متن درس
تأملاتی در قاعده تأثیرگذاری اشیاء بر اساس نسبت
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۱۶)
دیباچه
کتاب حاضر، بازنویسی و تدوینی است از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، که در جلسهای به شماره ۱۱۶ و تاریخ ۳۱/۶/۱۳۹۰ ارائه شده است. این اثر، با تمرکز بر قاعده عمیق فلسفی-عرفانی «الشيء لا يؤثر في الشيء إلا بنسبة بينه وبينه»، به بررسی تأثیرگذاری اشیاء بر یکدیگر بر پایه نسبت و تناسب در چارچوب عرفان نظری و با رویکردی فلسفی میپردازد. این قاعده، که ریشه در حکمت اسلامی و عرفان نظری دارد، رابطه میان حق و خلق را در نظام هستی تبیین میکند و بر هماهنگی و نظم حاکم بر عالم تأکید دارد.
بخش نخست: مقدمات و زمینهسازی قاعده تأثیرگذاری
آغاز با نام الهی
درسگفتار با ذکر مبارک ﴿بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ﴾ (: به نام خداوند بخشنده مهربان) آغاز میگردد. این ذکر، که نشانهای از توکل بر ذات اقدس الهی و تأکید بر رحمانیت و رحیمیت اوست، چارچوبی معنوی برای ورود به مباحث عمیق عرفانی و فلسفی فراهم میآورد. این جلسه، که در تاریخ ۳۱/۶/۱۳۹۰ ارائه شده، بخشی از سلسله مباحث کتاب شریف مصباح الانس است و در فصل هفتم از سابقه تمهید جملی جای دارد.
ساختار تمهید جملی
تمهید جملی، بهعنوان مجموعهای از کلیات عرفان نظری با رویکردی فلسفی، به بررسی ارتباط میان حق و خلق میپردازد. این بخش از کتاب مصباح الانس شامل یک سابقه، دو فصل، و یک خاتمه است که قواعد علمی عرفان را در قالبی فلسفی تبیین میکند. تاکنون، شش فصل از سابقه مطالعه شده و اکنون، در فصل هفتم، قاعدهای کلیدی در تأثیرگذاری اشیاء بررسی میشود. این ساختار، امکان تحلیل نظاممند رابطه میان خالق و مخلوق را فراهم میآورد، گویی پلی است میان حقیقت مطلق و جلوههای آن در عالم کثرت.
بخش دوم: قاعده تأثیرگذاری اشیاء بر اساس نسبت
بیان قاعده
فصل هفتم با قاعدهای بنیادین آغاز میشود: الشيء لا يؤثر في الشيء إلا بنسبة بينه وبينه إذ هي التي تقتضي لزوم الأثر. این قاعده بیان میدارد که هیچ شیئی نمیتواند در شیء دیگر اثر بگذارد، مگر آنکه نسبتی (سنخیت، تعامل، یا ارتباط) میان آن دو وجود داشته باشد. این نسبت، که میتواند ذاتی، عرضی، مفهومی، یا عملی باشد، عامل اصلی تأثیرگذاری است و بدون آن، اثری پدید نمیآید.
این قاعده، گویی آینهای است که نظم و هماهنگی عالم را بازمیتاباند. همانگونه که خورشید با شعاعهای خود زمین را روشن میکند، هر شیء در عالم، با نسبتی که با دیگر اشیاء دارد، حیات و اثر خود را منتقل میسازد. این اصل، در تمام مراتب وجود، از حق تا خلق، جاری است و نظام هستی را بهسان تار و پودی بههمپیوسته به تصویر میکشد.
تمثیل جرقه و انبار پنبه
برای تبیین این قاعده، مثالی آورده شده است: یک کبریت، انبار پنبه را به آتش نمیکشد، مگر بهصورت تدریجی و با تناسب. جرقهای کوچک، بهسان بذری است که در خاک مناسب میروید و بهتدریج، با تساعد، کل انبار را شعلهور میسازد. این فرآیند، چه در لحظهای رخ دهد و چه در زمانی طولانی، همواره بر پایه نسبت و تناسب است. این تمثیل، نشان میدهد که تأثیرگذاری در عالم، ناگهانی و بیضابطه نیست، بلکه بهسان جریانی است که از سرچشمهای کوچک آغاز شده و به دریایی عظیم میرسد.
تأثیرات متقابل و حفظ حیات
تمامی موجودات عالم، از خورشید و ماه تا زمین و ستارگان، با نسبتهای متقابل در یکدیگر اثر میگذارند. این تأثیرات، نه نافی حیات، بلکه سازنده و مبدلاند. گویی هر موجود، با رشتهای نامرئی به دیگری متصل است و حیات را در مراتب گوناگون ایجاد یا تبدیل میکند. این هماهنگی، جلوهای از حکمت الهی است که عالم را بهسان ارکستری هماهنگ به نوا درمیآورد.
بخش سوم: نقد و بازنگری مفاهیم فلسفی
نقد رویکرد نقلی و تأکید بر روش علمی
مطالعه متون عرفانی، چونان سفری است در اقیانوس معرفت. این مطالعه، نباید بهصورت نقلی و تقلیدی باشد، بلکه هر بخش که با عقل و حکمت سازگار است، تأیید میشود و هر بخش که اشکال دارد، نقد یا اصلاح میگردد. این رویکرد، گویی شمشیری است که حقیقت را از باطل جدا میسازد و راه را برای معرفتی پویا هموار میکند.
تمایز فیلسوف و متکلم
فیلسوف، بهسان کاوشگری است که در جستجوی حقیقت، بیملاحظه از آیات یا روایات، راه خود را میپیماید. در مقابل، متکلم، چونان باغبانی است که سعی در تطبیق مفاهیم با متون دینی دارد. اگر تناقضی میان یافتههای عقلانی و متون دینی پدید آید، اشکال یا در فهم روایت است یا در صدور آن. این تمایز، نشاندهنده دو مسیر مکمل در سنت اسلامی است: یکی در پی حقیقت مطلق و دیگری در پی دفاع از عقاید دینی.
نقد مفهوم ضد در فلسفه سنتی
یکی از برجستهترین نقدهای مطرحشده، رد مفهوم سنتی ضد (تعرف الأشياء بأضدادها) است. در عرفان نظری، عالم بهسان واحدی هماهنگ دیده میشود که در آن، تضادی وجود ندارد. آنچه بهعنوان ضد تلقی میشود، در حقیقت، تقابل یا تفاوت است. برای مثال، سیاهی و سفیدی، نه ضد یکدیگرند، بلکه در نسبتی متقابل، یکدیگر را معنا میکنند. این نقد، گویی پنجرهای است که نور جدیدی بر منطق سنتی میتاباند و دعوت به بازنگری در مفاهیم کهن میکند.
در فلسفه ارسطویی-اسلامی، تضاد بهعنوان یکی از انواع تقابلات تعریف شده است. اما این دیدگاه، با پیشرفتهای علمی مدرن، بهویژه در فیزیک کوانتومی، ناسازگار است. از اینرو، منطق سنتی نیازمند بازنویسی است تا با نیازهای معاصر همخوانی یابد.
ضرورت بازنویسی منطق
منطق سنتی، که بر پایه مفاهیمی چون تضاد و تقابلات استوار است، برای پاسخگویی به پرسشهای فیزیک مدرن ناکارآمد است. بازنویسی منطق، گویی بازسازی پلی است که عقل را به علم نوین متصل میسازد. این بازنگری، نهتنها برای فهم عالم، بلکه برای پیشبرد معرفت بشری ضروری است.
بخش چهارم: نقش قونوی در عرفان نظری
قونوی و تدوین عرفان ابنعربی
صدرالدین قونوی، شاگرد برجسته ابنعربی، چونان گوهرتراشی است که سخنان استاد خود را پیرایش کرده و بهصورت نظامی منسجم ارائه داده است. عبارات او، به دلیل ایجاز و دقت، از ارزش علمی والایی برخوردارند. شرح متکلمانه مصباح الانس، هرچند ترکیبی از منابع گوناگون است، گاه از اصالت متن میکاهد، اما متن اصلی قونوی، چونان ستارهای درخشان در آسمان عرفان نظری میدرخشد.
قونوی، با آثاری چون مفتاح الغیب، عرفان ابنعربی را به شکلی علمی و فلسفی تدوین کرد و تأثیری عمیق بر سنت عرفانی اسلامی گذاشت. عبارت لا يؤثر مؤثر في ما لا نسبة بينه وبينه، نمونهای است از دقت و ایجاز او که مفاهیم پیچیده را در قالبی موجز منتقل میسازد.
نقد شرح متکلمانه
شرح متکلمانه مصباح الانس، هرچند تلاشی است برای توضیح متن قونوی، گاه با افزودن مطالب غیرمرتبط، از اصالت آن میکاهد. این شرح، چونان جامهای است که بر تن متن اصلی دوخته شده، اما گاه بهجای آراستن، آن را سنگین میسازد. در سنت شرحنویسی، متکلمان گاه به جمعآوری مطالب از منابع مختلف اکتفا میکنند که میتواند به انحراف معنا منجر شود.
بخش پنجم: خودشناسی و روانشناسی عرفانی
خودشناسی از طریق تعاملات اجتماعی
درسگفتار، با اشاره به روانشناسی مدرن، انسان را به خودشناسی از طریق مشاهده واکنشهایش در برابر دیگران دعوت میکند. شادی، ناراحتی، حسادت، یا همدلی در برابر خیر و شر دیگران، آیینهای است که خباثت یا کمال نفس را نشان میدهد. این خودشناسی، چونان کلیدی است که درهای معرفت الهی را میگشاید، زیرا در عرفان اسلامی، شناخت نفس، مقدمه شناخت پروردگار است.
برای مثال، اگر کسی در برابر سقوط دیگری خنده کند، این واکنش، نشانهای از اختلال روانی است. اما اگر دلش به حال او بسوزد، نشاندهنده کمال نفسانی است. این خودآزمایی، انسان را به تهذیب اخلاق و نزدیکی به حقیقت رهنمون میشود.
بخش ششم: چشمانداز آینده خلقت بشر
خلق انسان در آینده
درسگفتار، به آیندهای اشاره میکند که بشر، با پیشرفت در زیستفناوری و مهندسی ژنتیک، قادر به خلق انسان خواهد بود. این خلق، گویی بازآفرینی آینهای شکسته از قدرت الهی است. بشر، با ترکیب سلولی و حتی استفاده از زباله برای تولید خون، انسانهایی با ویژگیهای گوناگون خلق خواهد کرد. اما روح، که جوهره حیات است، تنها از جانب خداوند اعطا میشود.
﴿فَكَسَوْنَا ٱلْعِظَٰمَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَٰهُ خَلْقًا ءَاخَرَ﴾ (سوره مؤمنون، آیه ۱۴، : آنگاه استخوانها را با گوشت پوشاندیم، سپس او را خلقی دیگر پدید آوردیم.) این آیه، نشاندهنده استعداد خداگونه بشر در خلق است، اما روح، از خداوند است.
استفاده از زباله در تولید
درسگفتار، به استفاده از زبالهها در تولید مواد مصرفی، مانند لوازم آرایشی، انتقاد کرده و بر ضرورت طهارت در مصرف تأکید دارد. این نقد، چونان هشداری است که انسان را به سوی پاکی و سلامت در سبک زندگی اسلامی فرا میخواند.
﴿فَٱنظُرْ إِلَىٰ طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ﴾ (سوره بقره، آیه ۲۵۹، : پس به طعام و شرابت بنگر.) این آیه، بر اهمیت پاکی در غذا و نوشیدنی تأکید دارد که به سلامت جسم و روح کمک میکند.
جهان مکانیکی و منابع پایانناپذیر
درسگفتار، آیندهای مکانیکی را ترسیم میکند که در آن، بشر با استفاده از منابع، مانند کربنها، آب فراوان تولید خواهد کرد. خداوند، عالم را برای حیات بشر گشاده قرار داده است. ﴿إِنَّا لَمُوسِعُونَ﴾ (سوره ذاریات، آیه ۴۷، : ما [جهان را] گشادهسازیم.) این آیه، به حکمت الهی در تأمین منابع اشاره دارد.
بخش هفتم: نقد پیشبینیهای زمانی
درسگفتار، پیشبینیهای زمانی، مانند تعیین زمان ظهور، را نشانهای از اختلال روانی میداند. امور الهی، چونان رازی در پرده غیب، فراتر از گمانهزنیهای بشریاند. این نقد، انسان را به فروتنی در برابر حکمت الهی دعوت میکند.
جمعبندی
این اثر، با بازنویسی درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، قاعده تأثیرگذاری اشیاء بر اساس نسبت را در چارچوب عرفان نظری تبیین کرد. این قاعده، که ریشه در حکمت اسلامی دارد، نظم و هماهنگی عالم را به تصویر میکشد. نقد مفاهیم فلسفی سنتی، مانند تضاد، و دعوت به بازنگری در منطق، نشاندهنده پویایی این درسگفتار است. همچنین، چشمانداز آینده خلقت بشر، با تأکید بر استعداد خداگونه او و نقش خداوند در اعطای روح، حکمت الهی را در عالم نمایان ساخت. این اثر، چونان چراغی در مسیر معرفت، پژوهشگران را به تأمل در اسما و صفات الهی دعوت میکند.