در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 101

متن درس

تأملاتی در حقیقت وجود و ظهورات ربوبی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۰۱)

دیباچه

کتاب حاضر، بازنویسی و تدوینی است از درس‌گفتارهای عمیق و ژرف آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، که در جلسه‌ای با شماره ۱۰۱ و تاریخ ۱۳/۱۲/۱۳۸۹ ارائه گردیده است. این درس‌گفتار، بخشی از سلسله مباحث کتاب شریف مصباح الانس است که به کاوش در مفاهیم بنیادین فلسفه و عرفان اسلامی، از جمله حقیقت وجود، ماهیت، جعل، و نسبت میان ذات الهی و مخلوقات، می‌پردازد.

بخش نخست: حقیقت غیرمجعول و ظهور وجود حق

آغاز با نام الهی

درس‌گفتار با ذکر شریف ﴿بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ﴾ (: «به نام خداوند بخشنده مهربان») آغاز می‌گردد. این ذکر، که سرآغاز اکثر سوره‌های قرآن کریم است، نشانه‌ای از توکل بر ذات اقدس الهی و تأکید بر صفات رحمانیت و رحیمیت اوست. این آغاز، چارچوبی معنوی برای ورود به بحث‌های عمیق عرفانی و فلسفی فراهم می‌آورد و مخاطب را به سوی تأمل در حقیقت وجود هدایت می‌کند.

درنگ: ذکر ﴿بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ﴾، فراتر از یک آغاز تشریفاتی، دعوتی است به تأمل در رحمانیت و رحیمیت الهی، که مبنای ظهورات وجودی و تعینات ربوبی را تشکیل می‌دهد.

حقیقت غیرمجعول و نقد مفهوم جعل

مبحث اصلی درس‌گفتار به حقیقت غیرمجعول اختصاص دارد، که به وجودی اشاره می‌کند که ذاتاً از هرگونه جعل یا خلق مصنوعی مستقل است. این حقیقت، وجودی است متصف به صفات و تعینات فردی، اما عاری از هرگونه جعل. در این راستا، نقدی بر دیدگاه‌های فلسفی، از جمله نظر ملاصدرا که وجود را مجعول می‌داند، و دیگرانی که ماهیت یا اتصاف را مجعول می‌شمارند، ارائه می‌گردد. در عرفان نظری، وجود به مثابه نفس طبیعت و ظهورات ربوبی تلقی می‌شود که نیازی به جعل ندارد.

وجود، در این دیدگاه، چونان جویباری است که از سرچشمه ذات الهی جاری می‌گردد، نه محصولی مصنوع که به دست آفریننده‌ای قالب‌بندی شده باشد. این رویکرد، با نفی جعل، وجود را تجلی ذاتی پروردگار می‌داند که از هرگونه وابستگی به خلق مصنوعی آزاد است.

درنگ: حقیقت غیرمجعول، وجودی است که ذاتاً از جعل مستغنی است و به مثابه تجلی ذاتی ذات الهی، نیازی به خلق مصنوعی ندارد.

نقد ماهیت و اصالت وجود

متن با کنار گذاشتن مفهوم ماهیت، وجود را به عنوان حقیقت اصلی عالم معرفی می‌کند. ماهیت، که در فلسفه به چیستی و قالب اشیاء اشاره دارد، در اینجا به حاشیه رانده شده و وجود به مثابه نفس ظهورات ربوبی برجسته می‌گردد. این دیدگاه، با رد هرگونه استقلال برای ماهیت، همه چیز را در پرتو وجود تفسیر می‌کند. همان‌گونه که خورشید با نور خود، اشیاء را پدیدار می‌سازد، وجود نیز چونان نوری است که تعینات را بدون نیاز به قالب‌های ماهوی آشکار می‌کند.

در فلسفه ملاصدرا، وجود اصیل است و ماهیت فرع بر آن، اما این درس‌گفتار حتی فرعیت ماهیت را نفی کرده و آن را به کلی مفهومی ذهنی می‌داند که در علم الهی ثبوت دارد. این دیدگاه، به نظریه وحدت وجود در عرفان نظری نزدیک است.

بخش دوم: نسبت میان حق و خلق

ظهور و بطون: دو وجه تجلی الهی

مبحث ظهور و بطون، دو جنبه مکمل از تجلیات وجود حق را تبیین می‌کند. ظهور به مراتب ظاهری و قابل ادراک مخلوقات، و بطون به مراتب غیبی و باطنی ذات الهی اشاره دارد. این دو، چونان دو بال پرنده‌ای هستند که وجود الهی را در آسمان حقیقت به پرواز درمی‌آورند. ظهور، جلوه‌های کثرت در عالم مخلوقات است، و بطون، رازهای نهان ذات الهی را در بر دارد.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿هُوَ ٱلْأَوَّلُ وَٱلْءَاخِرُ وَٱلظَّٰهِرُ وَٱلْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ﴾ (سوره حدید، آیه ۳؛ : «اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به هر چیزی داناست.»). این آیه، جامعیت ذات الهی را در برگرفتن ظهور و بطون نشان می‌دهد.

درنگ: ظهور و بطون، دو وجه مکمل تجلیات الهی‌اند که کثرت و وحدت را در پرتو ذات الهی به هم پیوند می‌دهند.

لوازم ذاتی پروردگار

خداوند، گرچه از نظر ذاتی مستغنی از تعینات است، اما ذات او به گونه‌ای است که تعینات به صورت ذاتی از او صادر می‌شوند. این تعینات، چونان شاخسارانی هستند که از ریشه درخت وجود الهی روییده‌اند. خداوند بدون تعینات قابل تصور نیست، اما محتاج آنها نیز نیست. این دیدگاه، ذات الهی را به مثابه وجودی مفيض معرفی می‌کند که جود و افاضه، از لوازم ذاتی اوست.

این مفهوم، با تشبیه به نماز تبیین می‌گردد: همان‌گونه که مؤمن به دلیل ایمانش نماز می‌گزارد، ذات الهی نیز به دلیل جود ذاتی‌اش، تعینات را افاضه می‌کند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ كَانَتْ عَلَى ٱلْمُؤْمِنِينَ كِتَٰبًا مَّوْقُوتًا﴾ (سوره نساء، آیه ۱۰۳؛ : «همانا نماز بر مؤمنان، فرضی است که در وقت‌های معین مقرر شده است.»).

نقد وابستگی خداوند به مخلوقات

درس‌گفتار با رد هرگونه وابستگی ذات الهی به مخلوقات، تأکید می‌کند که خداوند محتاج تعینات نیست، اما به دلیل جود ذاتی‌اش، بدون آنها نیز قابل تصور نیست. این جود، چونان چشمه‌ای است که بی‌وقفه جاری است و مخلوقات، قطرات این چشمه‌اند که از سرچشمه وجود الهی سرریز می‌شوند. این دیدگاه، هرگونه دوگانگی میان حق و خلق را نفی کرده و مخلوقات را ظهورات ذاتی پروردگار می‌داند.

درنگ: خداوند، گرچه مستغنی از مخلوقات است، اما جود ذاتی‌اش مانع از آن می‌شود که بدون تعینات تصور گردد.

بخش سوم: وحدت و کثرت در پرتو وجود

وحدت وجود و کثرت تعینات

مبحث وحدت و کثرت، یکی از محورهای اصلی درس‌گفتار است. وجود حق، وحدت ذاتی دارد و کثرت، به مثابه تعینات، از این وحدت ناشی می‌شود. کثرت، نه عين وحدت است و نه کاملاً جدا از آن. این رابطه، چونان نور خورشید است که در آینه‌های گوناگون بازتاب می‌یابد: هر آینه، جلوه‌ای از نور است، اما نه عين نور و نه بیگانه از آن.

قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان می‌کند: ﴿قُلِ ٱللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَىْءٍ وَهُوَ ٱلْوَٰحِدُ ٱلْقَهَّٰرُ﴾ (سوره رعد، آیه ۱۶؛ : «بگو: خداوند آفریننده هر چیزی است و او یگانه و قهار است.»).

تشبیه وجود به آب و تعینات به ظرف

برای تبیین رابطه وجود و تعینات، درس‌گفتار از تشبیه آب و ظرف بهره می‌گیرد. وجود، چونان آبی است که در ظروف گوناگون (کوزه، دریا، یا جام) ریخته می‌شود. این ظروف، تعینات‌اند که هویتی مستقل ندارند و صرفاً مراتب ظهور وجودند. آب، وحدت خود را حفظ می‌کند، اما در هر ظرف، جلوه‌ای متفاوت می‌یابد. این تشبیه، کثرت را به مثابه جلوه‌های وحدت تفسیر می‌کند.

درنگ: تعینات، چونان ظروفی‌اند که وجود الهی در آنها متجلی می‌شود، اما هویتی مستقل از وجود ندارند.

نقد تسلسل در تعینات

درس‌گفتار به اشکال تسلسل در تعینات پاسخ می‌دهد. این اشکال، که در فلسفه به زنجیره بی‌پایان علل و معلول‌ها اشاره دارد، در اینجا با ارجاع به علم الهی حل می‌شود. تعینات، در علم الهی از ازل ثابت بوده‌اند و ظهور آنها در عالم خارج، نیازی به تعین سابق ندارد. این دیدگاه، چونان کلیدی است که قفل تسلسل را می‌گشاید و تعینات را ظهورات علم الهی معرفی می‌کند.

بخش چهارم: خلق به مثابه ظهور حق

خلق: نه عين حق، نه غير حق

درس‌گفتار تأکید می‌کند که خلق، نه عين حق است و نه غير حق. خلق، ظهور حق است که نه عين فاعل است و نه جدا از آن. این دیدگاه، چونان پلی است که وحدت و کثرت را به هم پیوند می‌دهد. خلق، چونان سایه‌ای است که از نور وجود الهی برمی‌خیزد: نه عين نور است و نه بیگانه از آن.

این مفهوم، با رد دوگانگی میان حق و خلق، به نظریه وحدت وجود نزدیک است. خلق، ظهورات الهی‌اند که در مراتب مختلف، جلوه‌های وجود حق را نمایان می‌سازند.

درنگ: خلق، ظهور حق است که نه عين ذات الهی است و نه غير آن، بلکه جلوه‌ای از وحدت وجود در کثرت تعینات است.

نقد ماهیت و جعل

متن بار دیگر بر نفی ماهیت و جعل تأکید می‌کند. ماهیت، مفهومی ذهنی است که در علم الهی ثبوت دارد و وجود، تنها حقیقت عالم است. این دیدگاه، چونان بادبانی است که کشتی معرفت را در دریای وجود به پیش می‌راند، و هرگونه قالب ماهوی را به کناری می‌نهد.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی پرداخته است. حقیقت غیرمجعول، ظهور و بطون، وحدت و کثرت، و رابطه میان حق و خلق، در پرتو نظریه وحدت وجود تبیین شده‌اند. وجود، به مثابه تنها حقیقت عالم، و تعینات، به مثابه ظهورات ذاتی آن، محور این مباحث‌اند.

با نظارت صادق خادمی

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، چرا حقایق غیر مجعوله تلقی می‌شوند؟

2. طبق درسگفتار، نسبت ظهور و بطون به چه چیزی اشاره دارد؟

3. بر اساس درسگفتار، چرا خداوند نمی‌تواند بدون تعینات باشد؟

4. طبق درسگفتار، تفاوت خلق و حق در چیست؟

5. بر اساس درسگفتار، چرا وجود خدا واجب تلقی می‌شود؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که وجود خدا به تعینات وابسته است.

7. بر اساس درسگفتار، حقایق غیر مجعوله به معنای عدم جعل وجود است.

8. طبق متن، ماهیت هر چیز ثبوتش در علم الهی است.

9. درسگفتار می‌گوید که خلق عين حق است.

10. بر اساس درسگفتار، تعینات خلقی بدون علم الهی نمی‌توانند وجود داشته باشند.

11. چرا درسگفتار جعل وجود را نفی می‌کند؟

12. منظور از تعینات ظهوری در درسگفتار چیست؟

13. چرا خداوند بدون تعینات نمی‌تواند باشد؟

14. تفاوت خلق و حق از نظر درسگفتار چیست؟

15. چرا درسگفتار ماهیت را در وجود نفی می‌کند؟

پاسخنامه

1. چون جعل به وجود نمی‌خورد

2. به تعینات وجود حق

3. چون ذاتش مفروض تعینات است

4. حق ذات دارد و خلق ظهور است

5. چون ذاتش وجود مفيض است

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا وجود نفس طبیعت و ظهورات ربوبی است و جعل به آن تعلق نمی‌گیرد.

12. تعینات ظهوری مراتب و نمودهای وجود حق در مخلوقات هستند.

13. چون ذات الهی مفيض و سرشار از تعینات است، هرچند به آن‌ها محتاج نیست.

14. حق ذات دارد و وجود است، اما خلق ظهور حق است و ذات ندارد.

15. زیرا ماهیت مفهومی جدا از وجود نیست و وجود عين حقیقت است.

فوتر بهینه‌شده