمانی، شامل تحولات مادی و حیاتی در تمام مراحل زندگی است.
  4. اشکال در فصل حیوان: حساسیت و تحرک بالاراده نمی‌توانند هر دو فصل حیوان باشند، زیرا فصل قریب متعدد نمی‌شود. درس‌گفتار این اشکال را به سوءتفاهم در قواعد منطقی نسبت می‌دهد.
  5. اشکال در ناطق: ناطق، به معنای درک کلیات، صفت روح مجرد است و نمی‌تواند بر حیوان حمل شود. درس‌گفتار توضیح می‌دهد که نطق، به دلیل ماهیت مجردش، با حیوانیت مادی ناسازگار به نظر می‌رسد.
  6. اشکال در ترکیب ماهیت: چگونه ماهیت انسانی از روح مجرد و جسم مادی تشکیل می‌شود؟ درس‌گفتار این اشکال را چالشی متافیزیکی دانسته و بررسی می‌کند.
  7. اشکال در توجیه عشق: توجیه وحدت روح و جسم با عشق، غیرمنطقی است. درس‌گفتار این توجیه را ضعیف و فاقد مبنای فلسفی می‌داند.
  8. اشکال در حمل منطقی: حیوان و ناطق نمی‌توانند در خارج حمل شوند، زیرا موجودات خارجی قابل حمل منطقی نیستند. درس‌گفتار توضیح می‌دهد که حمل منطقی نیازمند لا بشرط بودن است.
  9. اشکال در تحقق حقیقت: حقیقت شیء، آن چیزی است که به آن تحقق می‌یابد، اما تحقق ذهنی، تصدیقی یا خارجی، هر یک اشکال دارد. درس‌گفتار این ابهام را تحلیل می‌کند.
درنگ: اشکالات شارح به تعریف «حیوان ناطق»، ناشی از سوءتفاهم در قواعد منطقی و متافیزیکی است.

پاسخ فلسفی به اشکالات

درس‌گفتار، با پاسخ به اشکالات شارح، استدلال می‌کند که تعریف «حیوان ناطق» تنها به اوصاف ظاهری انسان بسنده می‌کند و ادعای شناخت ذات ندارد. وحدت روح و جسم در حالت لا بشرط (بدون قید) ممکن است، نه در حالت بشرط لا (با قید عدم). این تعریف، صوری و مفهومی است و به حقیقت وجودی انسان نمی‌پردازد. این پاسخ، چونان نوری است که تاریکی ابهامات را می‌زداید و جایگاه فلسفه را روشن می‌سازد.

درنگ: وحدت روح و جسم در حالت لا بشرط ممکن است و تعریف «حیوان ناطق» صوری و مفهومی است.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با بررسی تعریف فلسفی حقیقت انسانی و نقد اشکالات شارح، بر محدودیت‌های صوری و مفهومی فلسفه تأکید کرد. پاسخ‌های فلسفی، چونان پلی است که شکاف میان نقد و دفاع را پر می‌کند و ضرورت قاعده‌مندی در فلسفه را نشان می‌دهد.

بخش سوم: توانایی عرفان در شناخت حقایق جوهرین

برتری ادعایی عرفان بر فلسفه

شارح مصباح الانس مدعی است که عارفان، به دلیل بهره‌مندی از شهود و مکاشفه، قادر به درک حقایق اشیا و رسیدن به باطن آن‌ها هستند، برخلاف فیلسوفان که به اوصاف ظاهری محدودند. درس‌گفتار، با تحلیل این ادعا، استدلال می‌کند که عرفان، در صورت قاعده‌مندی و اتصال به حقیقت الهی، می‌تواند معرفتی معتبر تولید کند، اما عرفان مدعی و غیرقاعده‌مند، به گمراهی می‌انجامد. عرفان حقیقی، چونان چشمه‌ای است که از سرچشمه الهی می‌جوشد، اما عرفان کاذب، تنها سرابی است که رهگذران را فریب می‌دهد.

درنگ: عرفان حقیقی، با شهود و اتصال به حقیقت الهی، معرفتی معتبر تولید می‌کند، اما عرفان مدعی، به گمراهی می‌انجامد.

انواع عارفان: اولیاری واقعی و مدعیان

درس‌گفتار، عارفان را به دو دسته تقسیم می‌کند: عارفان واقعی، که اولیای خدا هستند و با چشم بصیرت، حقیقت را می‌بینند، و عارفان مدعی، که فاقد شهود واقعی‌اند و با ادعاهای کاذب، عوام را فریب می‌دهند. این تمایز، چونان خطی است که مرز میان نور حقیقت و تاریکی گمراهی را مشخص می‌کند. عارفان مدعی، با سندسازی و تشریفات بی‌مبنا، به اعتبار عرفان آسیب می‌رسانند.

درنگ: عارفان واقعی، با اتصال به حقیقت الهی، معرفتی معتبر دارند، اما مدعیان عرفان، به گمراهی می‌افتند.

نقد سندسازی و تشریفات عرفانی

برخی عارفان مدعی، با ارائه اسناد جعلی و تشریفات پیچیده، مانند غسل و وضو برای دریافت سند، به فریب عوام می‌پردازند. درس‌گفتار، با نقد این پدیده، استدلال می‌کند که عرفان حقیقی، نیازی به چنین تشریفات خرافی ندارد. این اسناد و تشریف، چونان نقاب‌هایی‌اند که چهره عرفان اصیل را پنهان می‌کنند و به بی‌اعتباری آن می‌انجامند.

درنگ: سندسازی و تشریفات عرفانی، خرافاتی‌اند و به بی‌اعتباری عرفان منجر می‌شوند.

نقد مفاهیم عرفانی مبهم

عبارات عرفانی مانند «توجه به خدا»، «تعریه کامل» و «تفريق قلب»، به دلیل ابهام و فقدان تعریف روشن، نمی‌توانند راهنمای عملی برای سالک باشند. درس‌گفتار، با نقد این مفاهیم، استدلال می‌کند که عرفان، برای اعتبار، نیازمند تبیین دقیق و قاعده‌مند است. این عبارات، چونان ابرهایی‌اند که نور حقیقت را می‌پوشانند و سالک را در تاریکی ابهام رها می‌کنند.

درنگ: مفاهیم عرفانی مبهم، مانند «توجه به خدا» و «تعریه کامل»، نیازمند تبیین دقیق و قاعده‌مند هستند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با بررسی توانایی ادعایی عرفان در شناخت حقایق جوهرین، بر تمایز میان عرفان حقیقی و کاذب تأکید کرد. نقد سندسازی، تشریفات و مفاهیم مبهم، چونان مشعلی است که مسیر عرفان قاعده‌مند را روشن می‌سازد.

بخش چهارم: نقد جبهه‌بندی‌های کلیشه‌ای میان عرفا و فلاسفه

ریشه‌های نزاع عرفا و فلاسفه

نزاع میان عرفا و فلاسفه، اغلب ناشی از جبهه‌بندی‌های کلیشه‌ای و تعصبات گروهی است که فاقد مبنای معرفتی عمیق هستند. درس‌گفتار، با نقد این نزاع، استدلال می‌کند که عرفا و فلاسفه، علی‌رغم تفاوت در روش، در هدف شناخت حقیقت مشترک‌اند. عرفا از شهود و فلاسفه از عقل بهره می‌برند، اما این تفاوت، چونان دو شاخه از یک درخت است که به یک ریشه متصل‌اند.

درنگ: عرفا و فلاسفه، در هدف شناخت حقیقت مشترک‌اند، اما روش‌هایشان متفاوت است.

مقایسه با اختلافات سیاسی

درس‌گفتار، نزاع عرفا و فلاسفه را به اختلافات سیاسی چپ و راست تشبیه می‌کند که ریشه در تعصبات بی‌مبنا دارد. این مقایسه، چونان آینه‌ای است که شباهت نزاع‌های معرفتی و سیاسی را بازمی‌تاباند. هر دو، به جای تمرکز بر حقیقت، به تعصبات گروهی گرفتار شده‌اند.

درنگ: نزاع عرفا و فلاسفه، مانند اختلافات سیاسی، ریشه در تعصبات بی‌مبنا دارد.

نقد تعصبات گروهی

تعصبات گروهی، مانند دعوای شیخ و سادات، مانع از وحدت و پیشرفت معرفتی است. درس‌گفتار، با نقد این دعواها، استدلال می‌کند که خودبرتربینی و تعصب، به تفرقه و نزاع می‌انجامد. این تعصبات، چونان پرده‌هایی‌اند که نور حقیقت را از چشم معرفت‌جویان پنهان می‌کنند.

درنگ: تعصبات گروهی، مانع از وحدت و پیشرفت معرفتی است.

نقش استعمار در تشدید اختلافات

استعمار، با ایجاد اختلافات میان عرفا، فلاسفه، اخباری‌ها و اصولی‌ها، به تضعیف خرد در جوامع اسلامی دامن زده است. درس‌گفتار، با تحلیل این پدیده، استدلال می‌کند که این اختلافات، ابزار استعمار برای دور نگه داشتن جوامع اسلامی از عقلانیت بوده‌اند. استعمار، چونان طوفانی است که درخت معرفت را از ریشه تهدید می‌کند.

درنگ: استعمار، با تشدید اختلافات معرفتی، خرد را در جوامع اسلامی تضعیف کرده است.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با نقد جبهه‌بندی‌های کلیشه‌ای میان عرفا و فلاسفه، بر وحدت بنیادی آن‌ها در هدف شناخت حقیقت تأکید کرد. تحلیل ریشه‌های نزاع و نقش استعمار، چونان راهنمایی است که مسیر گفت‌وگوی سازنده را نشان می‌دهد.

بخش پنجم: ضرورت عقلانیت و قاعده‌مندی در معرفت

تضعیف خرد و پیامدهای آن

تضعیف فلسفه و منطق، به خرفتی و نادانی در جوامع اسلامی منجر شده است. درس‌گفتار، با نقد این پدیده، استدلال می‌کند که ترک عقلانیت، به جای تعالی معرفتی، جوامع را به خرافات و تفرقه سوق داده است. خرد، چونان مشعلی است که تاریکی نادانی را می‌زداید و مسیر پیشرفت را روشن می‌سازد.

درنگ: تضعیف فلسفه و منطق، به خرفتی و نادانی در جوامع اسلامی منجر شده است.

ضرورت استدلال در گفتار و رفتار

هر سخنی باید با دلیل و استدلال همراه باشد تا خردمندانه باشد. درس‌گفتار، با تأکید بر این اصل، استدلال می‌کند که بدون دلیل، سخنان به کلی‌گویی و بی‌اعتباری منجر می‌شوند. استدلال، چونان ستونی است که بنای معرفت را استوار می‌کند.

درنگ: هر سخن باید با دلیل و استدلال همراه باشد تا خردمندانه باشد.

نقد کلی‌گویی‌های بی‌مبنا

کلی‌گویی‌های بدون دلیل، به اتلاف وقت و گمراهی می‌انجامد. درس‌گفتار، با نقد این پدیده، استدلال می‌کند که سخنان باید دقیق، مستدل و هدفمند باشند تا به رستگاری منجر شوند. کلی‌گویی، چونان بادی است که گرد و غبار ابهام را برمی‌انگیزد.

درنگ: کلی‌گویی‌های بدون دلیل، به گمراهی و اتلاف وقت می‌انجامد.

الگوگیری از طبیعت در خردمندی

درس‌گفتار، با اشاره به دقت و نظم حیوانات، مانند مرغ در غذا خوردن، انسان را به الگوگیری از طبیعت در فکر و گفتار دعوت می‌کند. این مثال، چونان آینه‌ای است که نظم و دقت طبیعت را بازمی‌تاباند و انسان را به خردمندی فرامی‌خواند.

درنگ: انسان باید از نظم و دقت طبیعت در فکر و گفتار الگو بگیرد.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با تأکید بر ضرورت عقلانیت و قاعده‌مندی در معرفت، پیامدهای تضعیف کرد و اهمیت استدلال را بررسی کرد. الگوگیری از طبیعت، چونان راهنمایی است که مسیر خردمندی را روشن می‌سازد.

بخش ششم: نقد تجربه‌های عرفانی غیرقاعده‌مند

نقد تجربه‌های خرافی

تجربه‌های عرفانی، مانند استخاره برای غذا، اغلب خرافاتی و بی‌مبناست. درس‌گفتار، با نقد این تجربه‌ها، استدلال می‌کند که عرفان حقیقی، از چنین اعمالی بی‌نیاز است. این تجربه‌ها، چونان سراب‌هایی‌اند که سالک را از حقیقت دور می‌کنند.

درنگ: تجربه‌های عرفانی خرافی، مانند استخاره برای غذا، بی‌مبنا و فاقد اعتبارند.

نقد ترک تعلقات کونیه

ترک تعلقات کونیه، مانند نفس کشیدن یا غذا خوردن، غیرمنطقی و غیرعملی است. درس‌گفتار، با نقد این دیدگاه، استدلال می‌کند که عرفان حقیقی، با نیازهای طبیعی انسان هماهنگ است. این افراط، چونان زنجیری است که سالک را از زندگی طبیعی محروم می‌کند.

درنگ: ترک تعلقات کونیه، مانند غذا خوردن، غیرمنطقی و با عرفان حقیقی ناسازگار است.

نقد ادب افراطی

ادب افراطی، مانند عدم دراز کردن پا، به محدودیت‌های غیرمنطقی منجر می‌شود. درس‌گفتار، با نقد این رویکرد، استدلال می‌کند که معنویت، در سادگی و عقلانیت است، نه در تشریفات بی‌معنا. این ادب، چونان باری است که سالک را از حرکت بازمی‌دارد.

درنگ: ادب افراطی، به محدودیت‌های غیرمنطقی منجر شده و با معنویت حقیقی ناسازگار است.

جمع‌بندی بخش ششم

این بخش، با نقد تجربه‌های عرفانی غیرقاعده‌مند، بر ضرورت هماهنگی عرفان با عقلانیت و نیازهای طبیعی تأکید کرد. نقد خرافات و افراط، چونان راهنمایی است که مسیر عرفان حقیقی را روشن می‌سازد.

بخش هفتم: حکمت شرع و هماهنگی با عقلانیت

حکمت شرع در تنوع عبادات

شرع، با تنوع در حرکات نماز، از یکنواختی و آسیب جسمانی جلوگیری می‌کند. درس‌گفتار، با تحلیل این حکمت، استدلال می‌کند که شرع، با نیازهای جسمانی و روانی انسان هماهنگ است. این تنوع، چونان نسیمی است که روح و جسم را تازه می‌کند.

درنگ: شرع، با تنوع در عبادات، به سلامت جسمانی و روانی انسان کمک می‌کند.

نقد ترک علوم و قوانین

ترک علوم و قوانین، به هرج‌ومرج و نادانی منجر می‌شود. درس‌گفتار، با نقد این دیدگاه، استدلال می‌کند که علوم و قوانین، ابزار نظم و پیشرفت‌اند. ترک آن‌ها، چونان خاموش کردن چراغ معرفت است که جامعه را در تاریکی فرو می‌برد.

درنگ: ترک علوم و قوانین، به هرج‌ومرج و نادانی منجر می‌شود.

وحدت امت با ائمه

مسلمانان، به دلیل اتصال به امیرالمؤمنین علیه‌السلام، در اصل وحدت دارند. درس‌گفتار، با تأکید بر این پیوند، استدلال که علی علیه‌السلام، محور وحدت معنوی امت است. این وحدت، چونان ریشه‌ای است که درخت امت را استوار نگه می‌دارد.

درنگ: اتصال به امیرالمؤمنین، محور وحدت معنوی امت اسلامی است.

جمع‌بندی بخش هفتم

این بخش، با بررسی حکمت شرع و هماهنگی با عقلانیت، بر نقش علوم و قوانین در نظم جامعه و وحدت امت تأکید کرد. این تحلیل، چونان نقشه‌ای است که مسیر تعادل میان دین و عقل را ترسیم می‌کند.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری نهایی

درس‌گفتار بیست‌وپنجم از سلسله مباحث مصباح الانس، با نقد معرفت‌شناسی فلسفی و عرفانی در شناخت حقایق جوهرین، گامی بلند در راستای پالایش معرفت دینی و علمی برداشت. این درس‌گفتار، با رد محدودیت‌های فلسفه در دستیابی به ذات اشیا و نقد عرفان غیرقاعده‌مند، بر ضرورت عقلانیت و قاعده‌مندی تأکید کرد. نقد جبهه‌بندی‌های کلیشه‌ای میان عرفا و فلاسفه، تحلیل نقش استعمار در تضعیف خرد، و تبیین حکمت شرع، از محورهای کلیدی این بحث بود. مصباح الانس، به‌عنوان اثری بی‌مانند، با پالایش آرای پیشین، گنجی است که نیازمند مطالعه نظام‌مند و ارائه به جهان معاصر است. این درس‌گفتار، دعوتی است به تأمل در عقلانیت، وحدت و هماهنگی برای توسعه معرفتی و اجتماعی جوامع اسلامی.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، تعریف فلسفی انسان چیست؟

2. در متن، چه چیزی به عنوان اشکال اصلی فلسفه در شناخت حقایق مطرح شده است؟

3. طبق متن، عارف به چه کسی گفته می‌شود؟

4. در متن، جسم چگونه تعریف شده است؟

5. طبق متن، یکی از اشکالات وارد بر تعریف حیوان چیست؟

6. فیلسوف به دنبال شناخت باطن اشیا، مشابه علم خداست.

7. عارف واقعی طبق متن، کسی است که حقایق اشیا را با چشم بصیرت می‌بیند.

8. طبق متن، نزاع بین عرفا و فلاسفه به دلیل تفاوت بنیادین در روش‌های آن‌هاست.

9. تعریف حیوان ناطق به عنوان جنس و فصل قريب، بهترین نوع تعریف فلسفی است.

10. متن ادعا می‌کند که جسم و روح در انسان به دلیل عشق وحدت پیدا می‌کنند.

11. طبق متن، چرا فیلسوف نمی‌تواند به باطن اشیا برسد؟

12. تفاوت اصلی بین تعریف فلسفی و عرفانی از حقیقت انسانی چیست؟

13. چرا متن نزاع بین عرفا و فلاسفه را بی‌مورد می‌داند؟

14. طبق متن، مشکل اصلی تعریف جسم به عنوان جوهر قابل ابعاد ثلاثه چیست؟

15. چرا متن ادعا می‌کند که تعریف حیوان به عنوان موجود نامي مشکل دارد؟

پاسخنامه

1. حیوان ناطق

2. ناتوانی در رسیدن به باطن اشیا

3. کسی که دارای چشم واقع‌بین است

4. جوهر قابل ابعاد ثلاثه

5. نمو در پیری وجود ندارد

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. زیرا فیلسوف با ابزار عقل به اوصاف مخلوقات می‌پردازد و به دنبال باطن اشیا نیست.

12. فیلسوف حقیقت انسانی را با اوصاف مانند حیوان ناطق تعریف می‌کند، اما عارف مدعی دیدن باطن اشیاست.

13. زیرا هر دو گروه از روش‌های مشابه استفاده می‌کنند و اختلافات آن‌ها از جبهه‌بندی غیرضروری ناشی می‌شود.

14. مشکل این است که جسم بالفعل در کره تحقق نمی‌یابد و بالقوه فقط به هیولا صادق است.

15. زیرا در پیری، نمو وجود ندارد، در حالی که حیوان باید دارای نمو باشد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده