در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 108

متن درس

مصباح الانس: تأملاتی در وحدت وجود و کثرت تعینات

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۰۸)

دیباچه

کتاب حاضر، بازنویسی و تدوینی است از درس‌گفتارهای عمیق و ژرف آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه‌ای با شماره ۱۰۸ و تاریخ ۱/۲/۱۳۹۰، که بخشی از سلسله مباحث کتاب شریف مصباح الانس را در بر می‌گیرد. این درس‌گفتار، به کاوش در مفاهیم بنیادین عرفان و فلسفه اسلامی، از جمله وحدت وجود، کثرت تعینات، حقیقت ذات، مظهر، مُظهر، و مسمى می‌پردازد و با نگاهی نقادانه، برخی دیدگاه‌های نادرست، مانند یکی دانستن هویت ادیان و انبیا، را مورد بررسی قرار می‌دهد.

در این اثر، به تبیین وحدت حقیقت هستی و کثرت تعینات آن پرداخته و جایگاه انسان کامل به عنوان مظهر جامع اسماء الهی را برجسته می‌سازد. همچنین، نقد دیدگاه‌هایی نظیر تناسخ و جعل مماثل، با استدلال‌های منطقی و عرفانی، از ویژگی‌های برجسته این نوشتار است. امید است این اثر، گامی در راستای تعمیق فهم عرفانی و فلسفی مخاطبان فرهیخته باشد.

بخش نخست: وحدت حقیقت و کثرت تعینات

آغاز با نام الهی

درس‌گفتار با ذکر شریف ﴿بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ﴾ (: «به نام خداوند بخشنده مهربان») آغاز می‌گردد. این ذکر، که سرآغاز اکثر سوره‌های قرآن کریم است، نشانه‌ای از توکل بر ذات اقدس الهی و تأکید بر صفات رحمانیت و رحیمیت اوست. این آغاز، چارچوبی معنوی برای ورود به مباحث عمیق عرفانی و فلسفی فراهم می‌آورد و مخاطب را به سوی تأمل در حقیقت وجود هدایت می‌کند.

درنگ: ذکر ﴿بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ﴾، دعوتی است به تأمل در رحمانیت و رحیمیت الهی، که مبنای ظهورات وجودی و تعینات ربوبی را تشکیل می‌دهد.

وحدت حقیقت هستی

مبحث اصلی درس‌گفتار به تبیین وحدت حقیقت هستی اختصاص دارد. بر اساس نقل قولی از تفسیر شیخ، آمده است: «کل موجود حکمه مع الاسماء حکمها مع المسمى و الانفکاک محال على کل حال». این عبارت بیان می‌دارد که هر موجودی، حکمش با اسماء الهی، همانند حکم اسماء با مسمى (حق) است و جدایی میان آنها محال است. به بیان دیگر، عالم هستی، چونان آیینه‌ای است که جلوه‌های اسماء الهی را در خود منعکس می‌سازد، و هیچ موجودی نمی‌تواند از این حقیقت واحد منفک گردد.

این دیدگاه، به وحدت وجود اشاره دارد که در آن، همه موجودات، مظاهر اسماء الهی‌اند و حکمش با مسمى یکی است. همان‌گونه که نور خورشید در آینه‌های گوناگون بازتاب می‌یابد، حقیقت الهی نیز در مراتب مختلف وجودی، با تعینات متفاوت ظهور می‌کند، اما ذاتاً واحد باقی می‌ماند.

درنگ: هر موجودی، مظهری از اسماء الهی است و جدایی آن از حقیقت مسمى، محال است، زیرا عالم، جلوه‌گاه وحدت وجودی حق تعالی است.

عناوین مختلف یک حقیقت

درس‌گفتار تأکید می‌کند که تمام عناوین، اعم از ذات، مسمى، مُظهر، مظهر، و ظاهر، چهره‌های یک حقیقت واحدند. این حقیقت، به لحاظ لا تعین، ذات است؛ به لحاظ جمعیت، مسمى؛ به لحاظ فاعلیت، مُظهر؛ به لحاظ مفعولیت، مظهر؛ و به لحاظ اسمی، ظاهر. این عناوین، چونان شاخسارانی از یک درخت تنومند، همگی از یک ریشه واحد سرچشمه می‌گیرند و کثرت آنها، تنها در حیثیات ظاهری است.

به بیان دیگر، حقیقت هستی، چونان اقیانوسی بی‌کران است که امواج گوناگون آن، با نام‌های مختلف، از یک سرچشمه واحد برمی‌خیزند. ذات، به مثابه مقام لا تعین، عاری از هرگونه محدودیت است؛ مسمى، مقام جمع اسماء و صفات را نمایان می‌سازد؛ مُظهر، فاعلیت الهی را نشان می‌دهد؛ مظهر، مرتبه مفعولیت و ظهور است؛ و ظاهر، جلوه اسمی حق را متجلی می‌کند.

درنگ: عناوین ذات، مسمى، مُظهر، مظهر، و ظاهر، حیثیات مختلف یک حقیقت واحدند که در مراتب گوناگون، جلوه‌های کثرت را در پرتو وحدت متجلی می‌سازند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تکیه بر وحدت حقیقت هستی، عالم را مظهر اسماء الهی و جلوه‌گاه حقیقت واحد معرفی می‌کند. ذکر ﴿بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ﴾، چارچوبی معنوی برای ورود به این مباحث فراهم می‌آورد. وحدت وجود، به مثابه اصل بنیادین، هرگونه انفکاک میان موجودات و حقیقت الهی را نفی می‌کند، و عناوین مختلف، چونان جلوه‌های یک حقیقت، در مراتب گوناگون ظهور می‌یابند. این دیدگاه، زمینه را برای بحث‌های بعدی در باب نسبت حق و خلق و جایگاه انسان کامل فراهم می‌سازد.

بخش دوم: نقد اثبات کثرت و ظهورات الهی

نقد اثبات وحدت الهی

درس‌گفتار با رویکردی بدیع، دیدگاه سنتی اثبات وحدت الهی را نقد می‌کند و بیان می‌دارد که نیازی به اثبات وحدت خدا نیست، بلکه باید کثرت اثبات شود. حقیقت هستی، ذاتاً واحد است و کثرت، نیازمند دلیل. این دیدگاه، سوفسطائیت را که وحدت و کثرت را نفی می‌کند، رد کرده و تأکید می‌کند که وحدت، اصل بدیهی است.

این رویکرد، چونان کلیدی است که قفل دوگانگی را می‌گشاید. در عرفان نظری، هستی، چونان جویباری است که از سرچشمه واحد الهی جاری می‌گردد، و کثرت، تنها در مراتب ظاهری آن پدیدار می‌شود. بنابراین، اثبات کثرت، بر عهده مدعیان آن است، نه اثبات وحدت که خود، آشکار و بدیهی است.

درنگ: وحدت حقیقت هستی، اصلی بدیهی است و اثبات کثرت، نیازمند دلیل است، زیرا همه موجودات، جلوه‌های یک حقیقت واحدند.

ظهورات و تعینات الهی

درس‌گفتار بیان می‌کند که موجودات، ظهورات و تعینات الهی‌اند که نه از عدم آمده‌اند و نه به عدم بازمی‌گردند. این ظهورات، در مراتب مختلف، از ذات تا خلق، تعین می‌یابند. حق، چونان مومی است که در قالب‌های گوناگون، نقش‌های متفاوت می‌پذیرد، اما ذات آن، همواره واحد باقی می‌ماند.

به تعبیری، عالم هستی، چونان تابلویی است که نقاش هستی، با قلم وجود، نقش‌های بی‌شمار بر آن نگاشته است. این نقش‌ها، از کوزه و دریا گرفته تا جام و گلوله، همگی از یک حقیقت واحد سرچشمه می‌گیرند، اما در مراتب ظهور، کثرت می‌یابند.

درنگ: موجودات، ظهورات الهی‌اند که از حقیقت واحد سرچشمه گرفته و در مراتب مختلف، تعینات گوناگون می‌یابند.

اعيان ثابته و ظرف ظهور

متن اظهار می‌دارد که عالم، به‌طور کلی، مظهر وجود بهت (حقیقت وجود) است و هر موجودی، به تعین خاص خود، مظهر حق است. اعيان ثابته، به مثابه وجودات علمی در علم الهی، ظرف ظهور تعینات در عالم هستی‌اند. این اعيان، مظاهر اسماء و صفات الهی‌اند که در عالم خارج، به صورت تعینات متمایز ظاهر می‌شوند.

اعيان ثابته، چونان بذرهایی‌اند که در خاک علم الهی کاشته شده و در عالم خارج، به صورت درختان گوناگون وجود، سر برمی‌آورند. این بذرها، در مرتبه احدیت و واحدیت، چارچوبی برای ظهور کثرت فراهم می‌کنند و تعینات، جلوه‌های خارجی آنها هستند.

درنگ: اعيان ثابته، ظرف ظهور تعینات‌اند که در علم الهی ثابت بوده و در عالم خارج، مظاهر اسماء و صفات الهی می‌گردند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با نقد دیدگاه سنتی اثبات وحدت، بر بدیهی بودن وحدت حقیقت هستی تأکید می‌کند و کثرت را نیازمند اثبات می‌داند. موجودات، به عنوان ظهورات الهی، از عدم نیامده و به عدم بازنمی‌گردند، بلکه در مراتب مختلف، تعین می‌یابند. اعيان ثابته، به مثابه ظرف ظهور، نقش بنیادین در تجلی کثرت دارند. این مباحث، زمینه را برای بررسی نقد دیدگاه‌های نادرست و جایگاه انسان کامل فراهم می‌سازد.

بخش سوم: نقد دیدگاه‌های نادرست و تمایز تعینات

نقد یکی دانستن ادريس و الياس

درس‌گفتار به نقد دیدگاهی می‌پردازد که ادريس و الياس را یک حقیقت با دو تعین می‌داند. این دیدگاه، که ادعا می‌کند ادريس در آسمان چهارم ظهور کرده و در قالب الياس در بعلبك ظاهر شده، با استدلال‌های عرفانی و منطقی رد می‌شود. هر تعینی، هویت خاص خود را دارد و نمی‌توان دو تعین متمایز را یکی دانست.

این نقد، چونان تیغی است که پرده توهم را می‌درد. ادريس و الياس، چونان دو شاخه از یک درخت، هر یک هویت خاص خود را دارند و نمی‌توان آنها را یکی دانست، مگر در نسبت با حقیقت الهی که مقسم همه تعینات است. این دیدگاه، به تمایز میان قسم، قسيم، و مقسم اشاره دارد.

درنگ: ادريس و الياس، دو تعین متمایزند و یکی دانستن آنها، خطایی است که با اصل وحدت و تمایز تعینات سازگار نیست.

نقد تناسخ و جعل مماثل

متن با رد صریح تناسخ و جعل مماثل، تأکید می‌کند که هر موجودی، یکتاست و نمی‌توان هویت‌های متمایز را یکی دانست. جعل مماثل، به معنای ایجاد مشابه، در عالم هستی محال است، زیرا هر موجود، تعین خاص خود را دارد و تکرار یا تشابه ذاتی، با یکتایی موجودات منافات دارد.

این دیدگاه، چونان مشعلی است که تاریکی توهم را روشن می‌سازد. هر موجود، چونان نگینی یکتا در تاج هستی است که هیچ مشابهی ندارد. تناسخ، که هویت را از یک قالب به قالب دیگر منتقل می‌داند، و جعل مماثل، که تشابه ذاتی را فرض می‌کند، هر دو با اصل وحدت و یکتایی موجودات در تضادند.

درنگ: تناسخ و جعل مماثل، به دلیل یکتایی هر موجود در عالم هستی، محال‌اند و با اصل وحدت وجود منافات دارند.

تمایز جبرئیل، میکائیل، و عزرائیل

درس‌گفتار به تمایز میان جبرئیل، میکائیل، و عزرائیل می‌پردازد و بیان می‌کند که هر یک، در هزاران مکان و با صور متعدد ظهور می‌یابند، اما هیچ‌گاه یکی نمی‌شوند. این موجودات، هر یک مظهر خاص خود هستند و با وجود کثرت صور، هویتشان متمایز باقی می‌ماند.

این تمایز، چونان نظمی است که در باغ هستی برقرار است. جبرئیل، میکائیل، و عزرائیل، چونان ستارگان درخشان در آسمان وجود، هر یک نور خاص خود را دارند و نمی‌توان آنها را یکی دانست. کثرت صور، تنها جلوه‌های ظاهری است و هویت ذاتی آنها، متمایز باقی می‌ماند.

درنگ: جبرئیل، میکائیل، و عزرائیل، هر یک مظهر خاص خودند و با وجود کثرت صور، هویتشان متمایز باقی می‌ماند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با نقد دیدگاه‌های نادرست، بر یکتایی و تمایز تعینات تأکید می‌کند. ادريس و الياس، به عنوان دو تعین متمایز، نمی‌توانند یکی شوند، و تناسخ و جعل مماثل، با اصل وحدت وجود منافات دارند. تمایز میان جبرئیل، میکائیل، و عزرائیل، نظم عرفانی عالم را نشان می‌دهد که در آن، هر موجودی جایگاه خاص خود را دارد. این مباحث، زمینه را برای بررسی جایگاه انسان کامل و ارواح کامل فراهم می‌سازد.

بخش چهارم: انسان کامل و ارواح کامل

انسان کامل: مظهر اسم جامع

درس‌گفتار بیان می‌کند که انسان کامل، مظهر حق است، اما به حیث اسم جامع. این مظهر، به دلیل جامعیت، دارای گشادگی و وسعت وجودی است و در صور کثیری بدون تقید و انحصار ظهور می‌یابد. انسان کامل، چونان آیینه‌ای تمام‌نما، همه اسماء و صفات الهی را در خود جمع دارد.

این مقام، چونان قله‌ای است که از فراز آن، همه مراتب وجود دیده می‌شود. انسان کامل، با گشادگی وجودی، چونان دریایی است که همه رودهای اسماء الهی به آن می‌ریزند و در آن جمع می‌شوند. این جامعیت، او را از افراد عادی متمایز می‌سازد و به او توان ظهور در صور متعدد را می‌بخشد.

درنگ: انسان کامل، مظهر اسم جامع الهی است که با گشادگی وجودی، همه تعینات الهی را در خود جمع می‌کند.

صدق صور بر انسان کامل

متن اظهار می‌دارد که صور کثیر بر انسان کامل صادق‌اند، زیرا او مظهر همه تعینات الهی است. این صدق، به دلیل اتحاد عين او با حقیقت الهی است. انسان کامل، چونان ابراهیم که قرآن کریم او را ﴿أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ﴾ (سوره نحل، آیه ۱۲۰؛ : «امتی فرمان‌بر برای خدا») می‌خواند، همه تعینات الهی را در خود جمع می‌کند.

این مقام، چونان باغی است که همه گل‌های اسماء الهی در آن می‌رویند. انسان کامل، با اتحاد عين با حقیقت الهی، همه صور، از جمال و جلال تا کمال و وصال، را در خود متجلی می‌سازد و هیچ تعینی بر او غریب نیست.

درنگ: صور کثیر بر انسان کامل صادق‌اند، زیرا او با اتحاد عين با حقیقت الهی، همه تعینات را در خود جمع می‌کند.

ارواح کامل و تجلیات بی‌پایان

درس‌گفتار اظهار می‌دارد که ارواح کامل، مانند حق، در تجلیات بی‌پایان ظهور می‌یابند، اما هر یک هویت خاص خود را حفظ می‌کنند و قسيم یکدیگر باقی می‌مانند. این ارواح، چونان ستارگانی در آسمان وجود، هر یک نور خاص خود را دارند و در صور متعدد، بدون یکی شدن، تجلی می‌یابند.

این تجلیات، چونان رقص نور بر سطح آب است که هر موج، جلوه‌ای نو می‌آفریند، اما سرچشمه نور، واحد باقی می‌ماند. ارواح کامل، با حفظ هویت خاص خود، در مراتب مختلف، مظاهر حق می‌گردند و کثرت صور، به معنای اتحاد ذاتی آنها نیست.

درنگ: ارواح کامل، در تجلیات بی‌پایان ظهور می‌یابند، اما با حفظ هویت خاص، قسيم یکدیگر باقی می‌مانند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تبیین جایگاه انسان کامل و ارواح کامل، بر جامعیت و گشادگی وجودی آنها تأکید می‌کند. انسان کامل، به عنوان مظهر اسم جامع، همه تعینات الهی را در خود جمع می‌کند و صور کثیر بر او صادق‌اند. ارواح کامل، با تجلیات بی‌پایان، مظاهر حق‌اند، اما هویتشان متمایز باقی می‌ماند. این مباحث، اوج تأملات عرفانی درس‌گفتار را نشان می‌دهند.

بخش پنجم: نقد نقل‌های نادرست و نظام قسم و قسيم

نقد نقل‌های جندى و موصلى

درس‌گفتار با اشاره به نقل‌های جندى و ابوالفتح موصلى، برخی دیدگاه‌های نادرست را نقد می‌کند و تأکید دارد که این نقل‌ها، اگر با منطق و عرفان سازگار نباشند، قابل پذیرش نیستند. این نقد، بر ضرورت تطبیق نقل‌ها با اصول عرفانی و فلسفی تأکید دارد.

این رویکرد، چونان غربال است که سره را از ناسره جدا می‌سازد. عرفان شیعی، با تکیه بر منطق و فلسفه، از دیدگاه‌های عاميانه متمایز است و هر نقل یا دیدگاهی، باید با میزان عقل و عرفان سنجیده شود.

درنگ: نقل‌های نادرست، اگر با منطق و عرفان سازگار نباشند، فاقد اعتبارند و باید با اصول عرفانی سنجیده شوند.

نظام قسم، قسيم، و مقسم

درس‌گفتار با تبیین نظام قسم، قسيم، و مقسم، نظم عرفانی عالم را روشن می‌سازد. حق، مقسم همه تعینات است؛ موجودات، اقسام او هستند؛ و هر موجود، نسبت به دیگری، قسيم است. این نظام، هرگونه اختلاط یا اتحاد ذاتی میان تعینات را نفی می‌کند.

این نظام، چونان شجره‌ای است که ریشه آن حق، شاخه‌های آن اقسام، و برگ‌های آن قسيم‌ها هستند. هر برگ، هویت خاص خود را دارد، اما از ریشه واحد تغذیه می‌کند. ادريس و الياس، جبرئیل و میکائیل، همه قسيم یکدیگرند و نمی‌توانند یکی شوند، اما همگی قسم حق‌اند.

درنگ: نظام قسم، قسيم، و مقسم، نظم عرفانی عالم را نشان می‌دهد که در آن، حق مقسم، موجودات اقسام، و هر موجود قسيم دیگری است.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با نقد نقل‌های نادرست، بر ضرورت سنجش دیدگاه‌ها با منطق و عرفان تأکید می‌کند. نظام قسم، قسيم، و مقسم، نظم عرفانی عالم را روشن می‌سازد و هرگونه اختلاط میان تعینات را نفی می‌کند. این مباحث، به تعمیق فهم عرفانی و فلسفی مخاطب یاری می‌رسانند.

جمع‌بندی نهایی

کتاب حاضر، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی پرداخته و عالم را مظهر حقیقت واحد الهی معرفی می‌کند. وحدت وجود، به عنوان اصل بنیادین، هرگونه انفکاک میان موجودات و حق را نفی می‌کند و تعینات، جلوه‌های این حقیقت واحد در مراتب گوناگون‌اند. نقد دیدگاه‌های نادرست، مانند یکی دانستن ادريس و الياس یا تناسخ، با استدلال‌های منطقی و عرفانی، به تبیین تمایز تعینات یاری رسانده است. انسان کامل، به عنوان مظهر اسم جامع، جایگاه ویژه‌ای در این نظام دارد و با گشادگی وجودی، همه تعینات الهی را در خود جمع می‌کند. نظام قسم، قsيم، و مقسم، نظم عرفانی عالم را روشن می‌سازد و هر موجود را در جایگاه خاص خود قرار می‌دهد.

با نظارت صادق خادمی

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، منظور از 'مظهر' چیست؟

2. طبق متن، چرا اثبات وحدت خدا نیازی به دلیل ندارد؟

3. متن درسگفتار، انسان کامل را چگونه توصیف می‌کند؟

4. بر اساس متن، چرا ادريس و الياس نمی‌توانند یک حقیقت باشند؟

5. طبق متن، رابطه اسماء و مسمی چگونه است؟

6. متن بیان می‌کند که تمام عالم هستی مظهر حق تعالی است.

7. بر اساس متن، ادريس و الياس یک حقیقت واحد با دو تعین شخصی هستند.

8. طبق متن، انسان کامل مظهر اسم جامع الهی است و گشادگی دارد.

9. متن تأکید دارد که وجود در عالم تخلیه می‌شود، مانند لیوانی که خالی می‌شود.

10. بر اساس متن، هر موجودی به طور خاص مظهر یک اسم الهی است.

11. چرا متن وحدت خدا را بدیهی می‌داند؟

12. تفاوت مظهر و مُظهر در متن چیست؟

13. چرا ادريس و الياس نمی‌توانند یکسان باشند؟

14. منظور از 'گشادگی' انسان کامل چیست؟

15. چگونه عالم هستی مظهر حق تعالی است؟

پاسخنامه

1. چهره‌ای از ظهورات الهی در عالم

2. زیرا وحدت خدا بدیهی است و تعدد نیاز به اثبات دارد

3. مظهر اسم جامع الهی

4. زیرا هر کدام تعین شخصی خاص خود را دارند

5. حکم اسماء با مسمی یکی است

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا حقیقت هستی یکی است و اثبات تعدد نیاز به دلیل دارد.

12. مظهر صورتی است که خدا در آن ظاهر می‌شود، و مُظهر فاعلیتی است که این ظهور را ایجاد می‌کند.

13. چون هر کدام تعین شخصی خاص خود را دارند و یکی نمی‌شوند.

14. گشادگی یعنی انسان کامل مظهر اسم جامع الهی است و محدود به تعین خاص نمی‌شود.

15. عالم هستی ظهورات و تعینات الهی است که چهره حق را نشان می‌دهد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده