متن درس
مصباح الانس: تبیین قاعده الواحد و مراتب وجود
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه هشتاد)
مقدمه
این اثر، بازنویسی و تبیینی جامع از درسگفتار شماره هشتاد مصباح الانس، ارائهشده توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در تاریخ ۲۲ تیر ۱۳۸۹، است که به بررسی عمیق قاعده الواحد و مراتب وجود از منظری عرفانی و فلسفی میپردازد. این درسگفتار، بخشی از سلسله مباحث مصباح الانس است که با محوریت تبیین رابطه وحدت و کثرت در نظام هستی، جایگاه ویژهای در الهیات و عرفان اسلامی دارد. این نوشتار، همچون آینهای صیقلیافته، تلاش دارد تا نور معرفت الهی را در قالب واژگان منعکس سازد و خواننده را به تأمل در حقیقت وحدت و ظهورات آن دعوت کند.
بخش نخست: تبیین قاعده الواحد و تمایز وحدت حقی و خلقی
آغاز با بسمهتعالی و دلالت قاعده الواحد
درسگفتار با ذکر شریف بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ (: به نام خداوند رحمان و رحیم) آغاز میشود، که نشانهای از تقدس و محوریت توحید در مباحث عرفانی است. این ذکر، همچون کلیدی زرین، درهای معرفت الهی را میگشاید و مباحث را در سایه وحدت ذات باریتعالی قرار میدهد. محور اصلی بحث، قاعده الواحد است که در فلسفه مشائی چنین بیان شده: «از وحدت مطلق الهی، تنها یک معلول واحد صادر میشود». این قاعده، در نگاه فلاسفهای چون ابنسینا، به صدور عقل اول از ذات الهی اشاره دارد. با این حال، درسگفتار با نقدی عمیق بر این دیدگاه، رویکردی عرفانی را پیش میگیرد که کثرت را در چارچوب وحدت الهی تفسیر میکند.
درنگ: قاعده الواحد، در فلسفه مشائی، بر صدور یک معلول واحد (عقل اول) از وحدت الهی تأکید دارد، اما در نگاه عرفانی، این قاعده بازتعریف شده و کثرت، ظهورات وحدت الهی دانسته میشود، نه معلولی مستقل. |
در این بخش، نقدی بر دیدگاه فلاسفه مشائی، بهویژه ابنسینا، مطرح میشود که در تعریف قاعده الواحد، امکان صدور کثرت از حقتعالی را نادیده گرفتهاند. فلاسفه فرض کردهاند که صادر اول، عقل اول است، بدون آنکه به پیچیدگیهای ظهورات الهی و تعدد صفات ذاتی توجه کنند. این نقد، همچون تیری به قلب دیدگاههای محدود مشائی، بر ضرورت بازنگری در تبیین وحدت و کثرت تأکید دارد.
تمایز وحدت حقی و خلقی
یکی از مفاهیم بنیادین این درسگفتار، تمایز میان وحدت حقی و وحدت خلقی است. وحدت حقی، وحدت مطلق ذات الهی است که با استناد به آیه شریفه قُلْ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ (الإخلاص: ۱؛ : بگو او خدای یگانه است) تبیین میشود. این وحدت، فاقد هرگونه تعدد، غیریت یا تعین است و ذات باریتعالی را در مقام احدیت مطلق نشان میدهد. در مقابل، وحدت خلقی، مانند وحدت عقل اول، دارای تعین وجودی و ماهوی است که با وحدت الهی تفاوت اساسی دارد. این تمایز، همچون جداسازی گوهر از صدف، وحدت الهی را از هرگونه تشابه با مخلوقات متمایز میسازد.
وحدت حقی، وحدت ذاتی خداوند است که در آن، صفات الهی عین ذاتاند و هیچگونه غیریت یا تعددی در میان نیست. این دیدگاه، با عرفان نظری ابنعربی و فلسفه صدرایی همخوانی دارد که وحدت الهی را فراتر از هرگونه کثرت و تعین میدانند. وحدت خلقی، هرچند فاقد تعدد به معنای غیریت است، اما به دلیل تعین ظهوری، از وحدت مطلق الهی متمایز میشود. این تبیین، همچون نوری که از منشور میگذرد، وحدت الهی را در مراتب ظهور آن آشکار میسازد.
نقد دیدگاه فلاسفه مشائی
درسگفتار با نقدی صریح بر دیدگاه ابنسینا و دیگر فلاسفه مشائی ادامه مییابد که در تبیین قاعده الواحد، تعدد صفات ذاتی الهی را نادیده گرفتهاند. فلاسفه، با فرض اینکه از وحدت الهی تنها عقل اول صادر میشود، به ظهورات کلی الهی بیتوجه بودهاند. این نقد، با لحنی انتقادی و گاه طنزآمیز، نظام عقول عشره و افلاک نهگانه مشائی را به چالش میکشد و آن را با افسانههایی چون «زمین بر شاخ گاو» مقایسه میکند. این تمثیل طنزآمیز، همچون آینهای که عیوب را نشان میدهد، غیرعلمی بودن این نظام را آشکار میسازد.
فلاسفه مشائی، با تأکید بر عقل اول به عنوان صادر اول، کثرت را در مراتب وجود نادیده گرفتهاند. این دیدگاه، به دلیل عدم تطابق با واقعیت و پیچیدگیهای نظام هستی، از منظر عرفانی مورد نقد قرار گرفته است. درسگفتار، با رد مفهوم ماهیت در عقل اول، آن را صرفاً تعین ظهوری حق میداند که فاقد وجود مستقل یا ماهیت جداگانه است. این نقد، با فلسفه صدرایی همخوانی دارد که ماهیت را اعتباری و وجود را اصیل میشمارد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تبیین قاعده الواحد و تمایز وحدت حقی و خلقی، بنیانی معرفتی برای فهم رابطه وحدت و کثرت فراهم میآورد. نقد دیدگاههای مشائی، بهویژه ابنسینا، و تأکید بر رویکرد عرفانی، نشاندهنده عمق و نوآوری این درسگفتار است. وحدت حقی، همچون اقیانوسی بیکران، ذات الهی را در مقام احدیت مطلق نشان میدهد، در حالی که وحدت خلقی، چونان قطرهای از آن اقیانوس، تعین ظهوری مخلوقات را آشکار میسازد. این بخش، خواننده را به تأمل در حقیقت وحدت و ظهورات آن دعوت میکند.
بخش دوم: عقل اول و بازتعریف قاعده الواحد در عرفان نظری
عقل اول به عنوان ظهور حق
درسگفتار، عقل اول را نه به عنوان وجودی مستقل، بلکه به عنوان ظهور کلی حق معرفی میکند. این دیدگاه، قاعده الواحد را از چارچوب محدود مشائی خارج کرده و به سوی عرفان نظری هدایت میکند. عقل اول، همچون آیینهای که نور الهی را بازمیتاباند، مظهر اولیه حق است که همه مخلوقات را در بر میگیرد. این تبیین، با مفهوم فیض اقدس و فیض مقدس در فلسفه صدرایی و عرفان ابنعربی همخوانی دارد.
درنگ: عقل اول، در نگاه عرفانی، ظهور کلی حق است که همه مخلوقات را در خود جای داده و فاقد وجود مستقل یا ماهیت جداگانه است. این دیدگاه، قاعده الواحد را از محدودیتهای فلسفه مشائی رها میسازد. |
در این بازتعریف، عقل اول نه تنها صادر اول، بلکه ظرف ظهور همه مخلوقات است. این دیدگاه، کثرت را نه به عنوان معلولی مستقل، بلکه به عنوان تجلیات وحدت الهی تفسیر میکند. درسگفتار، با رد امکان وجود ماهیت یا امکان فلسفی در عقل اول، آن را تعین ظهوری حق میداند که فاقد هرگونه تعدد یا غیریت است.
نقد نظام عقول و افلاک
درسگفتار، نظام عقول عشره و افلاک نهگانه مشائی را با لحنی طنزآمیز و انتقادی به چالش میکشد. این نظام، که بر صدور عقل دوم و فلک اول از عقل اول مبتنی است، به دلیل پیچیدگی غیرضروری و عدم تطابق با واقعیت، فاقد ارزش علمی تلقی میشود. تمثیلهایی چون «زمین بر شاخ گاو» و «زلزله به دلیل رودل گاو»، این نظام را به افسانههایی غیرعلمی تشبیه میکنند. این نقد، همچون باد تندی که غبار را میزداید، محدودیتهای فلسفه کلاسیک را آشکار میسازد.
این بخش، با تأکید بر تحولات علمی و فلسفی جدید، نظام بطلمیوسی را منسوخ دانسته و بر رویکردی عرفانی مبتنی بر وحدت وجود تأکید دارد. عقل اول، به جای آنکه منشأ عقل دوم یا فلک اول باشد، ظهور کلی حق است که همه مخلوقات را در بر میگیرد. این دیدگاه، کثرت را در سایه وحدت الهی تفسیر میکند و از پیچیدگیهای غیرضروری فلسفه مشائی دوری میجوید.
تبیین وجود عام و تجلی ساری
درسگفتار، صادر اول را نه عقل اول، بلکه وجود عام یا وجود منبسط معرفی میکند. وجود عام، ظهور کلی حق است که همه مخلوقات را در بر میگیرد و فاقد عقل مستقل است. این مفهوم، با تجلی ساری در عرفان ابنعربی همخوانی دارد که فیض ذاتی الهی را در حقایق ممکنات جاری میداند. تجلی ساری، همچون جویباری که در همه جا جریان دارد، ظهورات الهی را در مراتب مختلف هستی ساری میسازد.
در این دیدگاه، حقایق ممکنات، ظرفهای از پیش تعیینشدهای نیستند که تجلی الهی در آنها ریخته شود، بلکه خود تجلی، ظرفساز ظهورات است. این تبیین، با تمثیلی زیبا به ماستبندی تشبیه شده است: خداوند، نه چون ماستبندی که شیر را در کاسههای آماده میریزد، بلکه خود ظرف و محتوا را یکجا میآفریند. این دیدگاه، وحدت وجود را به شکلی عمیق و منسجم تبیین میکند.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با بازتعریف عقل اول به عنوان ظهور کلی حق، قاعده الواحد را از چارچوب مشائی به سوی عرفان نظری ارتقا میدهد. نقد نظام عقول و افلاک، محدودیتهای فلسفه کلاسیک را آشکار کرده و بر ضرورت رویکردی عرفانی تأکید دارد. وجود عام و تجلی ساری، همچون نوری که از منشور وحدت الهی ساطع میشود، کثرت را در سایه وحدت تفسیر میکنند. این بخش، خواننده را به تأمل در حقیقت ظهورات الهی و جایگاه عقل اول در نظام هستی دعوت میکند.
بخش سوم: هویت ساریه، معیت قیومیه و توکل الهی
هویت ساریه و معیت قیومیه
درسگفتار، دو صفت اصلی الهی را معرفی میکند: هویت ساریه و معیت قیومیه. هویت ساریه، ظهور کلی حق است که همچون جویباری زلال، در همه مخلوقات جاری است. معیت قیومیه، حفظ و اداره عالم توسط خداوند است که نظام هستی را در سایه اراده الهی نگه میدارد. این دو صفت، همچون دو بال پرندهای الهی، عالم را در مسیر کمال هدایت میکنند.
درنگ: هویت ساریه و معیت قیومیه، دو صفت اصلی الهیاند که ظهور و حفظ عالم را بر عهده دارند. این دو صفت، نظام هستی را در سایه وحدت الهی اداره میکنند. |
هویت ساریه، ظرف ظهور الهی است که همه مخلوقات را در بر میگیرد. معیت قیومیه، ظرف حفاظ الهی است که عالم را از زوال و نابودی حفظ میکند. این دو صفت، با مفاهیم فیض و رحمت در عرفان نظری همخوانی دارند و نشاندهنده حضور دائمی خداوند در نظام هستیاند.
توکل و ایمان در پرتو هویت و معیت
درسگفتار، با استناد به آیه شریفه يَدُ ٱللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ (الفتح: ۱۰؛ : دست خدا بالای دستهایشان است)، انسان را در دو دست الهی، یعنی هویت ساریه و معیت قیومیه، توصیف میکند. این تمثیل، انسان را چونان پرندهای در دستان الهی نشان میدهد که در سایه این دو صفت، از هرگونه ترس و ضعف ایمان مصون است.
ترس، ضعف ایمان و کمبود توکل، از غفلت انسان نسبت به این حقیقت ناشی میشود که او در دو دست الهی قرار دارد. درسگفتار، با لحنی عاطفی و عرفانی، انسان را به تأمل در این حقیقت دعوت میکند: اگر خداوند با هویت ساریه و معیت قیومیه، عالم را اداره میکند، چگونه ممکن است مؤمن از چیزی جز خدا بترسد؟ این تبیین، همچون نوری که تاریکی غفلت را میزداید، راه توکل و ایمان را به سوی انسان میگشاید.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با معرفی هویت ساریه و معیت قیومیه، نظام اداره عالم را در سایه دو صفت الهی تبیین میکند. این دو صفت، همچون دو ستون استوار، نظام هستی را برپا نگه میدارند و انسان را به توکل و ایمان دعوت میکنند. آیه يَدُ ٱللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ، همچون مشعلی فروزان، راه معرفت به حضور الهی را روشن میسازد. این بخش، خواننده را به تأمل در جایگاه انسان در نظام هستی و ضرورت توکل بر خداوند فرا میخواند.
نتیجهگیری کلی
این اثر، با تبیین قاعده الواحد، تمایز وحدت حقی و خلقی، بازتعریف عقل اول، نقد نظام عقول و افلاک، و معرفی هویت ساریه و معیت قیومیه، منظری عمیق و جامع به رابطه وحدت و کثرت در نظام هستی ارائه میدهد. درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، همچون چشمهای زلال، معرفت عرفانی و فلسفی را به سوی مخاطبان جاری میسازد. تأکید بر رویکرد عرفانی، نقد دیدگاههای مشائی و تبیین توکل در پرتو معیت الهی، این نوشتار را به منبعی ارزشمند برای پژوهشگران الهیات و عرفان تبدیل کرده است. این اثر، خواننده را به سفری معرفتی دعوت میکند که در آن، وحدت الهی چونان خورشیدی در آسمان هستی میدرخشد و کثرت، چونان پرتوهای آن، در مراتب ظهور آشکار میشود.
با نظارت صادق خادمی |