متن درس
بازبینی درس گفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۰۹)
مقدمه
کتاب حاضر، با الهام از درسگفتارهای عمیق و روشنگرانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین مفاهیم عرفانی و فلسفی در حوزه اسما و صفات الهی میپردازد. این اثر، با تمرکز بر جلسه شماره ۱۰۹ از سلسله درسگفتارهای مصباح الانس، که در تاریخ ۲/۲/۱۳۹۰ ایراد شده، به بررسی موضوعات کلیدی نظیر تعینات، ظهورات الهی، نقد روایات غیرمستند، و مفهوم وحدت وجود اختصاص دارد.
بخش نخست: نقد روایات غیرمستند و تبیین تعینات الهی
آغازین کلام: توکل بر رحمانیت الهی
درسگفتار با ذکر شریف بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ (: به نام خداوند بخشنده مهربان) آغاز میشود که نشانهای از توکل بر رحمانیت و رحیمیت الهی است. این ذکر، چارچوبی معنوی برای ورود به مباحث عرفانی و فلسفی فراهم میآورد و ذهن مخاطب را به سوی حقیقت الهی رهنمون میسازد. جلسه شماره ۱۰۹، با تاریخ ۲/۲/۱۳۹۰، به بررسی موضوعات مرتبط با تعینات، ظهورات و نقد روایات غیرمستند در عرفان اختصاص دارد.
درنگ: ذکر بسمالله الرحمن الرحیم، بهسان کلیدی است که درهای معرفت الهی را میگشاید و دل را به سوی حقیقت رحمانی رهنمون میسازد. |
نقد روایت ابوالفتح موصلی
درسگفتار به نقد روایتی از ابوالفتح موصلی میپردازد که ادعا شده در یک زمان در مجالس متعدد حضور داشته و در هر مجلس به کاری متفاوت مشغول بوده است. این روایت، به دلیل فقدان سند معتبر و اتکای صرف به نقلهای غیرمستند، مورد نقد قرار گرفته است. این ادعا، از منظر علمی، به دلیل نبود فلسفه دقیق و رویکرد متکلمانه، فاقد اعتبار است و بهعنوان نمونهای از «خالیبندیهای» تاریخی عرفان تلقی میشود.
این نقد، بر ضرورت مستندسازی در مباحث عرفانی تأکید دارد. روایات بدون سند، بهسان بادهایی هستند که در کویر معرفت پراکنده میشوند و نمیتوانند بنیانی استوار برای حقیقتجویی فراهم آورند. با این حال، درسگفتار امکان ظهور یک فرد در تعینات متعدد را محال نمیداند، اما پذیرش آن را منوط به ارائه شواهد معتبر میسازد.
درنگ: روایات غیرمستند، بهسان سایههایی در مهاند که بدون نور حقیقت، نمیتوانند راه به سوی معرفت بگشایند. |
امکان تمثلات و تعینات عرفانی
درسگفتار، امکان وجود پدیدههایی چون تمثلات، طیالارض، دخول، خروج، نزول و علو را در چارچوب عرفان تأیید میکند، اما صحت این ادعاها را نیازمند اثبات علمی و منطقی میداند. بهسان باغبانی که هر شاخه را پیش از کاشت بررسی میکند، عارف باید ادعاهای عرفانی را با معیارهای دقیق علمی و منطقی سنجش نماید تا از تحریف معرفت جلوگیری شود.
این دیدگاه، بهسان مشعلی است که تاریکیهای ابهام را میزداید و راه را برای معرفتی مستند و شفاف هموار میسازد. امکان تعدد تعینات در یک فرد، مانند تنفسهای مختلف که هر یک تعینی جداگانه دارند، چه در سطح مادی و چه غیرمادی، پذیرفتنی است، اما این امکان نباید به یکسانانگاری موجودات منجر شود.
نقد یکسانانگاری ادريس و الیاس
یکی از محورهای اصلی درسگفتار، نقد ادعای یکسان بودن ادريس و الیاس است. این دو شخصیت، بهعنوان قسیم یکدیگر، دارای تعینات متفاوتی هستند و نمیتوانند یکی باشند، اگرچه از طریق مقسم (خداوند) وحدت مییابند. ادريس، از فرزندان آدم و دانشمندی برجسته، و الیاس، موکل آب و متمایز از خضر (موکل خشکی)، معرفی شدهاند. این تمایز، در *فصوص الحکم* ابنعربی نیز با فصول جداگانه برای ادريس و الیاس تأیید شده است.
درسگفتار، با تمثیلی از دو برادر که از طریق پدر و مادر وحدت مییابند، این مفهوم را تبیین میکند. همانگونه که دو برادر نمیتوانند یکی باشند، ادريس و الیاس نیز در تعینات خود متمایزند، اما در ذات الهی متحد میشوند. این دیدگاه، بهسان پلی است که کثرت ظاهری را به وحدت باطنی پیوند میدهد.
درنگ: ادريس و الیاس، بهسان دو شاخه از یک درختاند که در ریشه الهی وحدت مییابند، اما در شاخسار تعینات، متمایزند. |
تعدد تعینات ملائکه
درسگفتار به تعدد تعینات ملائکه، مانند جبرئیل، میکائیل و اسرافیل، اشاره دارد. این ملائکه، هر یک قسیم دیگریاند و دارای تعینات لایتناهی هستند، اما یکی نمیشوند. وحدت آنها از طریق مقسم (خداوند) محقق میشود. این دیدگاه، بهسان سمفونی عظیمی است که هر نغمه، جلوهای از حقیقت الهی را به نمایش میگذارد، اما نغمهها در هویت خود متمایزند.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با نقد روایات غیرمستند و تبیین مفهوم تعینات، بنیانی استوار برای معرفت عرفانی فراهم میآورد. عالم، بهسان آیینهای است که ظهورات الهی در آن متجلی میشوند، اما این ظهورات نیازمند بررسی علمی و مستند هستند. نقد یکسانانگاری ادريس و الیاس و تأکید بر تعدد تعینات، انسان را به تأمل در حقیقت وحدت و کثرت دعوت میکند.
بخش دوم: قدرت اولیای الهی و نقد ادعاهای شفابخشی
اعتقاد به قدرت اولیای الهی
درسگفتار بر این باور تأکید دارد که اولیای الهی، مانند امام رضا (ع)، امام صادق (ع)، حضرت فاطمه (س) و حضرت معصومه (س)، از تواناییهای والا برخوردارند. انکار این قدرت، به زندقه منجر میشود. با این حال، ادعاهای شفابخشی منسوب به این اولیا، مانند شفا یافتن از حرم، نیازمند بررسی دقیق است، زیرا ممکن است به انگیزههای مادی یا تحریف معرفت دینی مرتبط باشد.
این دیدگاه، بهسان مشعلی است که نور حقیقت را از سایههای تحریف جدا میسازد. اعتقاد کلی به قدرت اولیا پذیرفتنی است، اما مصادیق خاص، مانند ادعای شفا، باید با شواهد معتبر اثبات شوند تا از سوءاستفاده جلوگیری گردد.
درنگ: قدرت اولیای الهی، بهسان خورشیدی است که نورش بر عالم میتابد، اما ادعاهای شفابخشی، نیازمند سنجش با میزان حقیقتاند. |
تمایز معصومین و غیرمعصومین
درسگفتار، میان معصومین (ع) و غیرمعصومین، مانند بوعلی شاه یا منصور حلاج، تمایز قائل میشود. معصومین، به دلیل مقام والای خود، قادر به انجام اعجازند، اما ادعاهای منسوب به غیرمعصومین نیازمند اثبات است. پذیرش یا تکذیب بیدلیل این ادعاها، نادرست است و باید با روششناسی نقادانه بررسی شوند.
این تمایز، بهسان خطکشی است که حقیقت را از گمان جدا میسازد. معصومین، بهمانند ستارگان درخشان آسمان معرفتاند که نورشان بینیاز از اثبات است، اما ادعاهای دیگران، نیازمند نور حقیقت برای روشن شدناند.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تأکید بر قدرت اولیای الهی و نقد ادعاهای غیرمستند، راهی روشن برای معرفت دینی میگشاید. اعتقاد به تواناییهای اولیا، بنیانی استوار برای ایمان است، اما بررسی دقیق ادعاهای شفابخشی، از تحریف حقیقت جلوگیری میکند.
بخش سوم: وحدت وجود و حقیقت مخلوقات
مخلوقات، ظهورات الهی
درسگفتار، با تبیین نظریه وحدت وجود، مخلوقات را ظهورات الهی میداند که فاقد ذات مستقلاند، اما دارای حقیقتی ظهوری هستند. خداوند وجود است و مخلوقات ظهورند. این تمایز، از شرک (دوگانگی خدا و خلق) و کفر (انکار خدا) جلوگیری میکند. مخلوقات، بهسان موجهایی بر دریای بیکران وجود الهیاند که هر یک جلوهای از حقیقت حق را به نمایش میگذارند.
این دیدگاه، با استناد به آیه شریفه يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ أَنتُمُ ٱلْفُقَرَآءُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلْغَنِىُّ ٱلْحَمِيدُ (سوره فاطر، آیه ۱۵؛ : ای مردم، شما به خدا نیازمندید و خداست که بینیاز و ستوده است)، فقر مخلوقات را به معنای وابستگی وجودی به خدا تفسیر میکند، نه تحقیر یا وهمی بودن آنها.
درنگ: مخلوقات، بهسان موجهایی بر دریای وجود الهیاند که حقیقتی ظهوری دارند و از ذات مستقل بیبهرهاند. |
نقد تمثیل آینه
درسگفتار، تمثیل آینه را که مخلوقات را صرفاً انعکاس خدا میداند، ناقص میشمارد، زیرا مخلوقات خود حقیقتی ظهوری دارند. این تمثیل، بهسان شیشهای است که نور حقیقت را منعکس میکند، اما نمیتواند عمق وجودی مخلوقات را به تمامی نشان دهد. همچنین، دیدگاه وهمی بودن مخلوقات، که آنها را فاقد حقیقت میداند، نادرست است و به تحقیر انسان منجر میشود.
درسگفتار، با اشاره به شعر حافظ («این همه نقش در آیینه اوهام افتاد»)، این دیدگاه را نقد میکند، زیرا مخلوقات، ظهورات حقیقی خدا هستند، نه اوهام یا مجاز. این نقد، بهسان نسیمی است که غبار اوهام را از آیینه حقیقت میزداید.
تمثیل ماستبندی
درسگفتار، با تمثیلی از ماستبندی، مفهوم ظهور را توضیح میدهد. معلول، مانند کاسهای است که شیر (وجود) در آن ریخته میشود. ظرفیت کاسه، تعیینکننده میزان وجود است، اما کاسه خود چیزی جز قابلیت پذیرش نیست. این تمثیل، بهسان کلیدی است که رابطه میان علت و معلول را به زبانی شهودی و روشن تبیین میکند.
درنگ: مخلوقات، بهسان کاسههاییاند که وجود الهی در آنها ریخته میشود، اما خود جز قابلیت پذیرش، ذاتی ندارند. |
نقد فرهنگ تحقیر مخلوقات
درسگفتار، فرهنگ تحقیر مخلوقات و وهمی دانستن آنها را نقد میکند. این دیدگاه، که در برخی شعرها مانند «بنازم به بزم محبت که آنجا گدایی به شاهی مقابل نشیند» دیده میشود، نادرست است، زیرا خدا شاه و خلق گدا نیستند. مخلوقات، ظهورات حقیقی خدا هستند و مقابل او قرار نمیگیرند، بلکه تعینات او هستند، مانند نفس که تعین نفْس است.
این نقد، بهسان هشداری است که انسان را از تحقیر خود و دیگر مخلوقات برحذر میدارد و به سوی عزت و معرفت رهنمون میسازد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تبیین نظریه وحدت وجود و نقد دیدگاههای نادرست، مخلوقات را ظهورات حقیقی خدا معرفی میکند. این دیدگاه، با رد تمثیلهای ناقص مانند آینه و فرهنگ تحقیر، انسان را به تأمل در حقیقت ظهوری مخلوقات دعوت میکند.
بخش چهارم: انسان کامل و تمثلات عرفانی
انسان کامل و توانایی تمثلات
درسگفتار، انسان کامل را موجودی میداند که میتواند به اشکال مختلف متمثل شود، مشابه ملائکه یا اجنه، اما این تمثلات به معنای یکی شدن موجودات نیست. این توانایی، بهسان پرندگانی است که در آسمان معرفت به پرواز درمیآیند و در هر لحظه، جلوهای نو از حقیقت الهی را به نمایش میگذارند.
با استناد به روایت «فمن یمت یرنی» (هرکس بمیرد مرا میبیند)، درسگفتار بیان میدارد که دیدار مولا (امام علی (ع)) پس از مرگ، به صافی شدن تعینات فرد وابسته است. این روایت، بهسان دریچهای است که روح را به سوی حقیقت الهی میگشاید.
درنگ: انسان کامل، بهسان آیینهای است که در هر لحظه، جلوهای نو از حقیقت الهی را به نمایش میگذارد. |
اشاره به اخوان الصفا
درسگفتار، به آثار اخوان الصفا اشاره دارد که مراتب مشاهدة توحید را به خوبی توضیح دادهاند، اما برخی عبارات آنها، مانند یکسانانگاری تعینات، نادرست است. این نقد، بهسان باغبانی است که شاخههای ناسالم را از درخت معرفت جدا میکند تا رشد حقیقت را تضمین نماید.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با تبیین توانایی انسان کامل در تمثلات و نقد برخی تفاسیر نادرست، راهی روشن برای فهم ظهورات الهی میگشاید. انسان کامل، بهسان مشعلی است که نور حقیقت را در تعینات مختلف به نمایش میگذارد.
بخش پنجم: اصلاح روشهای عرفانی و حوزههای علمی
نقد روشهای سنتی تدریس عرفان
درسگفتار، روشهای سنتی تدریس عرفان را که به صورت پنهانی و با بستن درها انجام میشد، نقد میکند. این پنهانکاری، مانع از شفافیت و نقدپذیری است و به تحریف معرفت منجر میشود. عرفان، بهسان جویباری است که باید در روشنایی جریان یابد تا از زلال حقیقت سیراب گردد.
پیشنهادهای اصلاحی برای حوزههای علمی
برای اصلاح حوزههای علمی، سه اصل پیشنهاد شده است: ۱) مستند بودن سخنان، ۲) پرهیز از خشونت در برابر ادعاها و طلب سند، ۳) جدایی علم از پول. این اصول، بهسان ستونهایی استوارند که بنای معرفت دینی را استحکام میبخشند. مستندسازی، بهمانند نوری است که تاریکیهای ابهام را میزداید؛ پرهیز از خشونت، بهسان نسیمی است که فضای گفتوگو را آرام میسازد؛ و جدایی علم از پول، بهمانند آبی زلال است که غبار منفعتطلبی را از معرفت میشوید.
درنگ: اصلاح حوزههای علمی، بهسان بازسازی بنایی است که با مستندسازی، آرامش و جدایی از منفعتطلبی، استوار میگردد. |
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با نقد روشهای سنتی و ارائه راهکارهای اصلاحی، راهی نو برای رشد معرفت دینی میگشاید. شفافیت، مستندسازی و جدایی علم از منفعتطلبی، بهسان کلیدهاییاند که درهای حقیقت را به روی حقیقتجویان میگشایند.
بخش ششم: حقیقت وجودی انسان و مخلوقات
انسان، ظهور روح الهی
درسگفتار، با استناد به آیه شریفه فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى فَقَعُوا لَهُ سَٰجِدِينَ (سوره حجر، آیه ۲۹؛ : پس چون او را کامل کردم و از روح خود در او دمیدم، برایش سجده کنید)، بر حقیقت وجودی انسان تأکید دارد. انسان، بهسان گوهری است که از روح الهی در او دمیده شده و حقیقتی واقعی دارد.
این دیدگاه، فرهنگ تحقیر مخلوقات را رد میکند و انسان را ظهوری از صفات الهی میداند که همه صفات خدا، مانند علم، قدرت و کرم، را بهصورت ظهوری داراست. انسان، بهسان آیینهای است که نور صفات الهی در آن متجلی میشود، اما فاقد ذات مستقل است.
درنگ: انسان، بهسان گوهری است که روح الهی در او دمیده شده و ظهوری از صفات بیکران حق است. |
نقد مفهوم ماهیت
درسگفتار، مفهوم ماهیت در عرفان را نادرست میداند، زیرا مخلوقات ظهورات الهیاند و نیازی به ماهیت ندارند. این دیدگاه، با تمثیلی طنزآمیز از آسید ابوالحسن و آسید حسن، بیان میدارد که مخلوقات «یک ب اضافه» دارند، یعنی بالحق موجودند. این تمثیل، بهسان نوری است که رابطه وجودی میان خدا و خلق را روشن میسازد.
جمعبندی بخش ششم
بخش ششم، با تبیین حقیقت وجودی انسان و رد مفهوم ماهیت، انسان را ظهوری از روح الهی معرفی میکند. این دیدگاه، با نقد فرهنگ تحقیر و تأکید بر عزت مخلوقات، انسان را به تأمل در جایگاه والای خود دعوت میکند.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با الهام از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، عالم را بهسان آیینهای معرفی میکند که ظهورات الهی در آن متجلی است. این اثر، با نقد روایات غیرمستند، تبیین نظریه وحدت وجود، و تأکید بر حقیقت ظهوری مخلوقات، راهی روشن به سوی معرفت الهی میگشاید. درسگفتار، با رد تمثیلهای ناقص مانند آینه و فرهنگ تحقیر، و ارائه راهکارهای اصلاحی برای حوزههای علمی، انسان را به تأمل در عزت خود و دیگر مخلوقات دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی |