متن درس
سیر در وادیهای محبت و معرفت
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۲)
دیباچه
این اثر، نگاهی عمیق و نظاممند به مراحل سیر و سلوک عرفانی در چارچوب عرفان شیعی ارائه میدهد، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره که در جلسهای به تاریخ ۲۸/۸/۱۳۸۸ هجری شمسی ایراد شده است. موضوع محوری این نوشتار، تبیین مراحل عرفان عملی، بهویژه مراتب اودیه (وادیها) و احوال، در پیوند با محبت الهی و تحولات وجودی سالک است. متن با بهرهگیری از چارچوب سنتی عرفان اسلامی، بهویژه *منازل السائرین* خواجه عبدالله انصاری، و با رویکردی شیعی، سیر سالک را از بدایات تا احوال ترسیم میکند.
بخش نخست: مبانی و مراحل سیر و سلوک عرفانی
۱. ترقی محبت الهی در مراتب اسمایی
محبت الهی، بهسان نهری زلال که از سرچشمههای اسمای الهی جاری میشود، در مسیر سلوک از مرتبهای به مرتبهای والاتر صعود میکند. این ترقی، که در کلام عارفان «ترقیة المحبة الإلهیة» خوانده شده، از یک اسم الهی به اسمی دیگر، که از حیث احاطه و کلیت برتر است، جریان مییابد. احاطه، به باطن وجود و عمق معرفت اشاره دارد و کلیت، جامعیت ظاهری اسم را در بر میگیرد. این سیر، چونان بالگشایی پرندهای است که از شاخساری به شاخساری بلندتر پر میکشد، و سالک را به افقهای معرفتی والاتر رهنمون میشود. در عرفان شیعی، این صعود با تجلیات اسمایی الهی پیوند خورده و سالک با هر گام، پردهای از اسرار الهی را کنار میزند.
درنگ: ترقی محبت الهی، سالک را از مرتبهای محدود به افقهای وسیعتر احاطه و کلیت اسمای الهی هدایت میکند، که بنیان تحول وجودی اوست. |
این تحول، نه تنها در حوزه معرفت، بلکه در ساحت وجود نیز رخ میدهد. سالک با هر اسم که متخلق میشود، گویی در آینهای جدید، جلوهای از حق را مشاهده میکند و این مشاهده، محبت او را ژرفتر و ارادهاش را استوارتر میسازد.
۲. ورود به وادی وصف و اثر
با صعود محبت الهی، سالک به وادی وصف و اثر گام مینهد، جایی که علم و حکمت الهی چونان ستارگانی در آسمان وجودش میدرخشند. این وادی، بهسان باغی است که میوههای معرفت و حکمت در آن به بار نشسته و سالک با چشیدن این ثمرات، آثار محبت الهی را در خود متجلی میبیند. علم، روشنایی معرفت است و حکمت، توان بهکارگیری این معرفت در مسیر کمال. در این مرحله، سالک نه تنها به دانایی دست مییابد، بلکه این دانایی را در عمل و سلوک خویش به کار میبندد، گویی که نوری از درونش بر ظواهر وجودش تابیده و او را به سوی کمال رهنمون شده است.
۳. ساختار مراحل عرفان عملی
مراحل عرفان عملی، چونان پلههایی است که سالک را از حضیض نفس به اوج قرب الهی میرساند. این مراحل، با الهام از *منازل السائرین* خواجه عبدالله انصاری، به ترتیب بدایات، ابواب، معاملات، اخلاق، و اصول تنظیم شدهاند. هر مرحله، چونان دری است که سالک باید از آن عبور کند تا به مقصد بعدی برسد. بدایات، آغاز بیداری و توبه است؛ ابواب، دروازههای ورود به سلوک؛ معاملات، تعاملات عملی با نفس و عالم؛ اخلاق، پالایش صفات نفسانی؛ و اصول، شالودهای است که تمامی مقامات بعدی بر آن استوار میگردد. این ترتیب، با انعطاف در عبارات و تطبیق با نیازهای مخاطب، در عرفان شیعی بهگونهای نظاممند ارائه شده است.
۴. اصول: شاسی عرفان
مرحله اصول، بهسان شاسی مستحکمی است که بنای عرفان بر آن استوار میشود. این شاسی، زیرساخت وجودی سالک را تشکیل داده و او را برای تحمل سختیهای وادیهای پیشرو آماده میسازد. اصول، مجموعهای از عزم، قصد، و اراده است که چونان ستونهای بنایی عظیم، حرکت سالک را به سوی کمال هدایت میکنند. در عرفان شیعی، این مرحله بهعنوان بنیان معنویت شناخته شده و بدون آن، سلوک به سستی و تزلزل میگراید.
درنگ: اصول، چونان شاسی عرفان، زیرساخت وجودی سالک را برای عبور از وادیهای دشوار سلوک استوار میسازد. |
۵. نقش یقین در تقویت عزم و اراده
یقین، چونان مشعلی فروزان، مسیر عزم و اراده را روشن میکند. هرچه یقین سالک ژرفتر باشد، عزم و اراده او استوارتر میگردد. این یقین، معرفتی شهودی است که از قلب نشأت گرفته و سالک را در برابر تردیدها و وسوسهها مقاوم میسازد. در عرفان شیعی، یقین بهعنوان شاسی معنویت معرفی شده که نیروی محرکه سالک را در مراحل دشوار سلوک تأمین میکند. این پیوند میان یقین و اراده، گویی چونان زنجیری است که قلب و عمل را به هم متصل کرده و سالک را به سوی مقصد الهی هدایت میکند.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، به تبیین مبانی و مراحل سیر و سلوک عرفانی پرداخت، با تأکید بر ترقی محبت الهی، ورود به وادی وصف و اثر، و نقش اصول و یقین در استواری سالک. این مراحل، چونان نقشهای است که مسیر سالک را از بدایات تا آستانه وادیها ترسیم میکند. محبت الهی، نیروی محرکه این سیر است که با صعود در مراتب اسمایی، سالک را به معرفت و حکمت رهنمون میشود. اصول، بهعنوان شاسی عرفان، زیرساخت لازم برای تحمل سختیهای وادیها را فراهم میآورد، و یقین، نیرویی است که اراده را در این مسیر استوار نگه میدارد.
بخش دوم: وادیهای سلوک و تحولات وجودی
۱. ماهیت وادیها: ظرفهای متغیر عرفان
وادیها، چونان درههایی ژرف و متغیر در مسیر سلوک، سالک را در معرض آزمونهای وجودی قرار میدهند. این وادیها، بهسان ظرفهایی هستند که گاه سالک را از قلههای معرفت به ژرفای سختیها فرو میبرند، گویی که از فراز کوهی به درهای پرتاب شده باشد. این تحولات، پویایی سلوک را نشان میدهند و سالک را در موقعیتهایی قرار میدهند که باید با عزم و اراده، از آنها عبور کند. در عرفان شیعی، وادیها عرصه بلاکشی و پالایش نفساند، جایی که سالک با تحمل سختیها، به صفا و کمال میرسد.
درنگ: وادیها، ظرفهای متغیر عرفاناند که سالک را در آزمونهای وجودی پالایش کرده و به سوی کمال هدایت میکنند. |
۲. مؤلفههای وادیها در عرفان محبین
در عرفان محبین، وادیها با مؤلفههایی چون احسان، علم، حکمت، بصیرت، فراست، تعظیم، الهام، سکینه، طمانینه، و همت شناخته میشوند. این مؤلفهها، چونان گوهرهایی در مسیر سلوک، هر یک جلوهای از معرفت و کمال را به سالک عرضه میکنند. احسان، نیکوکاری وجودی است؛ علم و حکمت، ابزارهای معرفتاند؛ بصیرت، نوری قلبی است؛ فراست، شهودی غیبی؛ تعظیم، ادب در برابر حق؛ الهام، دریافت ربانی؛ سکینه و طمانینه، آرامشهای وجودی؛ و همت، اقتداری است که سالک را به سوی معالی امور سوق میدهد. این مراتب، سالک را در مسیر محبت الهی هدایت کرده و او را به نهایت همت میرسانند.
۳. تفاوت وادیها در عرفان محبین و محبوبین
وادیها در عرفان محبین با علم و حکمت و معرفت شناخته میشوند، اما در عرفان محبوبین، چهرهای دیگر دارند: درد، بلا، حیرت، مصیبت، و مکافات. این تفاوت، چونان دو سوی یک سکه است که هر یک جلوهای از سلوک را نشان میدهد. محبین، در وادیهای معرفت گام برمیدارند، اما محبوبین، در دریای فنای وجودی غوطهورند. درد و بلا، چونان کورهای است که وجود محبوبین را صیقل میدهد و آنها را به مقام قرب الهی میرساند. در عرفان شیعی، این تمایز نشاندهنده مراتب مختلف سلوک است که هر یک به اقتضای حال سالک، او را به سوی حق هدایت میکند.
۴. نقش عزم و اراده در عبور از وادیها
عزم و اراده، چونان دو بالاند که سالک را در عبور از وادیهای دشوار یاری میکنند. این دو، با تکیه بر یقین، همت عملی را در سالک برمیانگیزند و او را در برابر مشکلات و سختیها مقاوم میسازند. سالک، گویی چونان کوهنوردی است که با طناب یقین و ابزار عزم، از صخرههای وادیها بالا میرود. بدون این عناصر، ثقل جان و صفاى دل ممکن نیست، چنانکه پالایش نفس بدون تحمل بلا و مکافات نیز ناممکن است. در عرفان شیعی، این اصل نشاندهنده ضرورت آزمونهای وجودی برای رسیدن به کمال است.
۵. بصیرت قلبیه و فراست در وادیها
بصیرت قلبیه، نوری سری است که در وادیها بر قلب سالک میتابد. این بصیرت، نه عقلی است و نه صرفاً روحی، بلکه معرفتی شهودی است که از قلب نشأت گرفته و فراتر از محدودیتهای عقل و روح عمل میکند. فراست، که در وادی بعدی ظهور مییابد، درک بداهتآمیز مغیبات است، گویی که سالک با چشمی باطنی، حقایق غیبی را بدون نیاز به استدلال مشاهده میکند. این دو، چونان مشعلهاییاند که مسیر وادیها را روشن کرده و سالک را از تاریکی ابهام رهایی میبخشند.
۶. الهام: علم ربانی در وادی
الهام، علمی ربانی است که در وادی خاص خود، با رجوع باطن سالک به حکم مظهر و حجابیت آن، در قلب او وارد میشود. این الهام، چونان بارانی است که بر خاک تشنه قلب سالک میبارد و آن را از فیض الهی سیراب میکند. ورد و واردات قلبی، نشانههای این فیضاند که گاه چنان فزونی مییابند که سالک را به مرز تحمل میرسانند. اما شک، بدبینی، و غیبت دل، چونان ابرهایی تیره، مانع دریافت این فیض میشوند. سالک عارف، که در این وادی شب تا صبح در استغراق الهی است، از امور دنیوی فارغ شده و قلبش مملو از حقایق ربانی میگردد.
درنگ: الهام، علمی ربانی است که قلب سالک را از فیض الهی سیراب کرده، اما شک و بدبینی مانع دریافت آن میشوند. |
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به تبیین وادیهای سلوک و تحولات وجودی سالک پرداخت. وادیها، ظرفهای متغیر عرفاناند که سالک را در آزمونهای بلاکشی قرار داده و او را به سوی کمال هدایت میکنند. در عرفان محبین، وادیها با علم و حکمت شناخته میشوند، اما در عرفان محبوبین، با درد و بلا. عزم و اراده، بصیرت قلبیه، فراست، و الهام، ابزارهاییاند که سالک را در این مسیر یاری میکنند. این مراحل، چونان کورهای است که نفس سالک را صیقل داده و او را برای ورود به احوال آماده میسازد.
بخش سوم: احوال و نهایت سلوک
۱. ورود به احوال از وادیها
پس از عبور از وادیها، سالک به مرحله احوال گام مینهد، جایی که حال در او تثبیت شده و چونان گوهری در صدف وجودش جا میافتد. این احوال، چونان نسیمی است که پس از طوفانهای وادیها، آرامش را به سالک هدیه میدهد. در عرفان شیعی، احوال حالات وجودی پایداریاند که نتیجه پالایش نفس و تحمل سختیهای وادیهاست. سالک در این مرحله، خود را یافته و محبت الهی در وجودش ریشه دوانده است.
۲. نقش تحرک در ایجاد محبت
تحرک وجودی، چونان آتشی است که حرارت محبت را در قلب سالک برمیافروزد. این حرارت، محبت را زاده و غیرت را در پی آن میآورد. آدمی که از تحرک و عاطفه تهی است، محبتش نیز کمرنگ میشود، گویی که قلبش در سرمای بیعملی منجمد شده است. در عرفان شیعی، تحرک شرط لازم برای شکوفایی محبت و تحول معنوی است، و سالک با حرکت در مسیر سلوک، این آتش را در وجود خود فروزان نگه میدارد.
۳. مؤلفههای احوال: عطش، وجد، و ذوق
احوال، با مؤلفههایی چون عطش، وجد، دهش، هیمان، برق، و ذوق شناخته میشوند. این حالات، چونان موجهاییاند که سالک را در دریای قرب الهی غرق میکنند. عطش، تشنگی به حق است؛ وجد، شوق بیپایان؛ دهش، بخشندگی وجودی؛ هیمان، سرگشتگی در عشق الهی؛ برق، جرقهای از تجلی حق؛ و ذوق، لذت حضور در محضر الهی. این مؤلفهها، نهایت حال سالک را تشکیل داده و او را به آستانه توحید نزدیک میکنند.
۴. فاصله احوال تا توحید
رسیدن به توحید از مرحله احوال، چونان صعود به قلهای است که هیهات از دسترس سالک دور مینماید. این دشواری، نشاندهنده عظمت مقام توحید است که نیازمند فنای کامل سالک در حق است. در عرفان شیعی، توحید مقصدی است که تنها با پشت سر گذاشتن تمامی مراحل سلوک و پالایش نفس قابل دستیابی است. این فاصله، سالک را به تلاشی بیوقفه و تسلیمی کامل وا میدارد.
درنگ: توحید، مقصدی است که از احوال فاصلهای عظیم دارد و تنها با فنای کامل در حق به دست میآید. |
۵. نعاس: حال خوش پس از وادیها
نعاس، حال خوشی است که سالک پس از عبور از وادیها تجربه میکند، گویی که از خوابی شیرین بیدار شده و آرامشی الهی در وجودش نشسته است. این حال، چونان نوری است که پس از تاریکیهای وادیها بر قلب سالک میتابد و او را در آرامش الهی غرق میکند. در عرفان شیعی، نعاس نشانهای از قرب به حق و استقرار در مقام احوال است.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به تبیین احوال و نهایت سلوک پرداخت. احوال، حالات پایداریاند که پس از وادیها در سالک تثبیت میشوند و با مؤلفههایی چون عطش، وجد، و ذوق شناخته میگردند. تحرک، محبت و غیرت را در سالک برمیانگیزد و او را به سوی این حالات هدایت میکند. اما توحید، مقصدی است که فاصلهای عظیم با احوال دارد و تنها با فنای کامل قابل دستیابی است. نعاس، آرامشی است که پس از سختیهای وادیها به سالک هدیه میشود و او را در آستانه قرب الهی قرار میدهد.
بخش چهارم: حکمت عملی و پیوند با حکمت نظری
۱. هدف: ارائه خلاصه حکمت عملی
این درسگفتار، با ارائه خلاصهای از حکمت عملی، بهعنوان مقدمهای برای حکمت نظری، سالک را برای درک عمیقتر معارف الهی آماده میسازد. حکمت عملی، چونان کلیدی است که درهای حکمت نظری را میگشاید و سالک را به سوی معرفتی جامع هدایت میکند. در عرفان شیعی، حکمت عملی پایهای برای درک نظری حقایق الهی است و بدون آن، معرفت نظری به سستی میگراید.
۲. عدالت الهی در توزیع فیض
قرآن کریم میفرماید: ﴿وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى﴾ (سوره نجم، آیه ۳۹؛ : «و اینکه برای انسان جز آنچه کوشیده، نیست»). این آیه، به عدالت الهی در توزیع فیض اشاره دارد، که انسانها بر اساس اعمال خود و اسبابشان (اجداد و تبار) پاداش میگیرند. شهادت، نتیجه ارث معنوی تبار است که از نسلهای گذشته به فرد منتقل میشود، گویی که سرمایهای معنوی در برزخ به او سپرده شده است. این اصل، نشاندهنده نظاممندی عالم و حسابرسی دقیق الهی است.
۳. طمانینه و سکینه: آرامشهای وجودی
طمانینه، آرامشی است که پس از اضطرابات وادیها در قلب سالک نشسته و او را از هیبت و دهشت جلال الهی رهایی میبخشد. سکینه، آرامشی عمیقتر است که با تردد در احکام الهی و پشت سر گذاشتن آزمونها حاصل میشود. این دو، چونان دو گوهر در تاج وجود سالک، او را در مقام قرب الهی تثبیت میکنند. در عرفان شیعی، طمانینه و سکینه نشانههای استقرار در مسیر حقاند.
۴. همت: اقتدار وجودی
همت، اقتداری است که سالک را به سوی معالی امور و اطلاق آنها سوق میدهد. این همت، چونان بالی است که سالک را از حضیض عالم ناسوت به اوج لاهوت میبرد. در وادی همت، سالک گویی شارژ شده و با نیرویی بیپایان، به سوی کمال مطلق حرکت میکند. این اقتدار، نتیجه تحمل سختیهای وادیها و پالایش نفس است.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، به پیوند حکمت عملی با حکمت نظری و تبیین عدالت الهی، طمانینه، سکینه، و همت پرداخت. حکمت عملی، مقدمهای برای درک حکمت نظری است و عدالت الهی، نظام توزیع فیض را تضمین میکند. طمانینه و سکینه، آرامشهاییاند که سالک را در قرب الهی تثبیت کرده و همت، او را به سوی کمال مطلق هدایت میکند. این بخش، نقشهای جامع از سلوک ارائه داده که سالک را از عمل به معرفت رهنمون میشود.
نتیجهگیری نهایی
این اثر، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، مراحل سیر و سلوک عرفانی را در چارچوب عرفان شیعی تبیین کرد. از بدایات تا احوال، سالک در مسیری نظاممند به سوی قرب الهی هدایت میشود. محبت الهی، نیروی محرکه این سیر است که با ترقی در مراتب اسمایی، سالک را به وادیهای علم، حکمت، بصیرت، فراست، الهام، سکینه، طمانینه، و همت رهنمون میکند. اصول، شاسی عرفان است که سالک را در برابر سختیهای وادیها مقاوم میسازد، و یقین، اراده او را استوار نگه میدارد. تفاوت عرفان محبین و محبوبین، نقش تحرک در محبت، و فاصله احوال تا توحید، از محورهای اصلی این نوشتارند.
با نظارت صادق خادمی |