متن درس
تبیین فاعلیت الهی و حکمت خلقت
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۳۵)
دیباچه
کتاب حاضر، بازنویسی علمی و فاخر درسگفتار شماره ۱۳۵ از مجموعه گرانسنگ مصباح الانس، ارائهشده توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در تاریخ ۲ دی ۱۳۹۰، است که با نگاهی عمیق و چندوجهی به مسائل کلامی، فلسفی و عرفانی میپردازد. این اثر، با محوریت تبیین فاعلیت الهی، مصالح عباد، استکمال حق، و نقد دیدگاههای اشاعره و فلاسفه مشایی، به زبانی آکادمیک و ساختارمند نگاشته شده است.
بخش نخست: فاعلیت الهی و نقد دیدگاه اشاعره
مفهوم فاعلیت الهی در کلام اشاعره
بحث با ذکر بسمله، «بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ» (قرآن [مطلب حذف شد] )، آغاز میگردد که به مثابه دروازهای توحیدی، محوریت الهی مباحث را نشان میدهد. اشاعره معتقدند افعال الهی معلل به اغراض نیستند، اما مصالح شرعی و قیاسی به عباد بازمیگردد و خداوند از آنچه انجام میدهد مورد سؤال قرار نمیگیرد، چنانکه در آیه شریفه «لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ» (قرآن [مطلب حذف شد] : «او را در برابر آنچه انجام میدهد بازخواست نمیکنند، و حال آنکه دیگران بازخواست میشوند») آمده است. این دیدگاه، ریشه در نفی علیت غایی در افعال الهی دارد و سؤال از خدا را به معنای قلدری الهی تفسیر میکند.
| درنگ: اشاعره با نفی علیت غایی در افعال الهی، مصالح را قیاسی و به عباد نسبت میدهند و سؤال از خدا را ممنوع میشمارند، که به تفسیری غیرعقلانی از فاعلیت الهی منجر میشود. |
این تفسیر، با عقلانیت دینی که سؤال را حق طبیعی انسان میداند، در تعارض است. سؤال، امری غیرارادی است که در ذهن انسان شکل میگیرد و ممنوعیت آن، به نفی گفتوگوی معرفتی با خدا میانجامد. اشاعره، با استناد به آیه مذکور، معتقدند مصالح عباد، مانند وجوب نماز یا حرمت شراب، قیاسی و فاقد ملاک ذاتی است. این دیدگاه، افعال الهی را از حکمت ذاتی تهی کرده و به نسبیتگرایی اخلاقی منجر میشود.
نقد دیدگاه اشاعره در مصالح عباد
اشاعره مصالح را به عباد نسبت داده و معتقدند خدا در افعالش تابع ملاک نیست، بلکه مصالح قیاسی عباد را در نظر میگیرد. این دیدگاه، مشابه رویکرد کمونیستها و مارکسیستهاست که هدف را توجیهکننده وسیله میدانند، مانند توجیه دروغ یا ظلم برای رسیدن به هدف. چنین نگرشی، به بیملاکی دینی و خرافات منجر میشود، زیرا دین را فاقد ملاکات حقیقی و ثابت میداند.
| درنگ: دیدگاه اشاعره در مصالح قیاسی، به نسبیتگرایی اخلاقی و توجیه وسایل غیراخلاقی برای اهداف منجر میشود، که با حکمت الهی و عقلانیت دینی ناسازگار است. |
این رویکرد، با نقد صریح درسگفتار مواجه است که چنین دیدگاههایی را «خرافات و مزخرفات» واردشده به دین میداند. در مقابل، دیدگاه شیعه بر ملاکمحوری افعال الهی تأکید دارد. هر فعل الهی، اعم از وجوب یا حرمت، بر اساس حکمت ذاتی و ملاکات واقعی است، نه قیاسی و مندرآوردی.
تبیین قرآنی فاعلیت الهی
برای روشن شدن بحث، به آیات قرآن کریم استناد میشود. آیه «لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ» (قرآن کریم، سوره انبیاء: ۲۳) در سیاق آیات پیشین (انبیاء: ۲۰-۲۲) قرار دارد که به توحید در عبادت و نفی شرک میپردازد: «وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَمَنْ عِنْدَهُ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ [مطلب حذف شد] : «و هر که در آسمانها و زمین است از آن اوست، و کسانی که نزد اویند از پرستش او سر باز نمیزنند و خسته نمیشوند»). آیه «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا [مطلب حذف شد] : «اگر در آن دو [آسمان و زمین] خدایانی جز خدا میبود، هر آینه تباه میشدند») بر وحدت الهی و نظم عالم استدلال میکند. فساد ظاهری عالم، نه نقص در فعل الهی، بلکه امتحان و زمینه کمال، معرفت و وصول است، چنانکه در «فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ» (انبیاء: ۲۲) تنزیه شده است.
تفسیر «لَا يُسْأَلُ» به معنای «لَا يُمْكِنُ أَنْ يُسْأَلَ» است، یعنی فعل الهی بینقص است و جایی برای سؤال ندارد، اما انسانها («وَهُمْ يُسْأَلُونَ») مسئول اعمالشان هستند. این دیدگاه، با آیه «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» (قرآن [مطلب حذف شد] : «ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس») همخوانی دارد، که بر هدایت الهی و مسئولیت انسانی تأکید میکند.
| درنگ: قرآن کریم، با تأکید بر کمال فعل الهی و مسئولیت انسانی، سؤال از خدا را غیرضروری میداند، نه ممنوع، و عقلانیت دینی را ترویج میدهد. |
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تبیین فاعلیت الهی و نقد دیدگاه اشاعره، بر نفی مصالح قیاسی و تأکید بر ملاکات واقعی در افعال الهی متمرکز است. اشاعره، با نفی حکمت ذاتی و نسبیتگرایی اخلاقی، به خرافات دینی دامن زدهاند. در مقابل، دیدگاه شیعه و استنادات قرآنی، بر حکمت الهی و عقلانیت دینی تأکید دارند. قرآن کریم، با دعوت به تأمل در خلقت و نفی خط قرمز برای سؤال، کتابی منطقی و گفتوگومحور است.
بخش دوم: نقد فلاسفه مشایی و تبیین حکمت خلقت
دیدگاه فلاسفه مشایی در فاعلیت الهی
فلاسفه مشایی، خدا را فاعل موجب میدانند، یعنی فاعلیتی بدون شعور و اراده، که به سطح علل طبیعی تقلیل مییابد. این دیدگاه، با حکمت متعالیه ملاصدرا، که بر شعور و اراده الهی تأکید دارد، ناسازگار است. متأخرین، مانند ملاصدرا، از این تفسیر اجتناب کردهاند، زیرا فاعل موجب دانستن خدا، او را به تختهسنگی بیاراده فرومیکاهد.
| درنگ: دیدگاه مشایی، با تقلیل خدا به فاعل موجب، فاقد شعور و اراده، با حکمت الهی و فلسفه متعالیه ناسازگار است. |
این نقد، به ضرورت تبیین فاعلیت الهی بر اساس حکمت و اراده تأکید دارد. خدا، نهتنها فاعل است، بلکه فاعلی حکیم و دارای شعور است که افعالش بر ملاکات واقعی استوارند.
هدف خلقت در نظام الهی
پرسش بنیادین این است که هدف خلقت چیست؟ آیا خدا برای استکمال خود خلق میکند یا برای کمال خلق؟ آیه «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (قرآن [مطلب حذف شد] : «و جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند») بر خلقت برای عبادت و کمال خلق دلالت دارد. عبادت، مظهر کمال خلق است که به سوی خدا بازمیگردد. در مقابل، حدیث «کُنتُ کَنزاً مَخفِیاً فَأَحبَبتُ أَن أُعرَفَ فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَی أُعرَفَ» (من گنجی پنهان بودم و خواستم شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم) جعلی و فاقد سند معتبر است. این حدیث، که در متون عرفانی رواج یافته، خدا را به نیازی برای معروف شدن تقلیل میدهد و با حکمت الهی ناسازگار است.
تمثیلی فصح این مفهوم را روشنتر میکند: آب روانی که به سوی دریا روان است، نه برای آبیاری درختان، بلکه برای رسیدن به مقصد خویش جریان دارد، اما در مسیر، به درختان سود میرساند. خلقت خدا نیز برای کمال خلق است، اما فواید عرضی آن، مانند خیرات و برکات، در نظام حکیمانه عالم ظهور مییابد.
نقد این حدیث، به ضرورت پالایش متون عرفانی از روایات جعلی و بازگشت به قرآن کریم و منابع معتبر تأکید دارد. عرفای قلندر، با ساخت چنین احادیثی، به انحرافات معرفتی دامن زدهاند.جمعبندی بخش دومبخش دوم، با نقد دیدگاه فلاسفه مشایی و تبیین هدف خلقت، بر حکمت الهی و کمال خلق تأکید کرد. فلاسفه مشایی، با فاعل موجب دانستن خدا، از حکمت و اراده الهی فاصله گرفتند. قرآن کریم، با آیه ذاریات، هدف خلقت را کمال خلق میداند، در حالی که حدیث «کنت کنزاً» به دلیل جعلی بودن، فاقد اعتبار است. نظام عالم، مانند آب روان، حکیمانه و هدفمند است.بخش سوم: ذات و صفات الهی و مسئله استکمالوحدت ذات و صفات در حکمت شیعییکی از پرسشهای بنیادین، رابطه ذات و صفات الهی است. اشاعره، صفات را اعتباری و جدا از ذات میدانند، که به نفی واقعیت صفات و تقلیل آنها به مفاهیم نسبی منجر میشود. در مقابل، دیدگاه شیعی، که در فلسفه ملاصدرا تبلور یافته، صفات را عین ذات میداند. صفاتی مانند علم، قدرت و رحمت، ظهورات ذات الهیاند و از آن جدا نیستند. این وحدت، به رد هرگونه انفعال در ذات خدا تأکید دارد، زیرا ذات، غنی بالذات و بینیاز از عالمیان است.تمثیری این مفهوم را روشن میکند: ذات الهی مانند خورشیدی است که نورش (صفات) از آن ساطع میشود، اما نور از خورشید جدا نیست. هرگونه تأثیرپذیری در صفات، بدون تأثیر در ذات ممکن نیست، زیرا وحدت ذات و صفات، مانع جدایی آنهاست.نقد اشاعره در این بخش، به تأکید بر ضرورت تبیین پویایی ذات الهی است. اگر ذات را تختهسنگی بیحرکت فرض کنیم، صفات نیز بیدار میشوند، زیرا تعینات صفات از ذات ناشی میشوند.استکمال حق و مصالح عباداشاعره معتقدند مصالح عباد به خلق بازمیگردد و استکمال خدا در این مصالح ممنوع است، زیرا خلق نمیتواند خدا را کامل کند. این دیدگاه، به نفی حکمت ذاتی در افعال الهی منجر میشود. در مقابل، درسگفتار تأکید دارد که اگر کمال مقتضای ذات الهی باشد، چه به خلق بازگردد و چه به حق، اشکالی ندارد. به نقل از قونوی در تفسیر فاتحه، آیه «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (ذاریات: ۵۶) بر این اصل دلالت دارد که عبادت، کمال خلق است و مقتضای حکمت ذاتی خداست.این دیدگاه، با نقد اشاعره که مصالح را قیاسی و فاقد ملاک حقیقی میدانند، بر حکمت و عدالت الهی تأکید دارد.جمعبندی بخش سومبخش سوم، با تبیین وحدت ذات و صفات و مسئله استکمال، بر دیدگاه شیعی و حکمت الهی تأکید کرد. صفات الهی، عین ذاتاند و هرگونه انفعال یا جدایی آنها، با واقعیت الهی ناسازگار است. استکمال خدا، تنها در صورتی حکیمانه است که مقتضای ذات باشد، نه به واسطه خلق.بخش چهارم: نقد متون اصولی و نظام آموزشینقد کفایه آخوند خراسانیکتاب کفایه الاصول آخوند خراسانی، هرچند اثری برجسته در اصول فقه است، اما در مباحث فلسفی دچار ضعف است. به دلیل عدم تسلط کافی بر فلسفه، آخوند در تبیین مسائل کلامی و فلسفی، مانند ذات و صفات یا اراده و مراد، ناکام مانده و «قلمش شکسته» است. این اثر، پر از تکرار و عبارات قاراشمیش (آمیخته و نامنظم) است که سهچهارم آن زائد و نیازمند اصلاح است.این نقد، به ضرورت تسلط بر فلسفه برای تبیین مسائل اصولی و اصلاح متون آموزشی تأکید دارد.نقد نظام آموزشی و اهمیت استاد شایستهتمثیلی از یک دانشجوی کمونیست که به دلیل ضعف استاد فلسفه، از فهم صحیح محروم مانده بود، اهمیت استاد شایسته را نشان میدهد. این دانشجو، با هدایت استاد آگاه، به فهم فلسفه رسید، زیرا استاد اصلی «بلد نبود» و تنها عبارات را بازخوانی میکرد. این مثال، به نقد نظام آموزشی و ضرورت آموزش عمیق و مؤثر اشاره دارد.جمعبندی بخش چهارمبخش چهارم، با نقد کفایه و نظام آموزشی، به ضرورت تسلط بر فلسفه و اصلاح متون و روشهای آموزشی تأکید کرد. ضعف در فلسفه، به ناکامی در تبیین مسائل کلامی و اصولی منجر میشود، و اساتید شایسته، کلید هدایت معرفتیاند.نتیجهگیری کلیاین نوشتار، با بازنویسی درسگفتار شماره ۱۳۵ از مصباح الانس، تبیینی عمیق و چندوجهی از فاعلیت الهی، حکمت خلقت، و نقد دیدگاههای اشاعره و فلاسفه مشایی ارائه میدهد. اشاعره، با مصالح قیاسی و نفی ملاکات، به نسبیتگرایی و خرافات دینی دامن زدهاند، در حالی که دیدگاه شیعی، با تأکید بر حکمت ذاتی و وحدت ذات و صفات، عقلانیت دینی را ترویج میکند. قرآن کریم، با آیاتی چون «لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ» و «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»، بر کمال خلقت و مسئولیت انسانی تأکید دارد. نقد حدیث جعلی «کنت کنزاً» و متون اصولی مانند کفایه، به پالایش معارف دینی و اصلاح نظام آموزشی دعوت میکند.
| درنگ: هدف خلقت، کمال خلق است، نه استکمال خدا. حدیث «کنت کنزاً» جعلی و ناسازگار با حکمت الهی است، در حالی که آیه ذاریات بر کمال خلق تأکید دارد. |
| درنگ: در دیدگاه شیعی، صفات الهی عین ذاتاند و هرگونه جدایی یا اعتباری دانستن صفات، با حکمت الهی و واقعیت عالم ناسازگار است. |
| درنگ: استکمال خدا به واسطه خلق محال است، مگر آنکه مقتضای ذات الهی باشد، که در این صورت، چه به خلق بازگردد و چه به حق، حکیمانه است. |
| درنگ: کفایه، به دلیل ضعف در فلسفه و عبارات نامنظم، نیازمند بازنگری و سادهسازی است تا کارآمدی آموزشی آن افزایش یابد. |
| درنگ: نظام آموزشی نیازمند اساتید شایسته و روشهای عمیق است تا از بازخوانی سطحی و انحرافات معرفتی جلوگیری شود. |
| با نظارت صادق خادمی |