در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 3

متن درس

مصباح الانس

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه سوم)

مقدمه: درآمدی بر چراغ انس و معرفت

این اثر، با تمرکز بر شرح کتاب «مصباح الانس» و معرفی شخصیت محوری آن، صدرالدین قونوی، به‌عنوان پلی میان عقل و شهود، راهی به سوی تهذیب نفوس و تقرب به حقیقت الهی می‌گشاید.

این متن، با نقد تشتت آرای علمای ظاهری، تأکید بر تربیت ناخودآگاه، و معرفی قونوی به‌عنوان سلطان الکونین، به دنبال زدودن پیرایه‌های ظاهری از معارف دینی و ترغیب محجوبین به سوی حقیقت است. ساختار این بخش، با عناوین و زیرعناوین تخصصی، به گونه‌ای طراحی شده که مفاهیم عمیق عرفانی را به‌صورت نظام‌مند ارائه دهد. استعارات و تمثیلات فاخر، چون چراغی در مسیر معرفت، خواننده را به سوی درک ژرف‌تر هدایت می‌کنند.

بخش نخست: مبانی و اهداف نگارش مصباح الانس

آغاز با نام حق و تبیین مقصود

درس‌گفتار با ذکر شریف بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ (: «به نام خداوند بخشنده مهربان») آغاز می‌شود، که چون کلیدی زرین، درهای معرفت الهی را می‌گشاید. هدف اصلی نگارش مصباح الانس، ارائه گزارشی جامع از صاحب کتاب، صدرالدین قونوی، محتوای اثر، و چرایی تألیف آن است. این اثر، نه صرفاً به‌منزله باقیات صالحات ظاهری، بلکه به‌عنوان تلاشی برای تهذیب آرای پراکنده و ارائه معارفی منسجم و عقلانی نگاشته شده است.

نگارنده، با تمثیلی زیبا، نگارش کتاب را به آویختن تابلویی بر دیوار خانه تشبیه می‌کند که تنها برای نمایش نیست، بلکه برای ماندگاری معنوی و هدایت به سوی حقیقت است. این هدف، با آیه شریفه وَٱبْتَغِ فِيمَآ ءَاتَىٰكَ ٱللَّهُ ٱلدَّارَ ٱلْءَاخِرَةَ (قصص: ۷۷؛ : «و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بجوی») همخوانی دارد، که بر استفاده از نعمات الهی برای کسب خیر ابدی تأکید می‌ورزد.

درنگ: نگارش مصباح الانس، نه برای خودنمایی، بلکه برای تهذیب نفوس و هدایت محجوبین به سوی معرفت الهی است، که چون چراغی در تاریکی، مسیر حقیقت را روشن می‌سازد.

نقد تشتت آرای علمای ظاهری

یکی از محورهای اصلی درس‌گفتار، نقد تشتت و تکثر آرای علمای ظاهری (علماء الرسوم) است که به دلیل تذبذب و هواهای نفسانی، از کشف حقایق عقیدتی و حل مزالق شریعت بازمانده‌اند. عبارت «فان التنفر عن تشذب آراء علماء الرسوم اتفر تذبذب اهواء ابناء العلوم الى حده» به نفرت از پراکندگی آرای ظاهری اشاره دارد، که چون شاخه‌های شکسته درختی، از تنه حقیقت دور افتاده‌اند.

«تشذب» به معنای تکثر و تفرق آراء، و «تذبذب اهواء» به هواهای نفسانی اشاره دارد که مانع وصول به حقیقت می‌شوند. این نقد، با آیه کریمه وَلَا تَكُونُوا مِنَ ٱلْمُشْرِكِينَ مِنَ ٱلَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ (روم: ۳۱-۳۲؛ : «و از مشرکان که دین خود را پراکنده کردند نباشید») همخوانی دارد. علمای ظاهری، به دلیل تمرکز بر ظواهر و غفلت از باطن، در کشف حقایق عقیدتی و حل مشکلات شریعت ناکام مانده‌اند.

نگارنده، با تمثیلی از نسخه‌های بدل مرحوم اشکوری، به نقد آرای غیرمستند و هواهای نفسانی می‌پردازد. این نسخه‌ها، که به‌غلط «نسخه بدل» خوانده شده‌اند، در واقع «نسخه بغل» هستند، یعنی افزوده‌هایی غیراصیل که چون زوائد بر پیکره حقیقت، معرفت را مخدوش می‌سازند. این نقد، با آیه شریفه وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِّنَ ٱللَّهِ (قصص: ۵۰؛ : «کیست گمراه‌تر از کسی که بدون هدایت الهی از هوای نفس خود پیروی کند؟») تأیید می‌شود.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین اهداف نگارش مصباح الانس و نقد تشتت آرای علمای ظاهری، بنیان‌های نظری این اثر را روشن می‌سازد. تأکید بر تهذیب آراء و زدودن پیرایه‌های ظاهری، چون نسیمی پاک، ذهن خواننده را به سوی حقیقت هدایت می‌کند. این بخش، با معرفی قونوی به‌عنوان محور معرفتی کتاب، زمینه را برای تحلیل عمیق‌تر شخصیت و آثار او فراهم می‌آورد.

بخش دوم: صدرالدین قونوی، سلطان الکونین

معرفی قونوی: مرآه الطرفین و مجلی الشرفین

صدرالدین قونوی، شاگرد برجسته محیی‌الدین ابن‌عربی، به‌عنوان «سلطان الکونین» معرفی شده است، که به تسلط او بر علوم ظاهری (ناسوت) و باطنی (ملکوت) اشاره دارد. او، چون آینه‌ای دوسویه (مرآه الطرفین)، هم حقیقت ظاهری و هم باطنی را منعکس می‌کند، و چون محفل شرف (مجلی الشرفین)، حسب و علم را در وجود خویش جمع آورده است.

قونوی، با نسب شریف (محمد بن اسحاق بن محمد بن علی بن یوسف القونوی) و تسلط بر علوم عقلی و نقلی، شخصیتی جامع و واصل به حقیقت معرفی شده است. این توصیف، با مفهوم عارف محقق در عرفان نظری همخوانی دارد، که نه‌تنها خود به حقیقت رسیده، بلکه دیگران را نیز هدایت می‌کند. عبارت «برزخ الحضرتین» به نقش او به‌عنوان واسطه میان عوالم ناسوت و ملکوت اشاره دارد، که چون پلی میان زمین و آسمان، سالکان را به مقصد می‌رساند.

درنگ: صدرالدین قونوی، به‌عنوان سلطان الکونین، با تسلط بر علوم ظاهری و باطنی، چون آینه‌ای دوسویه، حقیقت را منعکس می‌کند و سالکان را به سوی معرفت الهی هدایت می‌نماید.

نقش استاد و شاگرد: قونوی و ابن‌عربی

قونوی، به‌عنوان شاگرد برجسته ابن‌عربی، از معارف استادش بهره‌ای وافر برده و او را «خاتم ولایت محمدیه» دانسته است اگرچه در این قضاوت، ناراست است. این عنوان هرچند سلامت ندارد، به جایگاه والای ابن‌عربی در سلسله اولیاء اشاره دارد، که هم خود او و هم پیروانش مدعی اند چون مهر پایانی بر ولایت محمدی، معارف الهی را به کمال رسانده است. قونوی، با تأسی به استادش، معارف عرفانی را در کتاب «مفتاح غیب الجمع و الوجود» تدوین کرده و مصباح الانس، شرحی بر این اثر است.

نگارنده، با اشاره به ارادت عمیق قونوی به ابن‌عربی، به تمثیلی از مولانا و شمس تبریزی اشاره می‌کند. همان‌گونه که مولانا دخترش را به شمس سپرد، قونوی مادرش را به ابن‌عربی تقدیم کرد، که نشان‌دهنده عمق ارادت و پیوند معنوی میان استاد و شاگرد است. این پیوند، چون رودی زلال، معارف عرفانی را از استاد به شاگرد و از او به نسل‌های بعد منتقل کرده است.

شاگردان قونوی و تداوم معرفت

قونوی، نه‌تنها خود عارفی واصل بود، بلکه شاگردانی برجسته چون صاحب «مشارق الدراری» و «موئدیه» تربیت کرد. این شاگردان، که به «اولاد الهیون» توصیف شده‌اند، نه از نظر نسبی، بلکه از جهت معنوی، ادامه‌دهنده راه قونوی بودند. نگارنده، با تمثیلی از درخت معرفت، شاگردان قونوی را به شاخه‌هایی تشبیه می‌کند که از تنه استوار استاد، بار معرفت می‌دهند.

این شاگردان، با تأسی به قونوی، معارف عرفانی را به‌صورت عقلانی و شهودی تبیین کردند، که با آیه کریمه وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوا وَٱتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُم بِإِيمَٰنٍ (طور: ۲۱؛ : «و کسانی که ایمان آوردند و فرزندانشان در ایمان از آن‌ها پیروی کردند») همخوانی دارد. این آیه، به تداوم معنوی معرفت در میان نسل‌های بعدی اشاره می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با معرفی صدرالدین قونوی به‌عنوان سلطان الکونین و مرآه الطرفین، جایگاه او را در عرفان نظری تبیین می‌کند. نقش او به‌عنوان شاگرد ابن‌عربی و تربیت شاگردانی برجسته، چون نوری در مسیر معرفت، راه سالکان را روشن می‌سازد. این بخش، زمینه را برای بررسی اهداف عرفانی مصباح الانس در بخش بعدی فراهم می‌آورد.

بخش سوم: اهداف عرفانی و تربیتی مصباح الانس

تهذیب نفوس و تکمیل مکارم اخلاق

یکی از اهداف اصلی مصباح الانس، تهذیب نفوس، تکمیل مکارم اخلاق، و آگاهی از اسرار آیات الهی است. نگارنده، با تأکید بر اینکه «قصارهم تهذیب النفوس و تتمیم مکارم الاخلاق»، عرفان را راهی برای پالایش درون و ارتقای فضایل انسانی معرفی می‌کند. این هدف، با آیه شریفه وَتَزَكَّىٰ وَلَا تَكُن مِّنَ ٱلْمُشْرِكِينَ (بقره: ۱۲۸؛ : «و خود را پاکیزه کن و از مشرکان مباش») همخوانی دارد.

تهذیب نفوس، چون صیقل دادن آینه دل، آن را برای انعکاس نور الهی آماده می‌سازد. نگارنده، با تمثیلی از عروس که زیورهایش را در صندوقچه‌ای (عتیده) نگه می‌دارد، به لزوم پالایش دل از زوائد ظاهری اشاره می‌کند. این پالایش، سالک را به جذبه حق (مرحله وصول) هدایت می‌کند، که چون کشش مغناطیسی، دل را به سوی معشوق الهی می‌کشاند.

درنگ: تهذیب نفوس و تکمیل مکارم اخلاق، چون صیقل آینه دل، سالک را برای دریافت جذبه حق و آگاهی از اسرار آیات الهی آماده می‌سازد.

تربیت ناخودآگاه: روشی ربانی

نگارنده، با تأکید بر تربیت ناخودآگاه، مربی عارف را به پزشکی تشبیه می‌کند که بدون دستورات جبری، با رفتار و حالات باطنی خود، شاگرد را هدایت می‌کند. این روش، چون ویروسی معنوی، به‌صورت طبیعی در دل شاگرد اثر می‌گذارد و او را به سوی حقیقت سوق می‌دهد. این دیدگاه، با مفهوم «تزکیه» در عرفان اسلامی همخوانی دارد، که بر تأثیرگذاری غیرمستقیم اولیاء تأکید می‌ورزد.

نگارنده، با تمثیلی از کودکی یک‌ساله که رفتار والدینش را تقلید می‌کند، به اثرگذاری ناخودآگاه اشاره می‌کند. اگر والدین نماز بخوانند، کودک نیز به تقلید از آن‌ها سجده می‌کند، و اگر به رقص بپردازند، او نیز به همان راه می‌رود. این تمثیل، نشان‌دهنده عمق تأثیرگذاری تربیت ناخودآگاه است، که چون نوری در تاریکی، مسیر رشد معنوی را روشن می‌سازد.

نقد جزمیت و لزوم شک سازنده

نگارنده، با نقد جزمیت و قطعیت بیش از حد، بر لزوم شک سازنده تأکید می‌ورزد. جزمیت، چون قفلی بر ذهن، مانع رشد معنوی می‌شود، در حالی که شک سازنده، چون کلیدی زرین، درهای معرفت را می‌گشاید. این دیدگاه، با آیه کریمه فَٱعْلَمْ أَنَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ (محمد: ۱۹؛ : «بدان که جز الله خدایی نیست») همخوانی دارد، که بر معرفت تدریجی و اجتناب از قطعیت کورکورانه تأکید می‌ورزد.

نگارنده، با تمثیلی از مربی که شاگرد را به سوی یقین الهی هدایت می‌کند، به لزوم حفظ ذهن باز اشاره می‌کند. اگر مربی شاگرد را به جزمیت بکشاند، او را چون پرنده‌ای در قفس، از پرواز بازمی‌دارد. اما اگر شک سازنده را در او بیدار کند، او را به سوی آسمان معرفت رها می‌سازد.

تمایز عرفان محبوبین و محبین

مصباح الانس، برای محبین (سالکان عادی) و محجوبین (اهل ظاهر) نگاشته شده است، نه برای محبوبین (عارفان واصل). نگارنده، با تمثیلی از چراغ انس، این اثر را به نوری تشبیه می‌کند که راه محجوبین را روشن می‌سازد، اما برای محبوبین، که خود خورشید معرفت‌اند، نیازی به این نور نیست. این تمایز، با تقسیم‌بندی عرفان نظری میان مراتب سالکان (راجل، سالک، فارق، واصل) همخوانی دارد.

محجوبین، چون مسافرانی در تاریکی، به چراغ مصباح الانس نیاز دارند تا مسیر حقیقت را بیابند. اما محبوبین، که به حقیقت ذات الهی رسیده‌اند، چون ستارگان درخشان، خود نورافشانی می‌کنند. این تمثیل، عمق تفاوت میان مراتب سلوک را نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تبیین اهداف عرفانی و تربیتی مصباح الانس، راه تهذیب نفوس و تقرب به حقیقت را روشن می‌سازد. تأکید بر تربیت ناخودآگاه، نقد جزمیت، و تمایز میان محبین و محبوبین، چون نغمه‌ای دل‌انگیز، خواننده را به سوی معرفت الهی دعوت می‌کند. این بخش، زمینه را برای بررسی استعارات عرفانی در بخش بعدی فراهم می‌آورد.

بخش چهارم: استعارات و تمثیلات عرفانی

دبدبه و مشربه: رقص عاشقانه و فیض الهی

یکی از زیباترین بخش‌های درس‌گفتار، شعری است که با استعارات «دبدبه» و «مشربه» به تواضع عارف و امید به دریافت فیض الهی اشاره دارد: «هر چند به نزد تو نریزم هبه‌ای / در کوی امید می‌زنم دبدبه‌ای / مستان شراب عشق تو بسیارند / شاید که به ما نیز رسد مشربه‌ای». «دبدبه»، به ریتم عاشقانه‌ای اشاره دارد که سالک در محفل انس می‌سازد، و «مشربه»، به کاسه‌ای با لبه باز که فیض الهی را به‌صورت فراوان منتقل می‌کند.

نگارنده، با تمثیلی از رقص عرفانی (سماع)، دبدبه را به حرکتی هماهنگ تشبیه می‌کند که سالک را به سوی معشوق الهی می‌کشاند. مشربه، چون کاسه‌ای زرین در سقاخانه‌های عرفان، فیض الهی را به گونه‌ای می‌ریزد که نه‌تنها سیراب می‌کند، بلکه سر و روی سالک را از نور معرفت خیس می‌سازد. این استعاره، با آیه کریمه وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا (انسان: ۲۱؛ : «و پروردگارشان شرابی پاک به آن‌ها نوشاند») همخوانی دارد.

درنگ: دبدبه و مشربه، چون رقص عاشقانه و کاسه فیض الهی، سالک را به سوی وصول به حق و دریافت شراب عشق الهی هدایت می‌کنند.

شراب عشق: نماد شهادت و وصول

نگارنده، «شراب عشق» را به خون شهادت و وصول به حق تعبیر می‌کند. این شراب، که سرخ‌رنگ و خاص است، نه‌تنها سیراب می‌کند، بلکه سالک را در فیض الهی غرق می‌سازد. با تمثیلی از کنیاک، که تنها حرفه‌ای‌ها توان نوشیدن آن را دارند، شراب عشق به مرتبه‌ای والا تشبیه می‌شود که تنها عارفان واصل از آن بهره‌مند می‌شوند.

سالک عارف، چون شهیدی است که به غیر خدا قد خم نمی‌کند. این ویژگی، با آیه شریفه وَلَا تَحْسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُوا فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمْوَٰتًا (آل‌عمران: ۱۶۹؛ : «و گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته شدند مرده‌اند») همخوانی دارد. شراب عشق، چون خونی سرخ، سالک را به مرتبه شهادت و وصول می‌رساند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تبیین استعارات عرفانی دبدبه، مشربه، و شراب عشق، زیبایی‌های ادبی و معنوی مصباح الانس را به نمایش می‌گذارد. این استعارات، چون نغمه‌های عرفانی، دل خواننده را به سوی معشوق الهی می‌کشاند و او را به دریافت فیض الهی امیدوار می‌سازد.

بخش پنجم: توکل و توسل، محور سلوک عرفانی

توکل بر حق در هر شأن و آن

نگارنده، با تأکید بر توکل بر خداوند در همه امور (ظاهر و باطن)، آن را محور سلوک عرفانی معرفی می‌کند. عبارت «و علیه التوکل فی کل شأن و آن» به توکل در هر شأن (باطن) و آن (ظاهر) اشاره دارد، که چون دو بال پرنده، سالک را به سوی آسمان معرفت پرواز می‌دهد. این دیدگاه، با آیه کریمه وَعَلَى ٱللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ ٱلْمُتَوَكِّلُونَ (ابراهیم: ۱۲؛ : «و توکل‌کنندگان باید بر خدا توکل کنند») همخوانی دارد.

توکل، چون سپردن کشتی دل به امواج اراده الهی، سالک را از گرداب‌های نفسانی نجات می‌دهد. نگارنده، با تمثیلی از ناخدای حکیم، توکل را به اعتماد به هدایت الهی تشبیه می‌کند که حتی در طوفان‌های سخت، کشتی را به ساحل امن می‌رساند.

توسل به اولیاء و شفاعت

نگارنده، با اشاره به توسل به اولیاء، آن را راهی برای وصول به شفاعت الهی معرفی می‌کند. عبارت «ممن تطمع بشريف شفاعته» به امید دریافت شفاعت اولیاء اشاره دارد، که چون کلیدی زرین، درهای رحمت الهی را می‌گشاید. این دیدگاه، با جایگاه اولیاء در عرفان شیعی همخوانی دارد، که آن‌ها را واسطه فیض الهی می‌دانند.

توسل، چون گرفتن دست راهنمایی در تاریکی، سالک را به سوی نور هدایت می‌کند. نگارنده، با تمثیلی از مسافری که در بیابان به راهنما پناه می‌برد، توسل را به اعتماد به اولیاء تشبیه می‌کند که مسیر حقیقت را روشن می‌سازند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تبیین توکل و توسل به‌عنوان محورهای سلوک عرفانی، راه تقرب به حقیقت را روشن می‌سازد. این دو اصل، چون دو بال پرنده، سالک را به سوی آسمان معرفت پرواز می‌دهند و او را از دام‌های نفسانی رها می‌سازند.

نتیجه‌گیری کلی

تبیین معارف کتاب مصباح الانس، راه تهذیب نفوس و تقرب به حقیقت را هموار می‌سازد. این اثر، با معرفی صدرالدین قونوی به‌عنوان سلطان الکونین، نقد تشتت آرای علمای ظاهری، و تأکید بر تربیت ناخودآگاه و شک سازنده، پلی میان عقل و شهود ایجاد می‌کند. استعارات عرفانی دبدبه و مشربه، چون نغمه‌های عاشقانه، دل خواننده را به سوی معشوق الهی می‌کشاند، و توکل و توسل، چون دو بال، او را به سوی آسمان معرفت پرواز می‌دهند.

این متن، با حفظ تمامی جزئیات درس‌گفتار و تحلیل‌های تفصیلی، به زبانی فاخر و علمی، منبعی جامع برای پژوهشگران حوزه الهیات و عرفان اسلامی فراهم آورده است. امید است که این اثر، چون نوری در تاریکی، راه سالکان را به سوی حقیقت روشن سازد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. منظور از «تشذب آراء علماء الرسوم» در متن چیست؟

2. سلطان الکونین در متن به چه کسی اشاره دارد؟

3. عبارت «اهواء ابناء العلوم» در متن به چه معناست؟

4. منظور از «محقق» در عرفان، طبق متن، چیست؟

5. کتاب مصباح الانس به چه موضوعی پرداخته است؟

6. متن درسگفتار بیان می‌کند که علمای رسوم در کشف حقایق عقیده موفق بوده‌اند.

7. جناب قونوی در متن به عنوان کسی معرفی شده که هم به علوم ظاهری و هم باطنی مسلط است.

8. متن اشاره دارد که نسخه‌های بدل مرحوم اشکوری اکثراً صحیح هستند.

9. عرفان تخاطبی به معنای عرفانی است که مربی به شاگرد دستور مستقیم می‌دهد.

10. متن بیان می‌کند که عرفای ربانی به غير خدا قد خم می‌کنند.

11. منظور از «مزالق الشریعه» در متن چیست؟

12. چرا متن از «اهواء» به عنوان خواسته‌های غیرمعقول یاد می‌کند؟

13. تفاوت عارف سالک و عارف محقق در متن چیست؟

14. چرا نویسنده کتاب می‌خواهد «پیرایه‌ها» را از بین ببرد؟

15. متن چگونه قونوی را به عنوان «مرآه الطرفین» توصیف می‌کند؟

پاسخنامه

1. تکثر و پراکندگی نظرات علمای ظاهر

2. جناب قونوی

3. خواسته‌های غیرمعقول و نفسانی

4. عارفی که به مقام وصول رسیده

5. شرح مفتاح غیب الجمع و الوجود

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. مزالق الشریعه به نقاط لغزنده و حساس شریعت اشاره دارد که نیاز به دقت و احتیاط دارند.

12. زیرا اهواء به خواسته‌های نفسانی و بدون دلیل اشاره دارد که برخلاف حقیقت و علم است.

13. عارف سالک در حال سلوک و در راه است، اما عارف محقق به مقام وصول رسیده است.

14. برای تهذیب نفوس و زدودن کثرت و پراکندگی آراء غیرحقیقی علمای رسوم.

15. قونوی به عنوان آینه‌ای دوسویه توصیف شده که هم علوم ظاهری و هم باطنی را منعکس می‌کند.

فوتر بهینه‌شده