متن درس
مصباح الانس: نقد معرفتشناختی تقسیمبندی علوم دینی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه هفتم)
مقدمه: چارچوبی معرفتشناختی برای علوم دینی
مصباح الانس، اثری گرانسنگ در عرفان نظری، چونان چراغی فروزان، مسیر معرفت دینی را روشن میسازد. این متن، با تکیه بر شرح مفتاح الغیب صدرالدین قونوی، به بررسی عمیق تقسیمبندی علوم دینی به دو شاخه ظاهری و باطنی میپردازد و با نگاهی نقادانه، ضعفهای روششناختی این تقسیمات را آشکار میکند.
علوم دینی، چونان درختی تنومند، ریشه در معرفت الهی دارند و شاخسارشان در تمامی ابعاد وجودی انسان گسترده است. این علوم، نه تنها به شناخت دین اسلام محدود نمیشوند، بلکه تمامی جنبههای معرفتی و وجودی آن را در بر میگیرند. تقسیمبندی سنتی علوم به ظاهری و باطنی، اگرچه ریشه در روایات و احادیث دارد، اما به دلیل فقدان ساختار علمی و تکیه بر نقلمحوریت، از جامعیت و کارآمدی لازم برخوردار نیست. این متن، به نقد این ساختارها پرداخته و مسیر بازسازی علوم دینی را بر مبنای تولید قدرت و کارآمدی ترسیم میکند.
درنگ: علوم دینی، چونان جریانی زلال از سرچشمه الهی، باید به تولید قدرت و کارآمدی منجر شوند، نه آنکه در دام نقلمحوریت و الفاظبازی گرفتار آیند. |
بخش نخست: تعریف و تقسیمبندی علوم دینی
مفهوم علم الادیان
علم الادیان، برخلاف برداشت عام که آن را به دانش ادیان مختلف (چون مسیحیت و یهودیت) محدود میکند، در این متن به علوم اسلامی با دو شاخه ظاهری و باطنی اشاره دارد. این علوم، چونان دو رود پرخروش، از سرچشمه قرآن کریم و احادیث سرچشمه میگیرند و در بستر وجودی انسان جاری میشوند. علم الادیان، نه تنها دانشی نظری است، بلکه تمامی جنبههای معرفتی و عملی دین اسلام را در بر میگیرد. این تعریف، بر تمرکز بر علوم اسلامی و رد برداشتهای عام از علم الادیان تأکید دارد و نشان میدهد که علوم دینی، فراتر از شناخت ادیان دیگر، به معرفت عمیق دین حق معطوف است.
تقسیمبندی علوم دینی به ظاهری و باطنی
علوم دینی، چونان کتابی عظیم، به دو بخش ظاهری و باطنی تقسیم میشوند. هر یک از این بخشها، دارای شعب متعدد و متنوعی هستند که از قرآن کریم و احادیث نشأت گرفتهاند. علوم ظاهری، به احکام شرعی، فقه، و مواعظ دینی معطوفاند، در حالی که علوم باطنی، به معرفت عرفانی، حقایق الهی، و لایههای ژرف معانی قرآنی پرداخته و در پی کشف اسرار غیبی است. این تقسیمبندی، اگرچه ریشه در سنت اسلامی دارد، اما به دلیل فقدان ساختار علمی منسجم، مورد نقد قرار گرفته است.
نقد ساختار غیرعلمی تقسیمبندیها
تقسیمبندی علوم دینی به ظاهری و باطنی، چونان بنایی که بر پایههای سست نهاده شده، فاقد ساختار علمی و کارشناسی است. این تقسیمات، بیشتر بر نقلهای حدیثی تکیه دارند تا تحلیلهای روشمند. به عنوان نمونه، احادیثی چون «لِلْقُرْآنِ ظَهْرٌ وَبَطْنٌ» (به : «قرآن کریم دارای ظاهر و باطن است») یا «بُطُونٌ سَبْعَةٌ» و «سَبْعِينَ بَطْنًا» (به : «هفت بطن یا هفتاد بطن دارد») مبنای این تقسیمبندیها قرار گرفتهاند. این احادیث، اگرچه ارزشمندند، اما به دلیل فقدان تبیین مصداقی و کاربردی، به الفاظبازی و نقلمحوریت تنزل یافتهاند. این نقد، بر ضرورت بازنگری علمی و روششناختی در تقسیمبندی علوم دینی تأکید دارد.
درنگ: تقسیمبندی علوم دینی به ظاهری و باطنی، بدون پشتوانه روششناختی علمی، به نقلمحوریت و الفاظبازی گرفتار شده و از کارآمدی لازم برخوردار نیست. |
بخش دوم: وحدت علوم در مقام کوثر
کوثر: مقام جمعی علوم
علوم ظاهری و باطنی، چونان دو رود خروشان، در حوض کوثر به وحدت میرسند. کوثر، به مثابه مقام جمعی علوم، تمامی معارف دینی را در خود جمع میکند و چونان آینهای، جامعیت معرفت الهی را بازمیتاباند. این مقام، در انسان کامل متجلی میشود که تمامی علوم ظاهری و باطنی، وهبی و کسبی، محبی و محبوبی را در بر میگیرد. معصومین علیهمالسلام، بهویژه پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت، نمونههای کامل این جامعیتاند که تمامی ابعاد معرفت دینی را در وجود خویش متحد ساختهاند.
جامعیت معصومین
معصومین، چونان قلههای رفیع معرفت، تمامی علوم ظاهری و باطنی را در خود جمع کرده بودند. آنها، نه تنها به علوم کسبی (اکتسابی) مسلط بودند، بلکه علوم وهبی (لدنی) را نیز از سرچشمه الهی دریافت میکردند. این جامعیت، آنها را به الگویی بیمانند برای معرفت دینی تبدیل کرده بود که هم در حوزه شرع و هم در حوزه حقیقت، مرجعیت کامل داشتند.
تقسیم علوم پس از معصومین
پس از معصومین، علوم دینی، چونان خانهای اشرافی که به قفسهای کوچک تقسیم میشود، دچار پراکندگی شد. این تقسیمبندی، به سه شاخه اصلی منجر گردید: علمای ظاهر (متخصصان شرع)، علمای باطن (عرفا)، و سلاطین (صاحبان قدرت). این پراکندگی، نه تنها جامعیت علوم دینی را مخدوش کرد، بلکه حقیقت دینی را قربانی کثرت و تفرقه ساخت. علمای ظاهر به احکام و مواعظ شرعی بسنده کردند، عرفا به حقیقت و معرفت باطنی پرداختند، و سلاطین قدرت را در دست گرفتند، گویی دیانت و سیاست از یکدیگر جدا شدند.
درنگ: پس از معصومین، علوم دینی به سه شاخه ظاهری، باطنی، و سیاسی تقسیم شد و این پراکندگی، جامعیت معرفت دینی را به قفسهای کوچک و غیرمنسجم تبدیل کرد. |
بخش سوم: نقد انحرافات در علوم دینی
نقد سلاطین باطن و بهرهکشی عرفانی
برخی عرفا، که خود را «سلطان باطن» نامیدند، چونان گرگان در لباس میش، از عنوان عرفان برای بهرهکشی از مردم سوءاستفاده کردند. عناوینی چون «علیشاه» یا «رفیععلیشاه»، که در میان برخی عرفا رایج بود، گاه به جای معرفت حقیقی، به ابزار سلطه و کسب منافع مادی تبدیل شد. این انحراف، عرفان را از مسیر اصیل خود دور ساخت و به جای تصرف معنوی در کائنات، به کاسبی و ظاهرسازی منجر گردید.
نقد علمای ظاهر
علمای ظاهر، اگرچه با مواعظ و احکام شرعی، حداقل نصیحت و ارشاد را به مردم عرضه میکردند، اما به دلیل تکیه بر نقلمحوریت و فقدان تجربه عرفانی، نتوانستند جامعیت علوم دینی را حفظ کنند. در مقایسه، عرفا و سلاطین، به دلیل ادعاهای بزرگتر و بهرهکشیهای گستردهتر، تأثیر منفی بیشتری بر جامعه گذاشتند. این نقد، به تفاوت تأثیرات اجتماعی این گروهها و ضعفهای معرفتی آنها اشاره دارد.
قربانی شدن حقیقت دینی
تقسیم علوم دینی و پراکندگی آنها، چونان تیغی بر پیکر حقیقت، جامعیت معرفت دینی را زخمی کرد. فقدان ساختار علمی منسجم، علوم دینی را به مجموعهای از نقلها و الفاظ بیثمر تبدیل نمود. این ضعف، نه تنها مانع تولید قدرت شد، بلکه حقیقت دینی را در دام کثرت و تفرقه گرفتار ساخت.
درنگ: انحرافات عرفانی و تکیه علمای ظاهر بر نقلمحوریت، حقیقت دینی را قربانی کرد و علوم دینی را از تولید قدرت و کارآمدی محروم ساخت. |
بخش چهارم: علم، قدرت، و کارآمدی
علم حقیقی و تولید قدرت
علم حقیقی، چونان آتشی فروزان، باید قدرت تولید کند و کارآمدی خود را در زندگی واقعی نشان دهد. علمی که به قدرت منجر نشود، چونان خیالاتی است که در ذهن محبوس مانده و ارزشی ندارد. این اصل، معیار سنجش علم را از حفظ محفوظات به تولید نتایج ملموس تغییر میدهد. به تعبیر نهجالبلاغه از امیرالمؤمنین علیهالسلام: «لا رَأْيَ لِمَنْ لا يُطَاعُ» (به : «کسی که اطاعت نشود، رأی او ارزش ندارد»). این حدیث، پیوند میان علم، قدرت، و تأثیر اجتماعی را نشان میدهد و بر ضرورت پذیرش و تأثیرگذاری علم در جامعه تأکید دارد.
تمثیل سلطان و ادیب
سلطانی که نتواند نان خود را تأمین کند، چونان ادیبی است که ادبش ارزشی ندارد. این تمثیل، به روشنی نشان میدهد که علم بدون کاربرد، چونان طلایی است که گرسنگی را سیر نمیکند. علم دینی باید چون نان سنگک، کاربردی و ملموس باشد، نه صرف الفاظی که در کتاب لغت محبوس ماندهاند. این دیدگاه، بر اهمیت تولید نتایج ملموس و کارآمدی علم در زندگی واقعی تأکید دارد.
تمثیل شبپره و پروانه
عالم بیقدرت، چونان شبپره و پروانهای است که نور را کثیف میکند و خود میسوزد. این تمثیل، بیثمری علم بدون قدرت را نشان میدهد و بر ضرورت تأثیرگذاری و کارآمدی علم تأکید دارد. عالم حقیقی، چون چراغی است که روشنی میبخشد، نه پروانهای که در نور میسوزد.
درنگ: علم حقیقی، چونان نوری فروزان، باید قدرت تولید کند و کارآمدی خود را در تأثیر اجتماعی و تحول زندگی نشان دهد. |
بخش پنجم: انهار اربعه و بطون قرآنی
انهار اربعه: ساختار چهارگانه معرفت قرآنی
علوم دینی، چونان رودهایی خروشان، از انهار اربعه (ظاهر، باطن، حد، و مطلع) سرچشمه میگیرند. این تقسیمبندی، برگرفته از روایات نبوی است که میفرماید: «لِلْقُرْآنِ ظَهْرٌ وَبَطْنٌ وَحَدٌّ وَمَطْلَعٌ» (به : «قرآن کریم دارای ظاهر، باطن، حد، و مطلع است»). ظاهر، به معنای جلوههای آشکار و فهم عادی است؛ باطن، به اسرار پنهان و معانی عمیق اشاره دارد؛ حد، چونان مرزی است که ظاهر و باطن را از هم جدا میکند؛ و مطلع، چونان اشراقی است که بر حقیقت غیبی پرتو میافکند. این ساختار، چارچوبی برای فهم لایههای معرفتی قرآن کریم ارائه میدهد.
بطون سبعه و سبعین
قرآن کریم، چونان اقیانوسی بیکران، دارای لایههای متعدد معنایی است. روایات از بطون سبعه (هفت بطن) و حتی سبعین بطن (هفتاد بطن) سخن گفتهاند، چنانکه در کتاب فکوک صدرالدین قونوی نیز ذکر شده است. این بطون، چونان لایههای ژرف اقیانوس، عمق معرفتی قرآن کریم را نشان میدهند. با این حال، فقدان تبیین مصداقی و کاربردی این بطون، آنها را به الفاظی بیثمر تبدیل کرده است.
نقد الفاظبازی در تقسیمبندیها
تقسیمبندیهای قرآنی، چون ظاهر، باطن، حد، و مطلع، گاه به کتاب لغت تنزل یافته و از محتوای عرفانی تهی شدهاند. توضیحاتی چون «ظهر یعنی جلّی، باطن یعنی خفی، حد یعنی ممیز، و مطلع یعنی اشراق بر حقیقت» صرفاً بازی با الفاظ است و عرفان حقیقی را منتقل نمیکند. این نقد، بر ضرورت ارائه مصادیق عملی و تجربی در علوم عرفانی تأکید دارد.
درنگ: انهار اربعه و بطون قرآنی، اگرچه چارچوبی عمیق برای معرفت ارائه میدهند، اما بدون تبیین مصداقی و کاربردی، به الفاظبازی و کتاب لغت تنزل مییابند. |
بخش ششم: عرفان حقیقی و تصرف در کائنات
عرفان حقیقی: از حلالیت تا تصرف
عرفان حقیقی، چونان کلیدی زرین، درهای غیب را میگشاید و به تصرف در کائنات منجر میشود. این عرفان، از رعایت حلال و حرام، محبت، و پیوند با اولیای الهی آغاز میشود و به توانایی تأثیرگذاری در موجودات میرسد. مثالهایی چون امام صادق علیهالسلام، که با اشارهای خانه را به چرخش درمیآورد، یا بایزید بسطامی، که بر رعایت وضو بهعنوان مبدأ عرفان تأکید داشت، نشاندهنده این حقیقتاند. عرفان، بدون عمل و تصرف، چونان درختی بیثمر است که میوهای به بار نمیآورد.
نقد ادعاهای عرفانی بدون عمل
برخی عرفا، چونان بازیگرانی بر صحنه، ادعاهای بزرگ بدون شواهد عملی ارائه میدهند. داستان مباحثه با مرشد ماسونی، که با وجود ادعاهای عظیم، نتوانست شواهد عملی ارائه دهد، نشاندهنده ضعف این رویکرد است. عرفان حقیقی، باید چون چراغی روشن، نتایج ملموس و تصرفات معنوی را به نمایش بگذارد، نه آنکه در دام الفاظ و ادعاهای بیپشتوانه گرفتار آید.
اولیای ارضی و سمایی
اولیای الهی، چونان ستارگان آسمان معرفت، به دو دسته ارضی و سمایی تقسیم میشوند. اولیای ارضی، مانند حضرت خضر، عملگرا و درگیر امور زمینیاند، در حالی که اولیای سمایی، چونان پرندگانی در آسمان غیب، در مراتب متعالی سیر میکنند. این تقسیم، به تنوع مراتب معرفتی و نقش اولیا در هدایت خلق اشاره دارد.
مثال امام سجاد علیهالسلام
سجدههای طولانی امام سجاد علیهالسلام، چونان شناوری در اقیانوس معرفت، نشاندهنده عمق تجربه عرفانی است. این سجدهها، که گاه سالک را در حالت غرقشدگی معنوی نگه میداشت، نمونهای از عرفان حقیقی است که در عبادت و اتصال به حق متجلی میشود.
درنگ: عرفان حقیقی، از رعایت حلال و حرام آغاز شده و به تصرف در کائنات میرسد؛ بدون عمل و شواهد ملموس، عرفان به الفاظبازی و ادعاهای بیپشتوانه تنزل مییابد. |
بخش هفتم: شناسایی نخبگان و حفظ سرمایههای معرفتی
نابغهها: عتیقههای جامعه
نابغهها، چونان جواهراتی نادر در خاک جامعه، سرمایههای معرفتی و علمیاند که باید شناسایی و حفظ شوند. این افراد، مانند بمبهای اتمی معرفت، توانایی تولید قدرت و تحول جامعه را دارند. اگر این نخبگان تلف شوند یا نادیده گرفته شوند، جامعه چون بنایی بیستون، فرو میریزد.
حفظ حوزهها توسط امام زمان
حوزههای علمیه، چونان باغهایی پرثمر، تحت حمایت معنوی امام زمان علیهالسلام قرار دارند و برکت آنها در تربیت نخبگان دینی است. این باور، نقش معنوی و معرفتی حوزهها را در حفظ و پرورش سرمایههای انسانی برجسته میسازد.
درنگ: نابغهها، چونان جواهراتی در خاک جامعه، باید شناسایی و حفظ شوند تا با تولید قدرت و معرفت، تحولات عظیم اجتماعی را رقم زنند. |
بخش هشتم: نقد علوم غریبه و نسخههای بیثمر
علوم غریبه و تیلهکنی
علوم غریبه، چونان شاخهای از عرفان، شامل دانشهایی چون تیلهکنی و گنجیابی است. با این حال، این علوم، بدون کاربرد و تخصص، چونان نسخههای بیارزشی هستند که به شندرغاز فروخته میشوند. این نقد، به ضعف عملیاتی و علمی در این حوزهها و تأثیر منفی آن بر جامعه اشاره دارد.
ذهن و خاک ایران
خاک ایران، چونان معدنی غنی، ذهنهای جواهری تولید میکند که تواناییهای عظیم معرفتی دارند. علوم دینی باید با این ظرفیت هماهنگ شوند تا به جای الفاظبازی، به تولید قدرت و نتایج ملموس منجر گردند. این دیدگاه، بر پتانسیل فرهنگی و معرفتی ایران و ضرورت بهرهبرداری از آن تأکید دارد.
نقد فروش معرفت
فروش علوم عرفانی به قیمت ناچیز، چونان حراج جواهری گرانبهاست که ارزش آن درک نشده است. این نقد، به تجاریسازی عرفان و کاهش ارزش معرفت اشاره دارد و بر ضرورت حفظ اصالت و کاربرد علوم دینی تأکید میکند.
درنگ: علوم غریبه و معرفت دینی، اگر به تولید نتایج ملموس منجر نشوند، چونان نسخههای بیارزشی هستند که ارزش معرفتی و کاربردی خود را از دست میدهند. |
جمعبندی
مصباح الانس، چونان گنجینهای از معرفت، به نقد معرفتشناختی تقسیمبندی علوم دینی پرداخته و ضعفهای روششناختی آن را آشکار میسازد. علوم دینی، که چونان دو رود ظاهری و باطنی در حوض کوثر به وحدت میرسند، در دوران پس از معصومین دچار پراکندگی و تفرقه شدند. این پراکندگی، حقیقت دینی را قربانی کرد و علوم را به نقلمحوریت و الفاظبازی تنزل داد. نقد انحرافات عرفانی، تأکید بر تولید قدرت بهعنوان معیار علم، و ضرورت شناسایی نخبگان، از محورهای اصلی این درسگفتار است. انهار اربعه و بطون قرآنی، اگرچه چارچوبی عمیق برای معرفت ارائه میدهند، اما بدون تبیین مصداقی، به کتاب لغت تبدیل شدهاند. عرفان حقیقی، با تکیه بر عمل و تصرف در کائنات، راهی به سوی حقیقت الهی میگشاید.
با نظارت صادق خادمی |