متن درس
مصباح الانس: مراتب تلوین، تمکین و حقایق در عرفان عملی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۶)
مقدمه
عرفان عملی، به مثابه سفری روحانی در مسیر قرب الهی، سالک را از ظواهر متغیر به سوی باطن ثابت و از تلوین حالات به تمکین مقامات رهنمون میسازد. این کتاب، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین دقیق و علمی مراتب سلوک عرفانی در سه محور تلوین، تمکین و حقایق میپردازد. آنچه در این اثر پیش رو است، نه تنها بازتابی از مفاهیم عمیق عرفانی، بلکه نقدی روشمند بر برخی تفاسیر سنتی، بهویژه در تمایز میان محبی و محبوبی، ارائه میدهد.
بخش اول: مراتب تلوین و تمکین در ظرف تجلیات اسمائی
تلوین: رقص حالات در آیینه اسمای الهی
تلوین، بهسان موجی که بر سطح دریا میرقصد، نشانگر تغییرات و تحولات حالات سالک در اثر تجلیات اسمای الهی است. این مفهوم، در سه مرتبه ظاهری، باطنی و جمعی ظهور مییابد. در مرتبه ظاهری، سالک تحت تأثیر اسمای الهی نظیر رزاق، قادر و رئوف قرار گرفته و حالاتش چون توپی که در هوا بالا و پایین میشود، دگرگون میگردد. این تغییرات، که از تعاقب احکام اسما ناشی میشود، سالک را در نوسانی مدام میان نزول و صعود قرار میدهد.
درنگ: تلوین ظاهری، تجلی پویایی سلوک در مواجهه با اسمای متمایز الهی است که سالک را در مسیر تحولات حالات به سوی ثبات هدایت میکند. |
در این مرحله، هر اسم الهی، با احکام خاص خود، حجابی بر سایر اسما ایجاد میکند. برای نمونه، هنگامی که اسم رزاق متجلی میشود، احکام اسم قادر در پس پرده قرار میگیرد. این تعاقب، که به مثابه چرخش سیبی در آب است، سالک را در حالتی از تلوین نگه میدارد تا زمانی که به جمع اسمای ظاهری دست یابد.
تمکین ظاهری: استقرار در محاق حقیقت
تمکین ظاهری، مقامی است که سالک، پس از گذر از تلوین، به ثبات در ظرف ظاهر میرسد. در این مقام، سالک اسمای ظاهری را نه بهصورت متمایز، بلکه بهصورت جمعی و در قالب هویت الهی (الله) مشاهده میکند. این مشاهده، که بهسان ایستادن در مرکز دایرهای است که همه شعاعها به آن منتهی میشوند، سالک را از حجاب احکام متمایز اسما رها ساخته و او را در محاق حقیقت مستقر میسازد.
تلوین و تمکین باطنی: سیر در ژرفای اسمای هو
در مرتبه باطنی، تلوین به تغییرات حالات سالک در اثر تجلیات اسمای باطنی، مانند هو، اشاره دارد. این مرحله، که عمیقتر از مرتبه ظاهری است، سالک را در مواجهه با احکام متمایز اسمای باطنی قرار میدهد. تمکین باطنی، که دشوارتر از تمکین ظاهری است، زمانی رخ میدهد که سالک به وحدت باطنی اسما دست یافته و آنها را در قالب هویت باطنی (هو) مشاهده کند. این مقام، بهسان غواصی است که پس از فرو رفتن در اعماق دریا، به گوهر وحدت دست مییابد.
تلوین و تمکین جمعی: مقام برزخی میان ظاهر و باطن
تلوین جمعی، در مقام برزخی میان ظاهر و باطن رخ میدهد، جایی که سالک میان تجلیات این دو ظرف در نوسان است. این مرتبه، که بهسان پلی میان دو ساحل است، سالک را در مواجهه با احکام متمایز ظاهر و باطن قرار میدهد. تمکین جمعی، زمانی حاصل میشود که سالک قادر به جمع میان احکام این دو ظرف شده و آنها را بهصورت یکپارچه و بدون حجاب مشاهده کند. در این مقام، سالک اسما را در هم میبیند، نه به معنای اختلاط، بلکه بهگونهای که هر اسم در دیگری متجلی است.
درنگ: تمکین جمعی، اوج سلوک در مراتب تلوین و تمکین است که سالک را به مشاهده وحدت میان ظاهر و باطن رهنمون میسازد. |
جمعبندی بخش اول
مراتب تلوین و تمکین، بهسان نردبانی است که سالک را از حالات متغیر به مقامات ثابت هدایت میکند. این مراتب، در سه ظرف ظاهری، باطنی و جمعی، سیر سالک را از پویایی به ثبات و از تفرقه به وحدت میرساند. تمکین جمعی، بهعنوان اوج این سلوک، سالک را به مقامی رفیع میرساند که در آن، هیچ شأنی او را از شأن دیگر بازنمیدارد.
بخش دوم: حقایق و رویتها در سلوک عرفانی
حقایق: آیینه رویتهای عیانی
حقایق، به مقام رویتهای عیانی اشاره دارند که سالک، پس از تمکین، به آن دست مییابد. این مرحله، که بهسان گشودن دریچهای به سوی نور حقیقت است، از مکاشفه آغاز شده و به مشاهده، معاینه و حیات میرسد. مکاشفه، کشف باطنی است که سالک را به درک حقایق الهی رهنمون میسازد. مشاهده، دیدن مستقیم حقیقت است، و معاینه، رویت بیواسطهای است که سالک را در حضور الهی قرار میدهد. حیات، زندگی در این حضور است که سالک را به وحدت وجود عینی میرساند.
اقسام رویتها: از قبض تا محو
رویتها، که بهسان رنگهای گوناگون در تابلوی عرفاناند، شامل قبض، بسط، سکر، صحو، طمس و محو هستند. قبض، انقباض درونی سالک در اثر شدت تجلیات است، و بسط، انبساط و گشایش در این مواجهه. سکر، مستی عرفانی است که سالک را در غرقاب حقیقت فرو میبرد، و صحو، هوشیاری پس از این مستی. طمس، پوشیدگی حقیقت در اثر شدت نور است، و محو، فنای سالک در ذات الهی. این اقسام، نشاندهنده پویایی سلوک در مقام حقایقاند.
درنگ: اقسام رویتها، تحولات درونی سالک را در مواجهه با تجلیات الهی نشان میدهند که از کشف باطنی تا فنای کامل در ذات حق امتداد دارد. |
جمعبندی بخش دوم
حقایق و رویتها، مرحلهای فراتر از تلوین و تمکیناند که سالک را به مشاهده وحدت وجود عینی رهنمون میسازند. این مرحله، با اقسام گوناگون رویتها، سلوک سالک را به اوج معرفت عیانی میرساند، جایی که او در ذات الهی محو میشود.
بخش سوم: نقد تفاسیر سنتی و تبیین محبی و محبوبی
نقد تمایز عرضی محبی و محبوبی
یکی از برجستهترین نکات درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، نقد تمایز عرضی میان محبی و محبوبی است. برخلاف برخی تفاسیر سنتی که این دو را بهعنوان مراتب جداگانه در نظر میگیرند، ایشان استدلال میکنند که محبی و محبوبی اوصافی طولیاند که در تمام مراتب سلوک حضور دارند. این دیدگاه، با تمثیلی از طبقات ارث تبیین میشود: محبی و محبوبی، مانند زوج و زوجه، در طول همه مراتباند، نه در عرض آنها مانند اعمام و اخوال.
درنگ: محبی و محبوبی، اوصافی طولیاند که در تمام مراتب سلوک حضور دارند و نباید به مراتب خاص محدود شوند. |
تبیین عرفان محبین و محبوبین
عرفان محبین، که مبتنی بر ریاضت و زحمت است، در برابر عرفان محبوبین قرار دارد که عرفانی اعطایی و کرامتی است. عرفان محبین، بهسان کشاورزی است که با تلاش و کوشش به بار مینشیند، درحالیکه عرفان محبوبین، مانند بارانی است که بیمنت بر زمین فرو میریزد. این تمایز، نشاندهنده دو رویکرد متفاوت در سلوک عرفانی است که هر یک، به تناسب ظرفیت سالک، او را به قرب الهی میرساند.
مراتب انبیا در محبی و محبوبی
انبیا، بهعنوان برگزیدگان الهی، دارای مراتب محبی و محبوبیاند. برای نمونه، قرآن کریم در آیه إِذْ أُبْتُلِيَ إِبْرَاهِيمُ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ (بقره:۱۲۴، : «هنگامی که پروردگار ابراهیم او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رساند»)، ابراهیم را محب معرفی میکند که با تلاش و ابتلائات به مقام قرب رسید. در مقابل، در آیه إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا (مریم:۳۰، : «من بنده خدایم، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است»)، عیسی بهعنوان محبوبی معرفی میشود که بدون زحمت، به مقام نبوت نائل آمد.
رگههای محبی و محبوبی در خلقت
محبی و محبوبی، بهسان رگههای طلا و نقره در کوه، در تمام موجودات، از انسان تا گیاه و سنگ، حضور دارند. این دیدگاه، که به وحدت وجودی اشاره دارد، بر جامعیت اسمای الهی در خلقت تأکید میکند. حتی کافر نیز ممکن است رگهای از محبوبیت در وجودش داشته باشد، چنانکه مؤمن ممکن است از زیبایی ظاهری محروم باشد.
درنگ: رگههای محبی و محبوبی، نشاندهنده جامعیت اسمای الهی در خلقتاند که در هر موجود، به تناسب ظرفیتش، متجلی میشوند. |
جمعبندی بخش سوم
نقد تفاسیر سنتی و تبیین محبی و محبوبی، یکی از برجستهترین دستاوردهای این درسگفتار است. با رد تمایز عرضی این دو مفهوم و تأکید بر طولی بودن آنها، عرفان محبین و محبوبین بهگونهای نظاممند تبیین میشود. این دیدگاه، با تمثیلات و استنادات قرآنی، به بازنگری در مفاهیم عرفانی دعوت میکند.
بخش چهارم: نقد نظام آموزشی و عرفان غیراصیل
نقد نظام آموزشی: غفلت از خودشناسی
نظام آموزشی، با تمرکز بر انتقال معلومات گذشتگان، از پرورش رگههای وجودی انسان غافل مانده است. این نظام، بهسان معلمی است که تنها کتابهای کهن را تدریس میکند، بیآنکه شاگرد را به شناخت خویش رهنمون سازد. خودشناسی، که بهسان کلیدی برای گشودن گنجینههای درونی است، در این نظام جایگاهی ندارد.
تنوع اسمای الهی در خلقت
خداوند، اسمای خود را بهصورت متفاوت در موجودات توزیع کرده و هیچ موجودی از فیض الهی محروم نیست. این دیدگاه، با استناد به مفهوم لَا تَفَاوُتَ فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ، بر عدالت الهی تأکید دارد. هر موجود، به تناسب ظرفیت خود، سهمی از اسمای الهی برده است.
لطف الهی در توزیع اسما
خداوند، به برخی کمتر داده تا از کفر یا طغیان جلوگیری کند. این محدودیت، که در آیه لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ (شوری:۲۷، : «اگر خدا روزی را بر بندگانش فراخ گرداند، در زمین سرکشی کنند») تبیین شده، لطفی الهی است که تعادل خلقت را حفظ میکند.
نقد عرفان غیراصیل: حیله و توريه
عرفان غیراصیل، که مبتنی بر حیله و توريه است، از منظر آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره مردود است. حیله، که در عرفان ابنسینا بهعنوان ویژگی عارف معرفی شده، با عرفان اصیل در تضاد است. عرفان حقیقی، بهسان چشمهای زلال است که از هرگونه آلودگی پاک است. توريه، که در میان علما رواج دارد، نیز بهعنوان دروغی پیشرفته، از سلوک انبیا و اولیا به دور است.
درنگ: عرفان اصیل، مبتنی بر صدق، صفا و خدمت به خلق است و از حیله و توريه به دور است. |
نقد درويشی غیراصیل
درويشی غیراصیل، که به سوءاستفاده مالی و حیلهبازی منجر میشود، از عرفان حقیقی فاصله دارد. درويشی اصیل، بهسان گلی است که عطر محبت و خدمت را در محیط میپراکند، نه آنکه با فریب، دیگران را به دام اندازد.
جمعبندی بخش چهارم
نقد نظام آموزشی و عرفان غیراصیل، بر ضرورت بازگشت به خودشناسی و صداقت در سلوک تأکید دارد. عرفان اصیل، که مبتنی بر صفا و خدمت است، راه انبیا و اولیا را دنبال میکند و از هرگونه حیله و فریب به دور است.
بخش پنجم: تمکین و قدرت ولی در سلوک عرفانی
تمکین: اقتدار در قرب الهی
تمکین، بهسان تاجی است که بر سر ولی در مقام قرب الهی نهاده میشود. ولی، در این مقام، صاحب قدرتی است که کارهای غیرعادی را با اراده انجام میدهد، نه با جسم. برای نمونه، خوردن گاو بدون آسیب جسمی، نشاندهنده این اقتدار است که از تجلیات اسمائی ناشی میشود.
کتمان: سپری برای حفظ قدرت
کتمان، یکی از شعبات تمکین است که ولی برای حفظ قدرت خود از آن بهره میگیرد. این ویژگی، بهسان پردهای است که گنجینه قدرت ولی را از دید نامحرمان پنهان میدارد، تا از محو شدن یا کاهش بقای او جلوگیری کند.
درنگ: کتمان، حکمت ولی در حفظ قدرت ولايی است که او را از محو شدن در برابر تجلیات حفظ میکند. |
جمعبندی بخش پنجم
تمکین و کتمان، دو ویژگی برجسته ولی در سلوک عرفانیاند که او را به اقتدار و حکمت در قرب الهی میرسانند. این مقام، سالک را به انجام کارهای غیرعادی با اراده الهی توانمند میسازد.
بخش ششم: تبیین سالک، ساير و طائر
تمایز میان راجل، سالک و ساير
آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، سه نوع سلوک را معرفی میکنند: راجل، سالک و ساير. راجل، به افراد عادی اشاره دارد که در عرفان جایگاهی ندارند و بهسان رهگذرانیاند که بیهدف در کوچههای دنیا گام برمیدارند. سالک، کسی است که در مسیر حق سلوک میکند و با زحمت و ریاضت، به سوی حقیقت گام برمیدارد. ساير، سالکی است که به مقامات قلوب، روح و حقایق رسیده و با قلب و روح سیر میکند، بهسان پرندهای که در آسمان حقیقت بال میگشاید.
درنگ: ساير، سالکی است که از سلوک با پا به سیر با قلب و روح ارتقا یافته و در مقامات حقایق پرواز میکند. |
جمعبندی بخش ششم
تمایز میان راجل، سالک و ساير، سیر تکاملی انسان در مسیر عرفان را نشان میدهد. ساير، بهعنوان اوج این سلوک، سالک را به مقامات رفیع حقایق میرساند، جایی که او با قلب و روح در حضور الهی سیر میکند.
نتیجهگیری کلی
این اثر، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین مراتب عرفان عملی در سه محور تلوین، تمکین و حقایق پرداخته و با نقدی روشمند بر تفاسیر سنتی، بهویژه در تمایز محبی و محبوبی، به بازنگری در مفاهیم عرفانی دعوت میکند. مراتب تلوین و تمکین، سالک را از حالات متغیر به ثبات و اقتدار هدایت کرده و حقایق، او را به رویتهای عیانی رهنمون میسازند. عرفان اصیل، که مبتنی بر صدق، صفا و خدمت است، از حیله و توريه به دور بوده و راه انبیا و اولیا را دنبال میکند.
با نظارت صادق خادمی |