متن درس
تبیین حقیقت هستی و ظهورات الهی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۲۴)
دیباچه
حقیقت هستی، چونان آینهای زلال، جلوهگاه ظهورات بیکران الهی است که در آن، وحدت وجودی حقتعالی با کثرت تعینات عالم به رقص درمیآید. این کتاب، با الهام از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه صد و بیست و چهارم (مصباح الانس، تاریخ ۲۸ مهر ۱۳۹۰)، به تبیین عمیق و عرفانی این حقیقت والا پرداخته و با نگاهی نقادانه به دیدگاههای متکلمان و فلاسفه سنتی، نظریهای جامع در توحید وجودی و افعالی ارائه میدهد.
بخش نخست: حقیقت هستی و ظهورات الهی
حق المبین و نص یقین
شیخ صدرالدین قونوی، در کتاب نفحات الهی، حقیقت عالم را بهعنوان ظهورات الهی معرفی کرده و آن را «حق المبین» و «نص یقین» نامیده است. این دیدگاه، ریشه در توحید وجودی دارد که هستی را جلوهای از فعل الهی میداند. حق المبین، به وحدت وجودی اشاره دارد که در آن، هیچ کثرتی جز ظهور وحدت الهی راه ندارد. این اصل، در برابر نسبیتگرایی متکلمان قرار میگیرد که حقیقت را به فهمهای متکثر و نسبی فرومیکاهند.
درنگ: حق المبین، تجلی وحدت وجودی است که کثرت عالم را در ذات الهی یگانه میسازد و هرگونه نسبیت در حقیقت را نفی میکند. |
این دیدگاه، چونان خورشیدی در آسمان عرفان نظری، هرگونه تاریکی نسبیتگرایی را زایل میسازد و حقیقت را بهعنوان وجودی عینی و مستقل از ذهن بشری معرفی میکند.
هستی بهمثابه ظهورات پروردگار
عالم هستی، نه وجودی مستقل، بلکه ظهوری از فعل الهی است. انسان و سایر مخلوقات، مظاهر حقاند، نه ذواتی برخوردار از وجود ذاتی. این اصل، که ریشه در عرفان نظری ابنعربی دارد، وجود را منحصر به ذات الهی میداند و کثرت عالم را به تعینات و ظهورات الهی نسبت میدهد. انسان، چونان سایهای بر دیوار وجود، تنها به نور حق معنا مییابد و بیآن، هیچ است.
نفی وجود ذاتی برای انسان
انسان، نه معدوم است و نه دارای وجود ذاتی. او ظهور حق است، یعنی فعل الهی در قالب تعین انسانی. این دیدگاه، تمایز میان وجود (حق) و ظهور (خلق) را در عرفان نظری برجسته میسازد. انسان، چونان موجی بر سطح اقیانوس الهی، وجودش به مبدأ هستی وابسته است و بیآن، هیچ استقلال وجودی ندارد.
درنگ: انسان، نه معدوم است و نه دارای وجود ذاتی؛ او ظهور فعل الهی است که در تعین انسانی تجلی یافته است. |
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با تبیین حقیقت هستی بهعنوان ظهورات الهی، بنیانهای توحید وجودی را روشن ساخت. حق المبین، چونان آیینهای بیغبار، وحدت الهی را در کثرت عالم متجلی میکند. انسان، بهعنوان مظهر حق، وجودش را از نور الهی میگیرد و هیچ استقلال ذاتی ندارد. این دیدگاه، زمینهساز نقد نسبیتگرایی و تبیین حقیقت عینی در بخشهای بعدی است.
بخش دوم: هدایت الهی، اختیار انسانی و نقد جبر و تفویض
هدایت الهی و اختیار انسانی
قرآن کریم در آیه شریفه میفرماید:
إِنَّا هَدَيْنَٰهُ ٱلسَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًۭا وَإِمَّا كَفُورًۭا
: «ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس» (سوره انسان، آیه ۳). این آیه، مبنای قرآنی نظریه «امر بینالامرین» است که اختیار انسانی را در چارچوب هدایت الهی تبیین میکند. خداوند، انسان را به راه هدایت رهنمون شده، اما شکر یا کفر، نتیجه تعین و اراده اوست. این دیدگاه، نه جبر مطلق را میپذیرد و نه اختیار بیحد را.
نفی جبر و اختیار مطلق
انسان، نه مجبور مطلق است و نه مختار مطلق. افعال او، نتیجه تعینات الهی و اراده انسانی است. این دیدگاه، با نظریه مشاعیت در افعال همخوانی دارد که فعل را مشترک میان خدا و انسان میداند. انسان، چونان قایقی بر رودخانه الهی، با پاروی اراده خویش حرکت میکند، اما جریان رود از مشیت الهی است.
درنگ: نه جبر مطلق و نه اختیار مطلق؛ افعال انسانی، در ظرف تعینات الهی و اراده بشری شکل میگیرند. |
تأثیر عوامل پیشینی بر افعال
افعال انسانی، تحت تأثیر عوامل پیشینی چون صلب، رحم و شرایط جهانی است که تعینات الهی را شکل میدهند. این عوامل، چونان بستری برای رودخانه اراده، مسیر حرکت انسان را متأثر میسازند، اما او را از اختیار محروم نمیکنند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با استناد به قرآن کریم و عرفان نظری، جایگاه انسان را در نظام هدایت الهی تبیین کرد. انسان، نه اسیر جبر است و نه آزاد مطلق؛ او در چارچوب تعینات الهی، با اراده خویش مسیر شکر یا کفر را برمیگزیند. این دیدگاه، مبنای نقد جبرگرایی و تفویض در بخشهای بعدی است.
بخش سوم: نقد نسبیتگرایی و تمایز حقیقت و واقعیت
نقد نسبیتگرایی در فهم حقیقت
نسبیتگرایی، که حقیقت را به فهمهای متکثر بشری فرومیکاهد، در عرفان نظری مردود است. حقیقت، وجودی عینی و مستقل از ذهن است و فهم نسبی انسان، ملاک آن نیست. این دیدگاه، چونان تیغی برنده، ذهنیتگرایی را از ریشه میزند و حقیقت را بهعنوان یگانه و غیرقابل تقسیم معرفی میکند.
درنگ: حقیقت، واحد و مستقل از ذهن است؛ نسبیت، وصف ذهن است و در خارج راه ندارد. |
تمایز حقیقت و واقعیت
حقیقت، وجودی عادلانه و مطابق با عدل الهی است، حال آنکه واقعیت، هرچند وجود خارجی دارد، ممکن است فاقد وزان عدل باشد. برای مثال، ظلم، واقعیتی است که در خارج وجود دارد، اما به دلیل فقدان عدالت، حقیقت نیست. این تمایز، چونان خطکشی دقیق، مرز میان عدل و ظلم را در افعال انسانی روشن میسازد.
حقیقت به لحاظ وجودی
از منظر وجودی، همه عالم، حتی کافر، ظهور الهی و حقیقت است. کفر، به لحاظ ارادی، واقعیتی ظالمانه است. این دیدگاه، وحدت وجودی را در همه مخلوقات متجلی میسازد و هرگونه استقلال وجودی را از خلق نفی میکند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با نقد نسبیتگرایی، حقیقت را بهعنوان وجودی عینی و یگانه معرفی کرد. تمایز حقیقت و واقعیت، به تبیین دقیقتر عدل و ظلم در نظام هستی کمک کرد و وحدت وجودی را بهعنوان مبنای عرفانی این تمایز برجسته ساخت.
بخش چهارم: خیر و شر در نظام الهی
نقد دیدگاه خیر محض و شر عدمی
فلاسفه سنتی، خیر را وجودی و شر را عدمی میدانستند تا خدا را از فاعلیت شر مبرا کنند. این دیدگاه، که ریشه در فلسفه ارسطویی و ابنسینایی دارد، از منظر عرفان نظری نادرست است. خیر و شر، هر دو وجودیاند و ظهورات اسمای الهیاند.
درنگ: خیر و شر، هر دو وجودیاند؛ خیر، حقیقت عادلانه و شر، واقعیت ظالمانه است. |
اسمای جلال و جمال
خداوند، دارای اسمای جلال (قاتل، قاطع) و جمال (هادی، رحیم) است. خیر و شر، ظهورات این اسما هستند. این دیدگاه، چونان باغی پر از گلهای رنگارنگ، جامعیت اسمای الهی را در نظام هستی نشان میدهد.
کل من عند الله
همه افعال، از خیر تا شر، از خداست، اما به اقتضائات و تعینات مختلف. این اصل، مبنای توحید افعالی است که خدا را فاعل همهچیز میداند. قرآن کریم میفرماید:
مَآ أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍۢ فَمِنَ ٱللَّهِ ۖ وَمَآ أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍۢ فَمِن نَّفْسِكَ
: «هرچه از نیکی به تو رسد، از سوی خداست و هرچه از بدی به تو رسد، از خود توست» (سوره نساء، آیه ۷۹). این آیه، به تفسیر عرفانی مشاعیت اشاره دارد که سیئات، در وجود، از خدا و در اراده، از انسان است.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با نقد دیدگاه خیر محض و شر عدمی، خیر و شر را بهعنوان ظهورات وجودی اسمای الهی معرفی کرد. توحید افعالی، با استناد به قرآن کریم، خدا را فاعل همه افعال دانست و مسئولیت ارادی انسان را در سیئات تبیین کرد.
بخش پنجم: نقد تاریخی و اصلاح علوم دینی
ترس علما از متکلمان و قدرتهای سیاسی
ترس علما از متکلمان و قدرتهای سیاسی، مانع بیان صریح حقیقت شده و به تحریف و عقبماندگی جوامع اسلامی انجامیده است. این سرکوبها، چونان زنجیری بر پای حقیقت، پیشرفت علمی و دینی را محدود ساخته است.
شهادت علمای شیعه و ارزش آثار علمی
شهادت علمایی چون شیخ اشراق، شهید اول و ثانی، نتیجه سرکوب متکلمان و قدرتهای سیاسی است. با این حال، آثاری چون «لمعه» در شرایط دشوار نگاشته شده و ارزشی والا دارند. لمعه، چونان گوهری در دل سنگ، نمایانگر عظمت علمی شیعه است.
درنگ: آثار علمی چون لمعه، در شرایط سرکوب، گواهی بر عظمت و مقاومت علمای شیعه در حفظ حقیقت دینی است. |
آزادی علمای شیعه و نقد وابستگی علمای اهل سنت
علمای شیعه، به دلیل استقلال مالی و علمی، آزادتر از علمای اهل سنت بودند که وابستگی مالی به قدرتها، آنها را به انحراف کشاند. این استقلال، چونان سپری در برابر سرکوب، حقیقت را حفظ کرد.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با بررسی تاریخی سرکوبهای علمی و دینی، نقش ترس و قدرت را در تحریف حقیقت نشان داد. استقلال علمای شیعه و آثار ارزشمندی چون لمعه، گواهی بر مقاومت در برابر این سرکوبهاست.
نتیجهگیری و جمعبندی
این کتاب، با تبیین حقیقت هستی بهعنوان ظهورات الهی، توحید وجودی و افعالی را در چارچوبی عرفانی و فلسفی ارائه کرد. نقد نسبیتگرایی، تمایز حقیقت و واقعیت، و اصلاح دیدگاههای خیر و شر، از دستاوردهای نظری این نوشتار است. همچنین، بررسی تاریخی سرکوبهای علمی و دینی، ضرورت شجاعت در بیان حقیقت را برجسته ساخت. این متن، چونان چراغی در مسیر معرفت، راه را برای پژوهشهای بعدی در عرفان نظری و فلسفه اسلامی هموار میکند و دعوتی است به تأمل در وحدت الهی که در کثرت عالم تجلی یافته است.
با نظارت صادق خادمی |