متن درس
مصباح الانس: بازتاب وحدت وجودی در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۰۰)
مقدمه
این اثر، بازنویسی و تحلیلی جامع از درسگفتار شماره ۱۰۰ مجموعه مصباح الانس، ارائهشده توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در تاریخ ۱۲/۱۲/۱۳۸۹، است. این درسگفتار، بحثی عمیق و انتقادی در حوزه فلسفه اسلامی، عرفان، و الهیات ارائه میدهد که با تمرکز بر مفاهیم بنیادینی چون کلی طبیعی، ماهیت، وجود، و نقد دیدگاههای سنتی فلاسفهای چون ابنسینا، خواجه نصیرالدین طوسی، ارسطو، و افلاطون، به بازنگری در اصول فلسفی و الهیاتی میپردازد.
بخش اول: نقد مفهوم ماهیت و تأکید بر وحدت وجودی
مفهوم کلی طبیعی و محل تحقق آن
در فلسفه اسلامی، یکی از مسائل بنیادین، بحث در باب کلی طبیعی و محل تحقق آن است. دو دیدگاه اصلی در این زمینه وجود دارد: گروهی معتقدند کلی طبیعی صرفاً در عقل وجود دارد و در خارج، جایگاهی برای آن متصور نیست، زیرا خارج، عرصه جزئیات است. در مقابل، گروهی دیگر بر این باورند که آنچه کلی طبیعی خوانده میشود، در حقیقت طبیعت سعی است که در خارج، در قالب افراد، تحقق مییابد. این اختلافنظر، ریشه در تفاوت دیدگاهها درباره رابطه میان کلی و جزئی دارد. دیدگاه نخست، که کلی را امری ذهنی میداند، به فلسفه ابنسینا نزدیک است، در حالی که دیدگاه دوم، با تأکید بر طبیعت سعی، به وجود خارجی کلی در قالب افراد اشاره دارد.
آیتالله نکونام قدسسره، با نقدی رادیکال بر مفهوم ماهیت، این دیدگاهها را به چالش میکشند. ایشان معتقدند که پذیرش ماهیت بهعنوان مقولهای مستقل، مشکلات فلسفی حلنشدهای را به دنبال داشته و فلسفه را به انحطاط کشانده است. به جای ماهیت، ایشان بر وحدت وجودی تأکید دارند و تمایزات میان اشیاء را به تشخصهای وجودی بازمیگردانند، نه به ماهیتهای متمایز. این دیدگاه، با فلسفه صدرایی همخوانی دارد که وجود را اصل و ماهیت را اعتباری میداند.
درنگ: ماهیت بهعنوان مقولهای مستقل، فلسفه سنتی را به انحطاط کشانده است. تمایزات اشیاء، نه از ماهیتهای متمایز، بلکه از تشخصهای وجودی ناشی میشود که در وحدت وجودی ریشه دارد.
مثال آب و تشخص وجودی
برای تبیین این دیدگاه، مثال آب بهکار گرفته شده است. آب در لیوان، کوزه، یا دریا، همگی یک حقیقت وجودی دارند و تفاوتهای ظاهری میان آنها صرفاً به تشخص، مانند مقدار یا ظرف، بازمیگردد، نه به ماهیت. این مثال، چونان آیینهای صاف، وحدت وجودی را بازتاب میدهد و نشان میدهد که تمایزات ظاهری، مانند قطره یا دریا، از یک حقیقت واحد سرچشمه میگیرند. تشخص، در اینجا، به معنای تعین وجودی است که بدون نیاز به فرض ماهیت، تفاوتهای میان اشیاء را توضیح میدهد.
این دیدگاه، نقدی بر فلسفه ارسطویی و مشایی است که وجود را عارض بر ماهیت میدانست. آیتالله نکونام قدسسره، با رد این پیشفرض، تأکید میکنند که وجود، اصل و اساس همهچیز است و ماهیت، امری اعتباری است که در خارج، تحققی ندارد. این رویکرد، مشکلات فلسفی ناشی از رابطه میان وجود و ماهیت را مرتفع میسازد و به سوی فلسفهای وجودمحور هدایت میکند.
نقد مفهوم مکان و زمان در موجودات غیرمادی
بر اساس نقلقولی از محقق طوسی، موجودی که فاقد قیود مکانی و زمانی باشد، نسبت به همه مکانها و زمانها یکسان است و این دو مقوله در ذات آن دخیل نیستند. این دیدگاه، ریشه در فلسفه اسلامی دارد که موجودات مجرد را از قیود مادی آزاد میداند. آیتالله نکونام قدسسره، این نکته را بهعنوان مبنایی برای تبیین کلی طبیعی بهکار میگیرند و تأکید میکنند که کلی، از قیود مکانی و زمانی مبراست و در وحدت وجودی خود، متجلی میشود.
این دیدگاه، با مثال انگشتان و حد آنها تکمیل میشود. نهایات انگشتان، مانند ناخن یا پوست، خود بخشی از انگشت هستند و حد آنها، ماهیت جداگانهای نیست. این تمثیل، چونان مشعلی فروزان، نشان میدهد که حد یا پایان یک شیء، بخشی از حقیقت وجودی آن است و نیازی به فرض ماهیت مستقل ندارد.
بخش دوم: نقد فلسفه سنتی و بازنگری در مفاهیم بنیادین
نقد دیدگاههای ارسطو و افلاطون
فلسفه ارسطو و افلاطون، به دلیل پذیرش ماهیت بهعنوان مقولهای مستقل، با مشکلات حلنشدهای مواجه شده است. آیتالله نکونام قدسسره، با نقدی صریح بر این دیدگاهها، بر لزوم بازنگری در مفاهیم بنیادین فلسفه تأکید میکنند. در فلسفه ارسطویی، رابطه میان ماده و صورت، و در فلسفه افلاطونی، عالم مثل، بهعنوان مفاهیمی غیرواقعی و غیرعلمی رد میشوند. ایشان، عالم مثال را بهعنوان مفهومی شرعی از مثل افلاطونی متمایز میدانند و تأکید میکنند که مثل افلاطونی، به دلیل فقدان پشتوانه علمی، نمیتواند مبنای فلسفی معتبری باشد.
درنگ: مثل افلاطونی، بهعنوان مفهومی غیرواقعی، از سوی آیتالله نکونام رد شده و به جای آن، وجود بهعنوان حقیقت اصلی مطرح میشود. عالم مثال، بهعنوان مفهومی شرعی، از مثل افلاطونی متمایز است.
مثال مساحت و محیط در هندسه
برای توضیح وحدت وجودی، مثال مساحت و محیط در هندسه بهکار رفته است. مساحت و محیط یک شیء هندسی، یک حقیقت واحد دارند، اما از منظرهای مختلف دیده میشوند: مساحت، گستره شیء را نشان میدهد و محیط، نهایات آن را. این تمثیل، چونان رودی زلال، وحدت وجودی را بازتاب میدهد و نشان میدهد که تفاوتهای ظاهری، از یک حقیقت واحد نشأت میگیرند. این دیدگاه، کثرت ماهوی را رد کرده و بر وحدت وجودی تأکید میکند.
نقد دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی
آیتالله نکونام قدسسره، با نقد دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی، معتقدند که ایشان نتوانستهاند مسأله کلی طبیعی را در مراتب تجلیات الهی بهخوبی تبیین کنند. این نقد، به محدودیتهای فلسفه مشایی در تبیین رابطه میان حق و مخلوق اشاره دارد. ایشان، با تأکید بر دیدگاه وجودمحور، پیشنهاد میکنند که مسائل فلسفی باید از طریق وحدت وجودی حل شوند، نه از طریق مفاهیم ماهوی.
بخش سوم: وحدت وجودی و نقش آن در فلسفه و جامعه
وحدت وجودی در مقابل کثرت ماهوی
یکی از محورهای اصلی درسگفتار، تأکید بر وحدت وجودی در مقابل کثرت ماهوی است. هنگامی که از وجود سخن به میان میآید، همهچیز یک حقیقت واحد است، اما در ماهیت، کثرت ایجاد میشود. آیتالله نکونام قدسسره، با استناد به روایتی از اصول کافی، تأکید میکنند که ماهیت یک شیء، همان هویت یا وجود آن است، نه مقولهای جداگانه. این روایت، چونان نوری درخشان، دیدگاه وجودمحور را تأیید میکند و ماهیت را به هویت یا وجود بازمیگرداند.
آیه شریفه: وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ (قرآن کریم، سوره حجر، آیه ۸۵، )
این آیه، حقیقت وجودی عالم را بهعنوان جلوهای از حق متعال تأیید میکند و نشان میدهد که همهچیز در وحدت وجودی ریشه دارد.
درنگ: وحدت وجودی، همهچیز را به یک حقیقت واحد بازمیگرداند، در حالی که کثرت ماهوی، مشکلات فلسفی و الهیاتی را ایجاد میکند. ماهیت، بهعنوان مقولهای اعتباری، از هویت وجودی جدا نیست.
مثال انسان، حیوان، و ناطق
در فلسفه سنتی، انسان بهعنوان «حیوان ناطق» تعریف میشود، اما این تعریف، به دلیل کثرت ماهوی، مشکلساز است. آیتالله نکونام قدسسره، با رد این تعریف، تأکید میکنند که حیوان، ناطق، و انسان، مراتب مختلف وجود هستند، نه ماهیتهای متمایز. این دیدگاه، چونان نسیمی که غبار را از آیینه حقیقت میزداید، نشان میدهد که کثرت در مراتب وجود است، نه در ماهیتهای جداگانه.
بخش چهارم: فلسفه سیاسی و نقش مردم در نظام اسلامی
نقد مفاهیم سلطنت و مالکیت
آیتالله نکونام قدسسره، با نقدی صریح بر مفاهیم سلطنت و مالکیت، این دو را بهعنوان مفاهیمی غیرمشروع رد میکنند. به جای مالکیت، ایشان مفهوم تصدی و مسئولیت را مطرح میسازند. در فقه اسلامی، امام یا مجتهد، مالک اموال نیست، بلکه متصدی توزیع و مصرف آنهاست. این دیدگاه، با اصول فقه شیعه همخوانی دارد و بر ضرورت عدالت و اجتهاد در تصدی تأکید میکند.
درنگ: در نظام اسلامی، مالکیت اموال به معنای تصدی و مسئولیت است، نه تملک شخصی. این دیدگاه، با رد سلطنت و مالکیت سنتی، بر عدالت و اجتهاد تأکید دارد.
نقش مردم در تحقق نظام اسلامی
یکی از نکات برجسته درسگفتار، تأکید بر نقش محوری مردم در تحقق نظام اسلامی است. عبارت «خدا، نظام، مردم» بهعنوان ساختاری درست در مقابل «خدا، ناظم، نظام» مطرح شده است. این ساختار، چونان ستونی استوار، نشاندهنده اهمیت مشارکت مردم در تحقق دین و جامعه است. بدون حضور مردم، دین و نظام، چونان درختی بیریشه، بیمعنا میشود.
این دیدگاه، با مثالهایی چون «خدا، شاه، میهن» نقد میشود که در آن، مردم به حاشیه رانده شده و نقش اصلی به شاه یا ناظم واگذار شده است. آیتالله نکونام قدسسره، با تأکید بر مفهوم «جمهوری اسلامی»، نشان میدهند که مردم، محور تحقق اسلام و نظام دینی هستند. این مفهوم، چونان جویباری زلال، اهمیت وحدت دینی و اجتماعی را در جامعه اسلامی بازتاب میدهد.
بخش پنجم: ضرورت بازنگری در علوم و نظام آموزشی
نقد علوم طبیعی در حوزههای سنتی
آیتالله نکونام قدسسره، با اشاره به غفلت از علوم طبیعی در حوزههای علمیه سنتی، معتقدند که این امر به عقبماندگی علمی منجر شده است. ایشان، با مثالهایی چون ناآگاهی عمومی از تفاوت میان «بز و بزغاله» یا «بز و گوسفند»، بر ضعف دانش علمی در جامعه تأکید میکنند. این مثالها، چونان آینهای، کاستیهای نظام آموزشی سنتی را نشان میدهند و ضرورت توجه به علوم تجربی را گوشزد میکنند.
پیشنهاد علوم پنجگانه برای حوزههای علمیه
برای اصلاح نظام آموزشی حوزههای علمیه، آیتالله نکونام قدسسره پیشنهاد میکنند که پنج علم اصلی شامل ادب، اشتقاق، جامعهشناسی، روانشناسی، و فلسفه در برنامه آموزشی گنجانده شود. این پیشنهاد، چونان نقشهای برای آینده، نشاندهنده دیدگاه مترقی ایشان در ضرورت توجه به علوم مدرن و تجربی در کنار علوم سنتی است. ادب، بهعنوان علم الفاظ، فلسفه، بهعنوان علم وجود، جامعهشناسی، بهعنوان علم زمینههای اجتماعی، و روانشناسی، بهعنوان علم روح، میتوانند بنیانی برای جامعهای علمی و پیشرفته فراهم آورند.
درنگ: اصلاح نظام آموزشی حوزههای علمیه، با گنجاندن علوم ادب، اشتقاق، جامعهشناسی، روانشناسی، و فلسفه، میتواند به پیشرفت علمی و اجتماعی جامعه اسلامی منجر شود.
جمعبندی
درسگفتار شماره ۱۰۰ مصباح الانس، ارائهشده توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، دریچهای به سوی بازنگری در مفاهیم بنیادین فلسفه اسلامی، عرفان، و الهیات گشوده است. این درسگفتار، با نقد مفاهیم سنتی مانند ماهیت، مثل افلاطونی، و مالکیت، بر وحدت وجودی و نقش محوری وجود در تبیین مسائل فلسفی و الهیاتی تأکید میکند. ایشان، با بهرهگیری از تمثیلات ملموس و نقدهای روشنگرانه، نشان میدهند که مشکلات فلسفی و اجتماعی، اغلب از پیشفرضهای نادرست، مانند پذیرش ماهیت بهعنوان مقولهای مستقل، نشأت میگیرند.
تأکید بر نقش مردم در تحقق نظام اسلامی و پیشنهاد بازنگری در نظام آموزشی حوزههای علمیه، نشاندهنده دیدگاه مترقی آیتالله نکونام قدسسره در پیوند فلسفه، دین، و جامعه است.
با نظارت صادق خادمی