متن درس
مصباح الانس: تأملاتی در معراج روحی و قرب الهی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۸۸)
مقدمه
این اثر، بازتاب تأملات عمیق عرفانی و فلسفی در باب معراج روحی، قرب الهی و نقد اشکالات کلامی و فلسفی، بهویژه اعتراض محقق طوسی بر امکان ترقی و معراج روحی، است که از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۸۸، مورخ ۱۰/۱۰/۱۳۸۹) در شرح کتاب شریف مصباح الانس استخراج شده است. این نوشتار، با رویکردی علمی ، به تبیین مفاهیم بنیادین عرفان نظری، رد پیشفرضهای مادی و زمانی در سلوک عرفانی، و تأکید بر امکانپذیری قرب الهی بدون محدودیتهای مادی میپردازد. هر بخش، با شرح تفصیلی و تمثیلات ادبی، به کاوش در مراتب وجودی، جایگاه انسان و رابطه او با حق تعالی پرداخته و با استناد به آیات قرآن کریم، غنای معنایی خود را افزون میکند.
بخش اول: معراج روحی و قرب الهی: مفاهیم بنیادین
این بخش، به تبیین اهمیت موضوع معراج روحی و قرب الهی، نقد سادهانگاریهای مرتبط و رد وابستگی این مفاهیم به افلاک و طبقات مادی اختصاص دارد. با تأکید بر حرکت قلبی و تجردی، این بخش چارچوبی عرفانی برای فهم معراج ارائه میدهد.
۱. اهمیت موضوع معراج روحی و قرب الهی
موضوع معراج روحی و قرب الهی، از بنیادیترین مسائل عرفان نظری است که در فصل سوم مصباح الانس بررسی شده است. با این حال، طرح اشکالات و پاسخها در متن اصلی، به دلیل رویکرد کلامی و فقدان دقت فلسفی، از استحکام علمی لازم برخوردار نیست. این نقص، ضرورت بازنگری علمی و دقیق این مفاهیم را نشان میدهد، تا معراج روحی بهعنوان حرکتی وجودی و نه مادی، بهدرستی تبیین شود. این موضوع، همانند دریچهای است که به سوی آسمان بیکران معرفت الهی گشوده میشود.
| درنگ: معراج روحی و قرب الهی، بهعنوان موضوعات بنیادین عرفان نظری، نیازمند تبیین علمی و دقیق، به دور از سادهانگاریهای کلامی است. |
۲. نقد سادهانگاری معراج روحی
تصور اینکه سالک بهآسانی از عوالم مختلف عبور کرده و به قرب الهی یا اتحاد با حق تعالی برسد، سادهانگارانه است. معراج روحی، فرآیندی پیچیده و دشوار است که نیازمند ریاضتهای طولانی و سلوک عمیق عرفانی است. این فرآیند، همانند صعودی است که از قلههای صعبالعبور وجود میگذرد و تنها با تهذیب نفس و همت والا ممکن میشود.
۳. رد وابستگی معراج به افلاک و طبقات مادی
معراج روحی و قرب الهی، به هیچوجه به افلاک، کرات یا طبقات مادی (مانند مریخ، زحل یا مشتری) وابسته نیست. این حرکت، حرکتی قلبی و تجردی است که در عالم معنا و مراتب وجودی رخ میدهد، نه در مکان و زمان مادی. این دیدگاه، همانند نوری است که از محدودیتهای مادی عبور کرده و در آسمان تجرد میدرخشد.
۴. امکانپذیری قرب الهی
قرب الهی، اعم از قرب فعلی، صفاتی یا ذاتی، امری ممکن و بدون مانع است. این قرب، نیازی به عبور از طبقات مادی یا کسب اجازه از عوالم دیگر ندارد. سالک میتواند، با سلوک عرفانی، به مراتب وجودی نزدیک شود، همانند پرندهای که با بالهای معرفت، به سوی آسمان الهی پرواز میکند.
| درنگ: قرب الهی، در مراتب مختلف، ممکن است و از محدودیتهای مادی و زمانی آزاد است. |
۵. دشواری وصول به قرب الهی
اگرچه قرب الهی ممکن است، اما وصول به آن دشوار و سنگین است و تنها در تیررس اولیای خاص الهی، بهویژه محبوبین، قرار دارد. این دشواری، ناشی از پیچیدگی مراتب وجودی و نیاز به تهذیب نفس است، همانند سفری که تنها با استقامت و همت والا به مقصد میرسد.
۶. نقد رویکرد کلامی و عامیانه
طرح مسائل در متن اصلی، بهصورت کلامی و عامیانه است و از استحکام معرفتی و عرفانی برخوردار نیست. این محدودیت، حتی در آرای عالمانی چون محقق طوسی دیده میشود که به دلیل ضعف در طبیعیات و رویکرد کلامی، نتوانستهاند مسائل عرفانی را با عمق لازم تحلیل کنند. این نقد، همانند آیینهای است که کاستیهای معرفتی گذشته را بازمیتاباند.
جمعبندی بخش اول
این بخش، با تبیین اهمیت معراج روحی و قرب الهی، بر ضرورت بازنگری علمی این مفاهیم تأکید کرد. با رد سادهانگاریها و وابستگی به افلاک، و تأکید بر امکانپذیری و دشواری قرب، چارچوبی عرفانی برای فهم این موضوعات ارائه شد. این تأملات، زمینه را برای بررسی عمیقتر انسلاخ و حرکت تجردی در بخش بعدی فراهم میکند.
بخش دوم: انسلاخ و حرکت تجردی: نقد پیشفرضهای مادی
این بخش، به بررسی مفهوم انسلاخ، حرکت تجردی و نقد پیشفرضهای مادی و زمانی در معراج روحی اختصاص دارد. با رد اشکالات کلامی، بهویژه اعتراض محقق طوسی، این بخش بر استقلال حرکت تجردی از زمان و مکان تأکید میکند.
۱. انسلاخ: رهایی از تعلقات مادی
انسلاخ، به معنای رهایی از تعلقات ناسوتی و حرکت به سوی عوالم ملکوتی، فرآیندی ممکن و محوری در سلوک عرفانی است. این رهایی، سالک را به قرب ربوبی و تجلی صفات الهی میرساند، بدون نیاز به حرکت مادی یا زمانی. انسلاخ، همانند پوستاندازی روح است که سالک را از قید ماده آزاد میکند.
| درنگ: انسلاخ، رهایی از تعلقات مادی و حرکت به سوی عوالم ملکوتی است که بدون نیاز به مرگ یا حرکت مادی ممکن میشود. |
۲. رد وابستگی معراج به طبقات مادی
تصور اینکه معراج روحی مستلزم عبور از طبقات مادی یا افلاکی است، نادرست است. معراج، حرکتی قلبی و حصولی است که در عالم تجرد رخ میدهد و به پشت بامهای مادی (مانند زحل یا مشتری) وابسته نیست. این دیدگاه، همانند نوری است که از محدودیتهای مادی عبور کرده و در عالم معنا میدرخشد.
۳. اتحاد به معنای قرب
اتحاد حقیقی با ذات الهی محال است، اما اتحاد به معنای قرب و انسلاخ از تعلقات مادی ممکن است. این قرب، در مراتب عقول و نفوس، بدون نیاز به طبقات مادی، محقق میشود. این اتحاد، همانند پیوندی است که سالک را به نور الهی نزدیک میکند، بدون آنکه ذات او را دربرگیرد.
۴. اعتراض محقق طوسی و نقد آن
محقق طوسی، با استناد به فلسفه مشائی، معتقد است که تغییر از حال به حال تنها در موجودات مادی و تحت زمان ممکن است. این اشکال، معراج روحی را به حرکت مادی و زمانی وابسته میداند، که از منظر عرفانی نادرست است. معراج، حرکتی تجردی است که از زمان و مکان آزاد است، همانند سفری که در عالم خواب، در لحظهای کوتاه، مسافتهای بیکران را میپیماید.
۵. استقلال حرکت تجردی از زمان
تغییر در موجودات مجرد، مانند نفس، نیازی به زمان ندارد، زیرا مجردات از زمان و مکان مستقلاند. برخلاف حرکت مادی (مانند جابهجایی سنگ)، حرکت تجردی (مانند سیر نفس یا ظهورات الهی) از محدودیتهای زمانی آزاد است. این اصل، با مثال خواب، که در آن سالک در زمانی کوتاه سیرهای طولانی را تجربه میکند، تبیین میشود.
| درنگ: حرکت تجردی، برخلاف حرکت مادی، از زمان و مکان مستقل است و معراج روحی در این چارچوب رخ میدهد. |
۶. تعریف زمان و محدودیتهای آن
زمان، مقدار حرکت مادی است و تنها در عالم ماده معنا دارد. در عالم تجرد، که حرکت بدون زمان و مکان رخ میدهد، زمان موضوعیت ندارد. این اصل، همانند خطکشی است که تنها در دنیای ماده کاربرد دارد و در عالم معنا بیمعناست.
۷. حرکت در عالم برزخ
حرکت در عالم برزخ، تابع شرایط خاص آن عالم است و از زمان و مکان مادی مستقل است. هر عالم، قوانین وجودی خاص خود را دارد، و حرکت در عالم برزخ، همانند جریانی است که در بستری غیرمادی جاری میشود.
۸. ظهورات ربوبی و استقلال از زمان و مکان
ظهورات ربوبی، مانند تجلیات الهی که در قرآن کریم توصیف شدهاند (جَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ [مطلب حذف شد] : «و پروردگارت با فرشتگان صف در صف بیاید»)، از زمان و مکان مادی مستقلاند. این ظهورات، در عالم وجودی و نه مادی، محقق میشوند، همانند نوری که از مبدأ الهی تابیده و از محدودیتهای مادی آزاد است.
۹. تفاوت تغییر مادی و وجودی
تغییر در عالم ماده، به جابهجایی مکانی یا زمانی محدود است، اما در عالم تجرد، تغییر به معنای ظهورات وجودی و تجلیات ربوبی است. این تمایز، همانند تفاوت میان حرکت جسم در زمین و پرواز روح در آسمان معرفت است.
۱۰. نقد تناسخ در ارتباط با معراج
اشکال محقق طوسی، که معراج را به تناسخ مرتبط میداند، نادرست است، زیرا معراج به افلاک یا طبقات مادی وابسته نیست. تناسخ، مفهومی است که با حرکت تجردی معراج هیچ ارتباطی ندارد، همانند دو مسیر که هرگز به هم نمیرسند.
۱۱. امکان استکمال بدون افلاک
نفس میتواند بدون نیاز به عبور از افلاک یا طبقات مادی، به استکمال برسد. این اصل، بر استقلال حرکت تجردی از محدودیتهای مادی تأکید دارد، همانند جریانی که بدون نیاز به بستر مادی، به سوی مقصد جاری میشود.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تبیین انسلاخ و حرکت تجردی، بر استقلال معراج روحی از زمان، مکان و افلاک تأکید کرد. با نقد اشکالات کلامی، بهویژه اعتراض محقق طوسی، و تبیین تفاوتهای تغییر مادی و وجودی، چارچوبی عرفانی برای فهم معراج ارائه شد. این تأملات، زمینه را برای بررسی جایگاه انسان و ظرفیتهای او در بخش بعدی فراهم میکند.
بخش سوم: جایگاه انسان در معراج و ظرفیتهای بینهایت او
این بخش، به تبیین جایگاه انسان بهعنوان موجودی با ظرفیتهای بینهایت در سلوک عرفانی، امکان انسلاخ بدون مرگ، و تواناییهای خارقالعاده او در مخاطرات و معراج اختصاص دارد. با تأکید بر آزادی انسان در قرب الهی، این بخش انسان را در مرکز نظام وجودی قرار میدهد.
۱. امکان انسلاخ بدون مرگ
انسلاخ، برخلاف تصور محقق طوسی که آن را به مرگ محدود میکند، میتواند در حیات و از طریق سلوک عرفانی رخ دهد. این فرآیند، با اعراض از تعلقات دنیوی و اقبال به آخرت، سالک را به قرب الهی میرساند، همانند گوهری که از صدف ماده آزاد شده و در نور الهی میدرخشد.
| درنگ: انسلاخ عرفانی، رهایی از تعلقات مادی در حیات است که سالک را به سوی قرب الهی هدایت میکند. |
۲. تعلقات دنیوی پس از مرگ
برخی افراد، حتی پس از مرگ، به تعلقات دنیوی (مانند خانه و مال) وابسته میمانند و نیازمند تنبیه معنویاند تا از این تعلقات رها شوند. این وابستگی، همانند زنجیری است که روح را به زمین میخکوب میکند و مانع پرواز به سوی عوالم ملکوتی میشود.
۳. محدودیتهای پزشکی در تشخیص مرگ
پزشکی هنوز قادر به تشخیص دقیق مرگ نیست و ایست قلبی لزوماً به معنای مرگ نیست. نمونههایی از احیای ظاهری مردگان، نشاندهنده پیچیدگی مفهوم مرگ و محدودیتهای علمی در این زمینه است. این اصل، همانند پردهای است که هنوز بر حقیقت مرگ کنار نرفته است.
۴. قدرت خارقالعاده انسان در مخاطرات
انسان در شرایط خطر، مانند زنده شدن در قبر، قدرتی خارقالعاده از خود نشان میدهد. این قدرت، که با مثالهایی از تلاش برای رهایی از خاک قبر توصیف شده، نشاندهنده تواناییهای نهفته انسان است، همانند شعلهای که در دل خاک نهان است و در لحظه خطر زبانه میکشد.
۵. انسلاخ عرفانی و دفن تعلقات
انسلاخ عرفانی، فرآیندی است که در آن سالک، تعلقات نفسانی را لایه به لایه جدا میکند و خود را از وابستگیها دفن میکند. این فرآیند، با تشبیه به تشييع جنازه نفس، همانند عملی است که روح را از قید ماده آزاد میکند.
۶. تمرین مرگ در سلوک
سالک میتواند با تمرین مرگ، مانند کفنپوشی و تلقین، ترس از مرگ را از خود دور کند. این تمرین، با تقویت همت، انسان را برای انسلاخ و معراج روحی آماده میکند، همانند آیینی که سالک را برای پرواز به سوی حق آماده میسازد.
| درنگ: تمرین مرگ در سلوک، سالک را از ترس مرگ رها کرده و برای انسلاخ و معراج آماده میکند. |
۷. محدودیتهای حوزههای علمی
حوزههای علمی، به دلیل تمرکز بر مباحثات کلامی، از عملگرایی عرفانی فاصله گرفتهاند. این محدودیت، مانع تحقق کامل سلوک عملی شده و ضرورت بازگشت به عرفان عملی را نشان میدهد، همانند رودی که از سرچشمه خود دور افتاده است.
۸. شیرینی مرگ در روایات
در روایات، مرگ بهعنوان تجربهای شیرین و معنوی توصیف شده که با رهایی از ماده و وصول به عوالم معنوی همراه است. این دیدگاه، ترس از مرگ را کاهش داده و آن را به فرصتی برای قرب الهی تبدیل میکند، همانند عسلی که کام جان را شیرین میسازد.
۹. ظرفیت بینهایت انسان در سلوک
انسان، در صورت کسب کمال، از ملائکه و جن پیشی میگیرد و به مقامات جمعی دست مییابد. این ظرفیت، با مثال معراج پیامبر اکرم (ص) و محدودیت جبرئیل (لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتُ) تبیین میشود، که نشاندهنده برتری انسان کامل در سلوک است، همانند گوهری که از همه موجودات درخشش بیشتری دارد.
۱۰. معراج پیامبر اکرم (ص) و اوج قرب
معراج پیامبر اکرم (ص)، که در قرآن کریم با آیه فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ [مطلب حذف شد] : «تا آنکه فاصلهاش به قدر دو کمان یا کمتر شد») توصیف شده، اوج قرب الهی را نشان میدهد. این قرب، فراتر از ظرفیت جبرئیل، بر توانایی بینهایت انسان در وصول به مراتب عالی وجودی تأکید دارد، همانند قلهای که تنها انسان کامل به آن میرسد.
۱۱. آزادی انسان در مرگ معنوی
انسان باید خود را به سوی مرگ معنوی هدایت کند، نه اینکه به اجبار به گور برده شود. این مرگ اختیاری، با سلوک عرفانی محقق میشود و سالک را به قرب الهی میرساند، همانند پرندهای که خود بال گشوده و به سوی آسمان پرواز میکند.
۱۲. نقد هیئت بطلمیوسی
باور به نشکن بودن افلاک، ناشی از هیئت بطلمیوسی است که با واقعیتهای علمی سازگار نیست. افلاک، مانند سایر مواد (خاک، بادمجان یا پیاز)، قابل تبدیل و تغییرند و مانعی برای معراج ایجاد نمیکنند. این نقد، همانند پردهای است که از پیشداوریهای کهن کنار میرود.
۱۳. امکان عبور از ماده
نفس، به دلیل تجرد، میتواند از ماده عبور کند یا بدون ماده حرکت کند، بدون نیاز به خرق و التیام. این توانایی، همانند جریانی است که از موانع مادی عبور کرده و به سوی مقصد الهی جاری میشود.
۱۴. ضعف طبیعیات در فلسفه قدیم
فیلسوفان قدیم، به دلیل ضعف در طبیعیات، در تحلیل مسائل مادی دچار خطا شدهاند. این ضعف، در مقایسه با موفقیت آنها در ریاضیات و وجودشناسی، برجسته است و نشاندهنده محدودیتهای علمی زمانه آنهاست، همانند چراغی که در برخی علوم نورافشانی کرده، اما در طبیعیات کمفروغ بوده است.
| درنگ: انسان، با ظرفیت بینهایت خود، میتواند از محدودیتهای مادی و زمانی عبور کرده و به قرب الهی دست یابد. |
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تبیین جایگاه انسان بهعنوان موجودی با ظرفیتهای بینهایت، بر امکان انسلاخ بدون مرگ، قدرت خارقالعاده انسان در مخاطرات، و توانایی او در معراج روحی تأکید کرد. با نقد پیشفرضهای مادی و هیئت بطلمیوسی، و تبیین معراج پیامبر اکرم (ص) بهعنوان اوج قرب، این بخش انسان را در مرکز نظام وجودی قرار داد.
نتیجهگیری کلی
این اثر، با تأمل در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوش در مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی در باب معراج روحی و قرب الهی پرداخت. با رد پیشفرضهای مادی و زمانی، و نقد اشکالات کلامی، بهویژه اعتراض محقق طوسی، این نوشتار بر امکانپذیری قرب الهی در مراتب مختلف و استقلال آن از افلاک و زمان تأکید کرد. انسان، بهعنوان موجودی با ظرفیتهای بینهایت، در مرکز این نظام قرار گرفت و انسلاخ عرفانی، تمرین مرگ، و معراج پیامبر اکرم (ص) بهعنوان الگوهایی برای سلوک معرفی شدند. .
|
با نظارت صادق خادمی |