در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 74

متن درس

 

کاوشی در اقتضائات وجودی و نظام احسن خلقت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۷۴)

دیباچه

کتاب پیش‌رو، بازنویسی و تدوینی فاخر و آکادمیک از درس‌گفتار شماره ۷۴ از سلسله مباحث *مصباح الانس*، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، در تاریخ اول مهر ۱۳۸۹ هجری شمسی است. این اثر، با کاوشی عمیق در مسائل فلسفی و عرفانی، به بررسی اقتضائات ذاتی اشیاء، رابطه خیر و شر، و جایگاه اسمای الهی در نظام احسن خلقت می‌پردازد.

بخش نخست: مبانی نظری و ساختار تمهید جملی

ساختار تمهید جملی مصباح الانس

تمهید جملی *مصباح الانس*، به‌سان نقشه‌ای دقیق برای کاوش در عرفان نظری، از چهار بخش بنیادین تشکیل شده است: سابقه، دو بخش اصلی، و خاتمه. سابقه، چونان پایه‌ای استوار، به تبیین مبانی برهانی و فلسفی عرفان می‌پردازد و زمینه‌ساز فهم عمیق‌تر اصول عرفانی است. دو بخش اصلی، به اصول و قواعد عرفانی اختصاص دارند و خاتمه، چونان قله‌ای که تمامی مسیرهای پیشین را به هم پیوند می‌دهد، جمع‌بندی نهایی را ارائه می‌کند. این ساختار، نشان‌دهنده پیوند عمیق عرفان نظری با فلسفه و استدلال عقلی است، گویی که عرفان، درختی است که ریشه‌هایش در خاک فلسفه فرو رفته و شاخسارهایش در آسمان معرفت الهی سیر می‌کند.

درنگ: ساختار تمهید جملی *مصباح الانس*، با ترکیب سابقه، دو بخش اصلی، و خاتمه، نظامی منسجم برای ارائه معارف عرفانی فراهم می‌آورد که پیوند عقل و شهود را به نمایش می‌گذارد.

نقش سابقه در تبیین مبانی معرفتی

سابقه، به‌سان دروازه‌ای به سوی معارف عرفانی، به بررسی امهات مباحث علمی و برهانی می‌پردازد. این بخش، با تکیه بر استدلال‌های فلسفی، بنیادهای معرفتی عرفان را استوار می‌سازد. فلسفه، در این مقام، چونان چراغی است که مسیر شهود عرفانی را روشن می‌کند و نشان می‌دهد که عرفان نظری، بی‌بهره از عقل و استدلال نیست، بلکه با آن در هم تنیده است. این پیوند، عرفان را از گزند وهم و خیال مصون می‌دارد و آن را به سوی حقیقتی متعالی هدایت می‌کند.

بخش دوم: اقتضائات ذاتی اشیاء

اصل اقتضاء ذاتی

اصل بنیادین عرفان نظری در این درس‌گفتار، قاعده «الشيء يقتضي نفسه» است که بیان می‌دارد هر شیء، اقتضائات ذاتی خود را به ظهور می‌رساند. این قاعده، چونان کلیدی است که درهای فهم نظام خلقت را می‌گشاید. به تعبیر شاعرانه، از کوزه همان برون تراود که در اوست. گندم، گندم می‌زاید و جو، جو به بار می‌آورد. این اصل، نشان‌دهنده تناسب میان ذات و آثار است، گویی که هر موجود، آینه‌ای است که حقیقت خویش را در آثارش بازمی‌تاباند.

تمثیلات ملموس در تبیین اقتضاء

برای روشن شدن این قاعده، تمثیلاتی ملموس ارائه شده است. فرزند، چونان رازی است که از ذات والدین برمی‌خیزد، چنان‌که گفته‌اند: «الولد سر أبيه». این تمثیل، پیوند عمیق میان ذات و اثر را به نمایش می‌گذارد، گویی که فرزند، ادامه‌ای است از وجود والدین، و آثار هر شیء، بازتابی از حقیقت درونی آن. این اصل، نه‌تنها در حوزه انسانی، بلکه در تمامی مراتب خلقت جاری است.

درنگ: قاعده «الشيء يقتضي نفسه»، بنیاد نظری عرفان را تشکیل می‌دهد و بیانگر انطباق آثار هر شیء با ذات آن است، چنان‌که گندم، گندم می‌زاید و فرزند، راز والدین را هویدا می‌سازد.

نفی تولید ضد در آثار

بخش دوم این درس‌گفتار، بر قاعده‌ای دیگر استوار است که می‌فرماید: «ان الشيء لا يثمر ما يضاده». هیچ شیء، اثری تولید نمی‌کند که با ذاتش در تضاد باشد. این قاعده، مکمل اصل پیشین است و بر نفی تضاد ذاتی در آثار تأکید دارد. برای مثال، والدینی شایسته، به‌طور طبیعی فرزندی شایسته پدید می‌آورند، و هرگونه ناشایستگی در فرزند، نه به ذات والدین، بلکه به عوارض خارجی بازمی‌گردد. این دیدگاه، گویی که نظام خلقت را چونان باغی می‌بیند که هر درخت، میوه‌ای متناسب با خویش به بار می‌آورد.

تمایز میان تناسب و نفی تضاد

تمایز میان دو قاعده یادشده، در این است که اولی بر تناسب مثبت میان ذات و اثر تأکید دارد، و دومی، نفی تولید اثری را مطرح می‌کند که با ذات شیء در تضاد باشد. این دو قاعده، چونان دو بال‌اند که پرنده معرفت را در آسمان حقیقت به پرواز درمی‌آورند. اولی، وحدت و انسجام نظام خلقت را نشان می‌دهد، و دومی، هرگونه پارادوکسیکال بودن را از آن می‌زداید.

بخش سوم: شبهات و پاسخ‌ها در باب خیر و شر

شبهه تضاد ظاهری در آثار

یکی از شبهات مطرح‌شده در این درس‌گفتار، به ظاهر پارادوکسیکال بودن برخی پدیده‌ها اشاره دارد. قرآن کریم می‌فرماید:

يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ
(آل عمران: ۲۷)، به ترجمه استاد : «زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون می‌آورد.» این آیه، به‌ظاهر، تضادی را نشان می‌دهد که چگونه ممکن است از حیات، موت، و از موت، حیات پدید آید. این شبهه، گویی سایه‌ای است که بر آینه حقیقت افتاده و نیازمند نوری است که آن را بزداید.

پاسخ به شبهه تضاد

پاسخ به این شبهه، در نسبت دادن تضادهای ظاهری به عوارض خارجی نهفته است. اگر فرزندی ناشایست از والدینی شایسته پدید آید، این امر نه به ذات والدین، بلکه به عواملی چون شرایط محیطی، تربیت، یا عوارض خارجی بازمی‌گردد. به‌سان درختی که میوه‌ای نامطلوب می‌دهد، نه به دلیل نقص در ذاتش، بلکه به سبب آفتی که بر آن عارض شده است.

درنگ: تضادهای ظاهری در آثار اشیاء، به عوارض خارجی بازمی‌گردد، نه به ذات شیء، و این امر، نظام احسن خلقت را از هرگونه نقصان مبرا می‌سازد.

خداوند به‌عنوان خیر محض

خداوند، خیر محض است و جز خیر و نیکویی از او صادر نمی‌شود. این اصل، ریشه در توحید افعالی دارد و بیان می‌دارد که تمامی افعال الهی، ذاتاً خیرند. گویی که خداوند، خورشیدی است که پرتوهایش جز نور و گرما به عالم نمی‌افشاند. اما پرسش این است که شرور و آفات از کجا پدید می‌آیند؟

شبهه شرور و پاسخ به آن

شبهه شرور، یکی از مسائل کلاسیک فلسفه الهی است که می‌پرسد: اگر خداوند خیر محض است، شرور از کجا سرچشمه می‌گیرند؟ پاسخ این است که شرور، به اسمای جلالی خداوند، چون جبار، قاطع، و قامع، بازمی‌گردند. این اسما، در نظام احسن خلقت، زمینه‌ساز شرور ظاهری‌اند که در حقیقت، خیرند. بیماری، چون ویروسی که به بدن راه می‌یابد، نه از ذات بدن، بلکه از عوارضی خارجی ناشی می‌شود. این دیدگاه، شرور را چون سایه‌ای می‌بیند که در پرتو نور الهی، معنای خیر می‌یابد.

نظام احسن خلقت

نظام احسن خلقت، چونان تابلویی است که هر نقش و نگارش، از اسمای الهی سرچشمه گرفته است. شرور و آفات، در این نظام، نه نقص، بلکه بخشی از حکمت الهی‌اند که در مرتبه کل، خیر محسوب می‌شوند. این دیدگاه، عالم را چونان میدانی برای امتحان و ابتلا می‌بیند که خیر و شر، هر دو در خدمت رشد و تعالی انسان‌اند.

درنگ: شرور، در نظام احسن خلقت، به اسمای جلالی خداوند بازمی‌گردند و در مرتبه کل، خیرند، گویی که سایه‌ها در پرتو نور الهی، به کمال می‌رسند.

بخش چهارم: نقد قواعد و دیدگاه‌های سنتی

نقد قاعده «الشيء لا يثمر ما يضاده»

قاعده «الشيء لا يثمر ما يضاده»، اگرچه در ظاهر درست می‌نماید، اما در بیان و مثال‌هایش اشکالاتی دارد. این قاعده، به دلیل ضعف علمی برخی عرفا، گاه با تمثیلات نادرست همراه شده است. به جای «تضاد»، مفهوم «مخالفت» پیشنهاد می‌شود، چنان‌که قاعده صحیح‌تر این است: «الشيء لا يثمر ما يخالفه». این قاعده، بیان می‌دارد که شیء، مخالف خود را تولید نمی‌کند، مگر به دلیل عوارض خارجی. این اصلاح، گویی که جامه‌ای نو بر تن قاعده‌ای کهن می‌پوشاند و آن را با حقیقت هستی سازگارتر می‌سازد.

نفی تضاد در هستی

در عالم هستی، تضاد به معنای غایت الخلاف وجود ندارد، بلکه تقابل و تخالف است که مراتب خلقت را شکل می‌دهد. سفید و سیاه، نه متضاد، بلکه متقابل‌اند، گویی که دو سوی یک طیف‌اند که در هماهنگی با یکدیگر، زیبایی خلقت را به نمایش می‌گذارند. این دیدگاه، با رد دیالکتیک هگلی، بر وحدت ذاتی اشیاء و آثارشان تأکید دارد.

درنگ: در هستی، تضاد مطلق وجود ندارد، بلکه تقابل و تخالف است که مراتب خلقت را شکل می‌دهد و وحدت ذاتی اشیاء را حفظ می‌کند.

نقد ذهنیت تضادمحور

ذهنیت تضادمحور، که گاه در جوامع دینی و اجتماعی رواج می‌یابد، به دشمن‌سازی و خشونت منجر می‌شود. این ذهنیت، گویی که آتشی است که به جای روشنایی، خرمن وحدت را می‌سوزاند. به جای تضاد، باید از مفهوم مخالفت سخن گفت، که امکان گفت‌وگو و همزیستی را فراهم می‌آورد. این نقد، ضرورت بازنگری در ادبیات و فرهنگ اجتماعی را گوشزد می‌کند.

نقد آموزش فلسفه در حوزه‌ها

یکی از موانع فهم فلسفه در حوزه‌های علمیه، روش‌های تدریس و متون ناکارآمد است که فلسفه را دشوار جلوه می‌دهند. این دشواری، نه از ذات فلسفه، بلکه از ضعف در تبیین و آموزش آن ناشی می‌شود. اصلاح متون و روش‌های آموزشی، گویی که راهی است که طلاب را از تاریکی جهل به سوی نور معرفت هدایت می‌کند.

بخش پنجم: تحلیل آثار اشیاء و عوارض خارجی

تقسیم‌بندی آثار اشیاء

آثار اشیاء، به سه قسم تقسیم می‌شوند: ذاتی، خاص، و عارضی. آثار ذاتی، از حقیقت شیء سرچشمه می‌گیرند؛ آثار خاص، به وجه خاص شیء وابسته‌اند؛ و آثار عارضی، از شرایط خارجی ناشی می‌شوند. این تقسیم‌بندی، گویی که نقشه‌ای است که مسیر تأثیرات اشیاء را در نظام خلقت ترسیم می‌کند.

مثال دارویی سقمونی

داروی سقمونی، که باید سردی تولید کند، گاه به دلیل عوارض صفراوی، گرمی می‌آفریند. این مثال، نشان می‌دهد که آثار مخالف، نه از ذات شیء، بلکه از عوارض خارجی ناشی می‌شوند. گویی که دارویی، به جای شفابخشی، به سبب آفتی خارجی، بیماری می‌زاید.

روحانیات و حوادث فانیه

روحانیات باقی، که باید آثاری جاودان تولید کنند، گاه به دلیل عوارض خارجی، حوادث فانی می‌آفرینند. این امر، نشان‌دهنده تأثیر عوامل خارجی بر آثار ذاتی است، گویی که نسیمی ملایم، در برخورد با طوفانی سهمگین، به گردبادی بدل می‌شود.

درنگ: آثار مخالف اشیاء، از عوارض خارجی سرچشمه می‌گیرند، نه از ذات آنها، و این امر، نظام خلقت را از هرگونه نقص ذاتی مبرا می‌سازد.

نقد تأثیرات فلکی

دیدگاه‌های کهن که حوادث را به حرکات فلکی نسبت می‌دادند، از منظر علمی مردودند. مرگ یا بیماری، به عوامل طبیعی چون ویروس یا شرایط جسمانی وابسته است، نه به حرکت ستارگان. این نقد، گویی که پرده‌ای از خرافات را کنار می‌زند تا حقیقت عینی هویدا شود.

تأثیر متقابل در هستی

تمامی اجزای عالم، چونان تاروپود فرشی به‌هم‌تنیده، بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند. هر نفس، هر حرکت، و هر موجود، در این نظام به‌هم‌پیوسته، اثری دارد. این دیدگاه، عالم را چونان اقیانوسی می‌بیند که هر موجش، بر کل ساحل تأثیر می‌گذارد.

بخش ششم: نقد فرافکنی و توصیه‌های عملی

نقد فرافکنی

فرافکنی، چونان سایه‌ای است که حقیقت را می‌پوشاند. نسبت دادن مشکلات به عوامل خارجی، مانند اعصاب یا فلاک، مانع تحلیل علمی و دقیق مسائل است. این نقد، ضرورت خودآگاهی و تحلیل عینی را گوشزد می‌کند، گویی که آینه‌ای پیش روی انسان می‌نهد تا خویشتن را بی‌غبار ببیند.

نقد تشخیص‌های غیرعلمی

تشخیص‌های پزشکی غیرعلمی، مانند «ضعف اعصاب»، یا احتیاط بیش از حد در فقه، به ابهام و سردرگمی منجر می‌شوند. این نقد، بر ضرورت روش‌های علمی و قاطعیت در تحلیل و فتوا تأکید دارد، گویی که راهی روشن در برابر تاریکی ابهام می‌گشاید.

اهمیت ورزش و سلامت

سلامت جسمانی، چونان پایه‌ای است که بنای زندگی معنوی بر آن استوار می‌شود. ورزش، تغذیه سالم، و رعایت بهداشت، نه‌تنها جسم را نیرومند می‌سازد، بلکه روح را نیز به سوی راستی و کمال هدایت می‌کند. این توصیه، گویی که نغمه‌ای است که از دل طبیعت به گوش جان می‌رسد.

درنگ: سلامت جسمانی و معنوی، دو بال انسان برای پرواز به سوی کمال‌اند، و ورزش و تغذیه سالم، کلید این تعالی‌اند.

نقد ادبیات جنسیتی

ادبیات سنتی، گاه با تأکید بر جنسیت، زنان را نادیده می‌گیرد. اصلاح این ادبیات، گویی که جامه‌ای نو بر تن فرهنگ می‌پوشاند و برابری را در گفتمان دینی و اجتماعی ترویج می‌دهد.

بخش هفتم: تبیین اسمای الهی و عرش

نفی مادیت عرش

عرش الهی، نه جسم است و نه ماده، بلکه مرتبه‌ای مجرد و متعالی است. قرآن کریم می‌فرماید:

الرَّحْمَٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَىٰ
(طه: ۵)، به ترجمه استاد : «رحمان بر عرش استیلا یافت.» استواء، به معنای اقتدار و سلطه الهی است، نه نشستن مادی. این دیدگاه، گویی که پرده‌ای از تصورات مادی را کنار می‌زند تا حقیقت الهی هویدا شود.

نفی جارحه برای خداوند

صفات الهی، چون ید در قرآن کریم:

يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ
(الفتح: ۱۰)، به ترجمه استاد : «دست خدا بالای دست‌های آنهاست»، غیرمادی و غیرجسمانی‌اند. این صفات، گویی که پرتوهایی از نور الهی‌اند که در زبان بشری به تمثیل آمده‌اند.

درنگ: عرش و صفات الهی، مجرد و متعالی‌اند، و هرگونه تصور مادی از آنها، گویی که سایه‌ای است که بر حقیقت الهی می‌افتد.

نفی اهرمن و توحید افعالی

شرور، به اهرمن یا موجودی مستقل نسبت داده نمی‌شوند، بلکه به اسمای جلالی حق بازمی‌گردند. این دیدگاه، دوگانه‌انگاری را رد کرده و توحید افعالی را تقویت می‌کند، گویی که تمامی عالم، در زیر چتر رحمت و اقتدار الهی قرار دارد.

بخش هشتم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

این نوشتار، با کاوش در درس‌گفتار شماره ۷۴ *مصباح الانس*، به تبیین اصول فلسفی و عرفانی اقتضائات اشیاء، رابطه خیر و شر، و جایگاه اسمای الهی در نظام احسن خلقت پرداخته است. قاعده «الشيء يقتضي نفسه»، چونان ستونی است که بنای فهم خلقت را استوار می‌سازد، و نقد قاعده «الشيء لا يثمر ما يضاده»، راه را برای قاعده‌ای دقیق‌تر، یعنی «الشيء لا يثمر ما يخالفه»، هموار می‌کند. شبهات مربوط به شرور، با استناد به اسمای جلالی و نظام احسن خلقت پاسخ داده شده‌اند، و نقدهای علمی به فرافکنی، ضعف متون، و دیدگاه‌های غیرعلمی، بر ضرورت بازنگری در روش‌های آموزشی و فکری تأکید دارند. توصیه‌های عملی، چون ورزش و تغذیه سالم، پیوند میان جسم و روح را به نمایش می‌گذارند و راهی به سوی زندگی عارفانه و علمی می‌گشایند. این اثر، چونان چشمه‌ای زلال، معارف عرفانی و فلسفی را به زبانی فاخر و روشن به مخاطبان عرضه می‌دارد و دعوتی است به سوی تأمل در نظام هستی و جایگاه انسان در آن.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، فصل دوم تمهید جملی درباره چیست؟

2. بر اساس درسگفتار، چرا یک شیء نمی‌تواند اثر متضاد خود را تولید کند؟

3. طبق درسگفتار، شرور و آفات در عالم از چه چیزی ناشی می‌شوند؟

4. درسگفتار چگونه مفهوم تضاد را در عالم هستی نقد می‌کند؟

5. طبق درسگفتار، چرا یک پدر و مادر خوب نمی‌توانند فرزند ناشایست داشته باشند؟

6. طبق درسگفتار، تضاد در عالم هستی وجود دارد و اشیاء می‌توانند آثار متضاد خود را تولید کنند.

7. درسگفتار تأکید دارد که شرور و آفات در عالم نتیجه صفات جلالی خدا هستند.

8. عرش الهی طبق درسگفتار ماده‌ای جسمانی است که دوام و زوال را ایجاد می‌کند.

9. درسگفتار معتقد است که تمام آثار یک شیء به شرایط خارجی و عارضی وابسته هستند.

10. طبق درسگفتار، حرکات فلکی به طور مستقیم مسئول مرگ و زندگی انسان‌ها هستند.

11. تفاوت اصلی بین تضاد و تقابل طبق درسگفتار چیست؟

12. چرا درسگفتار معتقد است که شرور و آفات نمی‌توانند از خدای خیر محض ناشی شوند؟

13. چرا درسگفتار فرضیه اعاده معدوم را رد می‌کند؟

14. منظور از شرایط خارجی (شروط خارجة عن ذاته) در درسگفتار چیست؟

15. چرا درسگفتار تأکید دارد که عرش الهی ماده جسمانی نیست؟

پاسخنامه

1. هیچ شیء اثر متضاد یا متناقض خود را تولید نمی‌کند

2. چون شیء فقط می‌تواند اثر متناسب با ذات خود تولید کند

3. از صفات جلالی خدا و اقتضائات خلقی

4. تضاد وجود ندارد و فقط تقابل و تخالف وجود دارد

5. چون ذات آن‌ها مانع از تولید اثر متضاد است

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. تضاد به معنای وجود دو امر کاملاً متضاد در هستی نیست، اما تقابل و تخالف به معنای تفاوت و مراتب وجود دارد.

12. زیرا شرور نتیجه اقتضائات خلقی و صفات جلالی خدا هستند، نه ذات خیر محض او.

13. چون اساساً چیزی معدوم نمی‌شود تا نیاز به اعاده داشته باشد.

14. شرایطی عارضی که از ذات شیء ناشی نمی‌شوند و می‌توانند آثار متفاوتی ایجاد کنند.

15. زیرا عرش مظهر اقتدار الهی است، نه یک جسم مادی.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده