متن درس
تأملاتی در تأثیر و تأثر ذات حق
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۳۱)
مقدمه
جهان هستی، چونان آینهای است که جلوههای بیکران ذات حق تعالی در آن منعکس میگردد. این نوشتار، برگرفته از درسگفتار شماره ۱۳۱ آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، که در تاریخ ۲۷ آبان ۱۳۹۰ ایراد شده، به بازنویسی علمی درس هشتم از کتاب شریف مصباح الانس تألیف صدرالدین قونوی اختصاص دارد. موضوع این درس، بررسی عمیق و پیچیده تأثیر و تأثر در نسبت میان فاعل و مفعول، با تأکید بر ذات الهی و چگونگی تأثیرگذاری آن بر مخلوقات بدون تأثر، است. این بحث، که ریشه در عرفان نظری و فلسفه اسلامی دارد، به تبیین حرکت وجودی الهی، تمایز آن با حرکت مخلوقات، و چالشهای فلسفی و کلامی مرتبط میپردازد.
بخش نخست: مبانی تأثیر و تأثر در فلسفه و عرفان
نسبت میان فاعل و مفعول
هر فاعلی برای تأثیرگذاری بر مفعول، نیازمند نسبتی خاص است، چونان کلیدی که تنها با قفلی متناسب گشوده میشود. درسگفتار، با استناد به فصل هفتم مصباح الانس، این نسبت را به ظهورات الهی در مخلوقات و مظهریت حق تعالی تبیین میکند. این اصل، که ریشه در فلسفه اسلامی دارد، تأثیر را مشروط به تناسب میان فاعل و مفعول میداند. در عرفان نظری، این نسبت به ظهورات الهی در قالب تعینات مخلوقات تفسیر میشود، گویی هر موجود، آیتی است که نور حق در آن تجلی یافته است.
درنگ: تأثیر فاعل بر مفعول، مستلزم نسبتی خاص است که در عرفان نظری، به ظهورات الهی در تعینات مخلوقات تفسیر میشود.
این دیدگاه، چون نوری بر تاریکیهای فلسفی میتابد و راه را برای فهم عمیقتر رابطه میان حق و خلق هموار میسازد.
ظهورات الهی و نسبت حق و خلق
مخلوقات، چون سایههایی بر دیوار وجود، ظهورات حق تعالیاند و حق، مظهر آنهاست. درسگفتار تأکید میکند که نسبت میان حق و خلق، نسبت مظهر به مظهر است، نه وجودی مستقل. این دیدگاه، با اصل توحید وجودی ابنعربی همخوانی دارد، که وجود را منحصر به حق دانسته و مخلوقات را جلوههای تعینات الهی میبیند. گویی عالم، کتابی است که هر صفحهاش، حکایتی از تجلیات بیکران حق را بازگو میکند.
درنگ: مخلوقات، ظهورات الهیاند و نسبت حق و خلق، نسبت مظهر به مظهر است، نه وجودی مستقل.
این اصل، چونان ستارهای در آسمان معرفت، راهنمای فهم وحدت باطنی عالم است.
لزوم تأثر فاعل برای تأثیرگذاری
هر فاعلی برای تأثیرگذاری، ابتدا باید متأثر شود، گویی پیش از افروختن شعلهای، باید جرقهای در خویش پدید آورد. درسگفتار با استناد به عبارت «لا یؤثر مؤثر حتی یتأثر»، تأکید میکند که فاعل، پیش از تأثیر، نیازمند تعین اراده، علم یا فعل است. این قاعده، در مورد مخلوقات بدیهی است، اما در مورد ذات الهی، پرسشهایی عمیق برمیانگیزد. چگونه حق تعالی، که از تأثر مصون است، میتواند مؤثر باشد؟
این اصل، ریشه در فلسفه اسلامی دارد که تأثیر را مشروط به تغییر در فاعل، مانند ظهور اراده یا قصد، میداند. در مورد ذات الهی، این تأثر باید به گونهای تفسیر شود که نقصانی در فعلیت محض آن پدید نیاید، گویی نوری بیکران که بدون کاستی، بر همه چیز میتابد.
درنگ: هر فاعلی برای تأثیرگذاری، ابتدا باید متأثر شود، اما در مورد ذات الهی، این تأثر بدون نقصان در فعلیت محض است.
چالش تأثر الهی
ذات حق تعالی، چونان قلعهای نفوذناپذیر، از تأثر خارجی مصون است. درسگفتار با طرح این پرسش که «خدا که تأثیر نمیپذیرد، چگونه مؤثر واقع میشود؟»، به این چالش میپردازد. پاسخ آن است که برای خلق عالم، علم، قدرت و اراده الهی تعین مییابد، اما این تعین، نه تأثر خارجی، بلکه ظهور درونذاتی صفات الهی است. گویی ذات حق، چون اقیانوسی بیکران، امواج خویش را بینیاز از باد خارجی پدید میآورد.
این تأثر درونذاتی، به معنای ظهور صفات الهی در ظرف خلق است، بدون آنکه نقصانی در ذات وارد شود. این دیدگاه، چون کلیدی است که قفلهای دشوار کلامی را میگشاید.
تعین صفات الهی برای خلق
خلق عالم، چونان نقاشی بر بوم وجود، مستلزم تعین علم، قدرت و اراده الهی است. درسگفتار تأکید میکند که این تعین، ظرف تأثیر الهی است، اما نه به معنای تأثر خارجی، بلکه ظهور صفات در مراتب وجودی. گویی نور حق، در آینههای گوناگون عالم، به رنگهای مختلف تجلی مییابد، بیآنکه ذات نور تغییر کند.
این اصل، در عرفان نظری به تجلیات الهی تعبیر میشود و نشاندهنده پیوند عمیق میان ذات و صفات در فرآیند خلق است.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تبیین مبانی تأثیر و تأثر، به بررسی نسبت میان فاعل و مفعول، ظهورات الهی، و چالش تأثر در ذات حق پرداخت. این مباحث، چونان پایههای بنایی رفیع، زیرساخت فهم عمیقتر حرکت الهی و تمایز آن با حرکت مخلوقات را فراهم میآورند. درسگفتار، با پیوند فلسفه و عرفان، راه را برای تأملات وجودشناسانه هموار میسازد.
بخش دوم: حرکت الهی و نقد دیدگاههای فلسفی
حرکت الهی و فعلیت محض
حرکت، چونان جریانی بیوقفه در هستی، از ذات الهی نیز جدا نیست. درسگفتار، برخلاف متکلمان که ذات حق را ساکن میدانستند، حرکت الهی را بهعنوان حرکت وجودی و از فعل به فعل میپذیرد. این حرکت، نه خروج از قوه به فعل، بلکه ظهور پیوسته صفات الهی است، گویی خورشیدی که هر لحظه پرتوهای نو بر عالم میتاباند.
درنگ: حرکت الهی، وجودی و از فعل به فعل است، نه خروج از قوه به فعل، و با فعلیت محض ذات حق سازگار است.
این دیدگاه، با نقد تعریف ارسطویی حرکت، که آن را خروج از قوه به فعل میداند، راه را برای تبیین جدیدی از حرکت الهی میگشاید.
نقد تعریف فلسفی حرکت
تعریف ارسطویی حرکت، چونان جامهای تنگ، برای تبیین حرکت الهی ناکافی است. درسگفتار تأکید میکند که این تعریف، مختص ماده و مخلوقات است و نمیتواند حرکت وجودی ذات حق را توضیح دهد. حرکت الهی، ایجادی و فراتر از قوه و فعل است، گویی نسیمی که بدون نیاز به منشأ مادی، در باغ هستی میوزد.
این نقد، محدودیتهای فلسفه ارسطویی را در تبیین مفاهیم الهی نشان داده و حرکت را در ذات حق بهصورت تجلی وجودی بازتعریف میکند.
حرکت از فعل به فعل
حرکت الهی، چونان رقصی بیپایان، از فعل به فعل است. درسگفتار این حرکت را به ظهورات پیوسته صفات الهی بدون نقصان یا قوه تفسیر میکند. این اصل، با نظریه تجلیات در عرفان نظری همخوانی دارد، که هر لحظه را ظهوری نو از ذات الهی میداند، گویی هر دم، نقشی تازه بر لوح وجود نگاشته میشود.
استناد به قرآن کریم و حرکت الهی
قرآن کریم، چونان چراغی هدایتگر، حرکت وجودی ذات الهی را تأیید میکند. درسگفتار به آیه شریفه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِى شَأْنٍ» (الرحمن: ۲۹) استناد میکند که به ، «هر روز او در کاری است». این آیه، به تجدد امثال در عرفان نظری اشاره دارد، که هر لحظه، ظهوری جدید از حق را نشان میدهد.
درنگ: آیه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِى شَأْنٍ»، حرکت وجودی ذات الهی و ظهورات پیوسته صفاتش را تأیید میکند.
این استناد، چونان پلی است که عرفان نظری را به کلام الهی پیوند میزند.
چالش مفهومی حرکت الهی
ذات الهی، چونان اقیانوسی بیکران، تعیینکننده است، اما متعین به تعینات مخلوقات نیست. درسگفتار با تأکید بر این تمایز، حرکت الهی را از حرکت مخلوقات جدا میکند. این بحث، به تمایز میان ذات احدی و مراتب تعینات در عرفان نظری اشاره دارد، گویی حق تعالی، چون نوری است که بینیاز از ظرف، بر همه چیز میتابد.
این تمایز، چونان کلیدی است که راز پیچیدگی حرکت الهی را میگشاید.
تمثیل نان سنگک
درسگفتار با تمثیلی دلنشین، تأثیر الهی را به خوردن نان سنگک بدون حرکت فک تشبیه میکند. این تمثیل، چونان آینهای، تمایز میان تأثیر الهی بدون انفعال و تأثیر مخلوقات با انفعال را بازمیتاباند. گویی ذات حق، چون چشمهای زلال، بینیاز از تلاش مادی، فیض خویش را جاری میسازد.
درنگ: تأثیر الهی، چون خوردن نان بدون حرکت فک، بدون تأثر مادی یا نقصان در فعلیت است.
نقش چشم و دل در ادراک
ادراک، چونان دریچهای به سوی حقیقت، با چشم و دل مقدم بر ادراک مادی است. درسگفتار به آیه شریفه «ٱنظُرْ إِلَىٰ طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ» (البقرة: ۲۵۹) استناد میکند که به ، «به طعام و شراب خود بنگر». این آیه، به اولویت معرفت شهودی بر ادراک حسی در عرفان اشاره دارد، گویی دل، پیش از معده، سیراب حقیقت میشود.
این اصل، تأثیر الهی را با ادراک غیرمادی پیوند میزند و راه را برای فهم عمیقتر آن هموار میسازد.
نقد سکون الهی
سکون، چونان توهمی عرفی، در هستی جایی ندارد. درسگفتار با نقد دیدگاه متکلمان که ذات حق را ساکن میدانستند، تأکید میکند که همه هستی، حتی در سطح سلولی، در حرکت است. گویی عالم، چون رودی جاری، هرگز در سکون نمیماند.
این نقد، حرکت را صفتی عام برای هستی دانسته و سکون را مفهومی اعتباری میخواند.
ثبوت و حرکت
ثبوت ذاتی، چونان ریشههای درختی تنومند، با حرکت وجودی سازگار است. درسگفتار تأکید میکند که ثبوت، به معنای پایداری ذات، با حرکت ظهوری منافاتی ندارد، اما سکون مطلق وجود ندارد. این اصل، هماهنگی ثبوت و حرکت را در عرفان نظری نشان میدهد، گویی ذات حق، چون ستارهای ثابت، در آسمان حرکت میدرخشد.
تأثیر الهی بدون تأثر مادی
تأثیر الهی، چونان بارانی که بینیاز از ابر میبارد، بدون تأثر مادی یا نقصان در فعلیت است. درسگفتار تأکید میکند که حرکت الهی، وجودی و غیرمادی است و با نظریه تجلیات الهی همخوانی دارد. این دیدگاه، تأثیر را ظهور ذات بدون تغییر میداند، گویی نور حق، بیکاستی، بر عالم میتابد.
نقد فلسفه کلامی قدیم
فلسفه و کلام قدیم، چونان چراغهایی کمسو، در تبیین حرکت الهی ناکام ماندند. درسگفتار با نقد محدودیتهای علمی این دیدگاهها، آنها را عامیانه میخواند. این نقد، به ضعفهای روششناختی کلام سنتی در برابر عرفان نظری و فلسفه ملاصدرا اشاره دارد، گویی پردهای کهن از چهره حقیقت کنار میرود.
مثال چرخ و حرکت
درسگفتار با مثالی از چرخ چاه، به چالش فلسفی قدیم درباره اختلاف سرعت محیط و مرکز اشاره میکند. این مسئله، که قرنها ذهن فلاسفه را مشغول داشت، به دلیل عدم درک حرکت وجودی حل نشد. گویی بشر، چون کودکی کنجکاو، در برابر اسرار هستی حیران مانده بود.
این مثال، حرکت الهی را فراتر از محدودیتهای مکانیکی فلسفه قدیم تبیین میکند.
حرکت خدا و معیت با مخلوقات
معیت الهی، چونان سایهای که همراه رهروست، با حرکت وجودی ذات حق پیوند دارد. درسگفتار به آیه شریفه «هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ» (الحدید: ۴) استناد میکند که به ، «او با شماست هر کجا که باشید». این آیه، مبنای قرآنی نظریه معیت الهی در عرفان نظری است، گویی حق تعالی، چون نوری فراگیر، با هر موجودی همراه است.
درنگ: آیه «هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ»، معیت الهی را با حرکت وجودی ذات حق تبیین میکند.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تبیین حرکت الهی بهعنوان حرکت وجودی و از فعل به فعل، دیدگاههای سنتی را نقد کرد و با استناد به آیات قرآن کریم، عرفان نظری را تقویت نمود. این مباحث، چونان چراغهایی فروزان، تاریکیهای کلامی را زدودند و راه را برای فهم عمیقتر تأثیر الهی هموار ساختند.
بخش سوم: علم الهی و مراتب خلق
تقسیمبندی فلسفه
فلسفه، چونان درختی پرشاخه، به سه حوزه حق، عالم و انسان تقسیم میشود. درسگفتار این تقسیمبندی را، که با ساختار فلسفه ملاصدرا و عرفان نظری همخوانی دارد، تبیین میکند. هر حوزه، چونان شاخهای مستقل، موضوعی خاص در وجودشناسی را بررسی میکند، گویی هر یک، دریچهای به سوی حقیقت است.
تثلیث انسان
انسانها، چونان رنگهای گوناگون بر بوم خلقت، به سه دسته تقسیم میشوند: کامل در خیر، کامل در شر، و عموم با خیر و شر نسبی. درسگفتار این تثلیث را به تنوع مراتب وجودی انسان در عرفان نظری پیوند میزند، گویی هر فرد، جلوهای خاص از تجلیات الهی است.
درنگ: انسانها به سه دسته کامل در خیر، کامل در شر، و عموم با خیر و شر نسبی تقسیم میشوند، که مراتب وجودی آنها را نشان میدهد.
خلق بدون روية
خلق الهی، چونان شعری که بیتأمل سروده شود، بدون روية یا تفکر مادی است. درسگفتار با استناد به عبارت «خلق بلا روية» از نهجالبلاغه، تأکید میکند که علم الهی، فعلی و بینیاز از استنباط است. گویی ذات حق، چون چشمهای جوشان، بینیاز از نقشه، عالم را میآفریند.
علم فعلی و انفعالی
علم، چونان نوری که از دو سرچشمه میجوشد، به فعلی و انفعالی تقسیم میشود. درسگفتار علم فعلی را، که از ذات فاعل نشأت میگیرد، مانند علم مهندس، و علم انفعالی را، که از تأثیر خارجی است، مانند علم ناظر، تبیین میکند. علم الهی، فعلی حقیقی است، گویی نوری که بینیاز از آینه، بر همه چیز میتابد.
درنگ: علم الهی، فعلی حقیقی است و از استنباط یا تأثیر خارجی بینیاز است.
علم فعلی صوری و حقیقی
علم فعلی، چونان درختی با دو شاخه، به صوری و حقیقی تقسیم میشود. درسگفتار علم فعلی صوری را، که از تجربه و استنباط نشأت میگیرد، و علم فعلی حقیقی را، که ذاتی و غیرمستنبط است، مانند علم الهی، تبیین میکند. این تقسیمبندی، مراتب علم را در فلسفه اسلامی نشان میدهد، گویی هر مرتبه، نردبانی به سوی حقیقت است.
علم الهی و خلق
علم الهی، چونان بذری در خاک ذات، ابتدا در مرتبه علمی و سپس در مرتبه ظهوری تعین مییابد. درسگفتار این فرآیند را به ظهور علم الهی در خلق پیوند میزند، گویی هر موجود، میوهای از درخت علم الهی است.
اجتهاد و علم فعلی
علم مجتهد، چونان جویباری از خویشتن، فعلی است، اما علم مقلد، چونان آینهای که نور دیگران را بازمیتاباند، انفعالی است. درسگفتار این تمایز را به علم الهی، که فعلی حقیقی است، پیوند میزند، گویی حق تعالی، تنها سرچشمه معرفت است.
نقد تاریخ اجتهاد
درسگفتار با نقدی صریح، بسیاری از مجتهدان تاریخی را به دلیل تقلید از منابع، فاقد علم فعلی حقیقی میداند. این نقد، چونان تیغی تیز، پرده از ضعفهای روششناختی تاریخ علم دینی برمیدارد و بر ضرورت نوآوری در اجتهاد تأکید میورزد.
این دیدگاه، محدودیتهای تقلید را در برابر نبوغ و توحید حقیقی نشان میدهد، گویی جامعه، تنها با جرقههای خلاقیت به پیش میرود.
علم الهی و عدم تأثر زائد
تأثر الهی، چونان موجی در اقیانوس ذات، نه نقصان است و نه خستگی. درسگفتار تأکید میکند که این تأثر، ظهور صفات در ظرف خلق است، گویی ذات حق، بیآنکه کمرش درد گیرد، عالم را میآفریند.
مراتب خلق الهی
خلق الهی، چونان نانی که در تنور وجود پخته میشود، شامل چهار مرحله علم، اراده، قدرت و فعل است. درسگفتار این مراحل را به تجلی ظاهری پیوند میزند، گویی هر مرحله، گامی در مسیر ظهور است.
درنگ: خلق الهی، شامل مراحل علم، اراده، قدرت و فعل است که به تجلی ظاهری منجر میشود.
ازلییت صفات و تأثر
ازلییت صفات الهی، چونان نوری بیزمان، با تأثر علمی، ارادی، قدرتی و فعلی منافاتی ندارد. درسگفتار تأکید میکند که این تأثرات، در ذات الهی و بیتقید به زماناند، گویی حق تعالی، در ازل و ابد، یکسان است.
تأثر به وجوه چهارگانه
تأثر الهی، چونان رنگی که در آینههای گوناگون میدرخشد، به چهار وجه علمی، ارادی، قدرتی و فعلی است. درسگفتار این وجوه را در ذات ازلی حق تبیین میکند، گویی هر وجه، جلوهای از فیض بیکران است.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تبیین علم الهی، مراتب خلق، و نقد اجتهاد سنتی، به بررسی نقش صفات در فرآیند خلق پرداخت. این مباحث، چونان گوهرهایی در صدف عرفان، عمق توحید وجودی و افعالی را نشان دادند و راه را برای پژوهشهای بعدی گشودند.
جمعبندی نهایی
این نوشتار، چونان رودی که از سرچشمههای حکمت جاری شده، درسگفتار شماره ۱۳۱ آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره را در قالبی علمی و فاخر ارائه داد. با تبیین تأثیر و تأثر در ذات الهی، حرکت وجودی، و مراتب خلق، این متن به یکی از پیچیدهترین مسائل عرفان نظری و فلسفه اسلامی نور افکند. نقد دیدگاههای سنتی، استناد به آیات قرآن کریم، و تمثیلات دلنشین، عمق و جذابیت این بحث را دوچندان کرد. این کتاب، چون گوهری درخشان، برای پژوهشگران الهیات و عرفان، منبعی جامع و الهامبخش است که راه را برای تأملات عمیقتر در اسما و صفات الهی هموار میسازد.
با نظارت صادق خادمی