متن درس
کاوشی در مبادی تصدیقی عرفان اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۱)
دیباچه
این اثر، با نگاهی عمیق به مبادی تصدیقی در عرفان اسلامی، به تبیین اصول و مبانی معرفتی میپردازد که سالک را به سوی حقیقت الهی رهنمون میسازد. برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، این نوشتار، به بررسی نقش تصورات و تصدیقات در شکلگیری علم عرفانی پرداخته و با نقد دیدگاههای غیرعلمی، راهی روشن برای درک توحید و کمالات الهی ترسیم میکند. همانگونه که نسیمی بهاری شاخسار را به رقص میآورد، این اثر نیز با تمثیلات و اشارات معنوی، ذهن خواننده را به سوی معرفت الهی سوق میدهد.
بخش نخست: ساختار علوم و جایگاه مبادی تصدیقی
تقسیمبندی علوم به موضوع، مبادی و مسائل
در حکمت اسلامی، هر علمی از سه رکن بنیادین تشکیل شده است: موضوع، مبادی و مسائل. موضوع، محور اصلی علم است که همه مباحث حول آن میچرخد؛ مبادی، مقدماتی هستند که مسائل را اثبات میکنند؛ و مسائل، نتایجی هستند که از این مقدمات استخراج میگردند. در عرفان، موضوع علم، حقیقت وجود و ذات الهی است، مبادی آن شامل تصورات و تصدیقات صحیحاند، و مسائل آن به درک توحید و کمالات الهی منجر میشوند. این تقسیمبندی، همانند نقشهای دقیق برای معمار، سالک را در مسیر معرفت هدایت میکند.
درنگ: تقسیم علوم به موضوع، مبادی و مسائل، چارچوبی منطقی برای سازماندهی معرفت عرفانی فراهم میآورد. این ساختار، با آیه فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي (حجر: ۲۹، : پس چون او را سامان دادم و از روح خود در او دمیدم) همخوانی دارد، که سامانیافتگی تصورات را شرط دریافت فیض الهی میداند. |
مبادی به دو دسته تصوری و تصدیقی تقسیم میشوند. مبادی تصوری، مفاهیم اولیهای هستند که ذهن برای فهم موضوع علم به آنها نیاز دارد، مانند مفهوم وجود در فلسفه یا توحید در عرفان. مبادی تصدیقی، قضایایی هستند که مسائل علم را اثبات میکنند، مانند یقین به وحدت وجود که پایه درک توحیدی است. این تمایز، همانند تفکیک قلم و کاغذ در نگارش، نشاندهنده نقش هر جزء در تکمیل معرفت است.
نقش مبادی تصدیقی در وصول به حقیقت الهی
مبادی تصدیقی در عرفان، قضایایی یقینیاند که سالک را به سوی حقیقت الهی رهنمون میسازند. این مبادی، که به مقدمات و اوضاع (موضوعات) شناخته میشوند، ابزار اثبات مسائل عرفانیاند. برای نمونه، تصدیق به وحدت وجود، مبنای درک توحید ذاتی است که با آیه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (اخلاص: ۱، : بگو اوست خدای یگانه) تأیید میشود. این قضایا، همانند پلهایی مستحکم، سالک را از وادی ظن به سرزمین یقین میرسانند.
در فلسفه اسلامی، مبادی تصدیقی شامل قضایای بدیهی (مانند اصل امتناع تناقض) و نظری (قضایای اثباتشده) هستند. در عرفان، این مبادی علاوه بر استدلال، به شهود و کشف نیز وابستهاند، چنانکه سالک با نور شهود، حقیقت را بهطور مستقیم درمییابد. این پیوند استدلال و شهود، همانند آمیختن عقل و دل، عرفان اسلامی را از دیگر علوم متمایز میسازد.
جمعبندی بخش نخست
ساختار علوم در حکمت اسلامی، با تقسیم به موضوع، مبادی و مسائل، چارچوبی منطقی برای سازماندهی معرفت فراهم میآورد. مبادی تصدیقی، بهعنوان قضایای یقینی، نقش کلیدی در اثبات مسائل عرفانی و هدایت سالک به سوی حقیقت الهی دارند. این مبادی، با پیوند استدلال و شهود، عرفان را به علمی جامع و متعالی تبدیل میکنند که هم عقل را اقناع میکند و هم دل را به نور معرفت روشن میسازد.
بخش دوم: تمایز علوم و اهمیت تصورات صحیح
تفاوت موضوعات و مبادی در علوم مختلف
هر علمی، موضوعات، مبادی و مسائل خاص خود را دارد. برای نمونه، در معماری، زمین موضوع است و ابزارهایی چون بیل و کلنگ مبادیاند، درحالیکه در نقشهکشی، کاغذ موضوع و خطکش و مداد مبادیاند. در عرفان، موضوع علم، وجود مطلق و حقیقت الهی است و مبادی آن شامل تصورات صحیح از توحید و تصدیقات یقینی مانند وحدت وجود هستند. این تمایز، همانند تفاوت بوم نقاش و ابزار او، نشاندهنده تنوع علوم و ضرورت تناسب میان موضوع و مبادی است.
درنگ: تمایز موضوعات و مبادی در علوم، نشاندهنده تنوع معرفتی و ضرورت تناسب میان آنهاست. این اصل با آیه اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ (بقره: ۲۵۵، : خدا، جز او معبودی نیست، زنده و پاینده است) همخوانی دارد، که وجود حق را موضوع اصلی عرفان معرفی میکند. |
این دیدگاه با حکمت متعالیه صدرایی سازگار است، که وجود مطلق را موضوع فلسفه و عرفان میداند. مبادی عرفانی، با شهودات و قضایای یقینی، مسائل توحیدی را اثبات میکنند و سالک را به درک حقیقت رهنمون میسازند. این تناسب، همانند هماهنگی میان ساز و نوازنده، معرفتی منسجم و متعالی پدید میآورد.
اهمیت تصورات صحیح در شکلگیری علم
صحت تصدیقات، وابسته به صحت تصورات است. اگر تصورات درست باشند، تصدیقات یقینی و علمی خواهند بود، اما تصورات نادرست یا ناقص، به جهل و خرافات منجر میشوند. در عرفان، تصور صحیح از حق و خلق، شرط لازم برای تصدیق به توحید و وحدت وجود است. این اصل با آیه وَمَا هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ (ق: ۱۸، : آنها جز نامهایی که شما و پدرانتان بر آنها نهادهاید، نیستند) تأیید میشود، که بر لزوم تصورات صحیح از حقیقت تأکید دارد.
تصورات نادرست، همانند آینهای شکسته، حقیقت را تحریف میکنند. در علوم انسانی معاصر، بسیاری از اختلافات ناشی از تصورات ناقص یا غلط است، نه تفاوتهای علمی. این نقص، علم را به وادی جهل میکشاند و از معرفت حقیقی دور میسازد.
نقد هرمنوتیک و علوم انسانی غیرعلمی
علوم انسانی معاصر، به دلیل تصورات نادرست، اغلب فاقد ارزش علمیاند. اختلافات این علوم، ناشی از جهل است، نه هرمنوتیک. هرمنوتیک زمانی معنا دارد که تصورات و تصدیقات صحیح باشند، اما در این علوم، فقدان مبادی صحیح، به نتایج غیرعلمی منجر میشود. این دیدگاه با آیه مِنْ أَجْلِ ذَٰلِكَ كَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ (مائده: ۳۲، : از اینرو بر بنیاسرائیل مقرر داشتیم که هر کس نفسی را بدون حق بکشد) همخوانی دارد، که بر لزوم استدلالهای دقیق و عادلانه تأکید میکند.
این نقد، همانند افشای نقابی از چهره حقیقت، نشاندهنده ضرورت بازنگری در مبانی علوم انسانی است. تصورات نادرست، مانند بذری در خاک شور، علم را عقیم میسازند و به خرافات میکشانند.
جمعبندی بخش دوم
تمایز موضوعات و مبادی در علوم، چارچوبی برای درک تنوع معرفتی فراهم میآورد. صحت تصورات، شرط لازم برای تصدیقات یقینی است و تصورات نادرست، علم را به وادی جهل میکشاند. نقد علوم انسانی غیرعلمی، ضرورت بازنگری در مبانی معرفتی را آشکار میسازد و عرفان اسلامی را بهعنوان علمی متعالی معرفی میکند که با تصورات صحیح، سالک را به حقیقت رهنمون میسازد.
بخش سوم: یقین و تصدیقات در عرفان
ضرورت یقین در تصدیقات
تصدیقات در عرفان، باید یقینی باشند تا ارزش علمی داشته باشند. تصدیقات تسالمی (پذیرفتهشده بدون دلیل) یا تعبدی (مبتنی بر ایمان بدون استدلال)، فاقد یقین علمیاند و نمیتوانند مبنای معرفت عرفانی باشند. این اصل با آیه وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَىٰ (زمر: ۱۷، : و کسانی که از عبادت طاغوت پرهیز کردند و بهسوی خدا بازگشتند، برایشان بشارت است) تأیید میشود، که بر اجتناب از باورهای غیرمستدل تأکید دارد.
درنگ: یقین علمی، پایه معرفت عرفانی است. تصدیقات تسالمی و تعبدی، فاقد ارزش علمیاند و باید با برهان، شهود یا فطرت اثبات شوند. |
یقین، همانند مشعلی در تاریکی، مسیر سالک را روشن میسازد. در عرفان، یقین نهتنها از استدلال، بلکه از شهود و کشف نیز سرچشمه میگیرد، که سالک را به درک مستقیم حقیقت رهنمون میکند.
مثال یقینی: کمال مخلوق در خالق
یکی از قضایای یقینی در عرفان، این است که هر کمالی در مخلوق، در خالق بهصورت کاملتر موجود است. این اصل، مبتنی بر قاعده فلسفی «لان الاثبات فرع الثبوت» است، که بیان میدارد فاقد شیء نمیتواند معطی شیء باشد. این قضیه با آیه قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ (آلعمران: ۲۶، : بگو خدایا، تو مالک ملک هستی، به هر که بخواهی ملک میدهی) تأیید میشود، که خدا را مبدأ همه کمالات میداند.
این اصل، همانند سرچشمهای زلال، نشاندهنده فیض الهی است که کمالات مخلوقات از آن سرچشمه میگیرد. خدا، بهعنوان مبدأ کمالات، همه صفات کمالی را بهصورت کامل و بینقص داراست.
نقد مثال خورشید و حرارت
مثال خورشید، که حرارت میدهد اما خود داغ نیست، برای نفی کمالات مادی در خدا نادرست است، زیرا فاقد یقین علمی است. دانش بشری درباره ماهیت خورشید کامل نیست و این مثال، به فرضیات تجربی وابسته است. این نقد با آیه هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ (آلعمران: ۷، : اوست که بر تو کتاب را نازل کرد که برخی آیات آن محکماند) همخوانی دارد، که بر لزوم محکمات در استدلال تأکید میکند.
این نقد، همانند جداسازی سره از ناسره، ضرورت استدلالهای یقینی را در عرفان آشکار میسازد. یقین عرفانی، به برهان و شهود وابسته است، نه فرضیات غیرمستدل.
جمعبندی بخش سوم
یقین، پایه معرفت عرفانی است و تصدیقات باید با برهان، شهود یا فطرت اثبات شوند. قضیه کمال مخلوق در خالق، نمونهای از تصدیقات یقینی است که خدا را مبدأ کمالات میداند. نقد مثالهای غیرعلمی، مانند خورشید، ضرورت استدلالهای محکم را در عرفان نشان میدهد و این علم را بهعنوان راهی متعالی برای وصول به حقیقت معرفی میکند.
بخش چهارم: نقد دیدگاههای غیرعلمی و عدالت الهی
نقد تصدیقات تسالمی و تعبدی
تصدیقات تسالمی و تعبدی، که بدون دلیل یا صرفاً بر اساس ایمان پذیرفته میشوند، فاقد ارزش علمیاند و نمیتوانند مبنای علم عرفانی باشند. این تصدیقات، باید با برهان نظری، فطری یا کشفی اثبات شوند. این اصل با آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ (بقره: ۲۸۲، : ای کسانی که ایمان آوردهاید، هرگاه به یکدیگر وامی دادید تا سررسیدی معین، آن را بنویسید) تأیید میشود، که بر لزوم مستند بودن امور تأکید دارد.
این نقد، همانند پالایش آب از ناخالصیها، ضرورت تصدیقات یقینی را در عرفان آشکار میسازد. عرفان، علمی است که با پیوند استدلال و شهود، سالک را به حقیقت رهنمون میکند.
نقد دیدگاه اهل سنت درباره مالکیت مطلق خدا
دیدگاه اهل سنت، که خدا را مالک مطلقی میداند که میتواند هر کاری (حتی ظلم) انجام دهد، نادرست است. خدا عادل و حکیم است و ظلم با ذات او ناسازگار است. این دیدگاه با آیه إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ (نساء: ۴۰، : خدا به اندازه ذرهای ظلم نمیکند) تأیید میشود، که بر عدالت الهی تأکید دارد.
درنگ: ظلم با عدالت و حکمت الهی ناسازگار است. این اصل با آیه لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ (فصلت: ۴۶، : او به بندگانش ستمکار نیست) تأیید میشود، که تلازم عدالت و خدا بودن را نشان میدهد. |
این نقد، همانند نور آفتاب بر تاریکی، حقیقت عدالت الهی را آشکار میسازد. خدا، بهعنوان مالک حکیم، با عدل و حکمت در ملک خود تصرف میکند و ظلم، حتی به مقدار اندک، با ذات او ناسازگار است.
تلازم عدالت و خدا بودن
اگر خدا حتی ذرهای ظلم کند، خدا بودنش نقض میشود، زیرا ظلم با عدالت و حکمت الهی ناسازگار است. این تلازم، همانند پیوند پدر و فرزند، نشاندهنده ضرورت عدالت در ذات الهی است. این اصل با آیه لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ (فصلت: ۴۶، : او به بندگانش ستمکار نیست) تأیید میشود، که بیان میدارد حتی ذرهای ظلم، با خدا بودن ناسازگار است.
این تلازم، همانند ریشهای محکم برای درخت معرفت، عدالت الهی را پایه خدا بودن میداند. ظلم، حتی به مقدار ناچیز، حکمت و عدل الهی را نقض میکند و خدا را از مقام الوهیت ساقط میسازد.
جمعبندی بخش چهارم
نقد تصدیقات تسالمی و تعبدی، ضرورت یقین علمی را در عرفان آشکار میسازد. نقد دیدگاه اهل سنت و تأکید بر تلازم عدالت و خدا بودن، عدالت الهی را پایه معرفت توحیدی میداند. این اصول، عرفان اسلامی را بهعنوان علمی متعالی معرفی میکنند که با استدلال و شهود، سالک را به حقیقت رهنمون میسازد.
بخش پنجم: نفحات الهی و تجدد کائنات
نفحات الهی و فرصتهای معرفتی
خداوند در ایام دهر، نفحاتی دارد که سالک باید از آنها بهرهمند شود. این نفحات، لحظات خاص فیض الهیاند که با حدیث «إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا» تأیید میشوند. این نفحات، تجدد خاص (رحیمی) هستند، درحالیکه تجدد عام، دائماً در عالم رخ میدهد. این اصل با آیه وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ (ابراهیم: ۵، : و بهراستی موسی را با آیات خود فرستادیم که قومت را از تاریکیها بهسوی نور بیرون آور) همخوانی دارد، که بر اهمیت بهرهمندی از فیض الهی تأکید میکند.
درنگ: نفحات الهی، لحظات خاص فیض رحمانیاند که سالک را به سوی حقیقت هدایت میکنند. این مفهوم با نظریه تجدد امثال ابنعربی همخوانی دارد. |
این نفحات، همانند نسیمی بهاری، فرصتهایی مغتنم برای معرفتاند. سالک باید با هوشیاری، خود را در معرض این فیض قرار دهد، چنانکه در باران رحمت، خود را به آب زلال میسپارد.
نقد مصادرات و اصول موضوعی در مناظره
در مناظره، باید از اصول موضوعی (مصادرات) پرهیز کرد و دلایلی آورد که مبادی کمتری داشته باشند تا احتمال خدشه کاهش یابد. این اصل با آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ (بقره: ۲۸۲، : ای کسانی که ایمان آوردهاید، هرگاه به یکدیگر وامی دادید تا سررسیدی معین، آن را بنویسید) تأیید میشود، که بر لزوم مستند بودن استدلالها تأکید دارد.
این نقد، همانند شمشیری تیز، اصول غیرمستدل را از ریشه قطع میکند. در مناظره، استدلالهای محکم با مبادی اندک، همانند بنایی استوار، در برابر خدشه مقاوماند.
جمعبندی بخش پنجم
نفحات الهی، فرصتهایی بیبدیل برای معرفتاند که سالک را به سوی حقیقت هدایت میکنند. نقد مصادرات، ضرورت استدلالهای محکم را در عرفان و مناظره آشکار میسازد. این اصول، عرفان اسلامی را بهعنوان علمی متعالی معرفی میکنند که با هوشیاری و استدلال، سالک را به فیض الهی میرساند.
بخش ششم: خرافات و تأثیر انقلاب ۵۷
نقد خرافات در علوم دینی
بسیاری از باورهای دینی، به دلیل تصورات نادرست، خرافاتاند و فاقد ارزش علمیاند. این باورها، نمیتوانند دیانت حقیقی را نمایندگی کنند. این اصل با آیه وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا (زمر: ۱۷، : و کسانی که از عبادت طاغوت پرهیز کردند) تأیید میشود، که بر لزوم اجتناب از باورهای باطل تأکید دارد.
خرافات، همانند علفهای هرز در باغ معرفت، مانع رشد حقیقتاند. عرفان اسلامی، با تأکید بر تصورات صحیح، این علفها را ریشهکن میسازد و دیانتی علمی و متعالی ارائه میدهد.
تأثیر انقلاب ۵۷ در ارتقای فهم عمومی
انقلاب ۵۷، فهم عمومی را ارتقا داده و مردم را از پذیرش سادهلوحانه خرافات دور کرده است. این تحول، به درک عمیقتر دیانت کمک کرده است. این اصل با آیه وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ (بقره: ۵۴، : و هنگامی که موسی به قومش گفت: ای قوم، شما به خودتان ظلم کردید) تأیید میشود، که بر ضرورت آگاهی و اجتناب از جهل تأکید دارد.
درنگ: انقلاب ۵۷، با ارتقای فهم عمومی، خرافات را کاهش داده و زمینهساز دیانتی علمیتر شده است. |
این تحول، همانند بیداری بهار پس از خواب زمستان، جامعه را به سوی معرفتی ژرفتر هدایت کرده است. فهم عمومی، بهعنوان سرمایهای گرانبها، دیانت را از خرافات پالایش میکند.
جمعبندی بخش ششم
نقد خرافات، ضرورت تصورات صحیح را در دیانت آشکار میسازد. انقلاب ۵۷، با ارتقای فهم عمومی، زمینهساز دیانتی علمیتر شده و خرافات را کاهش داده است. این اصول، عرفان اسلامی را بهعنوان راهی متعالی برای درک حقیقت معرفی میکنند.
نتیجهگیری کلی
این اثر، با کاوش در مبادی تصدیقی عرفان اسلامی، چارچوبی علمی و متعالی برای وصول به حقیقت الهی ارائه میدهد. ساختار علوم، با تقسیم به موضوع، مبادی و مسائل، معرفت را سازماندهی میکند. صحت تصورات، شرط تصدیقات یقینی است و نقد دیدگاههای غیرعلمی، ضرورت استدلالهای محکم را آشکار میسازد. عدالت الهی، بهعنوان پایه خدا بودن، با ظلم ناسازگار است و نفحات الهی، فرصتهایی بیبدیل برای معرفتاند. انقلاب ۵۷، با ارتقای فهم عمومی، دیانتی علمیتر را ترویج کرده است. این نوشتار، با پیوند استدلال، شهود و تمثیلات معنوی، عرفان اسلامی را بهعنوان علمی جامع و رهنمون به سوی حقیقت معرفی میکند.
با نظارت صادق خادمی |