در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 113

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۱۳)

دیباچه

کتاب حاضر، برگرفته از درس‌گفتارهای عمیق و ژرف‌نگر آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه‌ای به شماره ۱۱۳، با تاریخ ۳۰/۲/۱۳۹۰، است که به تبیین یکی از مباحث بنیادین عرفان نظری و فلسفه اسلامی، یعنی رابطه میان خالق و مخلوق در پرتو قاعده «البسيط لا يكون قابلا و فاعلا معا من جهة واحدة»، می‌پردازد. این اثر، با نگاهی عرفانی و فلسفی، وحدت حقیقت وجود و کثرت تعینات آن را در مراتب ظهور بررسی می‌کند و با نقدی بر مفاهیم سنتی فلسفه، بر اصالت وحدت وجود و ظهورات الهی تأکید می‌ورزد. ساختار این کتاب، با بخش‌بندی‌های علمی و زیرعناوین تخصصی، به گونه‌ای طراحی شده که خواننده را در سفری عقلانی و شهودی به سوی فهم حقیقت وجود و ظهورات آن هدایت کند.

بخش نخست: قاعده بسيط و وحدت وجود

سرآغاز: زمینه‌سازی بحث

درس‌گفتار با ذکر مبارک ﴿بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ﴾ (: «به نام خداوند بخشنده مهربان») آغاز می‌شود، که نشانه‌ای از توکل بر ذات اقدس الهی و تأکید بر رحمانیت و رحیمیت اوست. این جلسه، به بررسی قاعده‌ای حکمی اختصاص دارد که بیان می‌دارد موجود بسيط نمی‌تواند از یک حیث واحد، هم فاعل باشد و هم قابل. این قاعده، که ریشه در حکمت متعالیه و عرفان نظری دارد، به مثابه کلیدی برای فهم رابطه میان خالق و مخلوق در چارچوب وحدت وجود عمل می‌کند.

درنگ: ذکر ﴿بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ﴾، افزون بر تقدس‌بخشی به کلام، چارچوبی معنوی برای تأمل در حقیقت وجود و ظهورات آن فراهم می‌آورد، گویی نوری که راه عقل و شهود را روشن می‌سازد.

قاعده البسيط لا يكون قابلا و فاعلا

قاعده حکمی «البسيط لا يكون قابلا و فاعلا معا من جهة واحدة» بیان می‌دارد که یک موجود بسيط، به دلیل سادگی ذاتی و فقدان اجزا یا حیثیات متمایز، نمی‌تواند از یک حیث واحد، هم فاعل (ایجادکننده اثر) باشد و هم قابل (پذیرنده اثر). این قاعده، به مثابه بنیانی برای تمایز میان واجب‌الوجود و ممکن‌الوجود، در فلسفه و عرفان اسلامی جایگاهی ویژه دارد. برای نمونه، یک شخص نمی‌تواند از یک حیث، هم پدر خود باشد و هم پسر خود، زیرا این امر مستلزم کثرت حیثیات یا ترکیب است.

این قاعده، در تحلیل رابطه میان خالق و مخلوق، به تبیین این حقیقت می‌پردازد که خداوند، به عنوان وجود بسيط و واجب‌الوجود، تنها فاعل است و قابلیت، به مخلوقات، یعنی تعینات و ظهورات وجود، تعلق می‌گیرد. گویی خداوند، چونان خورشیدی بی‌کران، نور وجود را می‌تاباند و مخلوقات، چون آیینه‌هایی، جلوه‌های آن نور را بازمی‌تابانند.

تمایز حیثیات در موجود مركب

در موجودات مركب یا دارای حیثیات متعدد، جمع فاعلیت و قابلیت ممکن است. برای مثال، یک پزشک می‌تواند از حیث طبابت، فاعل (درمانگر) و از حیث بیماری، قابل (بیمار) باشد. این تمایز حیثیات، به موجود مركب اجازه می‌دهد نقش‌های متفاوتی ایفا کند، برخلاف موجود بسيط که محدود به یک حیث است. این تمثیل، گویی به رقص نور و سایه در جهانی مركب اشاره دارد، جایی که هر موجود، با حیثیات گوناگون، جلوه‌ای از حقیقت واحد را نمایان می‌سازد.

در این چارچوب، رابطه خالق و مخلوق نیز روشن می‌شود: خالق، وجود در مقام فاعلیت و مخلوق، وجود در مقام ظهور یا تعین است. این تمایز، نه به معنای جدایی، بلکه به مثابه مراتب ظهور حقیقت واحد است.

درنگ: تمایز میان بسيط و مركب، چونان تفاوت میان نور خالص و پرتوهای شکسته در منشور است؛ بسيط، وحدت مطلق دارد و مركب، کثرت نسبی را در حیثیات خود نمایان می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین قاعده البسيط لا يكون قابلا و فاعلا، بنیانی برای فهم وحدت وجود و تمایز تعینات آن فراهم آورد. این قاعده، با تأکید بر سادگی ذاتی واجب‌الوجود و کثرت نسبی ممکنات، راه را برای تحلیل عرفانی رابطه خالق و مخلوق هموار کرد. گویی این بخش، دریچه‌ای است که از آن، نور حقیقت وجود بر جان خواننده می‌تابد و او را به تأمل در وحدت ذاتی و کثرت ظهوری دعوت می‌کند.

بخش دوم: وجود، ظهور و تعینات الهی

وجود و ظهور: خالق و مخلوق

در این بخش، حقیقت وجود به عنوان واقعیتی واحد معرفی می‌شود که خالق، وجود در مقام فاعلیت و مخلوق، وجود در مقام ظهور یا تعین است. مخلوقات، ظهورات وجود و تعینات آن‌اند، گویی چون امواجی بر سطح اقیانوس بی‌کران وجود، جلوه‌هایی از همان حقیقت واحدند. این دیدگاه، که ریشه در عرفان نظری دارد، کثرت را به مراتب ظهور بازمی‌گرداند و وحدت را در ذات وجود حفظ می‌کند.

برای نمونه، خداوند، چونان چشمه‌ای جوشان، وجود را فیضان می‌بخشد و مخلوقات، چون جویبارهایی، از آن فیض سرچشمه می‌گیرند. این تمثیل، نه تنها وحدت وجود را نشان می‌دهد، بلکه تمایز نسبی میان خالق و مخلوق را نیز روشن می‌سازد.

آیه‌ای از قرآن کریم این حقیقت را تأیید می‌کند: ﴿وَلِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلْأَرْضِ﴾ (سوره آل‌عمران، آیه ۱۰۹؛ : «و آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از آن خداست.»). این آیه، به مالکیت مطلق خداوند بر همه موجودات اشاره دارد، گویی عالم، آیینه‌ای است که جمال و جلال الهی را بازمی‌تاباند.

قاعده الواجد لا يكون قابلا

قاعده «الواجد لا يكون قابلا» بیان می‌دارد که واجد، یعنی خداوند به عنوان وجود محض، نمی‌تواند قابل باشد. خداوند، به دلیل ضرورت ذاتی و سادگی مطلق، تنها فاعل است و قابلیت، به تعینات و ظهورات، یعنی مخلوقات، اختصاص دارد. این قاعده، گویی چونان خطی مرزی، واجب‌الوجود را از ممکن‌الوجود جدا می‌سازد و بر فاعلیت مطلق الهی تأکید می‌ورزد.

در این دیدگاه، مخلوقات، چونان سایه‌هایی از نور وجود، پذیرای فیض الهی‌اند، اما خود، فاعل بالذات نیستند. این تمایز، نه تنها وحدت ذاتی وجود را حفظ می‌کند، بلکه کثرت ظهوری را نیز تبیین می‌نماید.

درنگ: قاعده الواجد لا يكون قابلا، چونان نوری است که مرز میان فاعلیت مطلق الهی و قابلیت نسبی مخلوقات را روشن می‌سازد، گویی واجب‌الوجود، چشمه وجود و ممکنات، جویبارهای آن‌اند.

محال بودن تأثیر شیء در خودش

یکی از استدلال‌های محوری این درس‌گفتار، محال بودن تأثیر یک شیء در خودش است، زیرا این امر مستلزم دور (چرخه علّی) یا جمع نقيضان است. برای مثال، یک شخص نمی‌تواند از یک حیث، هم پدر خود باشد و هم پسر خود، زیرا این امر، به کثرت حیثیات یا ترکیب نیاز دارد. این استدلال، گویی چونان آیینه‌ای، محال بودن جمع فاعلیت و قابلیت در موجود بسيط را نمایان می‌سازد.

در این چارچوب، تأثیر متقابل در موجود بسيط، به دلیل سادگی ذاتی، غیرممکن است و هرگونه تأثیر، مستلزم تمایز حیثیات یا مراتب است.

نقد مثال معالج و نفس

در پاسخ به اشکالی که پزشک می‌تواند خود را درمان کند، تأکید می‌شود که پزشک، معدّ (آماده‌کننده) است، نه مؤثر، و تأثیر واقعی از طبیعت دارو ناشی می‌شود. این تمایز، گویی چونان خطی روشن، نقش فاعل معدّ را از فاعل مؤثر جدا می‌سازد. پزشک، شرایط درمان را فراهم می‌کند، اما شفابخشی، از دارو سرچشمه می‌گیرد، نه از خود او.

این تحلیل، در فهم فاعلیت الهی نیز راهگشاست: خداوند، فاعل مؤثر است، در حالی که مخلوقات، ممکن است نقش معدّ را در ظهور فیض الهی ایفا کنند.

ماده و صورت در موجود مركب

در موجودات مركب، مانند آتش، ماده قابلیت پذیرش حرارت و صورت، فاعلیت گرمایش را بر عهده دارد. این دو، چونان دو بال، با همکاری یکدیگر، وجود موجود مركب را ممکن می‌سازند. ماده، گویی بستری است که صورت، چونان روحی، در آن حلول می‌کند و حیات می‌بخشد.

این تحلیل، به نقش ماده و صورت در فلسفه ارسطویی-اسلامی اشاره دارد، جایی که ماده، ظرفیت پذیرش و صورت، عامل فعلیت است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تبیین رابطه وجود و ظهور، عالم را به مثابه آیینه‌ای معرفی کرد که ظهورات حق تعالی را بازمی‌تاباند. قاعده الواجد لا يكون قابلا، فاعلیت مطلق الهی را از قابلیت نسبی مخلوقات جدا ساخت و تحلیل ماده و صورت، کثرت نسبی موجودات مركب را روشن نمود. این بخش، گویی سفری بود به سوی فهم وحدت ذاتی وجود و کثرت ظهوری آن.

بخش سوم: نقد فلسفه سنتی و حکمت دینی

نقد مفاهیم فلسفی سنتی

درس‌گفتار، با نقدی صریح بر مفاهیم سنتی فلسفه، مانند امکان عام و خاص، بر ضرورت بازنگری در این مفاهیم تأکید می‌ورزد. این مفاهیم، گویی چونان ابزارهایی کهنه، دیگر پاسخگوی نیازهای فکری امروز نیستند و باید با تکیه بر عرفان و فلسفه مدرن، بازسازی شوند.

این نقد، دعوتی است به خلاقیت و ابتکار در تفکر فلسفی، گویی چونان فراخوانی برای گشودن پنجره‌های نو به سوی حقیقت. تأکید بر اصالت عرفانی و وحدت وجود، راه را برای فهمی نوین از رابطه خالق و مخلوق هموار می‌سازد.

درنگ: نقد فلسفه سنتی، چونان بادی است که غبار از آیینه حقیقت می‌زداید و دعوتی است به بازسازی مفاهیم با نگاهی عرفانی و مدرن، گویی سفری نو به سوی فهم حقیقت وجود.

نقد ارزش‌انگاری فقر و گرسنگی

یکی از نکات برجسته درس‌گفتار، رد دیدگاه‌هایی است که فقر و گرسنگی را ارزش یا راهی به سوی معرفت تلقی می‌کنند. تأکید می‌شود که گرسنگی، مانع رشد فکری است و عقل سالم، در بدن سالم شکوفا می‌شود. این دیدگاه، گویی چونان نوری، تاریکی‌های فرهنگ‌های نادرست را می‌زداید و بر تعادل و سلامت تأکید می‌ورزد.

برای نمونه، گرسنگی خودخواسته، چونان باری است که روح و جسم را فرسوده می‌سازد، در حالی که تعادل در زندگی، گویی چونان نسیمی، جان را طراوت می‌بخشد.

روزه: سرویسی نفسانی

روزه، برخلاف گرسنگی بی‌ضابطه، سرویسی نفسانی است که با شرایط شرعی، مانند معافیت بیماران یا مسافران، تنظیم شده است. این سرویس، گویی چونان تنظیم‌سازی سازی، جسم و روح را به هماهنگی می‌رساند و به تعادل و سلامت نفس کمک می‌کند.

روزه، با حکمت‌هایی مانند تقویت اراده و پاکسازی نفس، گویی چونان آیینه‌ای، جلوه‌های حکمت الهی را نمایان می‌سازد.

زیبایی و نظافت در دین

درس‌گفتار، با تأکید بر زیبایی، نظافت و شایستگی در دین، هرگونه ترویج زشتی یا کثیفی را ناشی از بدفهمی دینی می‌داند. دین، گویی چونان باغی پرشکوه، انسان را به سوی کمال ظاهری و باطنی هدایت می‌کند و نظافت و زیبایی، جلوه‌هایی از این کمال‌اند.

برای نمونه، لباس پاکیزه و ظاهر آراسته، چونان گل‌هایی در این باغ، کرامت انسانی را نمایان می‌سازند. این دیدگاه، با آیاتی از قرآن کریم، مانند ﴿وَلِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلْأَرْضِ﴾، همخوانی دارد که بر مالکیت الهی و زیبایی آفرینش تأکید می‌ورزد.

درنگ: دین، چونان باغی پرشکوه، زیبایی و نظافت را ترویج می‌کند و هرگونه زشتی یا کثیفی، گویی خاری است که از بدفهمی در این باغ می‌روید.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با نقد فلسفه سنتی و فرهنگ‌های نادرست، بر ضرورت بازنگری در مفاهیم و ترویج حکمت دینی تأکید ورزید. روزه، به عنوان سرویسی نفسانی، و زیبایی و نظافت، به عنوان جلوه‌های دین، گویی چونان نغمه‌هایی، حکمت الهی را در زندگی انسان طنین‌انداز می‌کنند.

بخش چهارم: صفات الهی و ظهورات حق

عينيت صفات و ذات الهی

درس‌گفتار بیان می‌دارد که صفات الهی، مانند علم و قدرت، عين ذات حق‌اند و تمایز آنها، نسبی و در مراتب ظهور است. این دیدگاه، گویی چونان نوری، وحدت ذاتی خداوند را روشن می‌سازد و کثرت را به ظهورات نسبی بازمی‌گرداند.

برای نمونه، علم و قدرت الهی، چونان پرتوهای یک خورشید، از ذات واحد سرچشمه می‌گیرند و در مراتب ظهور، جلوه‌های گوناگون می‌یابند. این تحلیل، با رد تعدد قدما در نزد متکلمان، بر وحدت ذاتی تأکید می‌ورزد.

عالم: ظهور حق تعالی

نتیجه‌گیری محوری درس‌گفتار، این است که تمام عالم، ظهور حق تعالی است. حق، وجود محض است و مخلوقات، تعینات و ظهورات آن. این ظهورات، در مراتب جمالی (رحمت)، جلالی (هیبت) و کمالی (کمال) ظاهر می‌شوند، گویی چونان نغمه‌هایی در سمفونی بی‌کران آفرینش.

این دیدگاه، با پرسشی از شاگرد تکمیل می‌شود که آیا تمام عوالم، ظهور حق‌اند؟ پاسخ این است که همه عوالم، اعم از موجود و غیرموجود، ظهورات حق‌اند، گویی چونان امواجی که هر لحظه از اقیانوس وجود سر برمی‌آورند.

درنگ: عالم، چونان آیینه‌ای است که ظهورات حق را در مراتب جمالی، جلالی و کمالی بازمی‌تاباند، گویی هر موجود، جلوه‌ای از نور بی‌کران الهی است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تبیین عينيت صفات و ذات الهی و معرفی عالم به عنوان ظهور حق، به اوج تأملات عرفانی درس‌گفتار رسید. این بخش، گویی چونان قله‌ای، چشم‌اندازی بی‌کران از وحدت وجود و کثرت ظهوری را پیش روی خواننده گشود.

نتیجه‌گیری کل

این نوشتار: تأملی در وحدت وجود و ظهورات حق»، با بهره‌گیری از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، سفری عقلانی و شهودی به سوی فهم حقیقت وجود و ظهورات آن بود. این اثر، با تبیین قاعده البسيط لا يكون قابلا و فاعلا، رابطه خالق و مخلوق را در پرتو وحدت وجود روشن ساخت و با نقد مفاهیم سنتی و ترویج حکمت دینی، راه را برای فهمی نوین از الهیات و عرفان هموار کرد. عالم، چونان آیینه‌ای، ظهورات حق را در مراتب گوناگون بازتاباند و صفات الهی، چونان پرتوهای یک خورشید، عين ذات واحد معرفی شدند. این کتاب، گویی دعوتی است به تأمل در نور بی‌کران وجود و گام نهادن در مسیر معرفت الهی.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، چرا شیء بسیط نمی‌تواند هم فاعل و هم قابل باشد؟

2. طبق درسگفتار، رابطه خالق و مخلوق چگونه تعریف می‌شود؟

3. بر اساس درسگفتار، چرا فاعلیت و قابلیت نمی‌توانند در یک حیث واحد جمع شوند؟

4. طبق درسگفتار، صفات حق تعالی چه نسبتی با ذات او دارند؟

5. بر اساس درسگفتار، چرا وجود حق تعالی نمی‌تواند قابل باشد؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که شیء بسیط می‌تواند هم فاعل و هم قابل باشد.

7. بر اساس درسگفتار، مخلوقات ظهورات و تعینات حق تعالی هستند.

8. طبق متن، صفات حق تعالی از ذات او جدا هستند.

9. درسگفتار می‌گوید که کثرت در ذات حق وجود دارد.

10. بر اساس درسگفتار، فاعلیت حق تعالی به معنای وجود و قابلیت مخلوقات به معنای ظهور است.

11. چرا شیء بسیط نمی‌تواند هم فاعل و هم قابل باشد؟

12. منظور از تعینات در درسگفتار چیست؟

13. چرا حق تعالی نمی‌تواند قابل باشد؟

14. تفاوت خالق و مخلوق از نظر درسگفتار چیست؟

15. چرا جمع فاعلیت و قابلیت در یک حیث محال است؟

پاسخنامه

1. چون بسیط نمی‌تواند دو حیث داشته باشد

2. خالق وجود است و مخلوق ظهور است

3. چون فاعلیت وجود دارد و قابلیت فقدان وجود است

4. صفات عین ذات هستند

5. چون وجود حق تعالی واجب است

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا شیء بسیط نمی‌تواند دو حیث داشته باشد و فاعلیت و قابلیت دو حیث متضاد هستند.

12. تعینات به ظهورات و مظاهر حق تعالی در مخلوقات اشاره دارد.

13. چون حق تعالی واجب الوجود است و قابلیت با امکان مرتبط است، نه وجوب.

14. خالق وجود و فاعل است، در حالی که مخلوق ظهور و تعین خالق است.

15. زیرا فاعلیت وجود را نشان می‌دهد و قابلیت فقدان وجود را، که جمع آن‌ها نقضین است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده