متن درس
وحدت ذاتی حق و ارتباط عالم با او
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۲)
مقدمه
کتاب «مصباح الانس» اثر صدرالدین قونوی، شاگرد برجسته محیالدین ابن عربی، یکی از متون برجسته عرفان نظری است که به تبیین دقیق و عمیق مسائل وجودشناختی و ارتباط میان عالم و حق میپردازد. این اثر، با نگاهی عرفانی و فلسفی، وحدت ذاتی حق و ظهورات او را در خلقت بررسی کرده و از منظری متمایز به نقد دیدگاههای کلامی و فلسفی سنتی مینشیند. درسگفتار حاضر، که برگرفته از جلسه شصت و دوم آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره است، به تحلیل و بازخوانی این متن پرداخته است.
بخش نخست: تمهید جملی و ساختار مصباح الانس
تمهید جملی: آمادهسازی برای مباحث عرفانی و فلسفی
تمهید جملی، بهسان دروازهای برای ورود به قلمرو عرفان نظری، در ابتدای کتاب «مصباح الانس» قرار گرفته و با پنج فصل ابتدایی، مبادی نظری و عملی بحث را تبیین میکند. این بخش، که با عبارت قرآنی بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ آغاز میشود، به آمادهسازی ذهن خواننده برای مواجهه با مباحث سنگین فلسفی و عرفانی میپردازد. تمهید، به مثابه خاکریزی است که بنیانهای استوار یک بنای عظیم را فراهم میآورد، و با تبیین ارتباط عالم با حق، زمینه را برای فصول بعدی مهیا میسازد.
درنگ: تمهید جملی، بهسان فاتحهای برای کتاب، مبادی نظری و عملی را تبیین کرده و ذهن را برای ورود به مباحث عمیق عرفانی آماده میسازد. |
ساختار کتاب: نظم در ارائه مفاهیم
کتاب «مصباح الانس» با ساختاری منظم و دقیق، شامل فاتحه (تا صفحه ۲۶، مشتمل بر پنج فصل)، سابغه (تا صفحه ۵۱، شامل ده فصل)، فصل اول (تا صفحه ۱۰۰، شامل ده مقام)، فصل دوم (تا صفحه ۱۱۸، شامل چهار مقام) و خاتمه (تا صفحه ۱۲۵) است. این ساختار، بهسان نردبانی است که خواننده را پلهپله به سوی قلههای معرفت عرفانی هدایت میکند. سابغه، به مثابه ستونهای اصلی بنا، اصول بنیادین را تبیین کرده و فصول بعدی، با تفصیل بیشتر، به تحلیل روابط میان ذات، صفات و اسمای الهی میپردازند. خاتمه، بهسان گنبدی بر این بنا، به کشف کلی و ایضاح امر اصولی میرسد.
جمعبندی بخش نخست
تمهید جملی و ساختار کتاب، نشاندهنده روشمندی صدرالدین قونوی در ارائه مباحث عرفانی است. این بخشها، با نظمی منطقی و علمی، خواننده را از مبادی اولیه به سوی مفاهیم عمیقتر هدایت کرده و با تبیین ارتباط عالم و حق، زمینهساز فهم دقیقتر مسائل وجودشناختی میشوند.
بخش دوم: ارتباط عالم و حق در پرتو وحدت ذاتی
موضوع محوری: غنای ذاتی حق و ارتباط دوسویه
محور اصلی تمهید جملی، بررسی ارتباط میان عالم و حق، و بالعکس، با تأکید بر غنای ذاتی حق است. قرآن کریم در آیه وَٱللَّهُ ٱلْغَنِىُّ وَأَنتُمُ ٱلْفُقَرَآءُ (محمد: ۳۸، : «و خدا بینیاز است و شمایید نیازمندان») بر غنای حق و فقر ذاتی عالم تأکید میورزد. این ارتباط، بهسان رشتهای نامرئی است که عالم را به مبدأ هستی پیوند میدهد، درحالیکه حق، بهواسطه وحدت ذاتی خود، از هرگونه نیاز به عالمین مبراست.
درنگ: حق تعالی، بهواسطه غنای ذاتی خود، از عالمین بینیاز است، اما ارتباط عالم با او از طریق ظهورات الهی برقرار میشود. |
معیت قیومیه و هویت ساریه
ارتباط عالم با حق، از طریق معیت قیومیه (وابستگی وجودی عالم به قیومیت حق) و هویت ساریه (نفوذ وجود حق در همه موجودات) تحقق مییابد. معیت قیومیه، بهسان پایهای است که عالم بر آن استوار است، و هویت ساریه، مانند نوری است که در همه ذرات هستی ساری و جاری است. این دو مفهوم، نشاندهنده وحدت وجود و حضور فراگیر حق در عالماند.
جمعبندی بخش دوم
ارتباط عالم و حق، در پرتو وحدت ذاتی حق و مفاهیمی چون معیت قیومیه و هویت ساریه، بهگونهای عمیق و عرفانی تبیین میشود. این ارتباط، نه از سر نیاز حق، بلکه از جود ذاتی او سرچشمه گرفته و عالم را به مثابه مظهر حق معرفی میکند.
بخش سوم: نقد تقسیمبندی سنتی وجود و مفهوم ظهورات
نقد تقسیمبندی واجب، ممکن و ممتنع
یکی از برجستهترین نکات درسگفتار، نقد تقسیمبندی سنتی وجود به واجب، ممکن و ممتنع است که در فلسفه مشائی رواج دارد. این تقسیمبندی، بهسان دیواری است که وجود را به قطعات جداگانه تقسیم میکند، درحالیکه عرفان نظری، وجود را حقیقتی واحد (حق) و ظهورات آن (مخلوقات) میداند. این دیدگاه، با رد تثلیث وجود، بر وحدت وجود تأکید کرده و ممکنات را بهعنوان مظاهر حق معرفی میکند.
درنگ: وجود، حقیقتی واحد است که به حق تعالی بازمیگردد و مخلوقات، ظهورات این حقیقتاند، نه موجوداتی مستقل. |
ظهورات بهجای ممکنات
مخلوقات، نه ممکنات مستقل، بلکه ظهورات حقاند که از صفات ذاتی او، مانند جود، قدرت و حکمت، سرچشمه میگیرند. این ظهورات، بهسان امواجی هستند که از اقیانوس بیکران وجود حق برخاسته و در عین حال، از او جدا نیستند. این دیدگاه، خلقت را فیضی دائمی و برخاسته از ذات الهی معرفی میکند.
جمعبندی بخش سوم
نقد تقسیمبندی سنتی وجود و تأکید بر مفهوم ظهورات، یکی از نوآوریهای عرفان نظری است که وحدت وجود را در برابر تثلیث فلسفه مشائی قرار میدهد. این دیدگاه، خلقت را بهعنوان مظهری از جود ذاتی حق تبیین کرده و از استقلال مخلوقات نفی میکند.
بخش چهارم: اقتضای ذاتی خلقت و دائمی بودن فیض الهی
اقتضای ذاتی: جود دائمی حق
خلقت عالم، اقتضای ذاتی حق است و از جود ذاتی او سرچشمه میگیرد. اگر شئ اقتضای ذاتی امری را داشته باشد، آن امر زوالناپذیر است. حق، بهسان خورشیدی است که نورش هرگز غروب نمیکند، و جود او، که اقتضای ذاتیاش است، فیضی دائمی به عالم میبخشد. این دیدگاه، با استدلال به اینکه اگر جود حق ذاتی باشد، خلقت نیز دائمی است، با کلام متکلمان که عالم را حادث میدانند، در تضاد قرار میگیرد.
درنگ: جود ذاتی حق، خلقت را به فیضی دائمی و زوالناپذیر تبدیل میکند که عالم را از حادث بودن خارج میسازد. |
نقد دیدگاه حادث بودن عالم
متکلمان، با تأکید بر حادث بودن عالم، خلقت را به ارادهای حادث نسبت میدهند، اما این دیدگاه از منظر عرفانی و فلسفی نادرست است. اگر فیض حق حادث باشد، باید علتی برای تحقق آن فرض شود، که این به نقص در علم، قدرت یا جود حق منجر میشود. این استدلال، بهسان چشمهای است که نمیتواند یکباره خشک شود، زیرا جود حق ذاتی و دائمی است.
جمعبندی بخش چهارم
اقتضای ذاتی خلقت و دائمی بودن فیض الهی، عالم را بهعنوان مظهری قدیم و وابسته به حق معرفی میکند. این دیدگاه، با نقد رویکرد متکلمان، بر وحدت وجود و جود بیکران حق تأکید دارد.
بخش پنجم: نقد ترجیح بلا مرجح و فعل بدون غایت
ترجیح بلا مرجح: نقد دیدگاه متکلمان
بحث ترجیح بلا مرجح، یکی از پیچیدهترین مسائل فلسفی و کلامی است که به چگونگی تحقق افعال الهی و انسانی میپردازد. متکلمان معتقدند که فعل بدون غایت ممکن است، مانند انتخاب یک لیوان از میان لیوانهای یکسان. اما عرفا و فلاسفه، این دیدگاه را رد کرده و استدلال میکنند که هر فعل، فاعل و غایتی دارد. این نقد، بهسان کلیدی است که قفل معمای افعال را میگشاید.
درنگ: هر فعل، به ضرورت، فاعل و غایتی دارد و ترجیح بلا مرجح یا فعل بدون غایت، از نظر فلسفی و عرفانی مردود است. |
عوامل پیچیده در انتخابهای انسانی
حتی انتخابهای بهظاهر بیغایت، مانند برداشتن یک لیوان، تحت تأثیر عوامل پیچیدهای مانند ژنتیک، روان و ناخودآگاه قرار دارند. این عوامل، بهسان نخهای نامرئیاند که رفتار انسان را هدایت میکنند، و ناآگاهی از آنها دلیل بر نبود غایت نیست. این دیدگاه، با روانشناسی مدرن همخوانی داشته و بر غایتمندی همه افعال تأکید میورزد.
جمعبندی بخش پنجم
نقد ترجیح بلا مرجح و تأکید بر غایتمندی افعال، دیدگاه عرفانی و فلسفی را در برابر سادهانگاری متکلمان قرار میدهد. این بخش، با تبیین عوامل پیچیده در انتخابها، بر ضرورت فاعل و غایت در هر فعل تأکید دارد.
بخش ششم: نقد فلسفه تقلیدی و نقش صدرالدین قونوی
نقد فلسفه تقلیدی
فلسفهای که به مفاهیم بدیهی مانند وجود حق اکتفا کرده و از استدلال پرهیز میکند، تقلیدی است. این فلسفه، بهسان بنایی است که بدون پیریزی محکم، بر شنهای سست بنا شده است. عرفان نظری، با تأکید بر اثبات وجود حق از طریق برهان، این رویکرد را نقد کرده و به بازنگری در مفروضات دعوت میکند.
درنگ: فلسفه تقلیدی، با اکتفا به مفاهیم بدیهی، از استدلال عقلانی فاصله گرفته و نیازمند بازنگری است. |
نقش صدرالدین قونوی: تدوین عرفان نظری
صدرالدین قونوی، بهسان باغبانی است که شاخههای پراکنده عرفان ابن عربی را هرس کرده و بهگونهای نظاممند ارائه داده است. او با خلاصهنویسی و منظمسازی آثار استادش، عرفان نظری را به متنی علمی و تخصصی برای مخاطبان خواص تبدیل کرد. «مصباح الانس»، با دقت و ساختار علمی، گواهی بر این تلاش است.
مقایسه قونوی و مولوی
قونوی، عارف خواص، و مولوی، عارف عوام، دو رویکرد متفاوت به عرفان دارند. مولوی، بهسان چشمهای است که با مثنوی، عرفان را برای تودهها جاری ساخت، درحالیکه قونوی، مانند معدنی است که گوهرهای عرفان را برای نخبگان استخراج کرد. این تفاوت، نشاندهنده تنوع در انتقال معارف عرفانی است.
جمعبندی بخش ششم
نقد فلسفه تقلیدی و برجستهسازی نقش قونوی، عرفان نظری را بهعنوان علمی دقیق و استدلالی معرفی میکند. مقایسه قونوی و مولوی، تنوع در رویکردهای عرفانی را نشان داده و جایگاه علمی قونوی را تثبیت میکند.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بازنویسی علمی «مصباح الانس» پرداخته است. وحدت ذاتی حق، ارتباط عالم با او، نقد تقسیمبندی سنتی وجود، اقتضای ذاتی خلقت و رد ترجیح بلا مرجح، از محورهای اصلی این متناند که با زبانی روشن تبیین شدهاند.
با نظارت صادق خادمی |