متن درس
مصباح الانس: تأملاتی در وجوه القلب و مراتب وجود
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۷۷)
مقدمه
کتاب حاضر، بازنویسی و تدوینی فاخر و علمی از درسگفتار شماره ۷۷ آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با عنوان «مصباح الانس»، است که در تاریخ نهم مهرماه ۱۳۸۹ هجری شمسی ارائه شده است. این درسگفتار، در ادامه مباحث التمهید الجملی السابقه، فصل دوم، به بررسی وجوه القلب و ارتباط آن با مراتب وجودی و عوالم خلقی و حقی میپردازد. با رویکردی عمیق در فلسفه و عرفان اسلامی، این اثر به تبیین تمایز میان عالم حقی و خلقی، مراتب قلوب، و امکان وصول انسان به ذات الهی اهتمام ورزیده است.
بخش اول: تمایز عالم حقی و خلقی و مراتب وجودی
تبیین عالم حقی و خلقی
در عرفان اسلامی، تمایز میان عالم حقی و عالم خلقی از بنیادینترین اصول معرفتشناختی است. عالم حقی، حوزهای است که به ذات، صفات، و اسماء الهی اختصاص دارد و از هرگونه محدودیت خلقی مبراست. این عالم، به دلیل ماهیت غیرمخلوقی، با عالم خلقی که شامل موجودات مادی و غیرمادی است، تفاوت بنیادین دارد. ذات الهی، به همراه صفات و اسماء، در عالم حقی متجلی است و از هرگونه اختلاط با عالم خلقی مصون است.
درنگ: عالم حقی، به دلیل ماهیت الهی، از عالم خلقی متمایز است و نباید این دو را در هم آمیخت، زیرا اختلاط آنها به سوءفهم در معرفتشناسی عرفانی منجر میشود. |
این تمایز، همانند جدایی نور محض از سایههای آن، مبنای فهم مراتب وجودی در عرفان است. عالم خلقی، که مخلوقات را دربرمیگیرد، در مراتبی سلسلهمراتبی قرار دارد که هر یک جایگاه و کمال خاص خود را داراست.
مراتب عالم خلقی
عالم خلقی، به پنج مرتبه تقسیم میشود: عالم اعیانی، عالم حقیقی، عالم مثالی، عالم ناسوت، و مقام جمعی که عالم انسانی است. این تقسیمبندی، همانند شاخههای درختی تنومند، سلسلهمراتب وجودی را نشان میدهد که از ریشههای الهی تا میوههای انسانی امتداد دارد.
- عالم اعیانی: مرتبه علم الهی به اشیاء، که در آن حقایق اشیاء بهصورت ثابت و غیرمادی حضور دارند.
- عالم حقیقی: حوزه مجردات، که فراتر از ماده و صورتهای خیالی است.
- عالم مثالی: مرتبه صورتهای برزخی و خیالی، که واسطه میان مجردات و ماده است.
- عالم ناسوت: عالم مادی و محسوس، که انسان در آن زیست میکند.
- مقام جمعی: عالم انسانی، که تمامی مراتب وجود را در خود جمع میکند.
ترتیب این عوالم، از مقام جمعی آغاز شده و به ترتیب به ناسوت، مثال، ملکوت، و اعیانی میرسد. این سلسلهمراتب، همانند نردبانی است که سالک عرفانی میتواند از آن به سوی مراتب متعالی صعود کند.
ابهام در متون عرفانی و ضرورت شفافسازی
متون عرفانی پیشین، گاه به دلیل عدم دقت در تبیین مراتب عوالم، دچار ابهام و اختلاط شدهاند. این ابهامات، همانند غباری بر آینه حقیقت، فهم دقیق معارف عرفانی را دشوار ساختهاند. وظیفه نسل جدید، بازسازی علمی این متون و شفافسازی مفاهیم با رویکردی ریاضی و هندسی است. این تلاش، نه به معنای انکار تلاش پیشینیان، بلکه گامی در راستای تکمیل و ارتقای معرفت عرفانی است.
جمعبندی بخش اول
بخش نخست، با تبیین تمایز عالم حقی و خلقی، مراتب عالم خلقی را معرفی کرد و بر ضرورت حفظ خلوص در فهم این عوالم تأکید ورزید. عالم خلقی، با پنج مرتبه اعیانی، حقیقی، مثالی، ناسوت، و انسانی، سلسلهمراتبی را تشکیل میدهد که انسان در مقام جمعی، تمامی آنها را در خود جمع میکند. نقد ابهامات متون عرفانی و دعوت به شفافسازی علمی، از ویژگیهای برجسته این بخش است.
بخش دوم: وجوه القلب و ظرفیتهای وجودی انسان
مفهوم وجوه القلب
قلب انسان، بهسان آینهای زلال، ظرف معرفت و کمالات الهی است. وجوه القلب، مراتبی از این ظرف متعالیاند که هر یک به عالمی خاص متصل میشود. یکی از این وجوه، مقابل غیب حق و هویت ذاتی الهی است که نزد محققین عرفانی به «وجه خاص» شناخته میشود. این وجه، همانند دریچهای به سوی بیکران ذات، انسان را به مرتبهای متعالی رهنمون میسازد.
درنگ: وجه خاص قلب، به دلیل اتصال به غیب حق، انسان را به مرتبه وصول به ذات الهی قادر میسازد، که نزد محققین مرتبهای بینظیر است. |
مراتب قلوب و ارتباط با عوالم
قلوب، همانند نگینهایی در تاج وجود انسانی، ظرف کمالات خلقیاند. انسان، بهعنوان موجودی جامع، قادر است از طریق قلب به تمامی عوالم متصل شود. این اتصال، همانند پلی است که از ناسوت تا اعیان امتداد دارد. مراتب قلوب، به پنج نوع تقسیم میشوند:
- قلب اول: مقابل غیب حق و هویت ذاتی، که به وجه خاص شناخته میشود.
- قلب دوم: همسو با عالم ارواح و مجردات، که انسان از آن کمالات دریافت میکند.
- قلب سوم: متصل به عالم علوی (مثال و ملکوت)، که به میزان صفای قلب تعین مییابد.
- قلب چهارم: همسو با عالم عناصر (ناسوت)، که با موازین شرعی و عقلی احیاء میشود.
- قلب پنجم: مقابل عالم انسانی (مقام جمعی)، که با تحسین مقاصد و محو ناشایستگیها به کمال میرسد.
انسان بهعنوان عالم اکبر
انسان، به دلیل جامعیت وجودی، عالم اکبر نامیده میشود. این جامعیت، همانند اقیانوسی است که تمامی رودهای وجود را در خود جای داده است. انسان قادر است به تعینات علمی حق، عالم ملکوت، عالم مثال، و حتی ذات الهی واصل شود. این توانایی، نشاندهنده مقام خلافت الهی انسان است که در آیه شریفه «وَفِيكُمْ عَالَمٌ أَكْبَرُ» (برگرفته از مضمون عرفانی) تجلی یافته است.
شش ترتیب وجودی
مراتب وجودی، در شش ترتیب قابل بررسیاند: تعینات حقی (ذات، صفات، افعال) و تعینات خلقی (علمی، عقلی، مثالی، ناسوتی، انسانی). این ترتیب، همانند نغمههای سازی است که هر یک نوایی خاص به گوش جان میرساند. تعینات حقی، به مراتب الهی مربوط است، در حالی که تعینات خلقی، مراتب مخلوقات را دربرمیگیرد. انسان، در مرتبه تعین جمعی، تمامی این مراتب را در خود جمع میکند.
تفاوت عوالم و قلوب
عوالم، به مظاهر وجودی اشاره دارند، در حالی که قلوب، به مظهرات وجودی در انسان مربوطاند. این تفاوت، همانند تمایز میان آینه و انعکاسهای آن است. هنگامی که از منظر انسان به عوالم نگریسته شود، از قلوب سخن میگوییم؛ و هنگامی که عالم بهعنوان مظهرات وجودی بررسی شود، از عوالم یاد میکنیم.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تبیین وجوه القلب، ظرفیتهای بینهایت انسان در اتصال به عوالم مختلف را بررسی کرد. قلب، بهعنوان ظرف معرفت، در مراتب پنجگانه خود، از غیب حق تا عالم انسانی، امتداد دارد. انسان، بهعنوان عالم اکبر، قادر به وصول به تمامی مراتب وجودی است. تمایز عوالم و قلوب، و معرفی شش ترتیب وجودی، از دستاوردهای این بخش است که به فهم عمیقتر عرفان اسلامی یاری میرساند.
بخش سوم: وصول به ذات الهی و نقد موانع معرفتی
امکان وصول به ذات الهی
یکی از محوریترین مباحث عرفان اسلامی، امکان وصول انسان به ذات الهی است. این وصول، همانند رسیدن به سرچشمه نور، بالاترین مرتبه معرفت است. قلب انسان کامل، میتواند به غیب حق و هویت ذاتی او واصل شود، اما این وصول، بدون احاطه و اکتناح است، زیرا احاطه، مختص ذات الهی است که «مُحِيطٌ بِكُلِّ شَيْءٍ» (فصلت: ۵۴) («او به هر چيزى احاطه دارد» – ) میباشد.
درنگ: وصول به ذات الهی، بدون احاطه و اکتناح، برای انسان کامل ممکن است و نشاندهنده ظرفیت بینهایت قلب انسانی است. |
نقد دیدگاههای محدودکننده
برخی دیدگاهها، وصول به ذات الهی را خط قرمز و منطقه ممنوعه میدانند. این رویکرد، همانند بستن دروازههای آسمان بر روی سالکان، ناشی از سوءفهم و محدودیت فکری است. قرآن کریم، با آیه شریفه «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا» (عنکبوت: ۶۹) («و كسانى كه در راه ما كوشيدهاند، به يقين راههاى خود را بر آنان مىنماييم» – )، بر باز بودن تمامی مسیرهای وصول تأکید دارد.
محبوبین و محبین
محبوبین الهی، به دلیل فیض خاص، به مراتب متعالی واصل میشوند، در حالی که محبین، با تلاش و ریاضت، به این مراتب نمیرسند. محبوبین، همانند گلهایی هستند که بدون کوشش باغبان، از نور الهی شکوفا میشوند، اما محبین، با صیقل دادن قلب، به مراتب معنوی دست مییابند. این صیقل، همانند تراش سنگهای خشن برای تبدیل به آینهای زلال است.
خطر مسیر وصول
مسیر وصول به ذات الهی، همانند گذر از تنگههای پرخطر، دشوار و پرمخاطره است. بسیاری در این راه ناکام میمانند، اما این ناکامی، به دلیل عدم آمادگی وجودی است، نه بسته بودن راه. سالک، باید با مراقبه مداوم و تهذیب نفس، خود را برای این سفر آماده سازد.
مراقبه متفردین
متفردین عرفانی، با مراقبهای بیوقفه، به هرچه اراده کنند، از جمله علم و قدرت، واصل میشوند. این مراقبه، همانند نگهبانی است که لحظهای از آستان قلب غافل نمیشود. معصومین علیهمالسلام، در صورت اراده، حقایق را مشاهده میکنند، اما این شهود، به ضرورت و نه بهصورت مداوم است.
نقد سوءاستفاده از عرفان
برخی به نام عرفان، به تجسس در امور دیگران میپردازند، که این انحراف، همانند پوشاندن جامه تقدس بر پلیدی است. اولیاء الهی، به جای کنجکاوی در زندگی دیگران، به شهود آسمانی مشغولاند و از فضولی پرهیز میکنند. این پاکی اخلاقی، از ویژگیهای بارز متفردین است.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تأکید بر امکان وصول به ذات الهی، نقد دیدگاههای محدودکننده را ارائه کرد. تمایز میان محبوبین و محبین، خطر مسیر عرفانی، و ضرورت مراقبه، از مباحث کلیدی این بخش است. نقد سوءاستفاده از عرفان و تأکید بر پاکی اخلاقی اولیاء، به غنای این تأملات افزوده است.
بخش چهارم: عالم مثال و هماهنگی عقل و شرع
عالم مثال و نقد عالم مثل
عالم مثال، مرتبهای برزخی است که پیش از ناسوت و پس از ملکوت قرار دارد. این عالم، به دو نوع نزولی (عالم ذر) و صعودی (برزخ) تقسیم میشود. همچنین، مثال متصل (تخیلات ذهنی) و منفصل (تعینات برزخی) دارد. اما عالم مثل، به معنای وجود ارباب یا کدخدا در بالا، نادرست است و متأثر از فلسفههای غیراسلامی است.
درنگ: عالم مثال، بهعنوان مرتبه تعینات برزخی، وجود دارد، اما عالم مثل، به معنای سلسلهمراتب سلطنتی، نادرست و غیراسلامی است. |
نقد سلطنتطلبی در عرفان
تصور عالم مثل، بهصورت انعکاس صورتهای پایینی در بالا، به تقویت دیدگاههای سلطنتطلبانه منجر شده است. این دیدگاه، همانند زنجیری بر پای حقیقت، عرفان را به فلسفههای اوستایی و مانوی آلوده کرده است. عرفان اسلامی، از چنین تصوراتی مبراست و بر صفا و استقامت قلب تأکید دارد.
هماهنگی عقل و شرع
احکام شرعی، عمدتاً ارشادیاند و به تکمیل عقل میپردازند. عقل فطری، انسان را به خیر و شر هدایت میکند، اما در جزئیات، نیازمند شرع است. شرع، همانند مشعلی است که راه عقل را روشن میسازد. تمامی احکام شرعی، با عقل هماهنگاند و هیچ حکمی غیرعقلانی در شرع اصیل وجود ندارد.
نقد احکام غیرعقلانی
احکام مندرآوردی و غیرعقلانی، همانند علفهای هرز در باغ شرع، از اصالت دینی به دورند. فهم نادرست از شرع، به سوءتفاهم و اختلاف با مردم منجر میشود. شرع، با تنوع خود، به نیازهای مختلف انسانی پاسخ میدهد و با عقل در هماهنگی کامل است.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تبیین عالم مثال و نقد تصورات نادرست عالم مثل، به بررسی هماهنگی عقل و شرع پرداخت. تأکید بر ارشادی بودن احکام شرعی، نقد احکام غیرعقلانی، و تنوع شرع، از دستاوردهای این بخش است که به فهم عمیقتر رابطه دین و عقل یاری میرساند.
بخش پنجم: کمال عالم انسانی و تحسین مقاصد
عالم انسانی و مقام جمعی
عالم انسانی، همان مقام جمعی است که تمامی مراتب وجود را در خود جمع میکند. این عالم، همانند گوهری است که نور تمامی عوالم را در خود منعکس میسازد. انسان، در این مرتبه، قادر به وصول به اعیان، ملکوت، مثال، و ناسوت است.
احیاء عالم انسانی
احیاء عالم انسانی، با تحسین مقاصد، حضور مع الخواطر، و محو ناشایستگیها محقق میشود. تحسین مقاصد، به معنای رسیدن به اهداف نیکو و ستودنی است که دیگران و خود انسان آن را تحسین کنند. حضور مع الخواطر، به آگاهی و شهود نسبت به افکار و اعمال اشاره دارد، و محو ناشایستگیها، حذف گناهان و ظلم است.
درنگ: کمال عالم انسانی، در زندگیای است که با تحسین مقاصد، حضور مع الخواطر، و محو ناشایستگیها، مورد ستایش دیگران و خود انسان قرار گیرد. |
جامعه آرمانی و قانونمداری
کمال عالم انسانی، در ایجاد جامعهای آرمانی است که دین و عقل در آن هماهنگاند. این جامعه، همانند باغی است که هر شاخهاش میوهای نیکو به بار میآورد. قانونمداری، صفا، و حذف ناشایستگیها، از ویژگیهای این جامعه است که همه را به تحسین وا میدارد.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تبیین عالم انسانی و مقام جمعی، به بررسی کمال آن پرداخت. تحسین مقاصد، حضور مع الخواطر، و محو ناشایستگیها، از ارکان این کمالاند. تأکید بر جامعه آرمانی و هماهنگی دین و عقل، از دستاوردهای این بخش است که به سوی تحقق انسانی متعالی هدایت میکند.
نتیجهگیری نهایی
کتاب حاضر، با بازنویسی درسگفتار شماره ۷۷ آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، تأملاتی عمیق در وجوه القلب و مراتب وجود ارائه داد. تمایز عالم حقی و خلقی، مراتب قلوب، امکان وصول به ذات الهی، و هماهنگی عقل و شرع، از محورهای اصلی این اثر است. نقد ابهامات متون عرفانی، دعوت به شفافسازی علمی، و تأکید بر کمال عالم انسانی، این اثر را به منبعی غنی برای پژوهشگران الهیات و عرفان تبدیل کرده است. این تأملات، همانند مشعلی در تاریکی، راه سالکان معرفت را روشن میسازد و دعوتی است به بازاندیشی در مفاهیم دینی با رویکردی علمی و عمیق.
با نظارت صادق خادمی |