در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 70

متن درس

 

تأملی در اقتضا و هیئت اجتماعی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۷۰)

مقدمه

کتاب پیش‌رو، با الهام از درس‌گفتارهای عمیق آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه هفتادم مصباح الانس (به تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۹)، به کاوش در یکی از ژرف‌ترین مسائل فلسفی و عرفانی، یعنی رابطه خالق و مخلوق با منظر اقتضا، هیئت اجتماعی، و تمایز علل محدثه و مبقیه، می‌پردازد. این اثر، با تمرکز بر مباحث تمهید جملی سابقه، چارچوبی نظری برای تحلیل علل و شرایط حدوث و بقای مخلوقات ارائه می‌دهد.

بخش اول: تمهید جملی و مفهوم اقتضا

چیستی تمهید جملی

تمهید جملی سابقه، به‌عنوان مقدمه‌ای جامع، چارچوبی فلسفی و عرفانی برای فهم رابطه خالق و مخلوق فراهم می‌آورد. این بخش، با تمرکز بر مفهوم اقتضا و هیئت اجتماعی، به تبیین چگونگی ظهور مخلوقات در ظرف علل و شرایطشان می‌پردازد. اقتضا، به معنای ضرورت وجودی یک شیء در بستر علل آن، و هیئت اجتماعی، به معنای ترکیب تعینی مخلوقات، محورهای اصلی این بحث‌اند. این مفاهیم، همانند رشته‌هایی نامرئی، ذات الهی را با عالم خلقت پیوند می‌دهند.

اقتضا و ضرورت وجودی

اقتضا، در این متن، به‌صورت خارجی و نه داخلی تعریف شده تا از دور منطقی (احتياج خالق به مخلوق) اجتناب شود. مخلوق‌، گرچه در ظرف علل خود ظهور می‌یابد، اما این ظهور به‌گونه‌ای نیست که خالق به مخلوق محتاج باشد. این تمایز، همانند سپری در برابر اشکالات فلسفی، رابطه خالق و مخلوق را از آسیب‌های نظری مصون می‌دارد.

درنگ: اقتضا، به‌عنوان ضرورت وجودی خارجی، رابطه خالق و مخلوق را تبیین می‌کند، بدون آنکه خالق را به مخلوق‌ محتاج سازد.

ساختار تمهید جملی

<تمهید جملی، با تفصیل بر اساس اقتضا، به بررسی هیئت اجتماعی و قید ذهنی آن می‌پردازد. این قید، برای جلوگیری از توقف هیئت‌های مادی (مانندکه هیئت سریریه) بر آلات وضع شده، اما متن آن را نقد می‌کند. این ساختار، همانند بنایی استوار، هر جزء آن برای فهم کل ضروری است.

بخش دوم: نقد قید ذهنی هیئت اجتماعی

هیئت اجتماعی و تعین خارجی

برخلاف دیدگاه سنتی که هیئت اجتماعی را ذهنی می‌پندارد، متن استدلال می‌کند که این هیئت دارای تعینی خارجی و تشخصی عینی دارد. برای مثال، ترکیب خانه، به‌عنوان یک هیئت اجتماعی، نه اعتباری، بلکه ثالثی عینی است که وجود خارجی دارد. این نقد، همانند نوری، تاریکی‌های دیدگاه‌های سنتی را می‌زداید.

نقد فلسفه طبیعی سنتی

فلسفه طبیعی سنتی، ترکیبات را به اعتباری و حقیقی تقسیم می‌کرد. ترکیب اعتباری، مانند خانه، فاقد ثالث حقیقی دانسته می‌شد، در حالی که ترکیب حقیقی، مانند گل، ثالثی حقیقی تولید می‌کرد. متن این تقسیم‌بندی را نادرست می‌داند، زیرا حتی ترکیب خانه نیز تعینی خارجی دارد و قابل تفکیک به اجزای اولیه نیست. این نقد، همانند شمشیری، ریشه‌های اشکالات فلسفی سنتی را می‌برد.

درنگ: برای هیئت اجتماعی، برخلاف دیدگاه سنتی، تعینی عینی و خارجی دارد و ترکیبات آن اعتباری نیستند.

مثال‌های تبیینی

برای روشن‌سازی، مثال‌هایی چون ترکیب آب و خاک (گل) و خانه آورده شده است. همان‌گونه که گل، با تفکیک به آب و خاک، هویت خود را از دست می‌دهد، خانه نیز با جداسازی آجر و آهن، هویت خود را دل می‌ست می‌دهد. این مثال‌ها، همانند آینه‌هایی، حقیقت تعین خارجی هیئت اجتماعی را منعکس می‌کنند.

بخش سوم: تمایز علل محدثه و مبقیه

مفهوم علل محدثه و مبقیه

علل در حدوث و بقای مخلوقات متفاوت‌اند. برخی علل، مانند مصالح (چوب، میخ، چسب)، در هر دو مرحله دخیل‌اند، در حالی که برخی دیگر، مانند بنا یا ابزار (تیشه، اره)، تنها در حدوث نقش دارند. این تمایز، همانند خطی روشن، مرز میان علل داخلی و خارجی را مشخص می‌سازد.

مثال خانه و تخت

خانه، در حدوث و بقا به مصالحی چون آجر و آهن وابسته است، اما به بنا در بقا نیازی ندارد. تخت نیز به چوب و میخ در هر دو مرحله وابسته است، اما به نجار و ابزار تنها در حدوث نیازمند است. این مثال‌ها، همانند چشمه‌هایی، مفهوم تمایز علل را سیراب می‌کنند.

درنگ: مصالح، به‌عنوان علل داخلی، در حدوث و بقای مخلوقات دخیل‌اند، اما بنا و ابزار، به‌عنوان علل خارجی، تنها در حدوث نقش دارند.

تحلیل فلسفی

این تمایز، مبنای تحلیل اقتضای داخلی و خارجی است. اقتضای داخلی، به مصالحی وابسته است که در ذات شیء دخیل‌اند، در حالی که اقتضای خارجی، به عوامل محدثه‌ای مانند بنا محدود می‌شود. این تحلیل، همانند پلی، مفاهیم فلسفی را به عرفان پیوند می‌دهد.

بخش چهارم: نقد تمایز اقتضا و صنع

یکپارچگی اقتضا و صنع

متن، تمایز سنتی میان اقتضا (داخلی) و صنع (خارجی) را نادرست می‌داند، زیرا هر دو نوعی اقتضا هستند، اما در ظرف داخلی یا خارجی. صنع نجار، مانند چوب و میخ، اقتضایی ضروری برای حدوث تخت است. این نقد، همانند جویباری، مفاهیم پراکنده را به وحدت می‌رساند.

نقد فلسفه سنتی

فلسفه سنتی، به دلیل ضعف در منطق و طبیعیات، دچار اشکالات علمی است. تمایز میان اقتضا و صنع، نتیجه فقدان پشتوانه منطقی است. متن بر ضرورت بازنگری در این مفاهیم تأکید دارد، همانند باغبانی که شاخه‌های ناسالم را هرس می‌کند.

درنگ: اقتضا و صنع، هر دو نوعی ضرورت وجودی‌اند و تمایز سنتی میان آن‌ها، به دلیل ضعف منطقی، نادرست است.

مثال صلات

نماز، به‌عنوان مثالی عینی، دارای اجزای داخلی (رکوع، سجود) و شرایط خارجی (طهارت) است. رکوع و سجود، اجزای ذاتی صلات‌اند، در حالی که طهارت، شرط خارجی آن است. این مثال، همانند آیینه‌ای، تمایز میان جزء و شرط را روشن می‌سازد.

بخش پنجم: نقد تمایز معد و علت

یکپارچگی معد و علت

متن، تمایز میان معد (آماده‌کننده) و علت را نادرست می‌داند، زیرا در نظام الهی، هر دو معدند و در نظام طبیعی، هر دو علت‌اند. برای مثال، در ساخت تخت، هم چوب و هم نجار در نظام الهی معدند و در نظام طبیعی علت. این دیدگاه، همانند دری، به سوی وحدت علل گشوده می‌شود.

علل چهارگانه

هر شیء، طبق فلسفه ارسطویی و ابن‌سینایی، دارای چهار علت است: مادی (چوب)، صوری (چهارپایه)، فاعلی (نجار)، و غایی (نشستن). تعریف تام، هر چهار علت را در بر می‌گیرد، در حالی که تعریف ناقص، تنها به برخی علل اشاره می‌کند. این تقسیم‌بندی، همانند نقشه‌ای، ساختار وجودی اشیا را ترسیم می‌کند.

درنگ: در نظام الهی، همه عوامل معدند و در نظام طبیعی، همه علت‌اند؛ تمایز میان معد و علت، نادرست است.

نقد فلسفه سنتی

فلسفه ابن‌سینا و ملاصدرا، به دلیل ضعف در منطق و طبیعیات، نیازمند بازنگری است. این نقد، بر ضرورت تدوین فلسفه‌ای دقیق و منطقی برای عرفان شیعی تأکید دارد، همانند دعوتی به بازسازی بنایی کهنه.

بخش ششم: دوام معلول و اثر علت

دوام معلول

دوام معلول (تخت) به مصالح (چوب، میخ) وابسته است، نه به معد (نجار، ابزار). این تمایز، بر تفاوت میان علل محدثه و مبقیه تأکید دارد. تخت، با وجود مصالح، باقی می‌ماند، حتی اگر نجار و ابزار غایب باشند. این مفهوم، همانند رودی، جریان بقای مخلوقات را نشان می‌دهد.

اثر و علت

اثر علت محدثه (فعل نجار) در تخت باقی می‌ماند، اما خود نجار در بقا دخیل نیست. برای مثال، اره‌شده‌گی چوب و کوبیده‌شده‌گی میخ، اثر نجار است که در تخت باقی است. این تمایز، همانند سایه‌ای، رابطه میان اثر و علت را روشن می‌سازد.

درنگ: دوام معلول به مصالح وابسته است، نه به معد؛ اثر علت محدثه باقی می‌ماند، اما خود علت در بقا دخیل نیست.

مثال نبوت و امامت

نبوت، علت محدثه دین است، در حالی که امامت، علت مبقیه آن است. اثر نبوت، در دین باقی می‌ماند، اما خود نبی در بقا دخیل نیست. این دیدگاه، با آیه شریفه ﴿أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي﴾ (مائده: ۳، : امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم) همخوانی دارد. نبوت، دین را اتمام می‌کند و امامت، آن را تتمیم می‌نماید.

بخش هفتم: توحید و رویت الهی

رویت خدا در اشیا

اولیای خدا، برخلاف عامه که اثر خدا را به خدا نسبت می‌دهند، خود خدا را در اشیا می‌بینند. این دیدگاه، با حدیث «ما رأیت شیئاً إلا و رأیت الله فی کل شیء» همخوانی دارد. این رویت، همانند دریچه‌ای، حضور بالفعل خدا را در عالم آشکار می‌سازد.

معرفت انی و لمی

معرفت انی، مبتنی بر مشاهده آثار (مانند تب در بیمار) است، در حالی که معرفت لمی، مبتنی بر مشاهده ذات (مانند مزاج بیمار) است. این تمایز، در سلوک عرفانی و توحید، همانند دو بال، سالک را به سوی حقیقت می‌برد.

درنگ: اولیای خدا، خدا را بالفعل در اشیا می‌بینند، نه اثر او را؛ معرفت لمی، بر مشاهده ذات الهی استوار است.

تأثیر در سلوک عرفانی

رویت خدا در اشیا، سالک را به توحید ناب هدایت می‌کند. این دیدگاه، عالم را آینه‌ای از ذات الهی می‌داند که هر ذره آن، تجلی حق است. این معرفت، همانند نوری، مسیر سلوک را روشن می‌سازد.

بخش هشتم: اتمام و تتمیم

مفهوم اتمام و تتمیم

اتمام، به معنای خوب انجام دادن کار، و تتمیم، به معنای انتقال آن به دیگران است. در حوزه طلبگی، اتمام به خوب درس خواندن و تتمیم به درس گفتن اشاره دارد. این تمایز، همانند دو شاخه از یک درخت، اهمیت تکمیل و انتقال معرفت را نشان می‌دهد.

اهمیت تتمیم در طلبگی

طلبه، با درس گفتن، معرفت خود را تتمیم می‌کند، در حالی که آخوند، با بسنده کردن به اتمام، ناقص می‌ماند. این دیدگاه، طلبه را به انتقال دانش دعوت می‌کند، همانند باغبانی که میوه‌های درخت را با دیگران قسمت می‌کند.

درنگ: اتمام، خوب انجام دادن کار است و تتمیم، انتقال آن به دیگران؛ طلبه با درس گفتن، معرفت خود را تتمیم می‌کند.

علت تامه

علت تامه، زمانی حاصل می‌شود که همه اجزای علت، از جمله جزء اخیر (مانند میخ آخر)، کامل شوند. بدون جزء اخیر، کار ناقص می‌ماند. این مفهوم، همانند کلیدی، اهمیت تکمیل هر فعل را باز می‌گشاید.

بخش نهم: مخلوق و دوام حق

دوام مخلوقات

مخلوقاتی که به دوام حق وابسته‌اند، با مبادی خود دوام می‌یابند. این دیدگاه، نظام‌مندی خلقت و ترتب وجودی را نشان می‌دهد، همانند رودی که از سرچشمه حق جاری است.

ارواح عالیه و لوح محفوظ

ارواح عالیه (عقول) و لوح محفوظ (نفس کلی)، بدون واسطه با خالق در ارتباط‌اند. این موجودات، به دلیل فقدان واسطه‌های حادث، مستقیماً به فیض الهی متصل‌اند. این مفهوم، همانند ستارگانی، نور قرب الهی را ساطع می‌کند.

درنگ: مخلوقات به دوام حق و مبادی خود وابسته‌اند؛ ارواح عالیه و لوح محفوظ، بدون واسطه به فیض الهی متصل‌اند.

ترتب وجودی

ترتب وجودی مخلوقات، نشان‌دهنده نظام‌مندی عالم است. هر مخلوق، در جایگاه خود، به مبادی پیشین وابسته است، همانند حلقه‌های زنجیری که به یکدیگر پیوسته‌اند.

بخش دهم: فقدان اول در هستی

هستی بدون سرآغاز

هستی، فاقد سرآغاز است، زیرا خداوند هو الأول بلا أول است و مخلوقات نیز اول بی‌اول‌اند. این دیدگاه، تسلسل را باطل می‌داند، زیرا عالم، مانند کره‌ای بدون سر، فاقد نقطه شروع است. هر ذره، وسط است، نه ابتدا.

استعاره عالم بی‌سر

عالم، همانند ماهی‌ای است که هرچه کشیده شود، کمرش پیداست. این استعاره، بی‌نهایت بودن هستی را نشان می‌دهد، جایی که هر ذره، به اندازه خدا تجلی دارد. این مفهوم، همانند آوایی از بی‌کرانگی، عظمت عالم را به گوش می‌رساند.

درنگ: هستی، فاقد سرآغاز است و هر ذره، وسط عالم است؛ عالم، مانند کره‌ای بی‌سر، بی‌نهایت است.

تحلیل فلسفی

این دیدگاه، با نقد تسلسل، عالم را بی‌نهایت و فاقد سرآغاز می‌داند. هر نقطه از هستی، تجلی حق است و هیچ نقطه‌ای به عنوان سر یا عاقبت قابل شناسایی نیست. این تحلیل، همانند نقشه‌ای از بی‌کرانه، ساختار عالم را ترسیم می‌کند.

بخش یازدهم: قرب الهی و بلا

قرب و بلا

قرب الهی، با بلا همراه است، زیرا بدون آزمون، همه به قرب می‌رسیدند. عبارت «البلاء للولاء» بر این حقیقت دلالت دارد که بلا، صافی معرفت و ولایت است. این مفهوم، همانند کوره‌ای، ایمان را پالایش می‌کند.

داستان موسی و خضر

حضرت موسی علیه‌السلام، با ادعای برتری، به خضر ارجاع داده شد که فراتر از او بود. این داستان، با آیه شریفه ﴿لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْرًا﴾ (کهف: ۶۷، : هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی ورزی) تأیید می‌شود. این داستان، همانند آیینه‌ای، محدودیت‌های معرفت بشری را نشان می‌دهد.

درنگ: قرب الهی، با بلا همراه است؛ بلا، صافی معرفت و ولایت است، همان‌گونه که داستان موسی و خضر بر محدودیت معرفت بشری دلالت دارد.

سگ اصحاب کهف

سگ اصحاب کهف، به دلیل قرب الهی، بهشتی است، برخلاف نجاست ظاهری‌اش. این مثال، فیض الهی را به موجودات به ظاهر نجس نشان می‌دهد، همانند نوری که از ظواهر عبور می‌کند.

جمع‌بندی

این اثر، با کاوش در مفاهیم اقتضا، هیئت اجتماعی، و تمایز علل محدثه و مبقیه، به تبیین رابطه خالق و مخلوق پرداخته است. نقد دیدگاه‌های سنتی فلسفی و عرفانی، بر ضرورت تدوین عرفانی منطقی و علمی تأکید دارد. مفاهیم اتمام و تتمیم، فقدان سرآغاز در هستی، و قرب الهی با بلا، از جمله محورهای کلیدی این متن‌اند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، چرا خلقت عالم به گونه‌ای نیست که خالق محتاج مخلوق باشد؟

2. بر اساس متن، چه نوع علتی برای بقای یک ساختمان مانند خانه لازم است؟

3. متن درسگفتار چه دیدگاهی را درباره ترکیب هئیت اجتماعی رد می‌کند؟

4. طبق متن، تفاوت اصلی بین اقتضای داخلی و اقتضای خارجی چیست؟

5. متن درسگفتار چه مثالی را برای توضیح تفاوت علت محدثه و مبقیه به کار می‌برد؟

6. هئیت اجتماعی طبق متن درسگفتار، صرفاً یک ترکیب ذهنی و اعتباری است.

7. علت محدثه مانند نجار در بقای تخت نقش ندارد.

8. متن درسگفتار معتقد است که اقتضای صنعی با اقتضای داخلی متفاوت است.

9. ترکیب آب و خاک به گل، طبق متن، یک ترکیب اعتباری است.

10. مخلوقاتی که به دوام حق وابسته‌اند، طبق متن، خودشان نیز دائمی هستند.

11. چرا متن درسگفتار هئیت اجتماعی را خارجی و تشخص‌یافته می‌داند؟

12. تفاوت اصلی بین علت محدثه و علت مبقیه در متن چیست؟

13. چرا متن مفهوم ترکیب اعتباری را برای خانه رد می‌کند؟

14. متن درسگفتار چگونه رابطه بین خدا و مخلوقات را در باب توحید توضیح می‌دهد؟

15. چرا عجله در کارها طبق متن درسگفتار ناپسند است؟

پاسخنامه

1. چون این امر منجر به دور منطقی می‌شود

2. علت مبقیه

3. هئیت اجتماعی ذهنی است

4. اقتضای داخلی در حدوث و بقا موثر است

5. تخت و نجار

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا هئیت اجتماعی دارای تعین خارجی است و ترکیب آن اعتباری یا ذهنی نیست.

12. علت محدثه تنها در حدوث موثر است، اما علت مبقیه در حدوث و بقای شیء نقش دارد.

13. چون خانه دارای هئیت اجتماعی خارجی است که تشخص خاص خود را دارد.

14. خدا در اشیا به صورت بالفعل حضور دارد و اولیای خدا او را مستقیماً در اشیا می‌بینند.

15. چون کارها باید با متانت و کمال انجام شوند تا به نتیجه کامل برسند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده