متن درس
بررسی قاعده عدم تکرار در تجلیات الهی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۸۶)
مقدمه
این اثر، بازنویسی و تبیینی جامع از درسگفتار شماره ۸۶ مصباح الانس، ارائهشده توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در تاریخ ۲۰ آبان ۱۳۸۹، است که به بررسی عمیق قاعده عدم تکرار در تجلیات الهی و یگانگی موجودات در نظام هستی میپردازد. این درسگفتار، بخشی از سلسله مباحث مصباح الانس است که با محوریت تبیین اصول بنیادین عرفان نظری و فلسفه اسلامی، جایگاه ویژهای در الهیات و معرفت دینی دارد. محتوای این جلسه، با تمرکز بر قاعده عرفانی «لا تکرار فی التجلی» و نقد استدلالهای فلسفی مرتبط، به یکی از عمیقترین مسائل هستیشناسی عرفانی، یعنی یگانگی و نوپدید بودن هر موجود، میپردازد. این نوشتار، همچون آیینهای صیقلیافته، تلاش دارد تا نور معرفت الهی را در قالب واژگان منعکس سازد و خواننده را به تأمل در حقیقت یگانگی خلقت و ظهورات آن دعوت کند.
بخش نخست: تبیین قاعده عدم تکرار در تجلیات الهی
آغاز با بسمهتعالی و معرفی موضوع
درسگفتار با ذکر شریف بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ (ترجمه فولادوند: به نام خداوند رحمان و رحیم) آغاز میشود، که نشانهای از تقدس و محوریت توحید در مباحث عرفانی است. این ذکر، همچون کلیدی زرین، درهای معرفت الهی را میگشاید و مباحث را در سایه وحدت ذات باریتعالی قرار میدهد. محور اصلی بحث، قاعدهای عمیق در عرفان نظری و فلسفه اسلامی است که در متن اصلی چنین بیان شده: «الشئ لا یثمر ما یشابهه کل المشابهه». این قاعده، به معنای آن است که هیچ شئ نمیتواند چیزی کاملاً مشابه خود تولید کند، زیرا چنین امری به تکرار وجود از هر جهت منجر میشود، که تحصيل حاصل بوده و از حکیم محال است. این اصل، ریشه در مفهوم وحدت وجود و تنوع تجلیات الهی دارد و با آیه شریفه مَا خَلَقْنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَٰعِبِينَ (دخان: ۳۸؛ ترجمه فولادوند: آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست را بازیگونه نیافریدیم) همخوانی دارد، که بر حکمت و هدفمندی خلقت تأکید میورزد.
نکته کلیدی: قاعده «الشئ لا یثمر ما یشابهه کل المشابهه» بیانگر آن است که هیچ شئ نمیتواند چیزی کاملاً مشابه خود تولید کند، زیرا تکرار وجود، تحصيل حاصل است و با حکمت الهی ناسازگار. |
این قاعده، یکی از اصول بنیادین عرفان نظری است که در آثار بزرگانی چون ابنعربی و قونوی به تفصیل بحث شده و با مفهوم «لا تکرار فی التجلی» پیوند عمیقی دارد. درسگفتار، با تأکید بر عمق و ظرافت این موضوع، خواننده را به تأمل در یگانگی خلقت و نوپدید بودن هر موجود دعوت میکند. این بحث، همچون دریایی ژرف، نیازمند غواصی در معانی عرفانی و فلسفی است تا گوهر حقیقت آن آشکار شود.
مروری بر اصول پیشین
برای فهم دقیقتر قاعده عدم تکرار، درسگفتار ابتدا به مروری بر دو اصل پیشین میپردازد. اصل اول، که در جلسات قبلی بحث شده، چنین است: «ان الشئ اذا اقتضی امراً لذاته فلا یزال مادام الذات». این اصل بیان میکند که هر شئ، اقتضای ذاتی خود را دارد و مادامی که ذات آن باقی است، این اقتضا ادامه مییابد. این مفهوم، با تمثیلی زیبا به «از کوزه همان برون تراود که در اوست» تشبیه شده، که بر تأثیر ذات در فعل و ظهورات آن تأکید دارد. این دیدگاه، در فلسفه صدرایی نیز مورد تأیید است، که ذات را مبنای تمامی ظهورات و افعال میداند.
اصل دوم، که در فصل دوم متن اصلی بحث شده، چنین است: «الشئ لا یثمر ما یزاده». این اصل بیان میداشت که هیچ شئ نتیجهای متضاد با خود تولید نمیکند. با این حال، درسگفتار این اصطلاح را نقد کرده و معتقد است که «یزاد» (متضاد) نادرست است و باید به «یخالف» (مخالف) اصلاح شود. به بیان دیگر، شئ نمیتواند چیزی مخالف اقتضای ذاتی خود تولید کند. این نقد، همچون تیغی تیز، اصطلاحات نادرست را کنار زده و بر هماهنگی میان علت و معلول تأکید میورزد. این اصلاح، با منطق فلسفی و عرفانی سازگار است و نشاندهنده دقت درسگفتار در بازنگری مفاهیم است.
اصل سوم: عدم مشابهت کامل
محور اصلی درسگفتار، اصل سوم است که بیان میکند: «الشئ لا یثمر ما یشابهه». این اصل، یکی از بنیانهای فلسفه و عرفان اسلامی است و بر این تأکید دارد که هیچ شئ نمیتواند چیزی کاملاً مشابه خود تولید کند. این قاعده، با مفهوم عرفانی «لا تکرار فی التجلی» پیوند دارد، که بیانگر آن است که در تجلیات الهی، هیچگونه تکراری وجود ندارد و هر تجلی یگانه است. این دیدگاه، همچون نوری که از منشور وحدت الهی ساطع میشود، تنوع و یگانگی خلقت را در سایه وحدت الهی تفسیر میکند.
درسگفتار، این اصل را با بیانی عمیق و تمثیلهایی زیبا تبیین میکند. به عنوان مثال، هر موجود، حتی در سطح سلولی، یگانه است و هیچ دو موجودی کاملاً مشابه یکدیگر نیستند. این یگانگی، نه تنها در ذات، بلکه در صفات و افعال نیز جاری است. خداوند، در ذات، صفات و افعال خود یگانه است و این یگانگی، به مخلوقات نیز سرایت میکند. این مفهوم، با آیه شریفه لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ (شوری: ۱۱؛ ترجمه فولادوند: چیزی مانند او نیست) همخوانی دارد، که بر یگانگی مطلق ذات الهی تأکید میورزد.
نکته کلیدی: قاعده عرفانی «لا تکرار فی التجلی» بیانگر آن است که در تجلیات الهی، هیچگونه تکراری وجود ندارد و هر موجود، از ذره تا انسان، یگانه و نوپدید است. |
این اصل، به رد هرگونه تکرار در نظام خلقت اشاره دارد و با نظریه تجلیات متمایز در عرفان ابنعربی سازگار است. درسگفتار، با تأکید بر این که «خدا هیچ دو مخلوقی را یکجور نیافریده»، زیبایی عالم را در یگانگی و دردانگی هر موجود میبیند. این دیدگاه، همچون باغی پر از گلهای متنوع، خلقت را مجموعهای از ظهورات یگانه و بیمانند نشان میدهد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تبیین قاعده عدم تکرار در تجلیات الهی، بنیانی معرفتی برای فهم یگانگی خلقت فراهم میآورد. مروری بر اصول پیشین، نقد اصطلاحات نادرست و تأکید بر قاعده «لا تکرار فی التجلی»، نشاندهنده عمق و دقت درسگفتار است. این بخش، همچون مشعلی فروزان، راه معرفت به یگانگی ذات الهی و ظهورات آن را روشن میسازد و خواننده را به تأمل در زیبایی و تنوع خلقت دعوت میکند.
بخش دوم: نقد استدلالهای فلسفی و تبیین یگانگی خلقت
نقد دلایل متن اصلی
درسگفتار، با نگاهی انتقادی به دلایل ارائهشده در متن اصلی، برخی از آنها را نادرست و نیازمند اصلاح میداند. متن اصلی، تکرار وجود را به دلایلی چون تحصيل حاصل، بیفایده بودن و عبث بودن محال میشمارد. با این حال، درسگفتار این استدلالها را نقد کرده و معتقد است که برخی از آنها به «قبح» (نامناسب بودن) اشاره دارند، در حالی که بحث اصلی، «محال بودن» تکرار است. این نقد، همچون آیینهای که عیوب را نشان میدهد، ضعفهای استدلالی متن اصلی را آشکار میسازد.
به عنوان مثال، متن اصلی بیان میکند: «والا لتکرر الوجود من کل وجه وذلک تحصيل الحاصل». درسگفتار این لسان را نادرست میداند، زیرا استفاده از فعل وجودی «لتکرر» به معنای تحقق تکرار است، در حالی که باید از فعل عدمی «لا یمکن ان یتکرر» استفاده شود. این اصلاح، استدلال را از حالت فعل وجودی به نفی محال میبرد و بر این تأکید دارد که تکرار وجود، به دلیل منطقی و فلسفی، ممکن نیست. این دیدگاه، با منطق فلسفی و عرفانی که تکرار وجود را نفی میکند، همخوانی دارد.
محال بودن تکرار وجود
درسگفتار، با استدلالی دقیق، محال بودن تکرار وجود را تبیین میکند. اگر شئ بخواهد دو بار خلق شود، باید ابتدا خلق شده، سپس به عدم بازگردد و دوباره خلق شود. این فرآیند، به دلیل تفاوت در شرایط وجودی (قبل و بعد از عدم)، محال است. شئ دوم، به دلیل وصف «دوم بودن» و تجربه عدم، نمیتواند همان شئ اول باشد. این استدلال، همچون قیاسی منطقی، نتیجه میگیرد که «لا یمکن ان یتکرر»، یعنی تکرار وجود به لحاظ فلسفی محال است.
نکته کلیدی: تکرار وجود محال است، زیرا خلق دوبار یک شئ، نیازمند بازگشت آن به عدم و خلق مجدد است، که به دلیل تفاوت در شرایط وجودی، همان شئ اول نخواهد بود. |
این استدلال، با تمثیلی زیبا به سیب دوپاره تشبیه شده است: حتی اگر سیبی را به دو پاره تقسیم کنیم، هر پاره به دلیل تفاوت در مکان و زمان، یگانه است و مشابه کامل دیگری نیست. این تمثیل، همچون نقاشیای دقیق، یگانگی خلقت را حتی در اشیای بهظاهر مشابه نشان میدهد.
نقد مفهوم تحصيل حاصل
درسگفتار، مفهوم تحصيل حاصل را نیز نقد میکند. متن اصلی، تکرار وجود را به تحصيل حاصل تشبیه کرده و آن را عبث و بیفایده میداند. با این حال، درسگفتار تأکید دارد که تحصيل حاصل، نه صرفاً نامناسب، بلکه محال است. تحصيل حاصل، به معنای تکرار یک کار بدون فایده نیست، بلکه به معنای محال بودن تکرار یک شئ در نظام خلقت است. این نقد، با تمثیلی طنزآمیز به شخصی تشبیه شده که بیکار است و بارها به یک مکان میرود و بازمیگردد، اما در خلقت الهی، چنین امری ممکن نیست.
درسگفتار، با رد دلایل مبتنی بر «بیفایده بودن» یا «عبث بودن»، استدلال را به محال بودن بازمیگرداند. این دیدگاه، با آیه شریفه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (رحمن: ۲۹؛ ترجمه فولادوند: هر روز او در شأنی است) همخوانی دارد، که بر نوپدید بودن خلقت و عدم تکرار در فعل الهی تأکید میورزد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با نقد استدلالهای متن اصلی و تبیین محال بودن تکرار وجود، منظری دقیق به قاعده عدم تکرار ارائه میدهد. اصلاح لسان استدلال، رد دلایل مبتنی بر قبح و تأکید بر محال بودن، نشاندهنده عمق و دقت درسگفتار است. این بخش، همچون پلی استوار، خواننده را از نقدهای فلسفی به سوی فهم عمیقتر یگانگی خلقت هدایت میکند.
بخش سوم: یگانگی خلقت و زیبایی الهی
نوپدید بودن عالم
درسگفتار، با استناد به آیه شریفه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (رحمن: ۲۹؛ ترجمه فولادوند: هر روز او در شأنی است)، عالم را مجموعهای نوپدید و یگانه معرفی میکند. همه هستی، به دلیل فعل الهی، همواره نو است و هیچچیز کهنه یا تکراری در آن وجود ندارد. این دیدگاه، با نظریه تجدد امثال و حرکت جوهری در فلسفه صدرایی سازگار است و خلقت را جریانی پویا و بیتکرار نشان میدهد.
درسگفتار، با تمثیلی زیبا، عالم را به جویباری زلال تشبیه میکند که هر لحظه با آبی نو جاری است. این نوپدید بودن، نه تنها در موجودات بزرگ، بلکه در ذرات و سلولها نیز جاری است. هیچ دو ذرهای، به دلیل تفاوت در زمان، مکان و شرایط وجودی، مشابه کامل یکدیگر نیستند. این یگانگی، همچون نغمهای الهی، زیبایی خلقت را در تنوع و بیمانندی آن آشکار میسازد.
نکته کلیدی: عالم، به دلیل فعل الهی، همواره نوپدید است و هیچچیز در آن تکراری یا کهنه نیست، که این با آیه «کل یوم هو فی شأن» و نظریه تجدد امثال همخوانی دارد. |
زیبایی در یگانگی
درسگفتار، زیبایی عالم را در یگانگی و دردانگی هر موجود میبیند. این یگانگی، نه تنها در مخلوقات، بلکه در ذات الهی نیز جاری است. خداوند، با اسمای حسنی و صفات جمالی، مظهر زیبایی و مهربانی است. این دیدگاه، با نقد برداشتهای نادرست از خدا بهعنوان موجودی خشن یا دیکتاتور، خدا را نازنین، زیبا و مهربان معرفی میکند. این تبیین، با آیه شریفه وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ (اعراف: ۱۵۶؛ ترجمه فولادوند: رحمتم همه چیز را فرا گرفته است) همخوانی دارد، که بر رحمت بیکران الهی تأکید میورزد.
درسگفتار، با تمثیلی شاعرانه، خدا را به خورشیدی تشبیه میکند که پرتوهایش هر موجود را به رنگی یگانه میآراید. این زیبایی، چنان جذاب است که حتی غیرمسلمانان را به سوی معرفت الهی میکشاند. این دیدگاه، به جهانی بودن معرفت الهی و جذابیت صفات حسنی اشاره دارد و خواننده را به تأمل در لطف و رحمت الهی دعوت میکند.
نقد برداشتهای عامیانه
درسگفتار، برداشتهای عامیانهای که موجودات را مشابه میدانند، نقد میکند. به عنوان مثال، عامه مردم گمان میکنند که انسانها «سر و ته یک کرباساند»، در حالی که هر انسان، به دلیل تفاوت در زمان، مکان و شرایط وجودی، یگانه است. این نقد، با تمثیلی طنزآمیز به ریتم ریاضی «دو دو تا چهار تا» اشاره میکند، که تکرار ذهنی را نشان میدهد، اما در وجود، چنین تکراری محال است. این تمثیل، همچون آینهای صاف، تفاوت میان شباهت ظاهری و یگانگی وجودی را آشکار میسازد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تبیین نوپدید بودن عالم، زیبایی یگانگی خلقت و نقد برداشتهای عامیانه، منظری عمیق به نظام هستی ارائه میدهد. تأکید بر مهربانی و زیبایی خدا، نقد برداشتهای خشن از الوهیت و دعوت به معرفت حقیقی، این بخش را به گوهری درخشان در درسگفتار تبدیل کرده است. این بخش، خواننده را به سفری معرفتی دعوت میکند که در آن، خلقت چونان باغی پر از گلهای یگانه، در سایه رحمت الهی میدرخشد.
بخش چهارم: اصلاح استدلالها و نقد متون کلاسیک
اصلاح لسان استدلال
درسگفتار، با دقتی مثالزدنی، لسان استدلال متن اصلی را اصلاح میکند. به عنوان مثال، عبارت «والا لتکرر الوجود» به «لا یمکن ان یتکرر» تغییر مییابد، زیرا اولی به تحقق تکرار اشاره دارد، در حالی که بحث بر محال بودن است. این اصلاح، همچون تراشیدن گوهری خام، استدلال را صیقل داده و آن را با منطق فلسفی و عرفانی سازگار میسازد.
همچنین، درسگفتار دلایل اضافی مانند «لخلوه عن الفایده» و «کونه نوع عبث» را نقد میکند، زیرا اینها به امکان تکرار اشاره دارند، در حالی که بحث از محال بودن است. این نقد، با تمثیلی به شخصی تشبیه شده که رجزخوانی میکند، اما استدلالش نادرست است. این تمثیل، همچون نسیمی خنک، غبار استدلالهای نادرست را میزداید.
نقد قونوی و متون کلاسیک
درسگفتار، با جسارتی علمی، استدلالهای قونوی را نقد میکند و معتقد است که اصلاح آنها ارزشمند است. این نقد، نه به معنای رد کامل قونوی، بلکه تلاشی برای ارتقای استدلالهای عرفانی است. درسگفتار، شارحان دیگر مانند قیصری را نیز به دلیل رویکرد کلامیشان نقد کرده و بر ضرورت منطق در عرفان تأکید میورزد. این دیدگاه، با تمثیلی به جراحی دقیق تشبیه شده که عیوب را با ظرافت برطرف میکند.
نکته کلیدی: درسگفتار، با اصلاح لسان استدلال و نقد متون کلاسیک، استدلالها را از حالت کلامی به منطق فلسفی و عرفانی ارتقا میدهد. |
اهمیت اصلاح متن
درسگفتار، هدف خود را اصلاح متون عرفانی برای ارائه به مخاطبان علمی میداند. این تلاش، به منظور جلوگیری از برداشتهای نادرست و ارتقای سطح علمی متون است. درسگفتار، با تمثیلی به کتابهایی تشبیه شده که اگر اصلاح نشوند، در نزد دانشمندان فهیم بیارزش تلقی میشوند. این تمثیل، همچون هشداری است که ضرورت بازنگری متون کلاسیک را نشان میدهد.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با اصلاح استدلالها، نقد متون کلاسیک و تأکید بر اهمیت ارائه متون علمی، گامی بلند در ارتقای معرفت عرفانی برمیدارد. این بخش، همچون معماری دقیق، استدلالها را بازسازی کرده و آنها را برای مخاطبان متخصص آماده میسازد.
بخش پنجم: خدا، زیبایی و رحمت
نقد برداشتهای نادرست از خدا
درسگفتار، با لحنی عاطفی و عمیق، برداشتهای نادرست از خدا بهعنوان موجودی خشن یا دیکتاتور را نقد میکند. این برداشتها، خدا را از زیبایی و رحمتش دور کرده و مانع معرفت حقیقی او شدهاند. درسگفتار، با تمثیلی به قلدری تشبیه شده که از آن نفرت دارد، خدا را مظهر لطف و مهربانی معرفی میکند. این دیدگاه، با آیه شریفه وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ (اعراف: ۱۵۶؛ ترجمه فولادوند: رحمتم همه چیز را فرا گرفته است) همخوانی دارد.
شعر و مناجات
درسگفتار، اشعار خود را مناجاتی و بیانگر ظهورات الهی میداند که خدا را زیبا و مهربان معرفی میکنند. این اشعار، همچون نغمههایی عرفانی، حالات و معرفت الهی را به تصویر میکشند. درسگفتار، با تمثیلی شاعرانه، این اشعار را شناسنامهای معنوی میداند که سرنوشت و ظهورات الهی را بازگو میکند.
نکته کلیدی: خدا، مظهر زیبایی، مهربانی و رحمت است، و برداشتهای خشن از او، مانع معرفت حقیقیاند. اشعار عرفانی، این زیبایی را به تصویر میکشند. |
دعا و اصلاح دینی
درسگفتار، با دعایی عمیق، از تحمیل دین و ایجاد مشکلات برای مردم انتقاد میکند. این دعا، به اصلاح رویکردهای دینی و پرهیز از ظلم به نام دین دعوت میکند. درسگفتار، با تمثیلی به اسیری تشبیه شده که نباید مردم را گرفتار دین کند، بر اخلاق دینی و رحمت تأکید میورزد.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با نقد برداشتهای نادرست از خدا، تأکید بر زیبایی و رحمت الهی و دعا به اصلاح دینی، منظری عاطفی و عمیق به معرفت الهی ارائه میدهد. این بخش، همچون چشمهای زلال، قلب خواننده را با معرفت رحمانی سیراب میسازد.
نتیجهگیری کلی
این اثر، با تبیین قاعده عدم تکرار در تجلیات الهی، یگانگی خلقت، نقد استدلالهای فلسفی و تأکید بر زیبایی و رحمت الهی، منظری جامع به نظام هستی ارائه میدهد. درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، همچون نوری درخشان، معرفت عرفانی و فلسفی را به سوی مخاطبان جاری میسازد. نقد متون کلاسیک، اصلاح استدلالها و دعوت به معرفت رحمانی، این نوشتار را به منبعی ارزشمند برای پژوهشگران الهیات و عرفان تبدیل کرده است. این اثر، خواننده را به سفری معرفتی دعوت میکند که در آن، خلقت چونان آیینهای است که یگانگی و زیبایی الهی را منعکس میسازد.
با نظارت صادق خادمی |