متن درس
تأملاتی در عرفان و فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۰۴)
مقدمه
این اثر، تدوینی علمی و ساختارمند از درسگفتار شماره ۱۰۴ مجموعه مصباح الانس، ارائهشده توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۳۹۰، است که به شرح مباحث عرفانی و فلسفی مرتبط با تفسیر سوره فاتحه اختصاص دارد.
بخش نخست: ظهور و مظهر در عرفان اسلامی
مفهومشناسی ظهور و مظهر
درسگفتار با ذکر بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ (فاتحه: ۱؛ : «به نام خداوند بخشاینده مهربان») آغاز میشود و به تبیین مفهوم ظهور و مظهر در عرفان اسلامی میپردازد. هر آنچه در عالم هستی ادراک میشود، صرفاً نسبتی اجتماعی در مرتبهای از مراتب وجود است که به اختلاف انواع اجتماعات بستگی دارد. این دیدگاه، ریشه در عرفان نظری ابنعربی و صدرالدین قونوی دارد و عالم را جلوهای از حقتعالی معرفی میکند.
مظهر، به معنای فعل مُظهر (خداوند) و ظاهر، به معنای تعین همان فعل الهی است. عالم هستی مجموعهای از ظهورات و مظاهر است؛ اگر گفته شود «الحق ظاهر» یا «الخلق مظهر»، هر دو بیان صحیح است. این تمایز ظریف، رابطه میان ذات الهی و تجلیات آن را نشان میدهد و بر وحدت در کثرت تأکید دارد.
درنگ: مفهوم ظهور و مظهر در عرفان اسلامی، عالم را به مثابه جلوهای پویا از فعل الهی معرفی میکند که در مراتب گوناگون وجود متجلی میشود. این دیدگاه، بنیاد وحدت وجود است که کثرت ظاهری را به وحدت باطنی حقتعالی بازمیگرداند.
وحدت وجود و تعینات ربوبیت
بر اساس آیه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره: ۱۵۶؛ : «ما از آن خداییم و به سوی او بازمیگردیم»)، موجودات عالم، ظهورات الهی و تعینات ربوبیتاند. انسان و جهان، افعال حقتعالیاند که در مراتب مختلف وجود تجلی یافتهاند. این دیدگاه، امکان خلق از عدم را نفی میکند و عالم را مظهر مستقیم حق میداند.
تمثیل عالم به قالی بافتهشده از کلافهای پشمی، این مفهوم را بهگونهای شهودی تبیین میکند. همانگونه که قالی، تجلی کلاف است، عالم نیز تجلی حقتعالی است. عارفان، چونان قالیبافانیاند که هم کلاف (حق) و هم قالی (مخلوق) را میبینند و وحدت میان خالق و مخلوق را شهود میکنند.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با تبیین مفاهیم ظهور و مظهر، عالم را جلوهای از حقتعالی معرفی کرد. تأکید بر وحدت وجود و نفی امکان خلق از عدم، عالم را به مثابه تجلیات پویای الهی نشان میدهد. تمثیل قالی و کلاف، این حقیقت را به شکلی بدیع و قابلفهم ارائه میدهد و مخاطب را به تأمل در وحدت باطنی عالم دعوت میکند.
بخش دوم: نقد کلام و فلسفه در بیان عرفانی
تمایز روششناختی عرفان و کلام
عرفای اهل سنت، مانند نویسندگان مصباح الانس، از کلام به عرفان میرسیدند، نه از فلسفه یا منطق. این رویکرد، بیانات عرفانی آنها را با رنگوبوی کلامی آمیخته کرد که گاه به خطا و اغراق منجر شد. کلام، با تکیه بر استدلالهای عقلی و شرعی، گاه ناتوان از انتقال مفاهیم عمیق عرفانی است.
در مقابل، فلاسفه شیعه به دو دسته تقسیم میشوند: گروهی که در فلسفه میمانند و گروهی که از فلسفه به عرفان میروند. ابنسینا، نمونهای از گروه دوم است که پس از خستگی از فلسفه، به عرفان روی آورد و در آثاری چون «مقامات العارفین» این تحول را نشان داد.
درنگ: محدودیتهای کلام در بیان مفاهیم عرفانی، ضرورت گذر به عرفان را برجسته میکند. فلاسفه شیعه، با تکامل معرفتی از فلسفه به عرفان، به معرفتی شهودی و ناب دست یافتند که از ساختارهای کلامی فراتر میرود.
نقد آمیختگی فلسفه شیعی با کلام
فلسفه شیعی گاه با کلام درآمیخته و این امر به مشکلات معرفتی منجر شده است. پالایش فلسفه از عناصر کلامی، ضرورتی برای دستیابی به معرفت ناب است. این نقد، بر اهمیت جداسازی فلسفه و عرفان از کلام تأکید دارد تا مفاهیم الهیاتی در خلوص خود ارائه شوند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نقد رویکرد کلامی در بیان عرفانی و آمیختگی فلسفه شیعی با کلام، بر ضرورت پالایش معرفت دینی تأکید کرد. گذر از کلام و فلسفه به عرفان، راهی به سوی معرفت شهودی است که عارفان را به درک وحدت وجود هدایت میکند.
بخش سوم: تجلیات الهی و رفتار با مخلوقات
هستی به مثابه ظهور حق
همه هستی، ظهور حقتعالی است و موجودات، تجلیات الهیاند که از عدم یا امکان خلق نشدهاند. انسان، به یک چهره ظاهر و به چهرهای دیگر مظهر است. حقتعالی ذات و فعل دارد، اما مخلوقات تنها فعلاند و فاقد ذات مستقلاند. صمدیت الهی، به معنای بینیازی مطلق، در مقابل وابستگی وجودی مخلوقات قرار دارد.
تمثیل لیوان شکسته، این رابطه را بهگونهای شهودی تبیین میکند: موجودات، خردههای لیوان شکسته خدا هستند که بدون کاستن از ذات الهی ظهور مییابند. آیه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (الرحمن: ۲۹؛ : «هر روز در کاری است») بر تجدید مستمر الهی تأکید دارد و خدا را موجودی پویا و متجدد معرفی میکند.
رفتار با مخلوقات به عنوان معیار ایمان
رفتار انسان با مخلوقات – اعم از حیوان، گیاه و اشیا – معیاری برای سنجش ایمان اوست. احترام به مخلوقات، احترام به خالق است. این دیدگاه، با نقد رفتارهای نادرست اجتماعی و دینی، بر اهمیت تربیت اخلاقی از کودکی تأکید دارد. تربیت کودکان با رویکرد روانشناختی، از شکلگیری رفتارهای ناپسند جلوگیری میکند.
نقد زیارتهای مستحبی مانند سفر به مکه و کربلا، اولویت کمک به نیازمندان را مطرح میکند. همه عالم، تجلیات الهیاند و نیازی به جستجوی خدا در مکانهای خاص نیست. این دیدگاه، خدا را در همه موجودات متجلی میداند و بر حضور فراگیر الهی تأکید دارد.
درنگ: رفتار با مخلوقات، آینهای است که ایمان انسان را نشان میدهد. عالم، قالی بافتهشده از کلافهای الهی است و احترام به هر جزء آن، تجلی احترام به خالق است.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تأکید بر تجلیات الهی در عالم، رفتار با مخلوقات را معیاری برای ایمان دانست. نقد سطحینگری در اعمال دینی و تأکید بر تربیت اخلاقی، دعوتی به بازگشت به معنویت اصیل است. تمثیلهای لیوان شکسته و قالی، مفاهیم عرفانی را به شکلی بدیع و قابلفهم ارائه میدهند.
بخش چهارم: پویایی وجود و تکامل معرفتی
صعود و نزول در وجود
وجود، پویا و متغیر است؛ میتواند صعود کند و به حق نزدیک شود یا نزول کند و در مرتبه مخلوق باقی بماند. این پویایی، در آیه فَتَدَلَّىٰ فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ (نجم: ۸-۹؛ : «پس نزدیک شد و آویخت، تا [فاصلهاش] به قدر دو کمان یا نزدیکتر شد») منعکس است که به نزدیکی وجودی انسان به حق اشاره دارد.
این دیدگاه، با نقد تصورات ایستا از خدا، او را موجودی پویا و متجدد معرفی میکند. خدا تختهسنگ نیست که بتوان به آن ضربه زد؛ او در هر لحظه نو میشود و در شأنی دیگر ظهور مییابد.
نقد ادعای علم جامع
ادعای دانستن همهچیز، نشانه نادانی است. بشر هنوز در ابتدای مسیر معرفت است و علم حقیقی در اعتراف به محدودیتهای معرفتی نهفته است. این تواضع علمی، راه را برای تکامل معرفتی هموار میکند.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تأکید بر پویایی وجود و تکامل معرفتی، انسان را به سیر عرفانی و نزدیکی به حق دعوت کرد. نقد تصورات مادی از خدا و ادعای علم جامع، بر ضرورت تواضع و شهود در مسیر معرفت تأکید دارد.
نتیجهگیری کلی
این اثر با بازنویسی درسگفتار شماره ۱۰۴ مصباح الانس، مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی را در چارچوبی علمی و آکادمیک ارائه کرد. تأکید بر وحدت وجود، تجلیات الهی و رفتار با مخلوقات به عنوان معیار ایمان، عالم را جلوهای از حقتعالی معرفی کرد. نقدهای مطرحشده، از جمله آمیختگی فلسفه با کلام و سطحینگری در اعمال دینی، دعوتی به اصلاح معرفت دینی و بازگشت به معنویت اصیل است. تمثیلها، نظیر قالی و لیوان شکسته، مفاهیم پیچیده را به شکلی جذاب تبیین میکنند. این نوشتار، با دعوت به تأمل در وحدت باطنی عالم و تربیت اخلاقی، منبعی جامع برای پژوهشگران الهیات و عرفان فراهم میآورد.
با نظارت صادق خادمی