متن درس
تأمل در علم لایتناهی و تعینات وجودی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۳۳)
دیباچه
در گستره بیکران معارف الهی، تأمل در چیستی علم حق، مراتب تعینات وجودی، و رابطه میان علم، اراده، قدرت، و فعل الهی، از ژرفترین مسائل عرفانی و فلسفی است که ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته است. این نوشتار، برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسهای که در تاریخ ۲۵ مهر ۱۳۹۰ ایراد شده، به کاوشی عمیق در این مفاهیم میپردازد. محورهای کلیدی این بحث شامل تبیین علم لایتناهی حق، نقد دیدگاههای مشایی و متکلمان در باب علم الهی، رد وابستگی علم به معلوم، و تأکید بر وحدت وجود است.
بخش یکم: علم الهی و اطلاق زمان
فرازمانی بودن علم حق
در عرفان نظری، علم الهی به مثابه نوری بیکران است که همه مراتب وجود را در بر میگیرد و از قیود زمان و مکان آزاد است. این علم، مانند آیینهای صیقلی، همه زمانها را در یک «آن» واحد منعکس میسازد. به تعبیر درسگفتار، همه زمانها برای ذاتی که عالم به همه معلومات و غیرمقید به زمان است، مانند لحظهای یکپارچه تلقی میشود. این دیدگاه، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد: وَلَا تَسْقُطُ مِنْ وَرْقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا (انعام: ۵۹، : «و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر [خدا] آن را میداند»). این آیه، گواهی است بر شمول علم الهی که هیچ جزئی از هستی از آن مستثنی نیست.
مثال تمثیلی پشت بام
برای تبیین محدودیت علم انسانی در برابر علم الهی، تمثیلی زیبا ارائه شده است: انسانی که در کنار درب ایستاده، تنها آنچه در برابر دیدگانش میگذرد را میبیند، اما اگر بر پشت بام مدرسه فیضیه قرار گیرد، همه حرکات را به یکباره مشاهده میکند. با این حال، حتی در این حالت، علم او متغیر و تابع معلومات است، مانند سایهای که با حرکت نور جابهجا میشود. این تمثیل، مانند نوری بر تاریکی معرفت بشری، محدودیتهای علم انسانی را در برابر اطلاق علم الهی آشکار میسازد.
نقد تمثیل پشت بام
با وجود زیبایی این تمثیل، نقدی عمیق بر آن وارد شده است: حتی در مرتبهای بالاتر، علم انسانی به دلیل تبعیت از معلومات، متغیر باقی میماند. اگر شخصی بر پشت بام ایستاده و حرکات افراد را مشاهده کند، علم او همچنان با جابهجایی معلومات تغییر مییابد. این تغییر، مانند امواجی بر سطح آب، نشاندهنده ناپایداری علم بشری است. در مقابل، علم الهی، مانند دریایی بیکران، ثابت و مستقل از هرگونه تغییر است.
تأثیر علم متغیر بر سلامت
علم متغیر انسانی، نه تنها از نظر معرفتی ناپایدار است، بلکه بر سلامت جسم و روان نیز اثر میگذارد. این علم، مانند بادی ناپایدار، بیماریهای روحی و جسمانی را به همراه میآورد و حتی ممکن است به عقیمی منجر شود. این دیدگاه، مانند آینهای، نشاندهنده پیوند عمیق میان معرفت و سلامت است و بر ضرورت دستیابی به علم ثابت و الهی تأکید میورزد.
جمعبندی بخش یکم
این بخش، با کاوش در اطلاق علم الهی و فرازمانی بودن آن، بر تمایز بنیادین میان علم حق و علم بشری تأکید کرد. تمثیل پشت بام و نقد آن، محدودیتهای معرفت انسانی را آشکار ساخت، در حالی که استناد به آیه قرآن کریم، شمول علم الهی را تأیید نمود. این تأملات، مانند چراغی در مسیر معرفت، راه را برای درکی عمیقتر از ذات حق هموار میسازد.
بخش دوم: مراتب تعین و ظهور مخلوقات
چهار مرتبه تعین
ظهور مخلوقات در چهار مرتبه تعین تعریف شده است: از معلوم به علم، از علم به اراده، از اراده به قدرت، و از قدرت به فعل. این مراتب، مانند پلههایی از نور، سلسله ظهور وجود از ذات الهی تا تحقق عالم ماده را نشان میدهند. هر مرتبه، ظهوری از فیض بیکران حق است که در نهایت به خلقت موجودات منجر میشود.
تفاوت مراتب در انسان و خدا
در انسان، مراتب تعین از تصور به تصدیق، سپس جزم، اراده، و قدرت پیش میرود، اما هر نقص در این مراتب، مانند سدی در برابر جریان آب، مانع تحقق فعل میشود. در مقابل، مراتب الهی، مانند جریانی بیمانع، کامل و بینقصاند. این تفاوت، مانند تمایز میان نوری بیفروغ و آفتابی درخشان، محدودیتهای وجودی انسان را در برابر کمال ذات حق آشکار میسازد.
نقد وابستگی علم به معلوم
یکی از محورهای کلیدی درسگفتار، نقد دیدگاههایی است که علم الهی را تابع معلومات خارجی میدانند. این دیدگاه، مانند تصور کاسههایی که شیر علم الهی به اندازه آنها ریخته شود، باطل است. علم حق، مانند چشمهای جوشان، خود معلوم را متعین میکند و از هرگونه تبعیت آزاد است. اگر معلومات مستقل فرض شوند، نیازمند مبدأ دیگری برای تنظیم آنها خواهیم بود، که به تسلسل میانجامد.
تمثیل کاسه و شیر
تمثیل کاسه و شیر، مانند نوری بر تاریکی تصورات نادرست، این حقیقت را روشن میسازد که علم الهی مقید به معلومات خارجی نیست. خداوند، مانند ماستبندی نیست که شیر علم را به اندازه کاسههای از پیشچیدهشده بریزد. این تمثیل، بر فعلیت ذاتی علم حق تأکید دارد که همه ظهورات و تعینات را از خود ایجاد میکند.
فعلیت ظهورات الهی
همه ظهورات، نزولات، تعینات، و تجلیات الهی، فعّال و ذاتیاند، مانند جریانی بیوقفه از فیض حق. این فعلیت، برخلاف فرآیند انسانی که مقید به تقدم و تأخر زمانی است، در ذات الهی بهصورت یکپارچه و بیواسطه حاضر است. این دیدگاه، مانند آیینهای، وحدت وجود را بازتاب میدهد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تبیین مراتب تعین و نقد وابستگی علم به معلوم، بر فعلیت ذاتی علم الهی و آزادی آن از قیود تأکید کرد. تمثیل کاسه و شیر و توضیح مراتب ظهور، بنیانهای نظری این بحث را استوار ساخت. این تأملات، مانند پلی میان عرفان و فلسفه، حقیقت وحدت وجود را آشکار میسازد.
بخش سوم: تأثر و تأثیر در ذات حق
اصل تأثر الهی
درسگفتار، با استناد به عبارات قونوی، بر این اصل تأکید دارد که حق تأثیر نمیگذارد مگر آنکه متأثر شود. این تأثر، مانند ظهوری از نور در آیینه، وصف فاعل (حق) است، نه مفعول (مخلوق). تأثر در ذات حق، به معنای ظهور مراتب علم، اراده، و قدرت است، نه تأثیرپذیری از غیر.
تمثیل کوزه
برای تبیین این اصل، تمثیلی ارائه شده است: کوزهای که شکسته میشود، متأثر است، اما فاعل (شکستن) متأثر نیست. در مورد حق، تأثر به فاعل بازمیگردد، مانند نوری که از ذات خود ساطع میشود. این تمثیل، مانند چشمهای زلال، تمایز میان تأثر الهی و خلقی را روشن میسازد.
ازلیت صفات و تأثر
تأثر در ذات حق، با ازلیت صفات الهی منافاتی ندارد. صفات حق، مانند علم و قدرت، ازلی و ذاتیاند، و تأثر، ظهور این صفات در مراتب خلقت است، مانند رودی که از سرچشمهای بیپایان جاری میشود. این دیدگاه، حق را از هرگونه تغییر یا حدوث مبرا میداند.
فاعلیت مشترک
حق و مخلوقات هر دو فاعلاند، اما فاعلیت حق ذاتی و فاعلیت خلق وابسته است. این اصل، مانند تمایز میان خورشید و آیینه، نشاندهنده وابستگی خلق به فیض الهی است. فاعلیت خلق، ظهوری از فاعلیت حق است که در مراتب وجود متجلی میشود.
تقسیمبندی تأثیرات
تأثیرات به هشت قسم تقسیم میشوند: یا شامل همه مصالح و احکام است (خدا) یا بخشی از آنها (غیرخدا)، یا از نفس است (عارف) یا از غیر (دیگران)، یا اتفاقی است یا استحضاری، و یا از اثر است یا از مؤثر و اثر. این تقسیمبندی، مانند نقشهای جامع، چارچوبی برای تحلیل تأثیر و تأثر ارائه میدهد.
تأثیرات طاری و غیرطاری
تأثیرات یا طاریاند (عارضی، مانند خلقی و مظاهری) یا غیرطاری (ازلی، مانند علم الهی). تأثیرات طاری، مانند سایههایی بر دیوار، وابسته به مراتب خلقتاند، در حالی که تأثیرات غیرطاری، مانند نوری ابدی، ذاتی و مستقلاند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با کاوش در تأثر و تأثیر در ذات حق، بر ظهور مراتب ذاتی بهعنوان مبنای خلقت تأکید کرد. تمثیل کوزه، تقسیمبندی تأثیرات، و تبیین ازلیت صفات، بنیانهای نظری این بحث را استوار ساخت. این تأملات، مانند نوری در تاریکی، حقیقت وحدت وجود را آشکار میسازد.
بخش چهارم: نقد دیدگاههای فلسفی و متکلمی
نقد ابنسینا و مشائیان
ابنسینا و مشائیان معتقدند علم الهی نمیتواند متغیر باشد، زیرا در این صورت درگیر حوادث خواهد شد. این دیدگاه، مانند بنایی بر شالودهای سست، ناکارآمد است. در عرفان نظری، علم الهی شامل همه جزئیات است، اما به دلیل اطلاق، از حدوث و تغییر مبرا است.
نقد علم کلی
مفهوم علم کلی، که مشائیان برای علم الهی ارائه دادهاند، تبیینی ناکافی است. این مفهوم، مانند شیری که بر سر حقیقت مالیده شود، از واقعیت علم لایتناهی حق دور است. علم الهی، مانند دریایی بیکران، همه کلیات و جزئیات را در بر میگیرد.
صور مرتسمه و علم جزئی
برخی فلاسفه، علم جزئی خدا را وابسته به صور مرتسمه (صورتهای ذهنی) میدانند. این دیدگاه، مانند تلاش برای دیدن خورشید از پشت ابر، ناکافی است. علم الهی، ذاتی و بیواسطه است و نیازی به صور خارجی ندارد.
علم منفصل و متصل
فلاسفه در باب علم الهی به دو گروه تقسیم شدند: منفصلیها که علم خدا را جدا از ذات میدانند، و متصلیها که آن را در ذات او میجویند. این تقسیمبندی، مانند تلاش برای تقسیم نور خورشید، ناکارآمد است. علم الهی، متصل و ذاتی است و از هرگونه انفصال مبرا است.
نقد فلاسفه اسلامی
فلاسفه اسلامی، به دلیل فقدان جامعیت در علوم طبیعی و اجتماعی، بیشتر متکلم بودند تا فیلسوف واقعی. این محدودیت، مانند خاکی خشک، مانع شکوفایی معرفت جامع شد. عرفان نظری، با نگاهی کلنگر، این کاستیها را جبران میکند.
نقد خلقت یکباره
دیدگاه متکلمان که خلقت را یکباره و بدون زمینه میدانند، باطل است. خلقت الهی، مانند جریانی مستمر از فیض، با حکمت و علم ذاتی سازگار است و نمیتواند یکباره باشد. این نقد، مانند نوری، تاریکی تصورات نادرست را پراکنده میسازد.
دوام خلقت
خداوند دائمالخالق است و خلقت او محدود به زمان خاصی نیست. این فیاضیت، مانند چشمهای بیپایان، همه عالم را در بر میگیرد. خلقت مستمر، گواهی است بر وحدت وجود و اطلاق فیض الهی.
نقد مصلحت متکلمان
متکلمان، خلقت را به مصلحت زمانی خاص نسبت میدهند. این دیدگاه، مانند بنایی سست، با اطلاق الهی سازگار نیست. خدا، از مصلحتهای زمانی آزاد است و خلقت او ذاتی و دائم است.
جهان بدون آغاز و انجام
انسان از آغاز و انجام جهان بیخبر است، مانند کتابی که اول و آخر آن گم شده باشد. خلقت الهی، فراتر از قیود زمانی است و تنها حق به همه مراتب وجود آگاه است. این تمثیل، مانند آیینهای، محدودیت معرفت بشری را بازتاب میدهد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با نقد دیدگاههای مشایی و متکلمی، بر اطلاق علم و خلقت الهی تأکید کرد. نقد علم کلی، صور مرتسمه، و خلقت یکباره، بنیانهای نظری عرفان نظری را استوار ساخت. این تأملات، مانند نوری در تاریکی، حقیقت وحدت وجود را آشکار میسازد.
بخش پنجم: علم لایتناهی و وحدت وجود
کاسه علم خدا
کل هستی، مانند کاسهای است که علم الهی در آن جاری است. همه معلومات، ظهورات این علماند و هیچ چیز خارج از آن نیست. این تمثیل، مانند نوری بر تاریکی، وحدت وجود را آشکار میسازد و خدا را مبدأ و مقصد همه هستی میداند.
تمثیل زلیخا و یوسف
علم الهی چنان فراگیر است که در همه جهات وجود، تنها حق مشاهده میشود. این حقیقت، مانند داستان یوسف و زلیخا، نشاندهنده حضور همهجانبه حق است: یوسف هر سو که روی کرد، زلیخا را دید. این تمثیل، با آیه قرآن کریم همخوانی دارد: فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ (بقره: ۱۱۵، : «پس به هر سو رو کنید، آنجا وجه خداست»).
علم لایتناهی حق
علم الهی، مانند اقیانوسی بیکران، نامتناهی است و همه ابعاد وجود را در بر میگیرد. این علم، شامل همه جزئیات و کلیات است، بدون اینکه مقید به زمان یا مکان باشد. این دیدگاه، خدا را از هرگونه محدودیت مبرا میداند.
خلقت بدون تأمل
به فرموده امیرالمؤمنین علیهالسلام در نهجالبلاغه، خلقت الهی بدون نیاز به تأمل یا فرآیند فکری انجام میشود. این خلقت، مانند جریانی بیواسطه از فیض، با علم ذاتی حق تحقق مییابد. این اصل، تمایز میان فعل الهی و انسانی را آشکار میسازد.
سرعت و حکمت الهی
خلقت الهی با سرعت، حکمت قاطع، و وصول کامل انجام میشود، مانند نوری که بیدرنگ همه جا را فرا میگیرد. این ویژگیها، کمال ذاتی حق را نشان میدهند که از هرگونه تأمل یا تعدد آزاد است.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تبیین علم لایتناهی و وحدت وجود، بر اطلاق و فیاضیت حق تأکید کرد. تمثیل زلیخا و یوسف، کاسه علم خدا، و خلقت بدون تأمل، بنیانهای نظری این بحث را استوار ساخت. این تأملات، مانند چشمهای زلال، حقیقت توحید را جاری میسازد.
بخش ششم: محدودیتهای انسانی و تأثیرات آن
نقص در اراده انسانی
نقص در اراده انسانی، مانند سدی در برابر جریان آب، مانع تحقق عمل میشود. انسان، به جای پذیرش ناتوانی، گاه ادعای عدم تمایل میکند. این خودفریبی، مانند پردهای بر حقیقت، ضعف وجودی او را پنهان میسازد.
تأثیر بیماری بر اراده
بیماریهای جسمانی و روانی، مانند سمومی در رگهای وجود، اراده و ایمان را تضعیف میکنند. یبوست، عفونت، و مشکلات عروقی، مانند خاکی خشک، استعدادهای معنوی را از شکوفایی بازمیدارند. این دیدگاه، پیوند عمیق میان جسم و روح را آشکار میسازد.
نقد درمانهای سطحی
درمانهای سطحی، مانند قرص، نمیتوانند مشکلات عمیق جسمانی یا معنوی را حل کنند. این اقدامات، مانند آبی بر سنگ، موقتیاند و گاه وضعیت را بدتر میکنند. درمان ریشهای، مانند کشت بذری در خاک حاصلخیز، نیازمند رویکردی جامع است.
تلاش و نتیجه
تلاش بدون سلامت و هدایت، مانند کاشتن بذر در خاک شور، بیثمر است. انسان گاه به اندازه بیست پیامبر زحمت میکشد، اما نتیجهای به قدر میمون به دست میآورد. این تمثیل، مانند آینهای، ضرورت سلامت و هدایت را بازتاب میدهد.
نقد اسراف در مصرف
مصرف بیش از حد در حالت بیماری، مانند ریختن آب در ظرف سوراخ، بیفایده و مضر است. اعتدال، مانند کلیدی طلایی، مبنای سلامت جسم و روح است و از اسراف و آسیب جلوگیری میکند.
نقد آموزش سنتی
آموزش سنتی، به دلیل وابستگی به متن بدون فهم عمیق، مانند خاکی خشک، استعدادها را بارور نمیسازد. استادی که سر از کتاب برنمیدارد، مانند چراغی بینور، نمیتواند معرفت را منتقل کند. این نقد، ضرورت آموزش شهودی و عمیق را برجسته میسازد.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با کاوش در محدودیتهای انسانی، بر تأثیر بیماری، نقص اراده، و آموزش ناکارآمد بر معرفت و عمل تأکید کرد. نقد درمانهای سطحی، اسراف، و آموزش سنتی، بنیانهای نظری این بحث را استوار ساخت. این تأملات، مانند راهنمایی در تاریکی، مسیر سلامت و معرفت را روشن میکنند.
نتیجهگیری کل
این نوشتار، با تجمیع درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره و تحلیلهای تفصیلی، به کاوش در مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی پرداخت. علم لایتناهی حق، مراتب تعینات، نقد دیدگاههای مشایی و متکلمی، و محدودیتهای انسانی، از محورهای کلیدی این بحث بودند. آیات قرآن کریم، بهویژه وَلَا تَسْقُطُ مِنْ وَرْقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا (انعام: ۵۹) و فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ (بقره: ۱۱۵)، مبنای قرآنی این تبیینها را تقویت کردند. تمثیلات کاسه و شیر، زلیخا و یوسف، و پشت بام، مانند نوری در تاریکی، حقیقت وحدت وجود را آشکار ساختند. تأکید بر دوام خلقت، نقد علم کلی، و سلامت جسم و روح، راه را برای معرفتی عمیق و جامع هموار کرد. این علوم، مانند چشمهای زلال، پژوهشگران را به سوی درکی عمیقتر از معارف الهی رهنمون میکند.