در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 44

متن درس





مراتب سلوک و حکمت عملی در عرفان اسلامی

مراتب سلوک و حکمت عملی در عرفان اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه چهل و چهار)

دیباچه

این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه چهل و چهارم مصباح الانس، به تاریخ 16 مهر 1388، به تبیین و تحلیل مراتب سلوک و حکمت عملی در عرفان اسلامی می‌پردازد. محور بحث، بررسی نظام‌مند مراحل کمال عرفانی، نقد ساختار منابع عرفانی، و ارائه چارچوبی منطقی برای فهم این مفاهیم است. با استناد به آرای عرفایی چون شیخ محیی‌الدین ابن‌عربی در مواقع النجوم و خواجه عبدالله انصاری در منازل السائرین، این متن تلاش دارد تا ضمن حفظ امانت محتوای اصلی، با ساختاری علمی، منبعی جامع برای پژوهشگران حوزه الهیات و عرفان فراهم آورد. تمایز میان مقامات عرفانی، ضرورت نظم ریاضی‌وار در حکمت عملی، و نقد فقدان نظام‌مندی در برخی متون عرفانی، از جمله محورهای کلیدی این نوشتار است. با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم، احادیث، و تحلیل‌های حکمی، این اثر به‌عنوان بستری برای فهم عمیق‌تر سلوک عرفانی و جایگاه آن در نظام معرفتی اسلام ارائه می‌شود.

نکته کلیدی: حکمت عملی در عرفان اسلامی نیازمند ساختاری نظام‌مند و منطقی است که مراحل سلوک را به‌صورت ترتیبی و روشن تبیین کند.

بخش نخست: مبادی و ساختار حکمت عملی

اهمیت نظام‌مندی در حکمت عملی

حکمت عملی، به‌عنوان علمی که به رفتار و اخلاق انسانی در مسیر کمال الهی می‌پردازد، نیازمند چارچوبی منظم و منطقی است. در مصباح الانس، چهار فصل ابتدایی به زمینه‌های نظری اختصاص یافته و فصل پنجم به حکمت نظری پرداخته، اما فقدان تعریف ساختاری و مدخل مناسب برای حکمت عملی، نقصی آشکار است. حکمت عملی باید مانند ریاضیات، دارای نظمی خطی و ترتیبی باشد، چنان‌که مراحل تحصیلی از مدرسه به دانشگاه پیش می‌روند. این نظم، از آشفتگی در ترتیب منازل سلوک جلوگیری کرده و سالک را در مسیری روشن هدایت می‌کند.

نویسنده با تمثیلی از نظام آموزشی سنتی، به بی‌نظمی در برخی روش‌های یادگیری اشاره می‌کند. برای مثال، برخی طلاب کتاب ابتدایی سیوطی را همزمان با درس خارج می‌خواندند، که نشانه فقدان ساختار در آموزش بود. این بی‌نظمی، در سلوک عرفانی نیز قابل تعمیم است و مانع پیشرفت اصولی سالک می‌شود. حکمت عملی باید مانند سلسله‌ای از پله‌های ترقی، هر مرحله را بر مرحله پیشین مقدم سازد، تا سالک از یقظه به توحید، گام به گام، به کمال برسد.

نکته کلیدی: حکمت عملی، مانند ریاضیات، باید نظمی منطقی و ترتیبی داشته باشد تا مراحل سلوک به‌صورت خطی و روشن تعریف شوند.

نقد فقدان ساختار در منابع عرفانی

نویسنده با نقد نقل‌قول‌های پراکنده از منابع عرفانی، مانند منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری، بیان می‌کند که این نقل‌ها بدون توضیح کافی و ساختار منطقی ارائه شده‌اند. جمع‌آوری آرای مختلف، بدون تحلیل و تبیین، به فهم عمیق منجر نمی‌شود. برای مثال، برخی منابع تعداد منازل سلوک را صد، سیصد، یا حتی هزار ذکر کرده‌اند، بدون آنکه ترتیبی منطقی ارائه دهند. این پراکندگی، ضرورت بازسازی علمی حکمت عملی را برجسته می‌کند.

نویسنده با تمثیلی از فردی که ادعای نگارش دوره‌ای پنجاه‌جلدی در فقه داشت، اما صرفاً کتاب‌های پیشین را کنار هم قرار داده بود، به این نقص اشاره می‌کند. این روش، مانند نسخه‌خوانی است که فاقد نوآوری و تحلیل است. حکمت عملی باید با نظامی ریاضی‌وار، مراتب سلوک را از بدایات تا نهایات، به‌گونه‌ای تعریف کند که هیچ مرحله‌ای پس و پیش نشود.

نکته کلیدی: منابع عرفانی نیازمند بازسازی علمی با ساختاری منطقی هستند تا از پراکندگی و فقدان نظام‌مندی جلوگیری شود.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست به اهمیت نظام‌مندی در حکمت عملی و نقد فقدان ساختار در برخی منابع عرفانی پرداخت. حکمت عملی، به‌عنوان راهنمای سلوک عرفانی، باید مانند سلسله‌ای از مراتب، سالک را از بیداری به توحید هدایت کند. نقد نویسنده بر پراکندگی نقل‌قول‌ها و فقدان تحلیل در متون عرفانی، دعوتی است به بازنگری علمی این منابع. این بخش، زمینه را برای بررسی مراحل سلوک در بخش‌های بعدی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: مراتب سلوک و توفیق الهی

تقسیم‌بندی نتایج توفیق

نویسنده با استناد به شیخ محیی‌الدین ابن‌عربی در مواقع النجوم، بیان می‌کند: وَالنَّاسُ فِي نَتَائِجِ التَّوْفِيقِ قِسْمَانِ مِنْهُمْ مَنْ يَحْصُلُ لَهُ عَلَى الْكَمَالِ وَهُوَ الْقُطْبُ صَاحِبُ الْوَقْتِ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَهِي بِهِ إِلَى حَيْثُ قَدَرَهُ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (ترجمه فولادوند: مردم در نتایج توفیق به دو دسته تقسیم می‌شوند: گروهی که به کمال می‌رسند و او قطب و صاحب وقت است، و گروهی که به مقداری که خداوند دانا و حکیم برایش مقدر کرده، می‌رسد). این تقسیم‌بندی، سلسله‌مراتب عرفانی را نشان می‌دهد.

قطب، به‌عنوان شخصیتی که به کمال مطلق رسیده، محور هدایت الهی در زمان خویش است. مفهوم «صاحب وقت» به فردی اشاره دارد که در لحظه‌ای معین، تجلی کامل صفات الهی را در خود متبلور ساخته است. گروه دوم، سالکانی هستند که در مراتب پایین‌تر باقی می‌مانند و به اندازه ظرفیت و تقدیر الهی پیش می‌روند. این تمایز، مانند تفاوت میان قله‌ای رفیع و دامنه‌های آن، جایگاه ویژه قطب را در نظام عرفانی روشن می‌کند.

نکته کلیدی: قطب، به‌عنوان محور کمال عرفانی، از سایر سالکان متمایز است و تنها یک نفر در هر زمان این مقام را دارد.

تفاوت مقامات عرفانی

در سلوک عرفانی، مراتب مختلفی مانند دلیل، پیر، مرشد، و قطب وجود دارد. قطب، بالاترین مرتبه است و تنها یک نفر در هر زمان می‌تواند این مقام را داشته باشد. تعدد قطب، مانند وجود چند خورشید در آسمان، ناممکن است و به تضعیف این مفهوم منجر می‌شود. دلیل، در مرتبه‌ای پایین‌تر، مانند چراغی است که سالک را در تاریکی هدایت می‌کند، اما قطب، مانند خورشیدی است که همه عالم را روشن می‌سازد.

نویسنده با تمثیلی از سلسله‌مراتب حوزوی، به تفاوت میان عظما و اوزما اشاره می‌کند. عظما، مانند قطب، یگانه است، اما اوزما، مانند مراتب پایین‌تر، می‌تواند متعدد باشد. این تمایز، ضرورت شناخت دقیق مقامات عرفانی را در مسیر سلوک برجسته می‌کند.

نکته کلیدی: قطب، به‌عنوان یگانه محور کمال، با مراتب پایین‌تر مانند دلیل و پیر تفاوت دارد.

شرایط صحت توفیق

نویسنده بیان می‌کند: وَالتَّوْفِيقُ إِذَا صَحَّ وَذَلِكَ بِتَحْصِيلِ الْعِلْمِ الْمَشْرُوعِ بِالْحَقِّ وَالْخُلُقِ وَالشَّرْعِ (ترجمه فولادوند: و توفیق هنگامی صحت می‌یابد که با کسب علم مشروع به‌وسیله حق، خلق و شرع همراه باشد). توفیق الهی، مانند بارانی است که بر زمینی حاصلخیز می‌بارد، و مشروط به کسب علم مشروع با سه بعد است: حق (معرفت الهی)، خلق (اخلاق نیکو)، و شرع (رعایت احکام).

این سه‌گانه، مانند سه پایه یک خیمه، استواری سلوک را تضمین می‌کند. علم مشروع، مانند کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید، و خلق و شرع، مانند بال‌هایی هستند که سالک را به سوی کمال پرواز می‌دهند.

نکته کلیدی: توفیق الهی، مشروط به کسب علم مشروع با سه بعد حق، خلق، و شرع است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم به تقسیم‌بندی نتایج توفیق، تفاوت مقامات عرفانی، و شرایط صحت توفیق پرداخت. قطب، به‌عنوان محور کمال، از سایر سالکان متمایز است، و توفیق الهی، با کسب علم مشروع در سه بعد حق، خلق، و شرع محقق می‌شود. این بخش، مانند نقشه‌ای است که مسیر سلوک را از بدایات تا نهایات ترسیم می‌کند.

بخش سوم: مراحل سلوک عرفانی

انابه: بازگشت به حق

نویسنده بیان می‌کند که توفیق به انابه منجر می‌شود: وَهِيَ الرُّجُوعُ مِنَ الْمُخَالَفَاتِ وَالْمَعَاصِي بِالْبَاطِنِ وَمِنْ غَيْرِ الْحَقِّ إِلَى الْحَقِّ (ترجمه فولادوند: و انابه، بازگشت از مخالفت‌ها و گناهان درونی و از غیرحق به‌سوی حق است). انابه، مانند نسیمی است که غبار گناه را از دل می‌زداید و سالک را به سوی حق هدایت می‌کند.

این مرحله، شامل سه بعد است: ترک مخالفت‌های ظاهری، پرهیز از گناهان باطنی، و توجه کامل به حق. انابه، مانند بذری است که در دل سالک کاشته می‌شود و با توفیق الهی، به درختی تنومند از معرفت تبدیل می‌گردد.

نکته کلیدی: انابه، اولین منزل سلوک، شامل ترک گناهان ظاهری و باطنی و توجه کامل به حق است.

توبه و حزن

نتیجه انابه، توبه است: وَهِيَ الرُّجُوعُ مِنَ الْمُخَالَفَاتِ بِالظَّاهِرِ بِتَرْكِهَا فِي الْحَالِ وَالنَّدَامَةِ عَلَى مَا مَضَى (ترجمه فولادوند: و توبه، بازگشت از مخالفت‌های ظاهری با ترک آن‌ها در حال و ندامت بر گذشته است). توبه، مانند جویباری است که آلودگی‌های گذشته را می‌شوید و سالک را به سوی پاکی هدایت می‌کند.

نتیجه توبه، حزن است: وَهُوَ حَالَةٌ إِذَا قَامَتْ بِالْعَبْدِ أَشْغَلَتْهُ عَنْ غَيْرِ الْحَقِّ (ترجمه فولادوند: و حزن، حالتی است که وقتی در بنده پدید آید، او را از غیرحق بازمی‌دارد). حزن، مانند سایه‌ای است که دل را از نور غیرحق محافظت می‌کند و سالک را به سوی معرفت الهی سوق می‌دهد.

نکته کلیدی: توبه، ترک گناهان ظاهری و ندامت از گذشته است، و حزن، سالک را از توجه به غیرحق بازمی‌دارد.

خوف و استیجاش

نتیجه حزن، خوف است: وَنَتِيجَةُ الْحُزْنِ الْخَوْفُ عَنْ فَوَاتِ الْوَقْتِ (ترجمه فولادوند: و نتیجه حزن، خوف از فوت وقت است). خوف، مانند نگهبانی است که سالک را از غفلت آینده برحذر می‌دارد. نتیجه خوف، استیجاش از اغیار است: وَمَا سِوَى الْحَقِّ أَغْيَارٌ (ترجمه فولادوند: و آنچه غیر از حق است، اغیار است).

استیجاش، مانند سپری است که سالک را از بدی‌ها و تاریکی‌ها محافظت می‌کند و او را به سوی نور حق هدایت می‌نماید.

نکته کلیدی: خوف، نگرانی از آینده است، و استیجاش، پرهیز از غیرحق، سالک را به حق هدایت می‌کند.

زهد و فرار از اغیار

نتیجه استیجاش، زهد و فرار از اغیار است: كَالزُّهْدِ وَالْفِرَارِ (ترجمه فولادوند: مانند زهد و فرار). زهد، به معنای پرهیز از زیاده‌روی و آلودگی‌های معنوی است، نه ترک زندگی و نعمات الهی. فرار، دوری از بدی‌ها و تاریکی‌هاست، نه انزوای اجتماعی.

نویسنده هشدار می‌دهد که زهد و فرار نادرست، مانند ترک نعمات یا انزوای اجتماعی، به انحراف منجر می‌شود. زهد، مانند باغبانی است که شاخه‌های زاید را هرس می‌کند، اما درخت زندگی را نابود نمی‌سازد. فرار، مانند پرهیز از سم است، نه دوری از غذا.

نکته کلیدی: زهد، ترک زواید و حرام است، و فرار، دوری از بدی‌هاست، نه نفی زندگی و جامعه.

خلوت و فکر

نتیجه استیجاش، خلوت است که به فکر منجر می‌شود: وَنَتِيجَةُ الْخَلْوَةِ الْفِكْرَةُ فِي حُصُولِ مُوجِبَاتِ الْوُصُولِ (ترجمه فولادوند: و نتیجه خلوت، تفکر در به‌دست آوردن اسباب وصول است). خلوت، مانند آینه‌ای است که دل را صیقل می‌دهد، و فکر، مانند چراغی است که مسیر وصول را روشن می‌کند.

نکته کلیدی: خلوت، فضایی برای تأمل فراهم می‌کند، و فکر، ابزار یافتن مسیر وصول به حق است.

ذکر و حضور

نتیجه فکر، ذکر مطلوب است: وَالذِّكْرُ يَنْتِجُ الْحُضُورَ مَعَ الْمَذْكُورِ (ترجمه فولادوند: و ذکر، حضور با مذکور را به دنبال دارد). ذکر، مانند جویباری است که دل را به دریای حضور الهی می‌رساند. حضور، مانند آفتابی است که تاریکی غفلت را زایل می‌کند.

نکته کلیدی: ذکر، سالک را به حضور معنوی در محضر حق می‌رساند.

مراقبه و حیاء

نتیجه حضور، مراقبه است: وَهُوَ دَوَامُ الْمُرَاقَبَةِ (ترجمه فولادوند: و آن، دوام مراقبه است). نتیجه مراقبه، حیاء از حق است: وَدَوَامُهَا يَنْتِجُ الْحَيَاءَ مِنَ الْحَقِّ (ترجمه فولادوند: و دوام آن، حیاء از حق را به دنبال دارد). مراقبه، مانند نگهبانی است که اعمال و نیات را پایش می‌کند، و حیاء، مانند سپری است که سالک را از ناپسند الهی بازمی‌دارد.

نکته کلیدی: مراقبه، نظارت مداوم بر اعمال است، و حیاء، شرم از ناپسند الهی است.

ادب و قرب

نتیجه حیاء، ادب است: وَهُوَ يَنْتِجُ الْأَدَبَ مَعَ اللَّهِ تَعَالَى (ترجمه فولادوند: و آن، ادب با خداوند متعال را به دنبال دارد). ادب، مانند لباسی است که رفتار و گفتار سالک را آراسته می‌کند. نتیجه ادب، قرب است: وَهُوَ يَنْتِجُ الْقُرْبَ (ترجمه فولادوند: و آن، قرب را به دنبال دارد). قرب، مانند رسیدن به کرانه دریای الهی است.

نکته کلیدی: ادب، رفتار شایسته در برابر حق است، و قرب، نزدیکی به خدا را به دنبال دارد.

انس و ادلال

نتیجه قرب، انس با خداست: وَالْأَنْسُ مَعَ اللَّهِ تَعَالَى الْمُنْتِجُ لِلْأَدْلَالِ وَالْإِنْبِسَاطِ (ترجمه فولادوند: و انس با خداوند متعال، به ادلال و انبساط منجر می‌شود). انس، مانند دوستی صمیمی است که دل را به شادمانی معنوی می‌رساند. ادلال، مانند گفت‌وگویی خودمانی با حق است، و انبساط، مانند شکوفایی گل در بهار الهی است.

نکته کلیدی: انس، صمیمیت با حق است، و ادلال و انبساط، شادمانی معنوی را به دنبال دارند.

سؤال و اجابت

نتیجه ادلال، سؤال است: وَالْأَدْلَالُ يَنْتِجُ السُّؤَالَ (ترجمه فولادوند: و ادلال، سؤال را به دنبال دارد). نتیجه سؤال، اجابت است: وَالْمُنْتِجُ لِلْإِجَابَةِ (ترجمه فولادوند: و آن، اجابت را به دنبال دارد). سؤال، مانند کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید، و اجابت، مانند بارانی است که دل را سیراب می‌کند.

نکته کلیدی: سؤال، نشانه صمیمیت سالک است، و اجابت، گفت‌وگوی دوسویه با حق را نشان می‌دهد.

معرفت: هدف غایی سلوک

این مراحل، معرفت نامیده می‌شوند: وَيُسَمَّى هَذِهِ الْمَقَامَاتِ الْمَعْرِفَةَ (ترجمه فولادوند: و این مقامات، معرفت نامیده می‌شوند). معرفت، مانند قله‌ای است که سالک پس از پیمودن منازل سلوک به آن می‌رسد. این شناخت شهودی، هدف غایی عرفان اسلامی است.

نکته کلیدی: معرفت، نتیجه نهایی مراحل سلوک و شناخت شهودی حق است.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم به مراحل سلوک، از انابه تا معرفت، پرداخت. هر مرحله، مانند گامی در مسیر کمال، سالک را به سوی حق هدایت می‌کند. انابه، توبه، حزن، خوف، زهد، خلوت، ذکر، مراقبه، ادب، انس، و سؤال، مانند سلسله‌ای از گوهرها، مسیر سلوک را زینت می‌دهند. معرفت، به‌عنوان هدف غایی، سالک را به شناخت الهی می‌رساند.

بخش چهارم: نقد ترتیب منازل و امانت‌داری

نقد ترتیب مراحل در منازل السائرین

نویسنده به منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری اشاره می‌کند و فهرستی از مراحل سلوک را ارائه می‌دهد، از جمله بدایات (یقظه، توبه، محاسبه، انابه)، معاملات، اخلاق، اصول، اودیه، احوال، ولایات، حقایق، و نهایات. اما او نقد می‌کند که ترتیب برخی مراحل، مانند جابه‌جایی انابه و محاسبه، دقیق نیست. برای مثال، در برخی نقل‌ها، محاسبه سوم و انابه چهارم است، اما در دیگر موارد، این ترتیب معکوس شده است.

این بی‌نظمی، مانند نقشه‌ای است که مسیرها را به‌درستی نشان نمی‌دهد و سالک را گمراه می‌کند. حکمت عملی باید مانند ریاضیات، دارای نظمی غیرقابل‌تغییر باشد، تا هر مرحله به‌درستی بر مرحله پیشین مقدم شود.

نکته کلیدی: ترتیب مراحل سلوک باید مانند ریاضیات، دقیق و غیرقابل‌تغییر باشد.

اهمیت امانت‌داری در نقل متون

نویسنده به امانت‌داری علمای گذشته در نقل متون اشاره می‌کند. برخی کاتبان، صفحات سفید را حفظ می‌کردند تا به متن اصلی خیانت نکنند. این امانت‌داری، مانند نگهبانی از گنجینه‌ای گران‌بهاست که حقیقت را از تحریف مصون می‌دارد.

نویسنده با تمثیلی از مرحوم آقای الهی، به شاگردی اشاره می‌کند که در مجلس ختم، غزلی را همان‌گونه که استاد خوانده بود، با آواز اجرا کرد، حتی اگر علما آن را غنا دانستند. این امانت‌داری، نشانه تعهد به حقیقت است، حتی در برابر انتقادها.

نکته کلیدی: امانت‌داری در نقل متون، نشانه تعهد علمی و اخلاقی به حقیقت است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم به نقد ترتیب منازل در منازل السائرین و اهمیت امانت‌داری در نقل متون پرداخت. بی‌نظمی در ترتیب مراحل، مانع فهم دقیق سلوک است، و امانت‌داری، تضمین‌کننده حفظ حقیقت متون عرفانی است. این بخش، ضرورت بازنگری علمی و تعهد اخلاقی را برجسته می‌کند.

نتیجه‌گیری

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین مراتب سلوک و حکمت عملی در عرفان اسلامی پرداخت. حکمت عملی، به‌عنوان راهنمای سلوک، نیازمند ساختاری نظام‌مند و منطقی است که مراحل را از یقظه تا توحید، به‌صورت ترتیبی تعریف کند. نقد فقدان نظام‌مندی در منابع عرفانی، دعوتی به بازسازی علمی این متون است. تقسیم‌بندی توفیق، تفاوت مقامات عرفانی، و مراحل سلوک، مانند نقشه‌ای است که سالک را به سوی معرفت الهی هدایت می‌کند.

انابه، توبه، حزن، خوف، زهد، خلوت، ذکر، مراقبه، ادب، انس، و سؤال، مانند گوهرهایی در گردنبند سلوک، سالک را به قله معرفت می‌رسانند. امانت‌داری در نقل متون، مانند نگهبانی از این گوهرها، حقیقت را از تحریف مصون می‌دارد. این اثر، با استناد به آیات قرآن کریم و آرای عرفا، منبعی جامع برای پژوهشگران حوزه عرفان اسلامی ارائه می‌دهد.

با استناد به حدیث امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «اعرف الحق بالحق لا باهله» (حق را با حق بشناس، نه با اهل آن)، حکمت عملی باید بر اساس قواعد منطقی و شرعی سنجیده شود. این نوشتار، مانند چراغی است که مسیر سلوک را روشن می‌کند و سالک را به سوی کمال الهی رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، قطب صاحب الوقت به چه کسی اطلاق می‌شود؟

2. در درسگفتار، توفیق به چه معناست و چگونه حاصل می‌شود؟

3. طبق متن، اولین منزل از مراتب سلوک کدام است؟

4. در درسگفتار، زهد به چه معنایی تفسیر شده است؟

5. کتاب مواقع النجوم به کدام عارف نسبت داده شده است؟

6. طبق درسگفتار، حکمت عملی باید مانند ریاضیات منظم و دارای ترتیب مشخص باشد.

7. انابه به معنای ترک گناهان ظاهری و پشیمانی از گذشته است.

8. در متن، گفته شده که فرار از غیر به معنای دوری از خلق و جامعه است.

9. حزن در درسگفتار به عنوان نتیجه توبه و مرتبط با گذشته معرفی شده است.

10. طبق درسگفتار، قطب صاحب الوقت می‌تواند چند نفر باشد.

11. تفاوت اصلی بین حزن و خوف در درسگفتار چیست؟

12. چرا درسگفتار تأکید دارد که حکمت عملی باید مانند ریاضیات منظم باشد؟

13. انابه در درسگفتار به چه معناست؟

14. چرا فرار در درسگفتار صفتی منفی تلقی شده است؟

15. نقش ادب در سلوک عرفانی طبق درسگفتار چیست؟

پاسخنامه

1. کسی که به کمال می‌رسد

2. توفیق با تحصیل علم مشروع به دست می‌آید

3. یقظه

4. ترک حرام و آلودگی

5. شیخ محیی‌الدین

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. حزن به گذشته و پشیمانی از آن مربوط است، در حالی که خوف به آینده و احتیاط در آن اشاره دارد.

12. زیرا نظم ریاضی‌گونه از جابه‌جایی مراتب و بی‌نظمی در سلوک جلوگیری می‌کند.

13. انابه به معنای رجوع از مخالفت‌ها و معاصی به سوی حق و فروتنی در برابر خدا است.

14. فرار به معنای دوری از بدی‌ها و تاریکی‌هاست، نه ترک جامعه، وگرنه بزدلی محسوب می‌شود.

15. ادب به معنای مراعات حدود شرعی و پرهیز از معصیت است که به قرب الهی منجر می‌شود.

کد فوتر