متن درس
چیستی انسان و موانع سلوک عرفانی: تأملاتی در مراتب نفس و غفلت
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۵)
دیباچه
این بخش از کتاب ، برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه چهل و پنجم (مورخ ۲۳/۷/۱۳۸۸)، به بررسی عمیق چیستی انسان، جایگاه او در نظام هستی، و موانع سلوک عرفانی، با تأکید بر مفهوم غفلت، اختصاص دارد. متن حاضر، با الهام از شرح صدرالدین قونوی در «مصباح الانس»، به تحلیل دقیق مراتب نفس انسانی، از روح بخاری تا نفس ناطقه، و تأثیر کثرت و تعویقات بر انحراف انسان از فطرت الهی میپردازد. پرسش محوری این اثر، چیستی انسان و موانع وصول او به مراتب عالی معرفت، از اسلام تا احسان، است که با رویکردی علمی و عرفانی کاوش شده است.
درنگ: این بخش، با تبیین چیستی انسان و موانع سلوک عرفانی، چارچوبی روششناختی برای شناخت مراتب نفس و غلبه بر غفلت ارائه میدهد.
بخش نخست: چیستی انسان و مراتب نفس
مقدمهای بر چیستی انسان
انسان، موجودی است مرکب از جسم و روح، که در نظام هستی جایگاهی یگانه دارد. او از مرتبه حیوانی، که با روح بخاری و حرارت بدن تعریف میشود، تا مراتب متعالی ایمان و احسان، که اوج کمال عرفانی است، قابلیت سیر و سلوک دارد. این سیر، چون نردبانی است که از خاک تا افلاک امتداد یافته و انسان را به سوی معرفت الهی رهنمون میسازد. شارح، با بیانی علمی و جهتدار، به تحلیل این جایگاه پرداخته و انسان را موجودی معرفی میکند که با شناخت حقیقت خویش، میتواند از ظلمات غفلت به نور هدایت راه یابد.
نفس انسانی و روح بخاری
نفس انسانی در مرتبه اولیه، به روح بخاری تعبیر میشود که چون بخاری نازک و مهمانند، حرارت بدن را تأمین کرده و خون را از رکود و مرگ نجات میدهد. این روح بخاری، که با کالری بدن مرتبط است، پایه حیات جسمانی انسان را تشکیل میدهد. چون مهای که بر جادهای گسترده، این بخار ذبابی، حیات مادی را ممکن میسازد و جسم را از سرما و ایستایی حفظ میکند.
تمایز نفس، نفَس و تنفس
شارح، با دقتی عالمانه، میان نفس، نفَس و تنفس تمایز قائل شده است. نفس، به مرتبه حیوانی انسان اشاره دارد که در آن، قوه حیوانی غالب است. نفَس، ظرف فعل است که تنفس، فعلیت آن را نمایان میسازد. تنفس، چون جویباری که حیات را در جسم جاری میکند، فعلیت نفَس را به ظهور میرساند. این تمایز، چون خطی روشن، اجزای وجودی انسان را از یکدیگر جدا ساخته و چارچوبی علمی برای تحلیل نفس فراهم میآورد.
هیئت اجتماعی بخار ذبابی
تنفس انسانی، هیئتی اجتماعی است که از بخار ذبابی، یعنی بخاری نازک و رقيق، تشکیل شده است. این بخار، چون ابری لطیف که بر آسمان دل گسترده، حرارت بدن را تأمین کرده و حیات جسمانی را استمرار میبخشد. اصطلاح «ذبابی» به نازکی و لطافت این بخار اشاره دارد، که مانند مه غلیظ، جسم را از رکود و مرگ مصون میدارد.
قوه حیوانی و روح حیوانی
قوه حیوانی، نیرویی است که بخار ذبابی را به روح حیوانی تبدیل میکند. این روح، که مرتبهای پایینتر از نفس ناطقه است، عامل حیات جسمانی انسان و سایر موجودات زنده است. روح حیوانی، چون شعلهای که جسم را گرم میکند، از طریق تنفس انسانی فعال شده و حیات مادی را حفظ مینماید.
اثر روحانی: تمایز انسان از حیوانات
آنچه انسان را از سایر موجودات زنده متمایز میسازد، اثر روحانی است که به نفس ناطقه او اشاره دارد. این اثر، چون نوری که در ظلمات میدرخشد، انسان را به سوی معرفت الهی هدایت کرده و او را از مرتبه حیوانی به مرتبه انسانی ارتقا میدهد. اثر روحانی، جوهرهای است که انسان را به تأمل در خویش و شناخت حقیقت هستی قادر میسازد.
نفس ناطقه: ترکیب سهگانه
نفس ناطقه، که مرتبه متعالی نفس انسانی است، از سه عنصر بخار ذبابی، قوه حیوانی و اثر روحانی تشکیل شده است. این ترکیب، چون ساختمانی استوار، انسان را به موجودی یگانه تبدیل کرده که هم به عالم ماده متصل است و هم به عالم معنا. نفس ناطقه، چون آیینهای صیقلی، قابلیت انعکاس نور الهی را دارد و انسان را به سوی کمال رهنمون میسازد.
درنگ: نفس انسانی، مرکب از بخار ذبابی، قوه حیوانی و اثر روحانی، قابلیت سیر از مرتبه حیوانی تا احسان را داراست.
بخش دوم: موانع سلوک عرفانی
غفلت: حجاب فطرت الهی
غفلت، مانع اصلی سلوک عرفانی است که انسان را از شناخت فطرت الهی و معارف غیبی خویش محروم میسازد. این غفلت، چون غباری بر آیینه دل، انسان را از اصل وجودیاش در عالم ذر، که مرتبهای مثالین و غیرجسمانی است، جدا میکند. انسان در عالم ذر، به بلاء الهی پاسخ داده و فطرت خویش را شناخته، اما در نشئه ناسوت، این آگاهی تحت تأثیر غفلت محجوب میشود.
غفلت از نورانیت روح
نورانیت روح انسانی، که جلوهای از نور الهی است، نیز در اثر غفلت محجوب میگردد. این نور، چون مشعلی که راه معرفت را روشن میسازد، در قلب انسان نهفته است، اما کثرتها و موانع، آن را از ظهور بازمیدارند. انسان غافل، چون مسافری در تاریکی، از حقیقت روحانی خویش بیخبر میماند.
تأثیر کثرت و تعویقات
کثرتها، که به پراکندگی در امور مادی اشاره دارند، و تعویقات، که موانع معنویاند، انسان را از شناخت حقیقت خویش بازمیدارند. این عوامل، چون زنجیرهایی که روح را در بند میکشند، انسان را به سوی لذات حسی و امور زودگذر سوق میدهند و او را از وحدت باطنی محروم میسازند.
غفلت از نفس و هویت اصلی
غفلت شدید، انسان را به جایی میرساند که حتی از نفس خویش آگاه نبوده و تنها به امور مادی، چون کفش و کلاه، توجه میکند. این حالت، چون سقوطی در ظلمات، انسان را از هویت اصلیاش بیگانه میسازد و او را به موجودی فروکاسته به ماده تبدیل میکند.
تمرکز بر لذات حسی
انسان غافل، چون پروانهای که به سوی شعلهای فریبنده پرواز میکند، به لذات حسی و امور زودگذر مادی گرایش مییابد. این گرایش، نتیجه غلبه طبیعت مادی بر روح است و انسان را از حقیقت متعالی خویش دور میسازد.
تشبیه انسان غافل به نائم
انسان غافل، مانند فردی خوابزده است که از محسوسات ثابت، یعنی واقعیتهای پایدار، رویگردان شده و به خیالات زائل، یعنی امور ناپایدار، مشغول است. این تشبیه، چون آیینهای، ناپایداری امور مادی را در برابر حقایق معنوی نشان میدهد.
درنگ: غفلت، چون حجابی بر فطرت الهی، انسان را از شناخت حقیقت خویش و وصول به معرفت الهی بازمیدارد.
بخش سوم: دنیا در برابر حقیقت روحانی
مقایسه دنیا با خواب
جهان مادی، در برابر حقیقت روحانی، مانند خوابی است که با بیداری، یعنی مرگ، ناپدید میشود. انسان در دنیا، چون خوابدیدهای که به خیالات مشغول است، از واقعیتهای پایدار غافل میماند. با بیداری، زمین، آسمان و آب، که نماد حقایق ثابتاند، آشکار میشوند و خیالات زائل از میان میروند.
تشبیه خواب غفلت به پنبهدانه شتر
غفلت، مانند خوابی است که انسان را به خیالات ناپایدار، چون پنبهدانهای که شتر در خواب میبیند، مشغول میکند. این خیالات، چون سایهای گذرا، با بیداری ناپدید شده و انسان را با حقیقت گرسنگی و تهیدستی روبهرو میسازند.
ارزش اصالت حقیقت باطنی
اولیای الهی، انبیا و محبوبین، به دلیل فقدان غفلت، از تمامی مراحل وجودی خویش، از نطفه و لقمه تا سیر نزول در عالم ناسوت، آگاهاند. این آگاهی، چون نوری که هیچ ظلمتی بر آن چیره نمیشود، مرتبه بالای معرفتی آنان را نشان میدهد.
شمول غفلت بر حقایق سهگانه
غفلت، سه حقیقت اصلی انسان را دربرمیگیرد: سر الهی، که به مرتبه ربوبی اشاره دارد؛ اثر روحانی، که تجردی است؛ و نفس ناطقه، که به نطق و عقل انسان مرتبط است. این شمول، چون سایهای سنگین، تمامی ابعاد وجودی انسان را تحت تأثیر قرار میدهد.
انحراف به دلیل کثرت
کثرت، با غلبه بر این حقایق سهگانه، اخلاق و اوصاف انسانی را به افراط یا تفریط منحرف میکند. این انحراف، چون انحرافی در مسیر رودخانه، انسان را از وحدت باطنی به پراکندگی سوق میدهد.
مخفی شدن اثر قلبی
غفلت، اثر قلبی متعادل، که در باطن انسان به صورت تعادل باطنی وجود دارد، را مخفی میکند. این اثر، چون گوهری در صدف، تحت تأثیر غفلت از دسترس خارج شده و قلب را از نور معرفت محروم میسازد.
استهلاک در ممسوخین
برخی افراد، در اثر شدت غفلت، به استهلاک کامل رسیده و به ممسوخین، یعنی کسانی که هویت انسانی خویش را از دست دادهاند، تبدیل میشوند. این حالت، چون مرگ روحانی، انسان را به موجودی بیمزّه و فاقد کمال بدل میسازد.
درنگ: دنیا، در برابر حقیقت روحانی، چون خوابی زائل است که با بیداری، انسان را به سوی حقایق ثابت هدایت میکند.
بخش چهارم: خواب و نقش آن در سلوک
خواب و اضغاث احلام
اکثر خوابها در عصر حاضر، به دلیل کثرت و مشکلات روانی، اضغاث احلام، یعنی خوابهای پریشان و فاقد ارزش تعبیری، هستند. این خوابها، چون سایههایی پراکنده، از بیماریهای روحی و روانی انسان حکایت میکنند.
نیاز به روانشناس برای خوابهای پریشان
خوابهای پریشان، نیازمند تحلیل روانشناختی برای درمان هستند، نه تعبیر عرفانی. روانشناس، چون طبیبی حاذق، میتواند منشأ این خوابها را شناسایی کرده و راه درمان را نشان دهد.
قواعد تعبیر خواب
تعبیر خواب، قواعد و شرایط خاصی دارد و هر خوابی قابل تعبیر نیست. خواب تعبیری، چون گوهری نادر، ویژگیهای مشخصی دارد که تنها با تخصص و بصیرت قابل تشخیص است. شارح، با اشاره به ضرورت تدوین علم تعبیر، بر علمی بودن این حوزه تأکید کرده است.
خواب اولیا و بصیرت
خواب اولیای الهی، چون آیینهای که آینده را نشان میدهد، بصیرتی است که وقایع مهم را پیش از وقوع آشکار میسازد. این خوابها، گاه تا سالها پیش از تحقق، به اولیا نشان داده میشوند و نشانهای از مرتبه بالای معرفتی آناناند.
درنگ: خوابهای پریشان، نشانه بیماری روانیاند، اما خواب اولیا، بصیرتی است که حقایق را آشکار میسازد.
بخش پنجم: بیماری به جای بدی
بیماری به جای شرارت
بسیاری از انحرافات انسانی، ناشی از بیماریهای روانی و روحی است، نه شرارت ذاتی. انسانها، چون بیمارانی که نیاز به درمان دارند، بیش از آنکه بد باشند، گرفتار بیماریاند. این دیدگاه، چون نوری در تاریکی، ضرورت درمان به جای مجازات را روشن میسازد.
اعتیاد بهعنوان بیماری
اعتیاد، نوعی بیماری روانی و رفتاری است که نه تنها به مواد مخدر، بلکه به افعال، ترک افعال یا خلقیات خاص نیز امتداد مییابد. این بیماری، چون زنجیری که انسان را در بند میکشد، بخش عظیمی از مشکلات انسانی را تشکیل میدهد.
نقش نطفه و لقمه در کاهش غفلت
نطفه و لقمه حلال، لایههای غفلت را کاهش داده و زمینهساز فراست و آگاهی انسان، بهویژه در کودکی، میشوند. این عوامل، چون خاکی حاصلخیز، بذر معرفت را در قلب انسان میرویانند.
تأخیر در زبانگشودن کودکان
تأخیر در زبانگشودن کودکان، نتیجه غفلت ناسوتی است که مانع بیان آگاهیهای فطری آنان میشود. کودک، اگر از روز نخست زبان میگشود، چون چشمهای زلال، معارف فطری خویش را آشکار میساخت، اما شیره غفلت، این آگاهی را محجوب میکند.
آگاهی کودکان از پیشینه وجودی
کودکان، به دلیل نزدیکی به عالم فطرت، گاه از پیشینه وجودی خویش یا دیگران آگاهاند. این آگاهی، چون جرقهای از نور الهی، در قلب آنان میدرخشد و نشانهای از فطرت پاکشان است.
درنگ: انحرافات انسانی، بیش از شرارت، نتیجه بیماری روانی است که با نطفه و لقمه حلال میتوان غفلت را کاهش داد.
بخش ششم: جذبه الهی و رهایی از غفلت
جذبه الهی و استعداد باطنی
برخی قلوب، به دلیل استعداد باطنی و جذبه الهی، به سر وجودی خویش متصل شده و از غفلت رهایی مییابند. این جذبه، چون نسیمی که حجابها را کنار میزند، استعدادهای فطری انسان را بدون نیاز به آموزش ظاهری فعال میسازد.
جذبه الهی و مقام ثقلین
جذبه الهی، انسان را به مقامی میرساند که با ثقلین، یعنی جهان هستی، همتراز شده و به آگاهی کامل از «ما کان و ما یکون» دست مییابد. این مقام، چون قلهای رفیع، تنها به لطف الهی قابل وصول است.
اولیا و خروج از ظلمات
اولیای الهی، که محبوبیناند، بدون سعی و ریاضت، به دلیل لطف الهی، از ظلمات غفلت به نور هدایت راه مییابند. این خروج، چون معجزهای الهی، مرتبه خاص آنان را نشان میدهد.
ظهور نور ایمانی
نور ایمانی، ابتدا در باطن انسان ظاهر شده، سپس به مشاهده عینی منجر میشود و در مظاهر روحانی و نفسانی تجلی مییابد. این سیر، چون گشوده شدن دریچهای به سوی نور، انسان را به حقیقت رهنمون میسازد.
زندان طبیعت و مظاهر روح
انسان، در زندان احکام طبیعت محبوس است، اما مظاهر روحانی و نفسانی او، چون پرندگانی که از قفس میگریزند، میتوانند از این محدودیت رهایی یابند. این رهایی، نشانهای از غلبه روح بر ماده است.
درنگ: جذبه الهی، با فعال کردن استعداد باطنی، انسان را از زندان طبیعت به نور هدایت میرساند.
بخش هفتم: بیداری از غفلت و وظایف سالک
تنبیه به حقیقت و جبار
انسان باید از خواب غفلت بیدار شده و به حقیقت الهی و اسم جبار آن پاسخ دهد. این تنبه، چون ندایی که در دل صالحان طنینانداز میشود، انسان را به سوی حق دعوت میکند.
يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ
: ای دو رفیق زندانم، آیا خدایان پراکنده بهترند یا خدای یگانه قهار؟ (یوسف: ۳۹)
تنبه نفس انسانی
نفس انسانی، با بیداری باطنی و بدیعترین عمق وجود خویش، به حقیقت خود آگاه میشود. این تنبه، چون گشوده شدن چشمی بصیر، آغاز سلوک عرفانی است.
احساس نقص و حسرت
انسان، با احساس کاستیها و حسرت بر غفلتهای گذشته، به سوی توبه و سلو هدایت میشود. این حسرت، چون جرقهای است که انگیزه حرکت به سوی کمال را فراهم میآورد.
يَا حَسْرَتَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّهِ
: ای دریغا بر آنچه در برابر خدا کوتاهی کردم! (زمر: ۵۶)
سه وظیفه مهم در سلوک
بیداری از غفلت، سه وظیفه اساسی را بر سالک واجب میکند: اسلام، ایمان و احسان. این وظایف، چون سه پله نردبان، سالک را به سوی قله معرفت الهی هدایت میکنند.
تمایز محبین و محبوبین
محبین، سالهایی هستند که با تلاش و سلوک به سوی حق حرکت میکنند، اما محبوبین، که طیارند، بدون سعی و به لطف الهی به مقصد میرسند. این تمایز، چون خطی روشن، مراتب عرفانی را از یکدیگر جدا میسازد.
عرفان محبین و محبوبین
عرفان محبین، مبتنی بر تلاش و سلوک است، اما عرفان محبوبین، شهودی و بیواسطه است. این تفاوت، چون دو مسیر متفاوت به سوی یک مقصد، نشاندهنده مراتب گوناگون معرفت الهی است.
محبوبین و عدم التفات به غیر خدا
محبوبین، به دلیل اتصال دائم به حق، از غیر خدا رویگرداناند و تنها او را میبینند. این مرتبه، چون اوج توحید، آنان را از هرچه غیر خداست بینیاز میسازد.
سیر محبین و محبوبین به خدا
محبین، از طریق واسطه انبیا به خدا میرسند، اما محبوبین، مستقیماً از خدا به انبیا هدایت میشوند. این تفاوت، چون دو مسیر صعودی و نزولی، سیر عرفانی را ترسیم میکند.
درنگ: بیداری از غفلت، سالک را به سه وظیفه اسلام، ایمان و احسان ملزم کرده و محبین و محبوبین را در مسیرهای متفاوتی به سوی حق هدایت میکند.
بخش هشتم: مسئولیتهای اخلاقی و اجتماعی
هشدار درباره عرفان نظری
عرفان نباید به مباحث نظری و کاغذی محدود شود، بلکه باید به عمل و سلوک منجر گردد. این هشدار، چون زنگ بیداری، سالک را به اهمیت عمل در کنار معرفت فرا میخواند.
آیه فرار در قیامت
قرآن کریم، روز قیامت را روزی توصیف میکند که انسان از نزدیکان خویش میگریزد، زیرا مسئولیتهای متقابل او را تحت فشار قرار میدهند.
يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ
: روزی که آدمی از برادرش و مادرش و پدرش و همسرش و فرزندانش میگریزد. (عبس: ۳۴-۳۶)
مردان و بدهکاری به زنان
این آیه، بر فرار مرد از همسر تأکید دارد، زیرا مردان، به دلیل قوامیت، بیشتر در معرض ظلم به زناناند. این مسئولیت، چون باری سنگین، مرد را در قیامت پاسخگو میسازد.
فى سعيد واحد و عدالت الهی
در روز قیامت، همه انسانها و حتی زمین، در یک مکان واحد، یعنی سعید واحد، برای محاسبه جمع میشوند. این مکان، چون صحنهای عظیم، عدالت الهی را آشکار میسازد و هر عمل را به دقت محاسبه میکند.
محبت به خانواده و نقد رفتار ظالمانه
حتی فردی مانند صدام، در کنار ظلم، به خانوادهاش محبت داشته که نشاندهنده پیچیدگی رفتار انسانی است. این مثال، چون آیینهای، ضرورت محبت به خانواده را در کنار نقد رفتارهای ظالمانه نشان میدهد.
شرمندگی در برابر زحمات همسر
انسان باید در برابر زحمات همسر احساس شرمندگی کرده و قدردان او باشد. این شرمندگی، چون گوهری در قلب، روابط خانوادگی را تعالی میبخشد.
آداب ورود به خانه
ورود به خانه باید با آداب، مانند زنگ آرام، صبر و اجتناب از استفاده بیموقع از کلید، همراه باشد. این آداب، چون گلی در باغ خانواده، احترام به اهل خانه را حفظ کرده و از مشکلات روحی میکاهد.
درنگ: مسئولیتهای اخلاقی، از جمله محبت به خانواده و رعایت آداب، انسان را از فرار در قیامت مصون میدارد.
بخش نهم: جمعبندی و نتیجهگیری
این بخش از کتاب ، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه چهل و پنجم، به تبیین چیستی انسان، مراتب نفس و موانع سلوک عرفانی پرداخته است. انسان، موجودی مرکب از بخار ذبابی، قوه حیوانی و اثر روحانی معرفی شده که از مرتبه حیوانی تا احسان قابلیت ارتقا دارد. غفلت، بهعنوان مانع اصلی، انسان را از فطرت ذری و نورانیت روح محروم کرده و کثرت و تعویقات، او را به انحراف میکشانند. دنیا، در برابر حقیقت روحانی، چون خوابی زائل است که با بیداری، انسان را به حقایق ثابت هدایت میکند. خوابهای پریشان، نشانه بیماری روانیاند، اما خواب اولیا، بصیرتی است که آینده را آشکار میسازد. انحرافات انسانی، بیش از شرارت، نتیجه بیماری است و نطفه و لقمه حلال، غفلت را کاهش میدهند. جذبه الهی، برخی قلوب را از ظلمات به نور هدایت میکند، و محبین و محبوبین، در مسیرهای متفاوتی به سوی حق سیر میکنند. آیات قرآن کریم، مانند آیه فرار در قیامت و آیه یوسف، بر ضرورت بیداری و پاسخ به حقیقت الهی تأکید دارند. مسئولیتهای اخلاقی، از جمله محبت به خانواده و رعایت آداب، انسان را از فرار در قیامت مصون میدارد. این اثر، با تمثیلات فاخر و ساختاری علمی، منبعی ارزشمند برای پژوهشگران الهیات و عرفان فراهم میآورد.
با نظارت صادق خادمی