در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 67

متن درس

 

تأملی در قلم اعلی، عقل اول و مراتب وجود

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۷)

مقدمه: درآمدی بر قلم اعلی و عقل اول در عرفان اسلامی

عرفان اسلامی، به مثابه دریایی ژرف، مفاهیمی متعالی چون قلم اعلی و عقل اول را در خود جای داده است که هر یک، چون نگینی درخشان، نقش واسطه‌ای میان ذات بی‌تعین الهی و عالم خلق ایفا می‌کنند. این مفاهیم، که ریشه در وحی قرآنی و سنت نبوی دارند، در آثار عرفانی و فلسفی، از جمله «مصباح الانس» قونوی، با شرح و تفسیر عالمانه‌ای تبیین شده‌اند. درس‌گفتار شماره ۶۷ از آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، که در تاریخ ۲۷/۱/۱۳۸۹ ایراد شده، به بررسی دقیق این مفاهیم، با تأکید بر تمایز میان قلم اعلی (به عنوان مفهومی وحیانی) و عقل اول (به عنوان مفهومی فلسفی)، و نقد دیدگاه‌های غیرمستند می‌پردازد.

این متن، با تجمیع محتوای درس‌گفتار و تحلیل‌های تفصیلی، تمامی جزئیات را با شرح و تفصیل کامل حفظ کرده و با بهره‌گیری از تمثیلات ادبی، پیوندهای قرآنی و نقدهای روش‌شناختی، به غنای معرفتی آن افزوده است. ساختار این اثر، با عناوین و زیرعناوین علمی، به گونه‌ای طراحی شده که مفاهیم پیچیده عرفانی و فلسفی را برای مخاطبان متخصص، گویی آینه‌ای صاف و شفاف، به نمایش می‌گذارد. در ادامه، به بررسی تفصیلی قلم اعلی، عقل اول، مراتب وجود، و نقد دیدگاه‌های غیروحیانی پرداخته می‌شود.

بخش اول: قلم اعلی و عقل اول: مفاهیم و تمایزات

مفهوم قلم اعلی و جایگاه آن در عرفان اسلامی

قلم اعلی، به عنوان یکی از مفاهیم بنیادین در عرفان اسلامی، در قرآن کریم با آیه شریفه ن ۚ وَالْقَلَمِ وَمَا [مطلب حذف شد] : «نون، سوگند به قلم و آنچه می‌نویسند») مورد اشاره قرار گرفته است. این مفهوم، که در درس‌گفتار به عنوان «معنای جامع معانی تعینات امکانیه» تعریف شده، موجودی متعالی است که تمامی امکانات وجودی را در خود جمع کرده و به مثابه واسطه‌ای بی‌واسطه میان ذات الهی و عالم خلق عمل می‌کند. قلم اعلی، گویی قلمی است که با جوهر نور الهی، اراده خداوند را بر صفحه وجود نقش می‌زند و تعینات امکانی را از میان امکانات غیرمتناهی جدا می‌سازد.

درنگ: قلم اعلی، به عنوان معنای جامع تعینات امکانیه، واسطه‌ای بی‌واسطه میان ذات الهی و عالم خلق است که اراده خداوند را بر صفحه نور وجودی نقش می‌زند.

تمایز قلم اعلی و عقل اول

در درس‌گفتار، تأکید ویژه‌ای بر تمایز میان قلم اعلی و عقل اول شده است. عقل اول، مفهومی فلسفی است که ریشه در نظام ارسطویی و نوافلاطونی دارد و به عنوان اولین مخلوق یا صادر نخست در سلسله مراتب وجود معرفی می‌شود. در مقابل، قلم اعلی، مفهومی وحیانی است که در شرع مقدس به آن اشاره شده و از هرگونه تطبیق با مفاهیم فلسفی غیرمستند مصون است. شارح با نقد دیدگاه‌هایی که این دو را یکسان می‌پندارند، بر این نکته تأکید می‌کند که قلم اعلی در نظام دینی، جایگاه متعالی‌تری دارد و نمی‌توان آن را با عقل اول ارسطویی یا عقول مبتنی بر هیئت بطلمیوسی تطبیق داد. این تمایز، گویی خطی است که میان حقیقت وحیانی و گمانه‌زنی‌های فلسفی کشیده شده تا از خلط مفاهیم جلوگیری شود.

هیئت بطلمیوسی، که مبتنی بر مدل زمین‌مرکزی و نه فلک بود، در تاریخ علم رد شده است. شارح با اشاره به این نکته، تطبیق عقل اول و عقول دیگر با این هیئت را فاقد اعتبار می‌داند، زیرا این تطبیق‌ها بر اساس فرضیات نادرست کیهانی شکل گرفته‌اند. این نقد، چون شمشیری است که پرده‌های توهم فلسفی را می‌درد و حقیقت دینی را آشکار می‌سازد.

درنگ: قلم اعلی، مفهومی وحیانی است که با عقل اول ارسطویی یا عقول مبتنی بر هیئت بطلمیوسی متفاوت است و از تطبیق‌های غیرمستند مصون می‌باشد.

جمع‌بندی بخش

بخش نخست، به تبیین مفهوم قلم اعلی به عنوان معنای جامع تعینات امکانیه و تمایز آن با عقل اول پرداخت. قلم اعلی، به مثابه ابزاری الهی، اراده خداوند را در فرآیند آفرینش متجلی می‌سازد، در حالی که عقل اول، مفهومی فلسفی است که فاقد پشتوانه وحیانی است. نقد تطبیق‌های نادرست، بر ضرورت تکیه بر منابع دینی و اجتناب از گمانه‌زنی‌های غیرمستند تأکید دارد. این بخش، چارچوبی برای فهم جایگاه قلم اعلی در نظام متافیزیکی اسلامی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: اعتبار وحیانی و لزوم تعبد در برابر مفاهیم دینی

اعتبار سخنان اولیای الهی

درس‌گفتار بر این اصل استوار است که سخنان اولیای الهی، به دلیل منشأ وحیانی، از اعتبار و قطعیت برخوردارند. این سخنان، که ریشه در شهود و علم الهی دارند، حتی اگر برای عقل بشری دشوارفهم باشند، به دلیل پشتوانه وحیانی، معتبر تلقی می‌شوند. شارح با تأکید بر عصمت اولیا، گویی دریچه‌ای به سوی حقیقت الهی می‌گشاید که در آن، هر کلام معصوم، چون نوری از غیب، راهنمای سالکان است.

درنگ: سخنان اولیای الهی، به دلیل منشأ وحیانی و ریشه در عصمت، از اعتبار مطلق برخوردارند و حتی در صورت عدم فهم کامل، معتبرند.

لزوم تعبد در برابر مفاهیم دینی

شارح بر لزوم تعبد در برابر مفاهیم دینی مانند قلم، لوح، عرش و کرسی تأکید می‌کند، حتی اگر فهم آنها برای انسان دشوار باشد. این تعبد، نه از سر جهل، بلکه از اعتماد به منشأ وحیانی این مفاهیم است. به عنوان مثال، اگر قرآن کریم به قلم و آنچه می‌نویسد سوگند یاد می‌کند، این سوگند، نشانه‌ای از قدسیت و اهمیت این مفاهیم است که عقل بشری باید در برابر آن خضوع کند. این تعبد، گویی پلی است که از محدودیت عقل به سوی بی‌کران حقیقت الهی امتداد می‌یابد.

درنگ: تعبد در برابر مفاهیم دینی مانند قلم و لوح، به دلیل اعتماد به منشأ وحیانی، ضرورتی ایمانی است که سالک را به حقیقت رهنمون می‌سازد.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با تأکید بر اعتبار وحیانی سخنان اولیای الهی و لزوم تعبد در برابر مفاهیم دینی، چارچوبی برای مواجهه با حقایق متافیزیکی ارائه داد. سخنان معصومین، چون چراغی در تاریکی، راه حقیقت را روشن می‌کنند، و تعبد، چون کلیدی است که درهای معرفت الهی را می‌گشاید. این دیدگاه، بر تمایز میان علم وحیانی و علم بشری تأکید دارد و سالک را به سوی تکیه بر منابع دینی هدایت می‌کند.

بخش سوم: نقد دیدگاه‌های غیروحیانی و لزوم ارائه سند

نقد سخنان غیرمستند فلاسفه و عرفا

شارح با نقدی روش‌شناختی، سخنان فلاسفه و عرفای غیرمعصوم را که فاقد پشتوانه وحیانی‌اند، مورد بررسی قرار می‌دهد. مفاهیمی مانند عالم دهر، عالم مثال یا عقول مبتنی بر هیئت بطلمیوسی، که توسط فلاسفه‌ای چون افلاطون و ارسطو مطرح شده‌اند، فاقد اعتبار تلقی می‌شوند، مگر اینکه با دلایل معتبر اثبات گردند. این نقد، گویی غربال حقیقت است که سخنان بی‌اساس را از معارف مستند جدا می‌سازد.

شارح با تمثیلی از قباله و مالکیت، تأکید می‌کند که هر ادعای متافیزیکی، مانند ادعای مالکیت یک خانه، نیازمند سند معتبر است. همان‌گونه که قباله‌ای بدون پشتوانه قانونی پذیرفته نمی‌شود، ادعاهای فلسفی بدون سند نیز فاقد اعتبارند. این تمثیل، چون آینه‌ای است که ضعف روش‌شناختی دیدگاه‌های غیرمستند را نمایان می‌سازد.

درنگ: سخنان فلاسفه و عرفای غیرمعصوم، فاقد اعتبارند مگر اینکه با سند معتبر اثبات شوند، گویی ادعای مالکیت بدون قباله‌ای قانونی است.

نقد خرید خانه بدون سند معتبر

شارح با تمثیل دیگری از خرید خانه بدون سند، بر خطرات پذیرش ادعاهای غیرمستند تأکید می‌کند. همان‌گونه که خرید خانه بدون سند ممکن است به کلاهبرداری منجر شود، پذیرش مفاهیم متافیزیکی بدون پشتوانه نیز به گمراهی می‌انجامد. این تمثیل، گویی هشداری است به سالکان که از پذیرش سخنان بی‌اساس بپرهیزند و به دنبال حقیقت مستند باشند.

درنگ: پذیرش مفاهیم متافیزیکی بدون سند، مانند خرید خانه بدون سند معتبر، به گمراهی و خطا منجر می‌شود.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با نقد سخنان غیروحیانی و تأکید بر لزوم ارائه سند، بر اهمیت روش‌شناسی در معرفت دینی تأکید کرد. مفاهیم غیرمستند، چون ابرهایی تیره، نور حقیقت را پنهان می‌کنند، و سند معتبر، چون نوری است که راه حقیقت را روشن می‌سازد. این دیدگاه، سالک را به سوی تکیه بر منابع وحیانی و اجتناب از گمانه‌زنی‌های بی‌اساس هدایت می‌کند.

بخش چهارم: مراتب وجود و نقش قلم اعلی در آفرینش

عالم علم حق و عالم عقول

شارح وجود عالم علم حق و عالم عقول را تأیید می‌کند و آن‌ها را به عنوان مراتبی متعالی از وجود معرفی می‌کند که تمامی واقعیت‌های امکانی را در بر می‌گیرند. عالم علم حق، گویی اقیانوسی است که همه تعینات امکانی را در خود جای داده، و عالم عقول، چون ستارگانی درخشان، مراتب وجود را روشن می‌سازند. با این حال، شارح بر تمایز این عوالم با مفاهیم جعلی و غیرمستند تأکید دارد.

درنگ: عالم علم حق و عالم عقول، مراتبی متعالی از وجودند که تمامی تعینات امکانی را در بر می‌گیرند، اما از مفاهیم جعلی متمایزند.

نقش خداوند در نقش زدن تعینات امکانی

درس‌گفتار فرآیند آفرینش را به اراده الهی نسبت می‌دهد که تعینات امکانی را از میان امکانات غیرمتناهی جدا کرده و آن‌ها را بر صفحه نور وجودی با حرکت غیبی الهی نقش زده است. قلم اعلی، به عنوان ابزار این نقش‌زدگی، گویی قلمی است که با جوهر علم ذاتی خداوند، اراده الهی را در عالم متجلی می‌سازد. این فرآیند، چون نقاشی است که هنرمند الهی با قلم قلم اعلی، تابلوی خلقت را می‌آراید.

درنگ: خداوند با حرکت غیبی و علم ذاتی، تعینات امکانی را بر صفحه نور وجودی نقش می‌زند، و قلم اعلی ابزار این فرآیند است.

تمایز قلم و لوح در ثبت معلومات

شارح با تمایز میان قلم و لوح، تأکید می‌کند که معلومات الهی در لوح محفوظ ثبت می‌شوند، نه در قلم. قلم، ابزار نوشتن است، اما لوح، محل ثبت و نگهداری معلومات. این تمایز، با آیه شریفه ن ۚ وَالْقَلَمِ وَمَا [مطلب حذف شد] : «نون، سوگند به قلم و آنچه می‌نویسند») هم‌خوانی دارد، که «ما یسطرون» به لوح محفوظ اشاره می‌کند. این تمایز، گویی تفکیک میان قلم و کاغذ است که اولی ابزار و دومی محل نگارش است.

درنگ: معلومات الهی در لوح محفوظ ثبت می‌شوند، نه در قلم، که ابزار نوشتن است و با «ما یسطرون» در قرآن کریم اشاره شده است.

جمع‌بندی بخش

این بخش، به تبیین مراتب وجود، نقش قلم اعلی در آفرینش، و تمایز میان قلم و لوح پرداخت. عالم علم حق و عالم عقول، مراتبی متعالی‌اند که تعینات امکانی را در بر می‌گیرند، و قلم اعلی، ابزار الهی در نقش‌زدگی اراده خداوند است. تمایز قلم و لوح، بر نقش مکمل این دو در فرآیند آفرینش تأکید دارد، گویی قلم، دست الهی و لوح، صفحه خلقت است.

بخش پنجم: نقد دیدگاه‌های فلسفی درباره علم الهی

نقد دیدگاه‌های منفصل دانستن علم الهی

شارح دیدگاه‌های فلسفی که علم الهی را منفصل از ذات او می‌دانند، مورد نقد قرار می‌دهد. برخی فلاسفه، مانند ابن‌سینا، علم الهی را در صور مرتسمه یا عقل اول قرار داده‌اند، گویی خداوند برای آگاهی از مخلوقات، به واسطه‌ای نیاز دارد. این دیدگاه، با اصل توحید ناسازگار است، زیرا علم الهی ذاتی و غیرمنفصل است. این نقد، گویی هشداری است که از جدایی میان ذات و علم الهی جلوگیری می‌کند.

درنگ: علم الهی ذاتی و غیرمنفصل است، و دیدگاه‌های منفصل دانستن آن، مانند دیدگاه ابن‌سینا، با توحید ناسازگار است.

تأکید بر علم ذاتی خداوند

شارح بر این باور است که علم خداوند، ذاتی و بی‌نیاز از واسطه است. خداوند، به مثابه اونی که از همه چیز آگاه است، نیازی به عقل منفصل یا صور مرتسمه ندارد. این دیدگاه، با اصل توحید ذاتی هم‌خوانی دارد که خداوند را از هرگونه واسطه مستغنی می‌داند. این تأکید، گویی نوری است که تاریکی‌های دیدگاه‌های فلسفی را می‌زداید.

درنگ: علم الهی، ذاتی و بی‌نیاز از واسطه است، و خداوند از هرگونه عقل منفصل یا صور مرتسمه مستغنی است.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با نقد دیدگاه‌های فلسفی منفصل دانستن علم الهی و تأکید بر ذاتی بودن آن، بر وحدت علم و ذات الهی تأکید کرد. علم الهی، چون اقیانوسی بی‌کران، تمامی معلومات را در خود جای داده و از هر واسطه‌ای بی‌نیاز است. این دیدگاه، سالک را به سوی فهم توحید ذاتی هدایت می‌کند.

بخش ششم: دوام ذاتی و دوام مشروط

تمایز دوام ذاتی و دوام به سبب

درس‌گفتار بین دوام ذاتی (بدون شرط) و دوام به سبب (مشروط) تمایز قائل می‌شود. امور ذاتی، چون وجود خداوند، دائمی و غیرمشروط‌اند، در حالی که امور مشروط، با زوال شرط، زایل می‌شوند. این تمایز، گویی خطی است که میان وجود ضروری و وجود ممکن کشیده شده تا مراتب وجود روشن گردد.

درنگ: دوام ذاتی، غیرمشروط و دائمی است، در حالی که دوام مشروط، با زوال شرط زایل می‌شود، گویی وجود ضروری در برابر وجود ممکن.

نقد مثال‌های فلسفی نادرست

شارح مثال حرکت عناصر به سوی مرکز را، که در فلسفه‌های قدیم مطرح شده، نقد می‌کند و معتقد است که این دیدگاه مبتنی بر فهم عرفی و نادرست از حرکت است. او با تأکید بر حرکت جوهری ملاصدرا، سکون را مفهومی عرفی می‌داند و بر این نکته تأکید دارد که همه عالم در حال حرکت است. این نقد، گویی اصلاحیه‌ای است بر دیدگاه‌های کهنه فلسفی که با علم جدید و فلسفه ملاصدرا ناسازگارند.

درنگ: سکون، مفهومی عرفی است و همه عالم در حال حرکت است، و مثال‌های فلسفی قدیم، مانند حرکت عناصر به مرکز، نادرست‌اند.

نقد شرط عدمی

شارح مفهوم شرط عدمی را رد می‌کند و معتقد است که همه شروط وجودی‌اند، زیرا عدم نمی‌تواند سبب یا شرط باشد. این دیدگاه، با اصل وجود در فلسفه اسلامی هم‌خوانی دارد که عدم را فاقد اثرگذاری می‌داند. این نقد، گویی پرده‌ای است که از پیش‌روی مفاهیم غیرواقعی برداشته می‌شود تا حقیقت وجودی شروط نمایان گردد.

درنگ: شرط عدمی وجود ندارد، زیرا عدم نمی‌تواند سبب یا شرط باشد، و همه شروط در اصل وجودی‌اند.

جمع‌بندی

این بخش، با تمایز بین دوام ذاتی و دوام مشروط، و نقد مثال‌های فلسفی و مفهوم شرط عدمی، به تبیین مراتب وجود و اصلاح دیدگاه‌های نادرست پرداخت. دوام ذاتی، چون وجود الهی، غیرمشروط است، و دوام مشروط، با زوال شرط زایل می‌شود. این دیدگاه، چارچوبی برای فهم نظام وجودی ارائه می‌دهد.

بخش هفتم: بهشت و مراتب غیرمتناهی

بهشت به عنوان مرتبه غیرمتناهی

شارح بهشت را به عنوان مرتبه‌ای غیرمتناهی معرفی می‌کند که در آن، خستگی و ملالت وجود ندارد. بهشت، گویی باغی بی‌کران است که هر لحظه، نعمتی جدید و لقایی تازه به مؤمنان ارزانی می‌دارد. این دیدگاه، با مفهوم جنات عدن و مراتب متعالی در عرفان اسلامی هم‌خوانی دارد و بر غیرمتناهی بودن نعمات بهشتی تأکید می‌کند.

درنگ: بهشت، مرتبه‌ای غیرمتناهی است که خستگی و ملالت در آن راه ندارد، گویی باغی بی‌کران با نعمات بی‌پایان.

نقد تصورات عرفی درباره بهشت

شارح تصورات عرفی درباره بهشت، مانند قهوه‌خانه‌ای بزرگ یا مکانی برای خوردن و خوابیدن، را نقد می‌کند و معتقد است که این تصورات ناشی از عدم شناخت صحیح بهشت است. او با اشاره به مراتب متعالی چون جنات لقا و جنات صفات، بر این نکته تأکید دارد که بهشت، فراتر از تصورات مادی، عالمی است که هر لحظه، تجلی جدیدی از حقیقت الهی را به نمایش می‌گذارد. این نقد، گویی دعوتی است به بازنگری در فهم عامه‌پسند از مفاهیم دینی.

درنگ: تصورات عرفی درباره بهشت، مانند قهوه‌خانه‌ای بزرگ، ناشی از عدم شناخت صحیح است، و بهشت، عالمی غیرمتناهی با تجلیات الهی است.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با تبیین بهشت به عنوان مرتبه‌ای غیرمتناهی و نقد تصورات عرفی، بر ضرورت فهم صحیح مفاهیم دینی تأکید کرد. بهشت، چون اقیانوسی بی‌کران، نعمات الهی را در خود جای داده و فراتر از تصورات مادی، تجلی‌گاه حقیقت الهی است. این دیدگاه، سالک را به سوی تأمل عمیق در مراتب متعالی هدایت می‌کند.

بخش هشتم: عرفان ولایی شیعه و نقد فلسفه‌های پیشین

تأکید بر عرفان ولایی شیعه

شارح بر ضرورت بازسازی عرفان شیعی بر اساس اصل عصمت تأکید می‌کند و معتقد است که عرفان شیعه باید از عرفان اهل سنت متمایز باشد. این عرفان ولایی، گویی درختی است که ریشه در عصمت معصومین دارد و شاخسار آن، معرفت الهی را به سالکان عرضه می‌کند. این دیدگاه، بر اهمیت تدوین نظام عرفانی مبتنی بر اصول شیعی تأکید دارد.

درنگ: عرفان شیعه، به عنوان عرفان ولایی، باید بر اساس عصمت بازسازی شود و از عرفان اهل سنت متمایز گردد.

نقد فلسفه‌های پیش از ملاصدرا

شارح فلسفه‌های پیش از ملاصدرا را ناکافی می‌داند و معتقد است که فلسفه او پیشرفت چشمگیری در تبیین نظام وجودی داشته است. او با اشاره به رشد فلسفه اسلامی، این فلسفه‌ها را چون ابزارهایی کهنه می‌داند که با پیشرفت علم و فلسفه ملاصدرا، کارایی خود را از دست داده‌اند. این نقد، گویی دعوتی است به بهره‌گیری از دستاوردهای فلسفی جدید در فهم حقیقت.

درنگ: فلسفه‌های پیش از ملاصدرا ناکافی‌اند، و فلسفه او، با پیشرفت چشمگیر، چارچوبی نوین برای فهم نظام وجودی ارائه می‌دهد.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با تأکید بر عرفان ولایی شیعه و نقد فلسفه‌های پیشین، بر ضرورت تدوین نظام عرفانی مبتنی بر عصمت و بهره‌گیری از دستاوردهای فلسفی جدید تأکید کرد. عرفان ولایی، چون نوری از عصمت، راه حقیقت را روشن می‌کند، و فلسفه ملاصدرا، چون ابزاری نوین، به فهم نظام وجودی یاری می‌رساند.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

این اثر، با تکیه بر درس‌گفتار شماره ۶۷ مصباح الانس از آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی مفاهیم قلم اعلی، عقل اول، و مراتب وجود پرداخت. قلم اعلی، به عنوان معنای جامع تعینات امکانیه، واسطه‌ای بی‌واسطه در فرآیند آفرینش است، و با عقل اول ارسطویی متمایز می‌باشد. اعتبار وحیانی سخنان اولیای الهی و لزوم تعبد در برابر مفاهیم دینی، چارچوبی برای مواجهه با حقیقت ارائه می‌دهد. نقد دیدگاه‌های غیروحیانی، بر ضرورت تکیه بر سند معتبر تأکید دارد، و تبیین مراتب وجود، نقش قلم و لوح را در آفرینش روشن می‌سازد.

نقد دیدگاه‌های فلسفی درباره علم الهی، بر ذاتی بودن علم خداوند تأکید می‌کند، و تمایز دوام ذاتی و مشروط، مراتب وجود را تبیین می‌نماید. بهشت، به عنوان مرتبه‌ای غیرمتناهی، فراتر از تصورات عرفی، تجلی‌گاه نعمات الهی است. عرفان ولایی شیعه، با تکیه بر عصمت، و فلسفه ملاصدرا، با پیشرفت‌های خود، راهی نوین به سوی حقیقت می‌گشایند. این اثر، گویی چراغی است که راه سالکان را به سوی معرفت الهی روشن می‌سازد و منبعی ارزشمند برای پژوهشگران حوزه الهیات و عرفان فراهم می‌آورد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، قلم اعلی به چه معناست؟

2. بر اساس متن، چرا باید به گفته‌های دین درباره قلم، لوح، عرش و کرسی تعبد کرد؟

3. مفهوم عقل اول طبق درسگفتار چگونه تعریف شده است؟

4. چرا درسگفتار ادعاهای فلاسفه درباره عالم دهر و عالم مثال را رد می‌کند؟

5. طبق درسگفتار، معلومات الهی کجا ثبت شده‌اند؟

6. قلم اعلی همان عقل اول است که ارسطو آن را تعریف کرده است.

7. طبق درسگفتار، تمام معلومات الهی در قلم اعلی ذخیره شده‌اند.

8. درسگفتار تأکید دارد که گفته‌های دین درباره قلم و لوح باید بدون چون و چرا پذیرفته شوند.

9. فلاسفه‌ای مانند افلاطون و ارسطو به دلیل نداشتن وحی، نمی‌توانند درباره عالم مثال یا عقل اول سخن بگویند.

10. علم خدا طبق درسگفتار منفصل از ذات اوست و در عقل اول قرار دارد.

11. تفاوت اصلی بین قلم اعلی و عقل اول طبق درسگفتار چیست؟

12. چرا درسگفتار تأکید دارد که معلومات الهی در لوح محفوظ ثبت شده‌اند نه در قلم اعلی؟

13. چرا درسگفتار ادعاهای فلاسفه درباره عالم دهر را رد می‌کند؟

14. طبق درسگفتار، چرا علم خدا منفصل از ذات او نیست؟

15. منظور از تعبد به گفته‌های دین درباره قلم و لوح چیست؟

پاسخنامه

1. قلمی که در دین به آن اشاره شده و از عقل اول متمایز است

2. چون این مفاهیم از وحی الهی سرچشمه گرفته‌اند

3. معنای جامع تمام تعینات ممکنه بدون واسطه با خدا

4. زیرا این ادعاها فاقد سند و دلیل معتبر هستند

5. در لوح محفوظ

6. نادرست

7. نادرست

8. درست

9. درست

10. نادرست

11. قلم اعلی مفهومی دینی است که در شرع آمده، اما عقل اول مفهومی فلسفی است که توسط ارسطو تعریف شده و از نظر درسگفتار متمایز هستند.

12. زیرا قلم ابزار نوشتن است و معلومات در لوح محفوظ ثبت می‌شوند، نه در خود قلم.

13. چون این ادعاها فاقد سند معتبر و بر اساس گمانه‌زنی‌های فلسفی بدون پشتوانه وحی هستند.

14. زیرا علم خدا جزئی از ذات اوست و نیازی به واسطه‌ای مانند عقل اول یا صور مرتسمه ندارد.

15. پذیرش این مفاهیم به دلیل سرچشمه گرفتن از وحی الهی، حتی اگر فهم کامل آن‌ها ممکن نباشد.