متن درس
مصباح الانس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۳)
بخش سوم: اقتضای ذاتی و خلقت ازلی و ابدی در عرفان اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، نوار شماره ۶۳، تاریخ ۷/۱۲/۱۳۸۸، موضوع: مصباح الانس، تحلیل اقتضای ذاتی و نقد مفاهیم فلسفی و کلامی
مقدمه: تبیین اقتضای ذاتی و ظهورات الهی
عرفان اسلامی، چونان مشعلی فروزان، راه سالکان را به سوی حقیقت وجود رهنمون میسازد. در این بخش، که برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه شصت و سوم است، به بررسی عمیق اقتضای ذاتی خداوند و خلقت ازلی و ابدی عالم پرداخته شده است. این درسگفتار، با تکیه بر تحلیل متن صدرالدین قونوی و نقد مفاهیم سنتی فلسفه و کلام، چارچوبی نوین برای فهم رابطه میان حق و عالم ارائه میدهد. تمایز میان وجود و ظهورات، رد مفاهیم واجب و ممکن، نقد ترجیح بلا مرجح، و تبیین اختیار انسانی با رویکردی روانشناختی، از محورهای اصلی این بخش است که با زبانی علمی تبیین میگردد.
این نوشتار، با بهرهگیری از آیات قرآن کریم، تمثیلات معنوی، و تحلیلهای عرفانی و فلسفی، به بررسی مراتب وجود و رابطه آن با فیض الهی میپردازد. نقد بداهت، تأکید بر سادگی و روشنی در بیان، و ارائه فلسفهای نوین مبتنی بر تثنیه (حق و ظهورات)، راه را برای فهم عمیقتر پژوهشگران و سالکان هموار میسازد. در ادامه، این مفاهیم با ساختاری علمی و با رعایت تمامی جزئیات درسگفتار و تحلیلهای مرتبط، بهصورت تفصیلی ارائه میشود.
درنگ: عالم، ظهور ذات الهی است و فیض حق ازلی و ابدی است، زیرا اقتضای ذاتی خداوند جود دائمی است. این دیدگاه، مفاهیم سنتی واجب و ممکن را کنار نهاده و عالم را به دوگانه حق و ظهورات تقسیم میکند. |
اقتضای ذاتی و فیض ازلی و ابدی
در عرفان اسلامی، عالم چونان آینهای است که تجلی ذات الهی را در خود منعکس میسازد. آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در این درسگفتار، با استناد به متن صدرالدین قونوی، تأکید میورزند که خلقت عالم، اقتضای ذاتی خداوند است و فیض حق، ازلی و ابدی است. ذات الهی، که جواد و بخشنده است، فیضی دائمی دارد که هیچگاه متوقف نمیشود. این فیض، چونان چشمهای زلال، از ذات حق جوشیده و عالم را به وجود میآورد، بیآنکه به زمان یا مکان وابسته باشد.
تغییر در مستفیض، یعنی عالم و مراتب آن، با ازلیت و ابدیت فیض منافاتی ندارد. عالم ممکن است در ظروف مختلف دگرگون شود، اما فیض الهی، که ریشه در ذات جواد دارد، همواره جاری است. این دیدگاه، با نظریه وحدت وجود ابنعربی و ملاصدرا همخوانی دارد، که عالم را تجلی دائمی حق میدانند. برخلاف متکلمان، که خلقت را حادث و مشروط به مصلحت میپندارند، عرفان اسلامی خلقت را ضرورتی ذاتی میداند که از جود بیکران حق سرچشمه میگیرد.
درنگ: فیض الهی، چونان نوری سرمدی، از ذات جواد حق جاری است و خلقت عالم، اقتضای ذاتی اوست. تغییر در مستفیض با ازلیت فیض منافاتی ندارد. |
نقد مفاهیم واجب، ممکن و ممتنع
یکی از نوآوریهای این درسگفتار، نقد مفاهیم سنتی فلسفه و کلام، مانند واجب، ممکن و ممتنع، است. آیتالله نکونام، این تثلیث فلسفی را به چالش کشیده و عالم را به دوگانه وجود (حق) و ظهوراتش تقسیم میکنند. به باور ایشان، سخن گفتن از ممکن به معنای موجودی مساویالطرفین، که وجود و عدمش برابر است، بیمعناست. عالم، ظهور حق است و هیچ موجودی خارج از این ظهورات وجود ندارد.
این دیدگاه، که ریشه در عرفان نظری دارد، حدوث عالم را نیز نفی میکند. برخلاف متکلمان، که عالم را حادث و دارای آغاز زمانی میدانند، عرفان اسلامی عالم را قائم به حق و فاقد حدوث ذاتی میبیند. این نقد، چونان شمشیری برنده، پیشفرضهای کلامی را درهم میشکند و راه را برای فهمی نوین از خلقت هموار میسازد. به جای تثلیث واجب، ممکن و ممتنع، عالم به تثنیه حق و ظهوراتش تقلیل مییابد، که با تفسیر عرفانی سوره حمد (سبعالمثانی) همخوانی دارد.
درنگ: عالم، نه ممکن و نه حادث، بلکه ظهور حق است. تثلیث واجب، ممکن و ممتنع جای خود را به تثنیه حق و ظهورات میدهد، که عالم را قائم به ذات الهی میداند. |
تحلیل متن قونوی: اقتضای ذاتی و دائمی بودن فیض
صدرالدین قونوی در متن خود میفرماید: «إذا اقتضى أمراً لذاته لا بشرط لا يزال عليه مادام ذاته»، یعنی هنگامی که امری اقتضای ذاتی خداوند باشد، تا زمانی که ذات او باقی است، آن امر نیز ادامه دارد. آیتالله نکونام این سخن را تأیید کرده و ذات الهی را علت تامه خلقت میدانند. ذات جواد، که فیضبخش است، خلقتی دائمی دارد و هیچگاه از جود خود بازنمیماند.
شارح متن قونوی، با تقسیمبندی اقتضا به قسم اول (ذاتی) و قسم دوم (بالعرض)، تأکید میکند که اقتضای ذاتی دائمی است. ذات الهی، چونان خورشیدی بیغروب، فیض خود را بیوقفه بر عالم میتاباند. این استدلال، با منطق صدرایی که ذات را علت تامه و فیض را ضرورتی ذاتی میداند، همراستاست. برخلاف فلسفه مشاء، که وجود را مفهومی عام میپندارد، عرفان اسلامی حق را حقیقتی رویتی و فیض را دائمی میبیند.
درنگ: اقتضای ذاتی خداوند، چونان چشمهای بیپایان، فیضی دائمی دارد. ذات جواد، علت تامه خلقت است و فیض آن تا ابد ادامه مییابد. |
رد ترجیح بلا مرجح
یکی از مباحث محوری این درسگفتار، رد ترجیح بلا مرجح است. آیتالله نکونام، با استدلالی دقیق، تأکید میورزند که خلقت بدون مرجح محال است، زیرا مستلزم محالاتی چون حدوث، انقلاب ممکن به واجب، یا تعدد واجب میشود. اگر خلقت بدون مرجح باشد، باید پذیرفت که ممکن خودبهخود موجود شده است، که این امر با اصل علیت در فلسفه اسلامی منافات دارد.
متکلمان، با مثالهایی مانند انتخاب یک نان یا لیوان چای، مدعیاند که ترجیح بلا مرجح ممکن است. اما آیتالله نکونام این مثالها را به دلیل فقدان تحلیل فلسفی و روانشناختی رد میکنند. به باور ایشان، حتی در انتخابهای ساده، مرجحاتی ناخودآگاه وجود دارند که تصمیم را شکل میدهند. این نقد، چونان باد بهاری، غبار سادهانگاری را از آینه حقیقت میزداید و راه را برای فهمی عمیقتر از اختیار هموار میسازد.
درنگ: ترجیح بلا مرجح محال است، زیرا خلقت بدون مرجح مستلزم محالاتی چون انقلاب ممکن و تعدد واجب میشود. حتی انتخابهای ساده نیز مرجحاتی ناخودآگاه دارند. |
اختیار و مرجح: نقد دیدگاه متکلمان
شارح متن قونوی، اختیار را خود مرجح میداند و معتقد است که اختیار عبد صورت اختیار حق است. اما آیتالله نکونام این دیدگاه را ناکافی میدانند، زیرا اختیار خود نیازمند مرجح است و نسبت دادن آن به اختیار الهی، به جبر میانجامد. ایشان با نقد استدلال متکلمان، که اختیار را نسبتی فاقد وجود خارجی میپندارند، تأکید میکنند که اختیار، ارادهای واقعی و دارای وجود نفسانی است.
این نقد، به ضعف منطقی دیدگاه اشعری متکلمان اشاره دارد، که اختیار را بدون مرجح خارجی میدانند. آیتالله نکونام، با رد تسلسل در مرجح، استدلال میکنند که نسبت دادن اختیار عبد به اختیار حق، اختیار انسانی را به جبر تبدیل میکند. این دیدگاه، چونان پلی استوار، عرفان شیعی را از کلام اشعری متمایز میسازد و راه را برای تبیین اختیار انسانی باز میکند.
درنگ: اختیار، ارادهای واقعی است که نیازمند مرجح است. نسبت دادن اختیار عبد به اختیار حق، به جبر میانجامد و از حقیقت اختیار انسانی دور میافتد. |
دیدگاه نوین در باب اختیار: مرجحات روانشناختی
آیتالله نکونام، با ارائه دیدگاهی نوین، اختیار را نتیجه عوامل روانشناختی و ناخودآگاه بیشمار میدانند. این عوامل، که از پیشینه فردی، محیطی، و حتی ناخودآگاه انسان سرچشمه میگیرند، مرجحاتی را شکل میدهند که حتی در انتخابهای ساده، مانند برداشتن یک لیوان چای، تأثیر دارند. ایشان تأکید میورزند که عدم آگاهی از مرجح، دلیل بر نبود آن نیست.
این دیدگاه، چونان نوری در ظلمت، از تحلیلهای سنتی متکلمان و فلاسفه فراتر میرود و به روانشناسی مدرن نزدیک میشود. به باور ایشان، انسان، چونان دریایی ژرف، لایههای متعددی از انگیزهها و مرجحات دارد که تصمیمات او را هدایت میکنند. این رویکرد، با نظریههای معاصر در روانشناسی تصمیمگیری همخوانی دارد و اختیار را از جبر و تصادف رها میسازد.
درنگ: اختیار انسانی، نتیجه مرجحات روانشناختی و ناخودآگاه است. عدم آگاهی از مرجح، دلیل بر نبود آن نیست، و این دیدگاه، اختیار را از جبر و تصادف رها میکند. |
رد جبر و اثبات اختیار انسانی
آیتالله نکونام، با رد جبر، اختیار انسان را مستقل از اختیار الهی میدانند. ایشان استدلال میورزند که مرجحات روانشناختی و محیطی، اختیار را ممکن میسازند، چه خداوند باشد یا نباشد. این دیدگاه، از نظریه جبر اشعری و قضا و قدر متکلمان فاصله گرفته و اختیار را در چارچوبی علمی و فلسفی تبیین میکند.
این استدلال، چونان پرندهای آزاد، از قفس جبر رها شده و انسان را مسئول اعمال خویش میداند. تأکید بر عوامل روانشناختی، با فلسفه ذهن و علوم شناختی مدرن همراستاست و نشاندهنده عمق و نوآوری این درسگفتار است. انسان، در این دیدگاه، نه مجبور است و نه بیهدف، بلکه با آگاهی و مرجحات، مسیر خویش را انتخاب میکند.
درنگ: اختیار انسانی، با مرجحات روانشناختی و محیطی، از جبر رها شده و انسان را مسئول اعمال خویش میداند، چه خداوند باشد یا نباشد. |
نقد متکلمان و عرفای سنتی
آیتالله نکونام، متکلمان را به دلیل سادهانگاری و عرفای سنتی را به دلیل استدلالهای ضعیف نقد میکنند. ایشان عرفان شیعی را، به دلیل تکیه بر منطق و فلسفه، از دیدگاههای سنی و کلامی متمایز میدانند. این نقد، به تفاوتهای روششناختی میان عرفان شیعی و دیگر مکاتب اشاره دارد.
عرفان شیعی، چونان درختی تنومند، ریشه در فلسفه صدرایی و منطق دارد و از استدلالهای سست پرهیز میکند. متکلمان، با تکیه بر بداهت و مثالهای سادهلوحانه، از عمق حقیقت دور افتادهاند. این نقد، راه را برای پژوهشگران باز میکند تا عرفان شیعی را بهعنوان علمی دقیق و منطقی بشناسند.
درنگ: عرفان شیعی، با تکیه بر منطق و فلسفه، از سادهانگاری متکلمان و استدلالهای ضعیف عرفای سنتی متمایز است و چارچوبی علمی ارائه میدهد. |
نقد مفهوم بداهت
آیتالله نکونام، بداهت را بهعنوان توجیهی برای استدلالهای ضعیف رد میکنند و معتقدند که هر ادعایی نیازمند دلیل است. بداهت، چونان غباری بر آینه حقیقت، مانع از فهم دقیق میشود. ایشان تأکید میورزند که در فلسفه و عرفان، هیچچیز بداهت ندارد و هر مفهومی باید با استدلال تبیین شود.
این دیدگاه، با روش علمی و فلسفی همخوانی دارد و از پیشفرضهای غیرمنطقی پرهیز میکند. نقد بداهت، متکلمان و عرفای سنتی را به چالش میکشد و پژوهشگران را به سوی استدلالهای دقیق هدایت میکند. این رویکرد، چونان مشعلی در تاریکی، راه حقیقتجویی را روشن میسازد.
درنگ: بداهت، توجیهی برای استدلالهای ضعیف است و هر ادعایی نیازمند دلیل دقیق است. این نقد، عرفان را به سوی روش علمی هدایت میکند. |
ازلیت و ابدیت انسان
آیتالله نکونام، انسان را ازلی و ابدی میدانند، زیرا او ظهور حق است و با بقای حق باقی میماند. ایشان حدوث و فنای عالم را رد کرده و معتقدند که انسان، چونان پرتوی از نور الهی، ازلی و ابدی است. این دیدگاه، با نظریه وحدت وجود همخوانی دارد که مخلوقات را قائم به حق میداند.
انسان، در این نگاه، نه حادث است و نه فانی، بلکه چونان موجی بر دریای بیکران حق، با او همراه است. این استدلال، با اشعار عرفانی حافظ و نظریه صدرایی که بقای مخلوقات را به بقای حق وابسته میداند، همراستاست. انسان، با این ازلیت و ابدیت، به مقام والای خلیفهاللهی میرسد.
درنگ: انسان، چونان ظهور حق، ازلی و ابدی است و با بقای حق باقی میماند. حدوث و فنای عالم، در این دیدگاه، جایی ندارد. |
نقد مفهوم مصلحت
آیتالله نکونام، مفهوم مصلحت را، که متکلمان آن را توجیهی برای عدم خلقت میدانند، رد میکنند. ایشان استدلال میورزند که خداوند، که غنی، قدیر و جواد است، نیازی به مصلحت ندارد و خلقت، اقتضای ذاتی اوست. مصلحت، چونان بهانهای سست، از شأن الهی به دور است.
این نقد، به دیدگاه اشاعره اشاره دارد که خلقت را مشروط به مصلحت میدانند. جود ذاتی خداوند، چونان چشمهای بیکران، فیض خود را بینیاز از مصلحت جاری میسازد. این استدلال، با نظریه فیض ابنسینا و ملاصدرا همخوانی دارد و خلقت را ضرورتی ذاتی میداند.
درنگ: مصلحت، توجیهی سست برای عدم خلقت است. خداوند غنی و جواد، با جود ذاتی خود، فیض را بینیاز از مصلحت جاری میسازد. |
فلسفه نوین و سبعالمثانی
آیتالله نکونام، فلسفه نوین خود را مبتنی بر تثنیه (حق و ظهورات) میدانند، نه تثلیث واجب، ممکن و ممتنع. ایشان عالم را سبعالمثانی میخوانند، که به دوگانه خدا و مخلوقات اشاره دارد. این دیدگاه، با تفسیر عرفانی سوره حمد همخوانی دارد که عالم را به حق و خلق تقسیم میکند.
این فلسفه، چونان نردبانی آسمانی، از پیشفرضهای سنتی فراتر رفته و عالم را ظهور حق میبیند. سبعالمثانی، به دوگانگی ظاهری و باطنی عالم اشاره دارد، که در وحدت حق متحد میشوند. این استدلال، عرفان شیعی را بهعنوان علمی نوین و منطقی معرفی میکند.
درنگ: فلسفه نوین، عالم را تثنیه حق و ظهورات میداند، نه تثلیث واجب و ممکن. سبعالمثانی، دوگانگی حق و خلق را در وحدت الهی متجلی میسازد. |
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تبیین اقتضای ذاتی و خلقت ازلی، چارچوبی نوین برای فهم عالم ارائه داد. نقد مفاهیم واجب و ممکن، رد ترجیح بلا مرجح، و تبیین اختیار با مرجحات روانشناختی، عمق استدلالهای عرفانی و فلسفی را نشان داد. فلسفه نوین، با تأکید بر تثنیه و سبعالمثانی، عرفان شیعی را از دیدگاههای سنتی متمایز کرد. آیات قرآن کریم، چونان ستارگانی در آسمان حقیقت، راه را روشن ساختند و انسان را به سوی ازلیت و ابدیت هدایت کردند.
جمعبندی نهایی
این نوشتار با الهام از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، چونان دریایی ژرف، معارف الهی را به پژوهشگران عرضه میدارد. این اثر، با تبیین اقتضای ذاتی، خلقت ازلی، و اختیار انسانی، چارچوبی علمی و عرفانی ارائه میدهد. نقد مفاهیم سنتی، تأکید بر مرجحات روانشناختی، و ارائه فلسفه نوین مبتنی بر تثنیه، این کتاب را به منبعی ممتاز برای مخاطبان متخصص تبدیل کرده است. آیات قرآن کریم، چونان مشعلهایی فروزان، حقیقت را روشن ساخته و سالک را به سوی وحدت الهی رهنمون میکنند.
با نظارت صادق خادمی |